eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
995 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5996650445529941042.mp3
1.42M
‍🎵 ⁉️ استخاره در ازدواج 👤 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬دنبال ناموس مردم بیفتی دنبال ناموست می افتند شک نکن‼️ ✅ بسیار تکان دهنده و تاثیرگذار👌 🎤 ╭─┅═❈✾🌟✾❈═┅─╮ 🆔 @asanezdevag
🌺 چنانچه کم وکسری درخدمات خانه وجوددارد، باکمال محبت وخوشرویی تذکردهید.👌 اخم وخشونت زندگی زناشویی را به تباهی میکشد 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۶۰ #قسمت_اول #فرزندآوری ✨ برخی تجربه ها بدلیل طولانی بودن به چند قسمت تقسیم شده و قسمته
۶۰ ادامه طرح تو اون شرایط برام ممکن نبود، بهم فشار اومد و درخواست انتقالی دادم به اورژانس. چون کشیک میدادی و میتونستی برگردی خونه. اما باردار باشی، 24 ساعت مداوم به عنوان تنها پزشک شهر کشیک بدی، شبی 200-250 تا مریض هم داشته باشی... تازه، بیشتر کشیک های ما 48 ساعته بود! یکبارم شد 72 ساعت! له میشدم تو کشیک ها. دم در اتاقم غلغله‌ی مریض... یکبارهم، با این که واضح بود باردارم، از یک همراه مریض که میخواست تو اون شلوغی تمام توجه من به مریض ایشون باشه، کتک خوردم... خیلی سخت بود. غذا و پانسیون هم افتضاح... گذشت و دختر دومم به دنیا اومد... نمیخواستن مرخصی زایمان بدن اما طلبکارانه و محکم واستادم گفتم طبق قانون حقمه... 9 ماه آخر طرح رو رفتم خونه... این بار هم چون شوهرم آخر هفته‌ها میومد خونه، باز دو تا بچه رو تقریباً تنها بزرگ کردم... با کولیک دختر کوچیکه و سن لجبازی دختر بزرگه ... 2 ماهی خیییلی سخت گذشت اما بعد... شیرینی ها شروع شد و زیاد شد و زیادتر و بی نهایت، عاشق دخترام بودم و به معنای واقعی لذت میبردم از مادری... خانواده هم دیگه هیچ ناراحتی ای نداشتن بلکه بچه‌هام شده بودن نور دل شون... تصمیم گرفتیم تهران یه خونه رهن کنیم، چون با پول خونه شهرستان احتمالاً چیزی تهران گیر نمیومد. اما از برکت حضور دخترام به طور عجیبی یک خونه تمیز و مناسب تو یه محله خوب با همسایه‌های عالی گیرمون اومد. ولی خلاصه با 2 تا بچه و بعد 4 سال از ازدواج، انگار تازه زندگی مداوم زیر یک سقف رو با همسرم آغاز کردم!😅 حقیقتاً حس جهازکِشون داشتم! برام خیلی تازگی داشت این زندگی😅 بچه‌داری با کمک شوهر، مگه داریم؟! 😉 بگذریم... هنوزم نمیدونم اون ما به التفاوت پول خونه چطور جور شد!! ماشینمون رو هم ارتقاء دادیم. همه‌ش رزقی بود که بچه‌ها با خودشون آورده بودن... خلاصه همه میگفتن دیگه دوتا پشت هم آورده، میخواد بشینه پای درس و تخصصش دیگه اما برنامه‌ی من، سومی رو هم پشت سر این دوتا داشت... برنامه ریختیم و 20 ماهگی دخترم، بعدی رو باردار شدم. از قبل بارداری کلاس ورزش میرفتم و تا ماه 7 بارداری هم ادامه دادم. بچه‌هام تا 10 صبح میخوابیدن، عمیییق! منم از فرصت استفاده میکردم و با یه آیة‌الکرسی خوندن میرفتم کلاس ورزش و برمیگشتم. من 29ساله، دختر بزرگم 5 ساله و کوچیکی 2.5 ساله بود که پسرم به دنیا اومد. سختی ‌های سومی به مراتب کمتر از دومی و غیرقابل قیاس با اولی بود. تجربه و تسلط مادر خیلی بیشتره. دختر بزرگم مادرانه مراقب خواهر و برادرشه... حتی اگر خرید و کار نیم ساعته داشته باشم، دوتا کوچیکی رو میسپرم به بزرگی و میدوم انجام میدم و برمیگردم. با برکت اومدن پسرم، بعد از 6 سال کار استخدام شوهرم جور شد. سرمایه کوچیکی هم دستمون اومده که میخوایم باهاش خونه رو بزرگتر کنیم. همکلاسی هام امسال دوره‌ی تخصص شون رو تموم میکنن... و من پزشک عمومی موندم؛ اونم توی خونه و بدون مطب رفتن و کار کردن... با افتخار خانه دارم (فعلاً)؛ همنشین سه تا فرشته کوچولوی نازنین... ده بارم برگردم عقب دقیقاً همین مسیر رو انتخاب میکنم. از اول هم از انتخابم مطمئن بودم و در تمام مدت آرامش و غرور داشتم. خانواده م هم به تصمیمم افتخار میکنن. هرگز احساس عقب موندن از هم رده هام ندارم. هیچ وقت از اینکه سه تا دارم و دو تا دیگه هم میخوام احساس خجالت نداشتم. بلکه افتخارمه؛ اینکه در قالب های فرهنگی و اجتماعی ای که دیگرانی برای ما درست کردن اسیر نیستم. ما خودمون تصميم میگیریم کِی و چندتا بچه داشته باشیم و مَنِ مادر کِی درس بخونم و کی کار کنم... الان به فعالیت های اجتماعی م میرسم. با سه تاییشون میرم بیرون دنبال کارهام. تو خونه کار هنری شخصی میکنم، مطالعه میکنم، کلاس تربیت فرزند میرم. برای تخصص هم ان‌شاءالله برای سال آینده میخونم و امتحان میدم و وقتی پسر کوچکم 2 ساله شد وارد دوره میشم و شاخ غول تخصص رو میشکنم💪 بعد چهارسال تخصص هم ان‌شاءالله 2 تای بعدی رو میارم (اگر سزارینی نبودم شاید تا 7 تا هم میرفتم) فعلاً که دارم لذت دنیا رو میبرم تماشای بازی‌های خواهرانه دو تا دخترم یک دنیا شیرینی داره... تماشای محبت دوتا خواهر به برادر و خنده‌های پسرک به اداهای خواهراش مشاهده‌ی انتقال همه‌ی چیزهایی که ذره به ذره به دختر بزرگم یاد دادم توسط فرزند بزرگ به خواهر برادر کوچکتر... تلاش بچه‌ها برای سازگاری هرچه بیشتر باهم تلاش بچه‌ها برای گرفتن حق خود در مواقع لازم... از تمام آنچه گذشت نه خسته ام نه شکسته... و نه حس هدر رفتن و پوسیدن در کنج خانه دارم فرزندانم برام دستاوردی بزرگن و شرافت شغل مادری برام با شرافت شغل پزشکی برابری، نه، برتری داره... 🆔 @asanezdevag
⚡️برخی علل حرام‌شدن و زنازادگی! ❇️ امام رضا علیه‌السلام : «زنا حرام شده است، چرا که در آن فساد می‌باشد و آن، عبارت است از: 📍 کشتن نفوس 📍 از بین رفتن أنساب (نسب‌ها) 📍 ترک تربیت اطفال 📍 تباه شدن میراث و اموری شبیه به این‌ها که جملگی از وجوه فساد محسوب می‌شوند.» 📚علل الشرایع، ج۲، ص۵۳۶ 🆔 @asanezdevag
🔸معلم: چرا دست های پدرت رو نکشیدی؟ 🔹کودک:تا نتونه مادرم رو بزنه! 🔸معلم: چرا دهان مامانت رو نکشیدی؟ 🔹کودک: تا نتونه به بابام فحش بده 🔳 حواسمون باشه چون.. کودکان می‌بینند و خوب می‌فهمند ❌ 🆔 @asanezdevag
⭕️ در خدمت مادر ✍️در زمان های قدیم، مردمی بادیه نشین زندگی می کردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و می خواست در طول روز، پسرش کنارش باشد. این امر، مرد را آزار می داد و فکر می کرد در چشم مردم کوچک شده است. هنگامی که موعد کوچ رسید، مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور، بگذار اینجا بماند. مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد. همسرش گفت باشد، آنچه می گویی انجام می دهم. 🔸همه آماده کوچ شدند. زن هم مادرِ شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند. آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه فراوانی داشت و اوقات فراغت با او بازی می کرد و از دیدنش شاد می شد. وقتی مسافتی را رفتند، هنگام ظهر برای استراحت ایستادند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند. 🔹مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم. زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم. مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا این کار را کردی؟ 🔺همسرش پاسخ داد ما او را نمی خواهیم، زیرا بعد ها او تو را همان طور که مادرت را گذاشتی و رفتی، خواهد گذاشت تا بمیری. حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت، زیرا پس از کوچ همیشه گرگان به سمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده وسایل، شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند. 🔸مرد وقتی رسید، دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند. پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب می کند و تلاش می کند که کودک را از گرگ ها حفظ کند. مرد گرگ ها را دور کرده و و فرزندش را باز می گرداند و از آن به بعد موقع کوچ، اول مادرش را سوار بر شتر می کرد و خود با اسب دنبالش روان می شد و از مادرش مانند چشمش مواظبت می کرد و زنش در نزدش، مقامش بالا رفت. 🆔 @asanezdevag
⚠️ ... واضح است که کنترل جمعیت اول بالا رفتن سن ازدواج است. اگر ۱۰ سال سن ازدواج را تأخیر بیاندازید، به طور طبیعی کنترل طبیعی واقع خواهد شد؛ برای این که سن ازدواج بالا برود، دعوت به تحصیل بانوان شد؛ 📌البته ما با تحصیل مخالف نیستیم ولی با تحصیل در الگوی غربی مخالفیم؛ این واضح است. در مدل تحصیل غربی، بجای وظایف خانوادگی اصالت با تحصیل است و اصل شدن تحصیل نسبت به تشکیل خانواده موجب بالا رفتن ده ساله سن ازدواج می شود و در این ده سال هم طبیعیست که جوان ها نیاز به تأمین غریزه و تأمین عاطفه دارند و باید برایشان فکری کرد؛ ❌ لذا دوست یابی غربی مطرح می شود، و بعد هم مرتب سریال های تلویزیون که مرتب در همه آنها دوست یابی های یک طرفه و دو طرفه و چند جانبه و اگر ازدواجی هم اتفاق بیافتد در اصل تبدیل سبک ازدواج سنتی به ازدواج مدرن است؛ ⚠️در قدم بعد هم خانواده می شود خانواده تابع اشتغال و اصالت با اشتغال است؛ بعد هم خانواده ای که اصل در آن لذت است نه تربیت، و بعد هم که ازدواج می کنند تازه ۶-۵ سال می خواهند دنبال تأمین وظایفشان باشند، مثل این که تا بحال دنبال چه بودند؛ بعد از این هم به طور طبیعی یکی دو تا فرزند بیشتر نمی آورند؛ این یک سیکل از پیش طراحی شده است، که قبول یکی، مستلزم قبول کل آن است. 🆔 @asanezdevag
🌸 🤵امکان ندارد یکی از راه‌های را بسته باشیم و راه‌های باز نشود. در مسئله ازدواج نیز چنین است. «تمام» راه های حلال باید با کمال اطمینان «تا آخر» باز باشد. ✅ برداشت ما از اسلام این است که باید دریچۀ حلال را «تا آخر» باز کنیم، نه «نیمه باز»! 👰یعنی هرچه حلال است، آزاد بگذاریم و الّا، آن نیازها از دریچۀ حرام سرریز می‌شود و کاری از دستمان بر نخواهد آمد. 🆔 @asanezdevag
❣وقتی از *حمید* نتونستم ایرادی پیدا کنم سراغ خودم رفتم. سعی کردم از خودم یک غول بی شاخ و دم درست کنم که حمید کلا از خواستگاری من پشیمان شود، برای همین گفتم: من آدم عصبی هستم، بداخلاقم، صبرم کمه، امکان داره اذیت بشی، حمید که انگار متوجه قصد من شده بود گفت: شما هر چقدر هم عصبانی بشی من آرومم، خیلی هم صبورم ، بعید میدونم با این چیزها جوش بیارم. گفتم: اگه یه روزی سرکار یا دانشگاه برم، خسته باشم، غذا درست نکرده باشم، خونه شلوغ باشه، شما ناراحت نمیشی؟ گفت: اشکالی نداره، زن مثل گل 🌹 میمونه، حساسه، شما هر چقدر هم که حوصله نداشته باشی من مدارا میکنم. خلاصه به هر دری زدم حمید روی همان پله اول مانده بود، از اول تمام عزم خود را جزم کرده بود که جواب بله را بگیرد، محترمانه باج میداد و هر چیزی میگفتم قبول می‌کرد. 📌حال خودم هم عجیب بود، حس میکردم مسحور او شده ام، با متانت خاصی حرف می‌زد، وقتی صحبت می‌کرد از ته دل محبت را از کلماتش حس میکردم، بیشترین چیزی که من رو درگیر خودش کرده بود حیای چشم های حمید بود. گویی قسمت این بود عاشق چشم هایی بشوم... 🙈 📚یادت باشه ❣شهید حمید سیاهکالی مرادی 🆔 @asanezdevag
💟 (ص) مےفرمایند: هر ڪہ دخترش را خوبــ تربیتــ ڪند ؛ و علم شایستہ بہ او بیاموزد ؛ آن دختر مانع و سپر پدر در برابر آتش دوزخ خواهد شد ... 📚میزان‌الحڪمہ،ج۱،ص۱۰۰ 🆔 @asanezdevag
«هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ» در قیامت، 🔻در حالی که اغلب افراد بشدت از و سایر نزدیکان خویش فراری‌اند (يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ؛ وَ أُمِّهِ وَ أَبيهِ؛ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ؛ عبس/34-36)؛ 🔺عده‌ای هستند که نه‌تنها از همسران خویش فراری نیستند، بلکه همراه با همسرانشان در سایه‌های بهشتی بر تخت‌های مجلل تکیه می‌زنند. ♦️ واز آنجا که در قیامت، هر دوستی‌ای جز دوستی‌ای که بر مدار تقوا باشد به دشمنی تبدیل می‌شود (الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ؛ زخرف/67)، می‌توان نتیجه گرفت که اینان، تماماً بر مدار تقوا بوده، که مایه و رحمتی شده (خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛ روم/21) که تا امتداد یافته است. 💠نکته تخصصی (افق در اسلام) 🔺 در انسان، غریزه جنسی در مدار فطرت قرار دارد و از این جهت در انسان ماهیتاً با خانواده در حیوانات متفاوت است. 💢این آیه نیز موید دیگری است بر اینکه اگر انسان در مدار صحیح خود قرار بگیرد، امری صرفاً دنیوی نیست و در وضعیت بهشتی انسان نیز موثر است. 💢 ✳️اینکه نقل شده بزرگانی همچون علامه طباطبایی تا سالها بعد از رحلت همسرشان – آن هم همسری که در سنین پیری وی را از دست داده‌اند، سنینی که دیگر رمقی برای غریزه جنسی نمانده - در فراغ وی می‌گریستند، حکایت از آن دارد که اگر غریزه جنسی در مدار صحیحش قرار گیرد چگونه تا بهشت انسان را همراهی می‌کند و انسان در دنیا، در بهشت نیز با وی و مایه خوشحالی و خرسندی وی خواهد بود. 🔆در حقیقت، اسلام افق انسان را در دنیا خلاصه نمی‌کند و می‌خواهد انسانها چنان کنند و از ازدواج خود بقدری خرسند شوند که همراهی در بهشت هم ادامه داشته باشد❗️ و این را مقایسه کنید با آن ازدواج‌هایی که در روز قیامت، شخص از همسر و فرزند خود هم است ❗️ که همین گریزان بودن هم نشان از امتداد اثر ازدواج آنان در آخرت دارد: یعنی این گونه نیست که همچون حیوانات از هم کامی گرفته باشند و دیگر کاری به کار هم نداشته باشند؛ و نسبتشان با هم شبیه نسبتشان با سایر مردمی باشد که ربطی به زندگی‌شان ندارند؛ بلکه همان زندگی غیرموحدانه‌ای که با هم در پیش گرفتند مایه تشدید عذاب آنان خواهد شد و در قیامت همانند سایر پیوندهای ظاهرا صمیمانه‌‌ی غیرتقوامداری که به دشمنی تبدیل می‌شود (زخرف/67)، این خانوادگی هم به آنها از یکدیگر تبدیل خواهد شد 💬 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۶۰ #قسمت_دوم #فرزندآوری ادامه طرح تو اون شرایط برام ممکن نبود، بهم فشار اومد و درخواست
۶۱ ۱۸ ساله بودم که تربیت معلم قبول شدم و استخدام رسمی شدم توی آموزش و پرورش. پنج سال تدریس کردم توی مقطع ابتدایی و خیلی کارمو دوست داشتم و دارم. پنج سالی که کار کردم، با یه شخص کاسب ازدواج کردم که واقعا خدا را شکر میکنم با ایشون ازدواج کردم چون خیلی ها ملاکشون کارمند بودنه و با اون پز میدن و من هم که خودم معلم بودم، یجورایی بقیه میگفتند کسرشونه که با مغازه دار ازدواج کنی و خوشبختانه با ایشون ازدواج کردم. ایشون از همون اول میگفت همه جا امام زمان را در نظر بگیر و برای خدا زندگی کن. من اون اوایلِ ازدواج خیلی توی این عقیده ها زیاد نبودم ولی کم کم شروع به حفظ قرآن کردم و بخاطر وجود همسر عزیزم، توی مسیر اهل بیت و عشق به اونا قرار گرفتم. گرچه تا دو جزء بیشتر حفظ نکردم ولی برکاتش توی زندگیم اومد. دو سال بود از ازدواج گذشته بود که من اصلا به فکر بچه نبودم که با گفته های رهبر، توجهم جلب شد که ۲۶ سالمه و باید زودتر بچه دار بشم. ما بچه دار شدیم و من یک ماهه بودم که سقط کردم و حال روحیم خیلی بد شد، بعد از اون تو یک دهه فاطمیه از مادرمون حضرت زهرا بچه خواستم و خدا بهم یه پسر داد. پسرم نه ماهه بود که رفتم دوباره سرکار. و خوشبختانه یک ماه بیشتر نرفتم سرکار که فهمیدم بازم باردارم و اینبار یک دختر. توی این دوران که پسرم کوچیک بود و خودمم باردار، کتابهای تربیتی که مذهبی هم بودن نه روانشناسی غربی زیاد خوندم و مخصوصا کتابهای آقای عباسی ولدی. که در اون میگفت بچه ها را با تلویزیون بزرگ نکنید و با بازی ها مفید هفت سال اول بزرگ بشن. من که نزدیکترین اقواممون هم گرفتار استفاده بی رویه از تلویزیون هستند و هیچ کس را دلسوز واقعی به بچه ها بجز پدر مادر بچه نمی دیدم. دست از کار کشیدم. لازم به ذکره که من از بارداریه اولم که توی بارداری خونه دار شدیم، تلویزیون به خونمون نیاوردیم و تا الان که پسرم دو سال و نیمه و دخترم یک سالشه، تلویزیون نداریم و وقتامون را با بازی قصه خوانی و کتابخوانی بهتر از قبل میگذرونیم ... 🆔 @asanezdevag
🔸 (ص): ‌ اگر پدر و مادرت صدا کردند و تو را خواستند، نخست را اجابت کن. ‌ اذا دعاک ابواک فاجب اُمّک. نهج الفصاحه، ح ۱۹۵۵ 🆔 @asanezdevag
🎯 چند ده تا زن مخترع، دانش‌مند و سیاست‌مدار تاریخ بشریت بیشتر توی خاطرمون نیست ولی هزاران هزار مادر بی‌نظیر و تأثیرگذار رو می‌تونیم اسم ببریم که میلیون‌ها مخترع، دانش‌مند و سیاست‌مدار تربیت کردند! فمینیست‌ها از جنسیت زن ( بودن) حرف می‌زنن ولی به تخصص زن ( بودن) بی‌توجه‌اند ✨دکتر کُد● 🆔 @asanezdevag
✍️علّامه سیّد محمّدحسین طباطبایی : 🌷« ...اين زن (همسرم) بود كه مرا به اينجا رساند. 🔰 او شريك من بوده است و هر چه كتاب نوشته‌ام نصفش مال اين خانم است... 👈 اگر زن اهميت نداشت ، خدا نسل دوازده امام را از نسل حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار نمي ‌داد. 💎 واقعا اگر زن خوب باشد ، مي‌ تواند عالم را گلستان كند و اگر بد باشد ، عالم را جهنم مي‌كند. 🆔 @asanezdevag