eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
998 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 مستند ⭕️ قصه خانواده‌ای را روایت می‌کند که سالیان سال بچه‌دار نمی‌شدند و به لطف خدا و برخی حمایت‌ها صاحب فرزند می‌شوند و بردیا نور امید را در این خانواده روشن‌تر کرده است. 📺 برای دانلود و تماشا به سایت عماریار مراجعه کنید 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۶ ما ۸ فروردین ۹۲ در محضر امام رضا علیه السلام و در رواق دارالحجه عقد کردیم. خیلی‌ها م
۴۶۷ سال ۹۷ آخرین سال دانشگاهم بود و تمام وقت فعالیت فرهنگی میکردم، چون واقعا خود واقعیم رو تو اون فضا پیدا میکردم. خواستگار زیاد داشتم ولی خانواده ام رضایت به هیچکدوم نمیدادن و از هر کدوم یه ایرادی میگرفتن. تا اینکه دوستم یکی از آشناهاشون رو بهم معرفی کردند، ایشون خیلی درباره من تحقیق کرده بودن، بعد پا پیش گذاشته بودن، بقول همسرم مشکل جوونا امروز این که قبل از ازدواج به شناخت همدیگه اهمیت نمیدن و ملاک هایی مثل ظاهر و مادیات اولویت قرار گرفته. خلاصه ایشون درباره رفتار و کردار و اخلاق بنده از طریق آشناشون اطلاعات کسب کرده بودن و با چشم باز جلو اومدن. خانواده من خیلی سخت گیر بودن، ولی برای ایشون هیچی نگفتن و گفتن هر جور خودت میدونی.. با توجه به شناختی که از دوستم داشتم و میدونستم بی جهت و اغراق آمیز از کسی تعریف نمیکنه، راضی به این خواستگاری شدم. وقتی اومدن خواستگاری یه جوان ساده بودن که با درآمد خیلی کم روزگار میگذروندن. همون جلسه اول، شیفته ی رفتار و افکار شون شدم و جواب مثبت دادم.😍 همسری ازم درخواست کردن تو خرج های اول سخت نگیرم و خانوادمم راضی کنم. راضی کردن خانوادم خیلی سخت بود، ولی بخاطر همسرم این سختی رو به جون خریدم و با حداقل ترین ها شروع کردیم. واقعا همسرم با هیچی شروع کرد. ولی برکت از روز اول تو زندگیمون بود. باور کنید هنوزم نمیدونیم چجوری با هیچی، همه چی جور شد. تو ۱ سال عقدمون چندبار توفیق رفتن به کربلا و مشهد رو پیدا کردیم. که تو هیچ برهه ای از زندگیمون طی یکسال این همه توفیق معنوی نصیبمون نشده بود. باور این قضیه، شاید برای خیلی ها سخت باشه و حتی خود من قبل ازدواج واقعا معنی برکت رو به این شکل تجربه نکرده بودم. بعد از آخرین سفر کربلا، یه مراسم ساده گرفتیم و قرار شد خونه بگیریم بعد عروسی ولی متاسفانه نشد. چون همسرم منبع درآمد نداشتن و در یکی از اتاقای خونه خانواده همسرم زندگی مشترک رو شروع کردیم. اون روزها اصلا به این فکر نکردیم که صبر کنیم شرایطمون درست بشه و بعد بچه دار بشیم. مطمئن بودیم برکت بچه قبل از اومدنش میاد. همینطور هم شد. سه ماه بعد از عروسی فهمیدم پسر گلم قراره بیاد تو زندگیمون😍 ۴ماهه باردار بودم که منبع درآمد همسرم هم به لطف خدا درست شد و ما خونه مون رو جدا کردیم. همسرم میگن مومنین باید از هم مشکل گشایی کنند، باید بهم رحم کنیم و هوای همو داشته باشیم، به همین خاطر، با فروش مقداری از طلاهام، مبلغی فراهم شد که همون رو هم قرض میدادن به دوست و آشناشون و به صورت قسطی پس میگرفتن. یه جورایی پولمون در گردشه همیشه. به نظرم برکت این کار باعث شده که بعد از یکسال این پول مبلغش ۳ برابر بشه. با درآمد کم ایشون وقتی روی برگه حساب میکردیم، احتمال میدادیم آخر ماه کم بیاریم. ولی جالب بود کم که نمیاوردیم هیچ، یه مقداری هم پس انداز میکردیم. همیشه وقتی با همسرم به این موضوع فکر میکنیم، میخندیم و میگیم حساب و کتاب خدا با ما خیلی فرق داره... دو هفته قبل از به دنیا اومدن میوه دلم حقوق همسری ۳ برابر شد و این شرایط رو خیلی بهتر میکرد برامون. پسرم رو به سختی با زایمان طبیعی دنیا آوردم(تو فامیل ما همه سزارین میکنن و خیلی ها بهم گفتن چرا میخوای خودتو اذیت کنی؟ ولی من هدفم این بود که بچه زیاد داشته باشم و با سزارین کمی سخت میشد به هدفم برسم). زایمان سختی داشتم، در حدی که ماماها ناامید شدن و گفتن زنگ بزنید دکترش بیاد که سزارین بشه، بعد از ۱۳ساعت درد، همچنان دلم نمیخواست سزارین بشم. همون جا ماما پرسید با این وضعیت بازم بچه میخوای؟ منم گفتم آره😂 گفت تو تنها کسی هستی که دیدم تو اوج دردش بگه بازم بچه میخوام. اوایل به دنیا اومدن پسرم، شرایط خیییلی سخت بود برام ولی با کمک ها و حمایت های همسرم تونستم پشت سر بذارم شرایط رو. اما الان که ماشاءالله بزرگ شده، از الان به فکر دومی هستم. منتها صبر کردیم تا کوچولومو از شیر بگیریم و اگر خدا لایق بدونه منو، فرزندهای بعدی هم به دنیا بیارم. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆 شما از کجا مطمئنید تربیت یک فرزند، راحت تر از تربیت چند فرزند است؟ اگر تربیت را همان طور که واقعیت تربیت است، بخواهید اجرا کنید، بدون شک، تربیت یک فرزند، به مراتب سخت تر از تربیت چند فرزند است. یکی از اصلی ترین عوامل تاثیر گذار در تربیت فرزند - که از دغدغه های پدران و مادران هم هست ؟- پرکردن وقت بچه، آن هم به صورت مفید است. در این هم تردیدی نیست بهترین چیز برای پر کردن وقت کودک، یک کودک دیگر است. اگر بچه ها با دیدن بچه ها خوشحال میشوند و از محیط هایی که کودکان در آن هستند، استقبال می کنند، به جهت آن است که نوع آفرینش آنها به گونه ای است که در کنار یک کودک هم سن و سال خود، احساس آرامش می کنند. حالا خانواده هایی که یک فرزند دارند، این خلا را چگونه پر می کنند؟ چند پدر یا مادر پیدا می شوند که خودشان نقش فرزند دیگر را برای بچه شان بازی کنند؟ حالا اگر هم پیدا شود، مگر پدر یا مادر، جای فرزند دیگر را می گیرد؟ بسیاری از تک فرزند ها، وقتشان را پای رایانه و تلویزیون میگذرانند. برخی از اینها به مهد کودک رفته اند‌. برخی از اینها به شدت از محیط خانه فراری شده و به محیط بیرون از خانه متمایل شده اند. سخت ترین مرحله از تربیت، تربیت فرزند اول است. اگر فرزند اول خوب تربیت شده باشد و فاصله سنی میان فرزندان هم به صورت استاندارد مراعات شود، فرزند اول، یک کمک کار تربیتی بسیار خوب برای تربیت فرزندان دیگر است. فرزند اول در حکم خشت اولی است که معمار می گذارد. اگر خوب تربیت شود، الگویی برای فرزندان دیگر می شود. 📚 ایران، جوان بمان 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙 سخنران: استاد تراشیون 🔻 موضوع : نقش خانواده در تربيت فرزند قسمت دوم 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۷ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #سبک_زندگی_اسلامی سال ۹۷ آخرین سال دانشگاهم
۴۶۸ در سن ۱۹ سالگی ازدواج کردم و بعد از ۹ ماه عقد به لطف خدا عروسی کردیم. در حال حفظ قرآن بودم که همان ماه اول متوجه شدم که باردارم و بسیار خوشحال شدیم. بارداری سختی داشتم، ویار شدید و مشکلات دیگری که تا دوسه ماه اول بارداری پزشک به من میگفت احتمال سقط بالاست اما به لطف خدا دخترم در هفته ۳۸ بارداری و بعد از دو روز بستری در بیمارستان متاسفانه با روش سزارین به دنیا آمد. تولد و وجودش با خیر و برکت بسیاری برای ما همراه بود.از برکات مالی گرفته تا معنوی که با وجود دخترم به لطف خداوند حفظ قرآن را رها نکردم و به برکت قرآن دخترم به شدت اخلاقیات مذهبی و قرآنی داراست. دخترم یک سال و نیمه بود که به لطف خداوند حفظ قرآن رو تموم کردم و وارد تدریس شدم. دو سالگی دخترم و بلافاصله بعد از اتمام شیردهی متوجه شدم باردارم و بسیار خوشحال شدم یادم هست اینقدر ذوق کردم که همسرم گفت مگر نازا بودی😁 این بار، ویار سخت تری داشتم و یادمه فقط روی مبل میخوابیدم و اگر نگاهم رو از سقف به جای دیگری میبردم، تهوع میگرفتم و بالا می آوردم و همراه با این ویار، سرفه های شدیدی می کردم که دکتر میگفت با این سرفه ها بعیده بتونی بچه رو نگه داری. اما با این حال همسرم همیشه واقعا همراهم بود و با وجود این ویار ها و سرفه ها که تا ماه ۴ کمی بهتر شد ولی تا ماه ۹ ادامه داشت به شدت به من کمک میکرد و من رو دلداری میداد و وجودش باعث میشد حالم بهتر بشه. البته من هم سعی میکردم با وجود حال بدم دست از وظایف برندارم. تصمیم داشتم این بار طبیعی زایمان کنم به خاطر همین از ماه ۷ با وجود اینکه زمستان بود، پیاده روی می رفتم و تا ماه ۹ بعضی وقتها شبی ۲ ساعت پیاده روی میکردم و ورزش مخصوص زایمان رو انجام میدادم که در هفته ۳۷ بدلیل پارگی کیسه آب به بیمارستان رفتم و با اینکه درد داشتم و آماده زایمان طبیعی شده بودم اما بچه بدنیا نیامد و باز اضطراری سزارین شدم😭 این باعث شد تا چند وقت حس شکست و افسردگی داشته باشم چون خیلی برای زایمان طبیعی تلاش کردم اما خواست خداوند نبود. این حس شکست زیاد طول نکشید چون پسرم بقدری تپل و شیرین بود که همیشه من و همسرم و دخترم در حال بازی کردن باهاش بودیم گرچه قوت بدنم بعد از زایمان و بارداری سخت، کم شده بود و پسرم مثل دخترم تا چهار ماه شبها بیدار بود و روزها می خوابید و من به خاطر دخترم و کارهای روزمره نمی تونستم روزها استراحت کنم. اما بقدری وجود این بچه ها با برکت بود که سختی رو حس نمی کردم. دخترم خیلی همبازی پسرم بود و به شدت ازش مراقبت میکرد. همسرم هم با حمایتها و سفرهای متنوع و گردش های هفتگی خستگی رو از تن من دور میکرد. از جمله برکات بچه ها این بود که به برکت اینها یکبار در ۶ ماهگی دخترم و یکبار در ۸ ماهگی پسرم عازم کربلا شدیم و بچه ها را بیمه کردیم. البته هر دو بچه ممون رو در روز هفتمِ بدنیا آمدن، به لطف خداوند براشون عقیقه هم کردیم. بعد از پسرم بخاطر ضعف هایی که برمن عارض میشد و سردرد هایی که از بعد از زایمان دخترم با من مانده بود تصمیم گرفتم فاصله را بیشتر کنم و در سه سالگی پسرم بعد از پیاده روی اربعین که خانوادگی و با بچه ها به کربلا رفتیم تصمیم گرفتم خودم را برای بارداری آماده کنم. چله های مختلفی را شروع کردم، از جمله چله های حدیث کساء و زیارت عاشورا و... از طرفی هم اصلاح تغذیه و خوردن بعضی از مواد غذایی مفید قبل از بارداری را شروع کردیم. ۲۳ ماه مبارک رمضان متوجه شدم باردارم و باز مثل دو تا بارداری قبلی از خوشحالی اشک ریختم. این بار ویار خاصی نداشتم و فقط خیلی احساس خستگی شدیدی میکردم. اما در ابتدای ماه سوم و بعد از ۲ هفته مشکلی که برام بوجود آمده بود و حل نشد جنینم سقط شد و من تا خود بیمارستان گریه میکردم😔 البته که راضی بودم به رضای خداوند و می دونستم یقینا خیری در این قضیه هست اما مهر مادری باعث این گریه ها بود😭 بعد از سقط، سعی کردم خیلی به خودم برسم و مصرف مواد غذایی ارگانیک و دوری از تراریخته ها و کارخانه ای ها و... را در برنامه غذایی خانوادگیمون قرار دادم و همچنین غذاهای مختلفی با سویق و روغن زرد و .. درست میکردم و میخوردم. بعد از ۴ ماه سقط به توصیه پزشک اقدام به بارداری کردم و باز هم به لطف خدا متوجه شدم باردارم این بار سعی کردم به کسی نگم و در ۸ هفته وقتی سونو رفتم سونوگرافیست با خوشحالی بهم گفت وای این تو چه خبره😍 تو دوقلو داری اون هم از نوع همسان❤️ من هم در کمال ناباوری و بدون هیچ قرص و اقدام و سابقه خانوادگی از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم و این لطف بزرگ خدا را شکر گذاری کردم وقتی به همسرم اطلاع دادم باورشون نمی شد و می گفتن شاید اشتباهی شده. 👈ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این سؤال خیلی مطرح می شود که فاصله ی سنی بین دو تا بچه چقدر باشد، از نظر تربیتی فاصله ی مناسبی ست⁉️ 🔹یک قاعده ی کلی در باره فاصله ی سنی بین دو فرزند وجود دارد و آن این که از نظر تربیتی باید فاصله سنی دو بچه به اندازه ای باشد که بتوانند همبازی هم بشوند و همدیگر را درک بکنند. کسانی که فاصله ی زیادی بین فرزندان شان می گذارند؛ یک دردسرهای خاصی را باید بپذیرند که شاید خیلی بیشتر از آن دردسرهای ابتدایی باشد که معمولا وقت تولد بچه بعدی ایجاد می شود. 🔹بچه هایی که تفاوت سنی بالائی دارند؛ ۶-۷ سال با هم تفاوت سنی دارند نمی توانند همبازی همدیگر بشوند. به همین دلیل هم در سنین بالاتر این پدر و مادرند که باید جور همبازی بودن بچه ی دوم یا سوم را بکشند. یعنی پدر و‌مادری که ۲ تا ۳ تا بچه دارند با فاصله ی سنی ۶_۷ سال در اصل باید گفت اینها سه تا تک فرزند دارند. 🔹اگر فاصله ی بین فرزند اول و دوم یک جوری باشد که اینها وقت همدیگر را بتوانند خوب پر کنند؛ به شدت تربیت آسان می شود. البته آن اوائل به دنیا آمدن فرزند دوم یا مثلا اوائل به دنیا آمدن فرزند سوم وقت پدر و مادر یک مقدار گرفته می شود؛ اما در غیر آن‌ زمان واقعا در وقت پدر و مادر صرفه جوئی می شود. ⚠️اگر بچه ها نتوانند در محیط خانه همبازی های خوبی برای همدیگر باشند مشکلات زیادی پیش می آید مثلا : 🔻یکی از مشکلات این است که بچه ها به شدت تمایل به از خانه پیدا می کنند که همه پدر و مادرها می دانند که تمایل شدید بچه به محیط بیرون ازخانه چقدر مضرست. 🔻یکی دیگر از مضراتش این ست که خیلی گرایش به پیدا می کنند. 🔻گرایش به پیدا می کنند. 🔻گرایش به پیدا می کنند. و همه ی این ها یک مثنوی «هفتاد من» ست مشکلاتی که برای بچه ها ایجاد می کنند. 📚ایران، جوان بمان 🆔 @asanezdevag
۲۲ ✴️عروس نمونه بیش از اندازه، با مادرشوهرتون صمیمی و خودمانی نشید، تا حریم میان تان شکسته نشود. ❌احترام زیاد، ❌بدون خودمانی شدن، امنیتِ رابطه تان را حفظ میکند. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مثل بقیه بودن به چه قیمتی؟! ادای دیگرانو درآوردن به چه قیمتی؟! کی قراره به خودمون بیایم و بپذیریم هرکسی باید بازیگر نقش اول فیلم‌نامه زندگی خودش باشه، نه کپی درجه چندم زندگی دیگران.... بیایید به خودمون بیاییم! 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۸ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #قسمت_اول در سن ۱۹ سالگی ازدواج کردم
۴۶۸ بله اشتباه بود چون بعد از مشکلاتی که برام بوجود اومد و مجبور شدم دوباره به سونوگرافی برم، سونوگرافیست با تعجب به من گفت به تو گفتن چندتاست؟ گفتم دوتا ... گفت نه خیر اینها دوتا نیستن سه تا هستن😍 خیلی خوشحال بودم از اینکه به آرزوم که فرزند زیاد هست میرسم. دختر و پسرم هم از اینکه قراره سه تا نی نی داشته باشیم خیلی ذوق میکردند. بارداری سختی بود با اینکه ماه های اول بودم اما به شدت سنگین بودم و دکتر گفته بود باید استراحت مطلق کنی و تا ده شب هر شب آمپول بزنی. ویار شدیدی داشتم و دو بچه تقریبا کوچک که هنوز احتیاج به مراقبت داشتند اما من نمی تونستم کاری انجام بدم و ویارم به حدی بود که اگر داخل آشپزخانه میرفتم بالا می آوردم. اما این بین که من و همسرم تقریبا دست تنها بودیم، همسرم به شدت حمایتم کرد و نمی گذاشت کوچکترین سختی به من بگذره توی کارهای خونه به شدت کمک میکرد و حتی غذا درست میکرد. تا هفته شانزدهم بارداری به همین شکل و سختی و مشکلات خودم خیلی طولانی برما گذشت که من احساس کردم دوباره مشکل جدیدی برام بوجود اومده و کیسه آب بچه داره تخلیه میشه😔 وقتی به سونو رفتم گفت کیسه آب یکی از بچه ها تخلیه شده و اونجا بود که بهم گفت سه تا شون هم دخترن و همسان هستن و از یک جفت تغذیه میکنن. من خیلی خوشحال بودم که خداوند برکتش رو سه چندان کرده و قراره مادر چهار دختر بشم.❤️ خدا میدونه من و همسرم با وجود استرس دادن بعضی از اطرافیان کوچکترین نگرانی برای اینکه چطور بزرگشان کنیم و خرجشان را بدیم نداشتیم و به شدت عقیده مون بر این بود که هر کدام از اینها روزی و برکت زیادی برای ما می آورند. اما فردای همون شب بعد از شدت گرفتن مشکلم وقتی به دکتر رفتم گفت متاسفانه شرایط بسیار خطرناکی داری و باید ختم بارداری بدیم چون بچه ها همسان و از یک جفت و یک کیسه اصلی هستند هیچ کاری نمیشه برات کرد. نمیتونم توصیف کنم که بعد از اینکه دکترم که خانم مقید و مذهبی بود این حرف رو به من زد چه حالی داشتم و فقط زار زار گریه میکردم و گفتم من هرگز چنین کاری رو انجام نمیدم‌ باورم نمی شد همه آرزوهام داره بر باد میره، با گریه و بی حالی شدید که حتی توان ایستادن نداشتم از زایشگاه بیرون آمدم و نمی تونستم به چشمهای منتظر همسرم نگاه کنم و زار زار اشک می ریختم😭 پرستار برای همسرم توضیح داد که چه اتفاقی افتاده و حال همسرم هم دست کمی از من نداشت با کمک همسرم به نمازخانه رفتیم. همسرم خیلی سعی داشت آرامم کنه اما من آرام نمی شدم یعنی اصلا باورم نمی شد چنین چیزی اتفاق بیافته... تلفنی با دکتر دیگری مشورت کردیم و آن شب چندین بیمارستان مختلف سطح شهر رو رفتیم و همه دکترها بعد از مشورت نظرشان همین بود و می گفتند برای خودت خطر مرگ داره و من با دادن امضای رضایتنامه مرگ خودم از بیمارستانها بیرون می رفتم. اون شب به حرم امام رضا ع رفتم و با چشمانی اشکبار از امام رضا ع خواستم کمکم کنه و راه درست رو به من نشون بده چون من دو فرزند زنده داشتم و در قبال آنها برای حفظ خودم مسئول بودم. همان شب با یکی از علما مشورت کردیم و نظر ایشان این بود. که استخاره راه نداره و اگر خطر جانی برای مادر هست مشکلی در انجام این کار نیست. به آخرین بیمارستانی که به نظرم می آمد می تونن کمکم کنند رفتم و تا صبح بستری شدم و فقط دعا کردم. صبح باز هم همه پزشکان نظرشان برهمین خطر و ختم بارداری بود😭 من با حالی خراب در قسمت بارداری پرخطر بستری شدم. بعد از انجام آزمایشات و سونو برای قلب و ... و مصرف چند نوبت آنتی بیوتیک شروع به خوردن قرص برای ختم بارداری کردم😭 روزهای خیلی سختی بود این بار هم صلاح خدا نبود من برای بار سوم لذت بارداری رو بچشم. خیلی ها به من میگن دیگه حالا حالاها به بچه فکر نکن اما من با توکل بر خدا این راه رو ادامه میدم و بعد از یک مدت تقویت خودم انشاءالله اگر خدا به من عنایت کنه تصمیم دارم باز اقدام کنم و به نظرم راهی نیست که من ازش دست بردارم و خداوند داره به وسیله ی علائقم من رو آزمایش میکنه و من هم با خدا معامله کردم و از خودش خواستم برام جبران کنه که قطعا میکنه و توی این قضایا حتما خیر و حکمتی نهفته و من به لطف خداوند به شدت امیدوارم. البته هنوز حال روحی قبلی رو به دست نیاوردم و حال جسمی خوبی هم ندارم اما ناشکری نمی کنم. من همیشه در هر جمع و گروهی از فرزند آوری حمایت کردم و به عقیده من باید به ندای رهبرمان برای فرزند آوری لبیک بگیم و هیچوقت نگفتم که نه بچه نمیخوام. خواهش میکنم از همه اعضای کانال دعا کنند اگر به صلاح من هست خداوند فرزندان صالح وسالم و زیاد نصیب همه آرزومندان و من حقیر بکنه و دامن همه بانوانی که آرزوی فرزند دارند رو سبز بکنه🙏🙏 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1101895027.mp3
3.59M
🎙حاج آقا 🔖 تربیت و در خانه 🔖 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌اینجوری به بچه های ژاپنی یاد میدن که صندلی شون رو در اتوبوس و مترو به افراد مسن، کودکان و خانم‌های بچه‌دار بدن😍👌👏 🇯🇵 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ازدواج موقت جوانان مجرد بخش دوم ازدواج موقت ، راهکاری برای جوانان مجرد 🆔 @asanezdevag
✍ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین" ✅ تحکیم خانواده 💠 قسمت سوم 🔰 ویژگی انسان‌های خودشیفته 🔹قدردانی بیش از حد نیاز اوست؛ 🔻همیشه منتظر این هستند که دیگران از آن‌ها تعریف کنند و انتظار این را هم دارند و به این تعریف و تمجید هم نیاز دارند. و علاقه ای ندارند که انتقاد یا بدی بشنوند. 🔹گاهی دیگران را در حد کالا و شیء می‌بینند؛ 🔻انسان خودشیفته اصلا درک نمی‌کند که طرف مقابلش دارای روح است، انسان است و احساسات و عواطف دارد. هیچ کس حق این را ندارد که عواطف او را خدشه‌دار کند چرا که او قهر می‌کند، بدخلقی می‌کند ولی به خودش این حق را می‌دهد که به قولی حال دیگران را بگیرد. همه را اذیت کند. 🔸دلیلش هم همین خودشیفتگی می‌باشد. 🔹اصرار در کارها دارد؛ 🔻مثلا اگر قرار است فلان چیز خریده بشود، تمام است و حتما باید خریداری بشود. 🔹درباره خودش نظر واقع‌بینانه ندارد؛ 🔻خودش را آن‌گونه هست نمی‌بیند. یعنی اختلاف زاویه: خودش، خودش را یک طوری می‌بیند و اطرافیان هم او را طور دیگری می‌بینند. اتفاقا بیرونی‌ها این را واقع‌تر می‌بینند. ولی خودش این نگاه را نسبت به خودش ندارد. مثلا اگر همه‌ی عالم بگویند که این بد است، قبول نمی‌کند و می‌گوید که: نه، من خوبم! به همین راحتی می‌گوید: من خوبم بقیه اشتباه می‌کنند و بد قضاوت می‌کنند. 🔹در برابر احساسات و عواطفش آزاردهنده است؛ 🔻همیشه که احساسات مثبت نیست گاهی هم منفی است، مثلا تنفر هم یک نوع احساس است. این‌ها هم احساسات مثبتشان آزاردهنده است و هم احساسات منفی‌اشان بسیار آزاردهنده است. خدانکند احساساتشان گل کند! 🔹فرافِکن هستند؛ 🔻این‌ها مشکلات را همیشه از دیگران می‌دانند، خودشان را بری می‌دانند. مثلا اگر امروز نهار دیر بشود، قبول نمی‌کند؛ زمین و زمان را به هم می‌دوزد که عیب را تقصیر دیگران بیندازد. اگر چه کسی هم از او انتقادی نکند. 🔹با واقعیت‌ها کاری ندارند؛ 🔻نه که واقعیت و حقیقت را خودشان می‌دانند، کاری ندارند که دیگر واقعیت چیست! مثلا وقتی به او می‌گوییم که این حرف تو دارد اورا ناراحت می‌کند! پاسخ می‌دهد: خب او ناراحت نشود. یا مثلا اگر بگویی که این‌ها بچه‌ها هستند و از رفتار تو ناراحت می‌شوند می‌گوید: بیخود که بچه هستند ناراحت نشوند. هزاران دلیل هم بیاوریم باز هم بر روی حرف خود می‌ایستند و قبول نمی‌کنند. ▫️این‌ها یعنی مهارت: یعنی در اینجا ۲۰ فن ذکر شد، مهارت ذکر شد که وقتی می‌گوییم: یک انسان خودشیفته برای زندگی کردن انسان دشواری است بدانیم به چه دلیل؟ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۸ #فرزندآوری #مادری #سرنوشت #قسمت_دوم بله اشتباه بود چون بعد از مشکلاتی که برام بوجود
۴۶۹ من تقریبا ۲۰ سالمه یعنی ۲۰ نشدم از سن ۱۵ همش به فکر ازدواج بودم نمیدانم چرا از نظر خودم زندگی عاشقانه پدر مادرم بود منم دوست داشتم مستقل بشم ۱۶ سالم بود سال۹۷ یک دختر خانم رو در جزء خوانی قرآن کریم در ماه مبارک رمضان دیدم البته من یه مذهبی هستم بعد پایان مراسم تعقیب کردم ببینم کجا میره رفتم خونشونو پیدا کردم بعد از طریق یکی از آشنا ها تونستم با ایشون ارتباط بگیرم ایشون یک مقداری خجالتی بودن و زیاد صحبت نمیکردن کم کم بیشتر آشنا شدیم و تو ۱۷ سالگی تصمیم گرفتم برم خواستگاری البته اینمم بگم دختر خانم ۱ سال از من بزرگتر بود بالاخره پدر مادرا راضی شدن رفتیم صحبت چک چونه د..... حل شد ۱سال نامزد شدیم و تو ۱۸ ازدواج کردیم من بعد ازدواجم دیپلم گرفتم و به سختی های که کشیدم دانشگاه امام حسین قبول شدم الان ۲ ساله اینجام درس میخونم ۲ سال بعد تموم میشم من یه دختر خوشگل هم به اسم رقیه خانوم دارم که یکسالشه 😍 من ن خونه دارم ن ماشین ولی زندگی ای دارم که تمام دنیا عوضش نمیکنم همسرم‌ و دخترم تنها منبع درآمد من حقوقی هست که دانشگاه میده اینم تجربه من بود از ازدواج امیدوارم مثمر ثمر واقع شده باشه 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 مهم نیست کودک شما چقدر اسباب بازی دارد. مهم این است که زمان کافی و انرژی روانی برای بازی کردن داشته باشد و از بازی کردن لذت ببرد، کودک را مجبور نکنید با اسباب بازی خاصی بازی کند. او شاید ۱ ماه با یک قوطی خالی سرگرم شود. فراموش نکنید که تلویزیون به هیچ وجه اسباب بازی کودک به حساب نمی آید. 🆔 @asanezdevag