eitaa logo
آرشیو پرسمان
113 دنبال‌کننده
300 عکس
69 ویدیو
68 فایل
با سلام بحث های اساتید گروه به صورت گلچین شده در این کانال قرار میگیرد :↓↓↓ لینک کانال آرشیو پرسمان @arshiveporseman لینک گروه پرسمان ( گفت و گو مساله محور ) ← https://eitaa.com/joinchat/649592896Cc336bcb271
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مرصاد
شبهه :(۱) در تغییرات سلولی ممکن است ساختار کارکردها و شکل سلولهای جدید شبیه سلولهای تغییر یافته باشد. بر این اساس در سلولها نیز جهات ثابتی وجود دارد و همین امر برای توجیه مقدمه ،نخست یعنی ثبات هویت کافی است. پاسخ: ثبات جنبه های فوق در سلولها موجب ثابت پنداشتن سلولها نمی شود؛ زیرا این نحوه ثبات تنها ثبات عرفی قلمداد می شود و این غیر از ثبات فلسفی است. در ثبات فلسفی ذات شیء باقی میماند ولی در ثبات عرفی، ذات شيء تغییر میکند اما ساختار کارکردها و شکل شیء جدید همانند شیء تغییر یافته است. محض ،نمونه در برخی سلولها، به رغم تغییر ماده برخی ویژگی های سلولهای جدید همانند تعداد رنگ، حجم کارکرد و نوع قرار گرفتن در کنار دیگر سلولها، با سلولهای پیشین مشترک و شبیه .است آیا با وجود تغییر در ماده سلولها، صرف شباهت و اشتراک در این ویژگیها موجب ثابت دانستن سلولها می شود؟ پاسخ منفی است. خلاصه آنکه صرف شباهت ظاهری موجب ثبات فلسفی نمی شود. بر خلاف تغییر سلولی در علم حضوری به «من»، ذات ثابتی را مییابیم که همه امور عارضی ثابت و متغیر به همان ذات نسبت داده میشود.
هدایت شده از مرصاد
شبهه (۲) اگر نفس ثابت است این تغییراتی که به نفس نسبت می دهند چگونه توجیه می شود؟ وقتی دربارۀ شخصی میگوییم روحیات او تغییر کرده است»، مراد همان تحولات مربوط به نفس است این مسئله با ثبات نفس چگونه قابل جمع است؟ پاسخ : تغییرات مزبور در واقع تغییرات در «من» نیست بلکه تغییر حالات «من» یا همان نفس است. اصل حقیقت من امری ثابت است ولی حالات عارض بر آن تغییر می.کند. به عبارت دیگر از سویی من (مجردی داریم که ثابت است و از سوی دیگر حالاتی مجرد و عارض بر آن من ثابت داریم که متغیر است. شاهد این تحلیل آن است که همه تغییرات مربوط به آن حالات را به نفس واحد و ثابتی نسبت میدهیم برای مثال میگوییم من همان کسی هستم که در گذشته غمگین بودم ولی الان خوشحالم در این تغییرات مربوط به حالات خود کسی نمی گوید انسانی در گذشته غمگین بوده است و انسانی دیگر الان خوشحال است در واقع نفس ثابتی وجود دارد که میتوانیم همۀ حالات متغیر را به او نسبت دهیم.
هدایت شده از مرصاد
دوستان حتماً ان شاءالله به ترتیب گوش بدید
هدایت شده از مرصاد
دلیل سوم تجرد پدیده های درونی دو دلیل پیشین مستقیماً، یعنی از طریق تقسیم ناپذیری من یا وحدت هویت من وجود نفس مجرد را اثبات میکردند؛ ولی میتوان از طریق غیر مستقیم، یعنی از طريق اثبات تجرد پدیده های درونی نفس نیز تجرد نفس را اثبات کرد که اکنون به آن می پردازیم. این دلیل مبتنی بر وجود علم و دیگر امور درونی مجرد در انسان است که نحوۀ هستی آنها از وجود ساحتی مجرد حکایت میکند این دلیل را بر اساس تجرد علم و سایر پدیده های درونی، به طور جداگانه تقریر میکنیم: الف) تجرد علم هر یک از ما انسانها وجود امری مجرد به نام (علم) را بدون هیچ واسطه ذهنی به علم حضوری در خود مییابیم. از آنجا که علم کیفیتی است که برای عالم و درک کننده حاصل می شود، پس عالم و درک کننده هم باید از سنخ همین علم باشد. به عبارت ،دیگر به دلیل تجرد علم بایدحقیقتی مجرد در کار باشد که علم برای او حاصل شود؛ زیرا امکان ندارد مجرد (علم) در امری مادی (جسم) حلول کند در نتیجه باید ساحتی مجرد در انسان وجود داشته باشد تا علم برای او حاصل شود.
هدایت شده از مرصاد
برهان بالا را این گونه میتوان صورت بندی کرد: ۱. ما با علم حضوری وجود علم را در خودمان مییابیم؛ ۲.علم هایی که مییابیم مجردند؛ ۳.در صورتی که علم در امری مادی حلول کند یعنی) مُدرِكِ علم مادی باشد، خودِ علم نیز باید مادی باشد؛ در حالی که طبق فرض علم مجرد است، .. مدرک علم باید مجرد باشد. این برهان بر اثبات دو امر استوار است یکی اثبات تجرد علم مقدمه دوم و دیگری اثبات امکان ناپذیری حلول امر مجرد در امر مادی (مقدمۀ سوم).