خاطره زیبا از دانش آموز شهید محمدمهدی صادقی:
محمدمهدی صادقی 16 سال و نیم داشت و کلاس سوم دبیرستان مکتب المهدی بود که در مرحله دوم عملیات کربلای 5 شلمچه در لشکر41 ثارالله کرمان به فرماندهی حاج #قاسم_سلیمانی به شهادت رسید.
خاطره 1:
سال اول راهنمایی بود.مادربزرگ مهدی برای تهیه نان به نانوایی رفته بود. کرمانیها به مادربزرگ مادری میگویند ننه جان. وقتی مادربزرگش به خانه برمی گردد مهدی به او میگوید: ننه جان شما نون بینوبت گرفتی؟ مادربزرگ میگوید: من گفتم پسرم میخواد بره مدرسه و من عجله دارم، برای همین زودتر به من نون دادند. مهدی هم میگوید: من این نون رو نمیخوام، مال خودتون. من نمیدونم که حق چه کسی رو گرفتی و آوردی. بدین ترتیب او آن روز را بدون خوردن صبحانه، به مدرسه میرود.
خاطره 2:
دوستان مهدی تعریف میکردند: در عملیات کربلای یک مهران، مهدی مرتب آیه «وجعلنا...» از سوره یس میخواند و به خاطر همان «وجعلنا»ها علیرغم اینکه دشمن همه اطراف ما را بمباران کرد؛ اما آنجا که ما بودیم هیچ بمبی اصابت نکرد.
خاطره3:
سر پل دژ را با کلی شهید و مجروح به زحمت گرفته بودیم و حالا حتی مهماتی برای حفظش هم نداشتیم.میخواستم سرم را روی زانو بگذارم که متوجه شدم گروهانی از عراقی ها آمدند.محمدمهدی و سه چهار نفر از رفقا به جان عراقیها افتادند و حسابی آنها را تارومار کردند.صبح روز بعد در جریان غافلگیری دیشب که گروهان عراقی را به رگبار بست، وقتی به مهدی گفتم نترسیدی که من هم بین عراقیها باشم گفت: با وجودیکه حدس میزدم شاید تو هم اون سمت باشی، باز شلیک کردم؛ چون تکلیف من توی اون لحظه، #حفظ_خط بود #نه_حفظ_جان_رفیقم.
@avaymarefat