◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۱ #ازدواج_آسان #عفاف_و_حجاب #سبک_زندگی_اسلامی ما ۴تا خواهر بودیم همه متدین و مذهبی و
#تجربه_من ۴۶۲
من بعد از تموم شدن درسم ازدواج کردم و تو همون ماه های اول باردار شدم. متاسفانه با وجود اینکه خانواده هامون هر دو انسانهای مذهبی هستن اون زمان ما رو خیلی خیلی سرزنش کردن. اما من وقتی دخترم دنیا اومد تازه فهمیدم که خدا هرکس رو بیشتر دوست داشته باشه زودتر بهش فرزند عنایت میکنه.
بعد از تولد دخترم مسائلی تو زندگیم پیش اومد که اگر فرزند نداشتیم قطعا کارمون به جدایی میکشید. حرفم با کسانیه که اسم این جور تولدها رو میذارن ناخواسته و به بچه هم لقب ناخواسته میدن، به نظر من اینجور بچه ها نور چشمیهای خدا هستن و خدا عنایت ویژه داره بهشون.
پشیمون نیستم که سال اول زندگیم مادر شدم و بهش افتخار میکنم. الان دوتا بچه دارم و منتظرم چند وقته دیگه جنسیت سومین فرزندم هم معلوم بشه. مادری یک هنر و افتخاره برام.
#مادری
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۸ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #قسمت_اول در سن ۱۹ سالگی ازدواج کردم
#تجربه_من ۴۶۸
#فرزندآوری
#مادری
#سرنوشت
#قسمت_دوم
بله اشتباه بود چون بعد از مشکلاتی که برام بوجود اومد و مجبور شدم دوباره به سونوگرافی برم، سونوگرافیست با تعجب به من گفت به تو گفتن چندتاست؟ گفتم دوتا ... گفت نه خیر اینها دوتا نیستن سه تا هستن😍 خیلی خوشحال بودم از اینکه به آرزوم که فرزند زیاد هست میرسم. دختر و پسرم هم از اینکه قراره سه تا نی نی داشته باشیم خیلی ذوق میکردند.
بارداری سختی بود با اینکه ماه های اول بودم اما به شدت سنگین بودم و دکتر گفته بود باید استراحت مطلق کنی و تا ده شب هر شب آمپول بزنی. ویار شدیدی داشتم و دو بچه تقریبا کوچک که هنوز احتیاج به مراقبت داشتند اما من نمی تونستم کاری انجام بدم و ویارم به حدی بود که اگر داخل آشپزخانه میرفتم بالا می آوردم. اما این بین که من و همسرم تقریبا دست تنها بودیم، همسرم به شدت حمایتم کرد و نمی گذاشت کوچکترین سختی به من بگذره توی کارهای خونه به شدت کمک میکرد و حتی غذا درست میکرد.
تا هفته شانزدهم بارداری به همین شکل و سختی و مشکلات خودم خیلی طولانی برما گذشت که من احساس کردم دوباره مشکل جدیدی برام بوجود اومده و کیسه آب بچه داره تخلیه میشه😔 وقتی به سونو رفتم گفت کیسه آب یکی از بچه ها تخلیه شده و اونجا بود که بهم گفت سه تا شون هم دخترن و همسان هستن و از یک جفت تغذیه میکنن. من خیلی خوشحال بودم که خداوند برکتش رو سه چندان کرده و قراره مادر چهار دختر بشم.❤️ خدا میدونه من و همسرم با وجود استرس دادن بعضی از اطرافیان کوچکترین نگرانی برای اینکه چطور بزرگشان کنیم و خرجشان را بدیم نداشتیم و به شدت عقیده مون بر این بود که هر کدام از اینها روزی و برکت زیادی برای ما می آورند. اما فردای همون شب بعد از شدت گرفتن مشکلم وقتی به دکتر رفتم گفت متاسفانه شرایط بسیار خطرناکی داری و باید ختم بارداری بدیم چون بچه ها همسان و از یک جفت و یک کیسه اصلی هستند هیچ کاری نمیشه برات کرد.
نمیتونم توصیف کنم که بعد از اینکه دکترم که خانم مقید و مذهبی بود این حرف رو به من زد چه حالی داشتم و فقط زار زار گریه میکردم و گفتم من هرگز چنین کاری رو انجام نمیدم باورم نمی شد همه آرزوهام داره بر باد میره، با گریه و بی حالی شدید که حتی توان ایستادن نداشتم از زایشگاه بیرون آمدم و نمی تونستم به چشمهای منتظر همسرم نگاه کنم و زار زار اشک می ریختم😭
پرستار برای همسرم توضیح داد که چه اتفاقی افتاده و حال همسرم هم دست کمی از من نداشت با کمک همسرم به نمازخانه رفتیم. همسرم خیلی سعی داشت آرامم کنه اما من آرام نمی شدم یعنی اصلا باورم نمی شد چنین چیزی اتفاق بیافته...
تلفنی با دکتر دیگری مشورت کردیم و آن شب چندین بیمارستان مختلف سطح شهر رو رفتیم و همه دکترها بعد از مشورت نظرشان همین بود و می گفتند برای خودت خطر مرگ داره و من با دادن امضای رضایتنامه مرگ خودم از بیمارستانها بیرون می رفتم. اون شب به حرم امام رضا ع رفتم و با چشمانی اشکبار از امام رضا ع خواستم کمکم کنه و راه درست رو به من نشون بده چون من دو فرزند زنده داشتم و در قبال آنها برای حفظ خودم مسئول بودم.
همان شب با یکی از علما مشورت کردیم و نظر ایشان این بود. که استخاره راه نداره و اگر خطر جانی برای مادر هست مشکلی در انجام این کار نیست. به آخرین بیمارستانی که به نظرم می آمد می تونن کمکم کنند رفتم و تا صبح بستری شدم و فقط دعا کردم. صبح باز هم همه پزشکان نظرشان برهمین خطر و ختم بارداری بود😭
من با حالی خراب در قسمت بارداری پرخطر بستری شدم. بعد از انجام آزمایشات و سونو برای قلب و ... و مصرف چند نوبت آنتی بیوتیک شروع به خوردن قرص برای ختم بارداری کردم😭
روزهای خیلی سختی بود این بار هم صلاح خدا نبود من برای بار سوم لذت بارداری رو بچشم.
خیلی ها به من میگن دیگه حالا حالاها به بچه فکر نکن اما من با توکل بر خدا این راه رو ادامه میدم و بعد از یک مدت تقویت خودم انشاءالله اگر خدا به من عنایت کنه تصمیم دارم باز اقدام کنم و به نظرم راهی نیست که من ازش دست بردارم و خداوند داره به وسیله ی علائقم من رو آزمایش میکنه و من هم با خدا معامله کردم و از خودش خواستم برام جبران کنه که قطعا میکنه و توی این قضایا حتما خیر و حکمتی نهفته و من به لطف خداوند به شدت امیدوارم.
البته هنوز حال روحی قبلی رو به دست نیاوردم و حال جسمی خوبی هم ندارم اما ناشکری نمی کنم. من همیشه در هر جمع و گروهی از فرزند آوری حمایت کردم و به عقیده من باید به ندای رهبرمان برای فرزند آوری لبیک بگیم و هیچوقت نگفتم که نه بچه نمیخوام.
خواهش میکنم از همه اعضای کانال دعا کنند اگر به صلاح من هست خداوند فرزندان صالح وسالم و زیاد نصیب همه آرزومندان و من حقیر بکنه و دامن همه بانوانی که آرزوی فرزند دارند رو سبز بکنه🙏🙏
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۸۰ من هفده سالمه همه دوستام متاسفانه دوست پسر دارند. با خودم فکر می کنم که اونی که دوست
#تجربه_من ۴۸۱
الان کمتر از یک هفته هست که از زمان از دست دادن جنین ۱۵ هفته ام می گذره. بعد از کلی نذر و نیاز٬ خداوند مهربون این فرشته کوچولو رو تو دامن ما گذاشت. خانواده چهار نفرهی ما برعکس خیلی از اطرافیان، سراپا مشتاق اومدنش بودیم که بعد آزمایشهای غربالگری بدون درصد ریسک و بدون هیچ مقدمهای یهو از دست رفت واقعا برای همهمون شوکه کننده بود و برای من غیرقابل قبول بود که به این راحتی از دستش بدم. خیلی به من سخت گذشت. بچهها هم بدون دونستن جنسیتش پیشاپیش با کلی ذوق براش اسم هم گذاشته بودن این درد عمق وجودم رو بیشتر به آتش کشید.
ولی چند تا مطلب آتش درونم رو تا حد زیادی خنک کرده که میخوام خواهرای عزیز دیگرم هم از اون استفاده کنن اولا که به این فکر میکنم باتوجه به شرایط خیلی سخت زندگی و فشار اطرافیان تونستیم برای اومدن عضو جدید تصمیم قاطع بگیریم و جلوی همهی حرفها بایستیم و حرف امام عزیزمون رو زمین نذاریم.
دوم اینکه انشاءالله این بچههایی که از دست میرن ذخیره آخرت ما هستند در واقع پساندازی برای اون دنیامون فرستادیم سوم اینکه ما مکلف به وظیفه هستیم و نتیجه کار دست خداست پس نباید گِله یا شکایتی داشته باشیم. نهایتا اختیار ما با خداوند هست و امانتی رو خودش داد و خودش گرفت همونطور که از دادنش خوشحال شدیم و خداروشاکر بودم با گرفتنش هم نباید شکوه کنیم.
شاید بعضی فکر کنن که خیلی برای من دل کندن راحت بوده ولی روزی که این اتفاق افتاد تمام مسیر و راه تا بیمارستان و تمام مدت زمان حضورم تو بیمارستان اشک چشمم خشک نمیشد. طوری که ماما و پرستارها فکر کردن من مشکل نازایی داشتم و بچهی دیگهای ندارم ولی من با تمام وجودم این فرزندم رو دوست داشتم و میخواستمش ولی نشد و از خدا میخوام که تو این آزمایش هم به من صبر بده تا ناشکری نکنم.
#مادری
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag
🌺 #استاد_شهید_مطهری
مقالهای در یك كتاب به نام «روانشناسی مادران» به قلم یك بانوی فرانسوی ... درج شده بود. این خانم طبق مندرجات آن مقاله، دکترای روانشناسی دارد و خودش نیز مادر است و سه فرزند دارد.
در قسمتهایی از این مقاله نیازمندیهای یك زن- در حالی كه باردار یا بچه دار است- به محبت و مهربانی شوهر به خوبی اشاره شده است. میگوید:
وقتی كه زن نخستین ضربههای كوچولوی بچهاش را در شكم خویش احساس كرد شروع میكند به گوش دادن به همهی صداهای اندام خود. حضور موجود دیگری در بدن زن چنان سعادت و خوشحالی به او میدهد كه كم كم میل به انزوا و تنهایی پیدا میكند و از دنیای خارج قطع ارتباط میكند، زیرا میخواهد با كوچولویی كه هنوز به دنیا نیامده است خلوت كند ...
مردها در روزهای بارداری همسرانشان وظایف بسیار مهمی به عهده دارند و متأسفانه همیشه از انجام این وظایف شانه خالی میكنند.
مادر آینده نیاز دارد كه حس كند شوهرش او را میفهمد، دوست دارد و پشتیبان اوست وگرنه وقتی دید كه شكمش بالا آمده است، زیباییاش لطمه خورده، حالت استفراغ دارد و از زایمان میترسد، همهی این ناراحتیها را به حساب شوهرش خواهد گذاشت ...
مرد وظیفه دارد كه در ماههای بارداری بیشتر از پیش در كنار زنش باشد.
خانواده به پدری مهربان نیاز دارد تا زن و بچهها بتوانند از همهی مشكلات و شادیها و اندوههای خود با او حرف بزنند، حتی اگر حرفهایشان بیمعنی یا خسته كننده باشد.
زن باردار خیلی نیازمند آن است كه از بچهاش با او حرف بزنند.
تمام غرور و افتخار یك زن مادر شدن اوست و وقتی احساس كند كه شوهرش نسبت به كودكی كه او بزودی به دنیا خواهد آورد بیاعتناست، این احساس غرور و افتخار جایش را به احساس حقارت و بیهودگی میدهد، از مادر بودن بیزار میشود و بارداری برایش معنی یك «احتضار» پیدا میكند.
ثابت شده است كه چنین زنانی دردهای بارداری را خیلی به دشواری تحمل میكنند ...
رابطه ی مادر و فرزند یك رابطهی دو نفری نیست، بلكه یك رابطهی سه نفری است: مادر- كودك- پدر، و پدر حتی اگر غایب باشد (زن را طلاق داده باشد) در زندگی درونی مادر، در تخیلات و تصورات او و نیز در احساس مادری نقش اساسی دارد ... ».
اینها بود سخنان یك بانوی دانشمند كه هم روانشناس است و هم مادر.
📚 نظام حقوق زن در اسلام
#مادری
#فرزندآوری
#همراهی_همسر
🆔 @asanezdevag
#مقام_معظم_رهبری
📌ما با بیکاری خانم ها مخالفیم.
✅ بعضيها از ما ميپرسند: شما موافقيد زنها بروند كار كنند؟ ما ميگوييم: البته، ما با بيكاري خانمها مخالفيم؛ زن اصلاً بايد كار كند. البته كار دو جور است: يكي كارِ داخل خانه و يكي كار بيرون خانه، هر دو كار است؛ اگر كسي استعداد دارد در كارهاي مربوط به بيرون منزل، بايد انجام بدهد، خيلي هم خوب است. منتها يك شرط دارد، بايد جوري باشد كه اين اشتغال ـ حتي در داخل خانه ـ به پيوند زن و شوهر لطمهاي نزند. بعضي از خانمها هستند كه خودشان را از صبح تا شب میکشند، بعد كه مرد به خانه ميآيد، حوصله يك لبخند زدن به او را هم ندارد، این هم بد است.
✅ زن اگر خواست برود كار كند، اين اشكالي ندارد، اسلام هم مانع نيست. امّا اين وظيفهي او نيست. اين بر او واجب و لازم نيست. چيزي كه بر او واجب است، عبارتست از حفظ فضاي حياتي براي مجموع اين خانواده.
✅ اشتغال بانوان از جملهى چيزهائى است كه ما با آن موافقيم. بنده با انواع مشاركتهاى اجتماعى موافقم؛ .... منتها دو سه تا اصل را بايد نديده نگرفت. يك اصل اين است كه اين كار اساسى را - كه كارِ خانه و خانواده و همسر و كدبانوئى و مادرى است - تحتالشعاع قرار ندهد. پس ما با آن اشتغال و مشاركتى كاملاً موافق هستيم كه به اين قضيهى اصلى ضربه و صدمه نزند؛ چون اين جايگزين ندارد. شما اگر بچهى خودتان را در خانه تربيت نكرديد، يا اگر بچه نياورديد، يا اگر تارهاى فوقالعاده ظريف عواطف او را - كه از نخهاى ابريشم ظريفتر است - با سرانگشتان خودتان باز نكرديد تا دچار عقدهى [عاطفي] نشود، هيچ كس ديگر نميتواند اين كار را بكند؛ نه پدرش، و نه به طريق اولى ديگران؛ فقط كار مادر است. اين كارها، كار مادر است؛ اما آن شغلى كه شما بيرون داريد، اگر شما نكرديد، ده نفر ديگر آنجا ايستادهاند و آن كار را انجام خواهند داد. بنابراين اولويت با اين كارى است كه بديل ندارد؛ نقش زن به عنوان عضوى از خانواده. به نظر من از همهى نقشهائى كه زن ميتواند ايفاء كند، اين اهميتش بيشتر است.
✅ البته بعضىها اينطور حرفها را در همان نظر اول با شدت رد ميكنند و ميگويند آقا شما ميخواهيد زن را توى خانه اسير كنيد، محبوس كنيد، از حضور در صحنههاى زندگى و فعاليت باز بداريد؛ نه، به هيچ وجه قصد ما اين نيست؛ اسلام هم اين را نخواسته. اسلام وقتى كه ميگويد: «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر»، يعنى مؤمنين و مؤمنات در حفظ مجموعهى نظام اجتماعى و امر به معروف و نهى از منكر همه سهيم و شريكند؛ زن را استثناء نكرده. ما هم نميتوانيم زن را استثناء كنيم.
✅ مسئوليت ادارهى جامعهى اسلامى و پيشرفت جامعهى اسلامى بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هر كدامى به نحوى بر حسب توانائىهاى خودشان. بحث سر اين نيست كه زن آيا ميتواند مسئوليتى در بيرون از منزل داشته باشد يا نه - البته كه ميتواند، شكى در اين نيست؛ نگاه اسلامى مطلقاً اين را نفى نميكند - بحث در اين است كه آيا زن حق دارد به خاطر همهى چيزهاى مطلوب و جالب و شيرينى كه در بيرون از محيط خانواده براى او ممكن است تصور شود، نقش خود را در خانواده از بين ببرد؟ نقش مادرى را، نقش همسرى را؟ حق دارد يا نه؟ ما روى اين نقش تكيه ميكنيم. من ميگويم مهمترين نقشى كه يك زن در هر سطحى از علم و سواد و معلومات و تحقيق و معنويت ميتواند ايفاء كند، آن نقشى است كه به عنوان يك مادر و به عنوان يك همسر ميتواند ايفاء كند؛ اين از همهى كارهاى ديگر او مهمتر است.
#مادری
#همسری
#فرزندآوری
#اشتغال_زنان
🆔 @asanezdevag
#استاد_قرائتی
در رحم مادر، خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند، و خداوند روزی جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او میرساند...
پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند، از غذای جنین چیزی کم نمیشود، به خاطر وجود غدههایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند. اگر آدمها بدانند که مادرشان به خاطر آنها استخوانش آب میشده در این میمانند که چگونه قدردانی بکنند..
✨پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
«هنگامى كه زن باردار مى شود ، همانند روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدى است كه با جان و مالش در راه خدا جهاد مى كند و هنگامى كه فارغ شود ، پاداشى دارد كه نمى دانى عظمت آن چه قدر است و هنگامى كه شیر بدهد ، در هر بار مكیدن ، پاداش آزاد كردن یكى از فرزندان اسماعیل (علیه السلام ) براى اوست و آن گاه كه شیردادن تمام شود ، فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گوید : عمل را از نو آغاز كن كه بى تردید ، آمرزیده شدى.»
📚بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۱۰۷
#مادری
#قدردان_مادرم_هستم
🆔 @asanezdevag
✨فرزندم مرا از تمام لذت مادر شدن همین بس که تو لحظه به لحظه، آن به آن فریاد کنی:
«بابی انت و امی یا حسین»
#مادری
#نسل_حسینی
🆔 @asanezdevag 🏴🏴🏴🏴
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۲۳ ✅ حوالی اربعین امسال دخترم به دنیا میاد.😍 #رویای_مادری #روزه_اول_محرم 🆔 @asanezd
#تجربه_من ۵۲۴
#مادری
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
من یه مادر ۳۷ ساله هستم و سه فرزند دارم. فکر میکردم دیگه نمی تونم فرزند بیارم به خاطر سنم... ولی با خوندن مطالب مفید دوستان متوجه شدم که اینطور نیست. به امید خدا میخوام ظرف ۲ سال آینده یه فرزند دیگه ام داشته باشم.
خدمت اون عزیزی که میخواستن از شرایط خانومها با فرزندان زیاد بدونن بگم که من کاملا دست تنها هستم از خانواده ام دورم ولی واقعا مدد خداوند رو تو لحظه لحظه زندگی دیدم و البته که سختی هست، ضعف بدن، بی خوابی، خستگی ولی وقتی صدای خنده های بچه هام که وقتی ۵ دقیقه دراز کشیدم که ریکاوری بشم و اونام از فرصت استفاده میکنن و از سر و کولم میرن بالا و منم مجبور میشم قلقلکشون بدم تا برن، تبدیل به قهقهه های کوکانه میشه تمام خستگیا از بین میره...
وقتی حواسم نیست و فسقلیا محبتشون گل میکنه و میان یه بوس میکنن و فرار میکنن انگار دنیا رو بهم میدن یا اون موقع ها که دختر ۷ سال ونیمم صبح زودتر از همه از خواب پا میشه و سعی میکنه برادر و خواهر کوچولوش رو آروم نگه داره که من بخوابم، منم زیر چشمی میبینم که میره تو آشپزخونه و کاملا ادای من رو درمیاره و مثل یه مامان تمام عیار رفتار میکنه اون لحظه رو با هیچی نمیشه عوض کرد...
ما هم مثل همه وضع مالی آنچنانی نداریم همسرم یه کارمند ساده هستن ولی خدا رو شکر خودش می رسونه من هم تا جایی که بتونم صرفه جویی میکنم و سعی میکنم همه چی رو برنامه باشه ...
حالا لباس مارک نمیخرم برا بچه ها لباسای ارزون و ساده میگیرم اونام شکر خدا جوری بار اومدن به این چیزا توجه ندارن فقط دنبال بازی هستن...
نکته مهم و آخر اینکه دختر اولم تا سه سالگی تنها بود و کاملا وابسته و بچه ایی که زیاد گریه میکرد و غُر میزد با اومدن داداشش یه دفعه تبدیل شد به یه دختر مستقل... پسرمم با اومدن خواهر کوچولوش زود مستقل شد و نکته جالب این که اون دوتا بچه هام تا دوسالگی خودم غذا میدادم و کاراشون رو میکردم ولی فرزند سومم در کمال تعجب از یکسالگی خودش غذا میخوره و خودش تو لیوان آب میخوره، حتما هم باید لیوان شیشه ایی باشه😅 الان که ۱۵ ماهه است خیلی مستقله خیلی و این به خاطر وجود خواهر و برادر بزرگترشه ...
خلاصه که شادی فضای خونه به سختیای که میکشیم می ارزه و البته و صد البته خداوند خلف وعده نمیکنه و واقعا روزی هر بچه با خودش میاد...
از خدا میخوام خدا به همه منتظرای فرزند، فرزند صالح عطا کنه و کمک کنه ما هم بتونیم بندگان خوبی براش تربیت کنیم که سرباز امام زمان باشن انشالله 🌺
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۲۴ #مادری #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند من یه مادر ۳۷ ساله هستم و سه فرزند دارم. فکر میکردم
#تجربه_من ۵۲۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#مادری
#فرزندآوری
از نوجوانی خواستگار داشتم. خواستگار ها با اینکه آدمهای بدی نبودند اما ملاکهای مورد نظرم رو نداشتند؛ این شد که پروسه ازدواجم حدودا یکسال طول کشید. اونم به خاطر فیلترهایی بود که پدرم گذاشته بودند تا خوووب خواستگارها الک بشن.
بعد از یکسال رفت و آمد افراد مختلف بالاخره نیمه گمشدهام رو در سن ۱۸ سالگی پیدا کردم.☺️وضع مالی هر دو خانواده خیلی خوب نبود. به خاطر همین تا اونجا که تونستیم از خرجهای اضافی پرهیز کردیم و سعی کردیم هیچ ولخرجی نداشته باشیم. مراسم نامزدی و عقد خیلی خیلی غریبانه اما شیرین برگزار شد. اون زمان دقیقا مصادف با شروع و شیوع کرونا در ایران بود.
دو ماه بعد با جیب خالی خالی و توکل محض تصمیم گرفتیم بریم سر خونه زندگی خودمون. هیچ کدوم از دوتا خانواده وسع مالی نداشتند که بخوان برای ما جهیزیه تهیه کنند.😔 اما من به آیه ی "اِن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ... ۳۲ نور" ایمان کامل داشتم.
با کمک خیرین و هدایای نقدی فامیل جهیزیه بسیار بسیار سادهی ما آماده شد. مراسم عروسی هم به سادگی عقد و نامزدی برگزار شد.
از همون اول تصمیم داشتیم که زود بچه دار بشیم اما به خاطر بیماری هایی که درونم پیشروی کرده بودند و من روحم ازشون خبر نداشت این قضیه تا هشت ماه به تاخیر افتاد😞 و طی این هشت ماه من با لطف و عنایت خدا و اهلبیت علیهم السلام درمان شدم.😍
این هشت ماه خیلی به من سخت گذشت. برای منی که عاشق بچه بودم و کل نوه های فامیل رو خودم بزرگ کرده بودم و از کودکی با رویای شیرین مادر شدن به خواب میرفتم خیلی سخت بود. از اینکه اطرافیان قضاوتم میکردند. هر جا میرفتم و میدیدم هم سن و سالام مادر شدند ولی من......😞😭😭 بغض میکردم و شبها بی صدا گریه میکردم.
این هشت ماه هم با همه سختی هاش تموم شد. نوروز ۱۴۰۰ به مشهد رفتم و اون چند روز خیلی حالم بد شد. شک کردم که باردارم اما نبودم😔 باز هم دلشکسته تر از قبل... دکتر رفتم و گفت بخاطر بیماری های قبلیای هست که داشتی و اثرش هنوز یه کم تو بدنت مونده. وقتی دیدم اینطوری کار پیش نمیره تصمیم گرفتم چله زیارت عاشورا و حدیث کساء بگیرم.
تو تمام زندگیم هر موفقیتی داشتم از برکت خوندن زیارت عاشورا بوده. چله رو شروع کردم اما میخواستم تا زمانی که حاجت نگرفتم ادامه ش بدم حتی اگر بیشتر از ۴۰ روز بشه.
دهه کرامت شد. دوباره با همسرم راهی مشهد شدیم. روز ولادت امام رضا علیه السلام اونجا بودیم.😍😍😍 اونجا خیلی دلم شکست. با امام رضا علیه السلام شروع به درد و دل کردم و حرف دلم رو بهشون گفتم. خیلی آرام شدم. انگار خدا سکینه قلبی بهم داده بود. راهی شهرمون شدیم.
تو ایام امتحانات درسیام بود که متوجه شدم زیر دلم گاهی درد میگیره، خیلی بویاییام قوی شده، احساس ضعف زیادی میکنم و همش دوست دارم غذا بخورم. بی اعتنا از این علائم رد شدم تا اینکه یهو شک کردم که نکنه واقعا.....😍😍😍😍 آزمایش دادم و در کمال ناباوری متوجه شدم که یک ماه و نیمه که باردارم.😍😍😍😍😍😍😍😍 نمیدونم چجوری از خدا و امام رضا علیه السلام تشکر کنم. هنوز که هنوزه خودم باور نکردم.
از همه خانمهای عزیز التماس دعای ویژه دارم. دعا کنید بارداری خوبی رو پشت سر بگذارم 🌷امیدوارم به حق امیرالمومنین، همه چشم انتظارها دامنشون به اولاد سالم و صالح سبز بشه.
🆔 @asanezdevag
#مقام_معظم_رهبری
📌در خانواده مدام گفته می شود نقش زن. دلیلش هم واضح است؛ چون زن در خانواده عنصر محوری است. اما اینجور نیست که مرد در خانواده وظیفه و مسئولیت و نقشی نداشته باشد. مردهای بیخیال، مردهای بیعاطفه، مردهای قدرنشناس زحمات زن خانه، اینها به محیط خانه لطمه میزنند.
✅ مرد باید قدردان باشد. جامعه باید قدردان باشد. حتماً بایستی بر روی کار زنهای خانهدار ارزش گذاری ویژه بشود. بعضی میتوانستند بروند کار بگیرند، بعضی میتوانستند تحصیلات عالیه بکنند، بعضی تحصیلات عالیه هم داشتند - من دیدم زنانی را از این قبیل - گفتند ما میخواهیم این بچه را بزرگ کنیم، خوب تربیت کنیم، نرفتیم کار بگیریم. زن نرفته کار بگیرد، آن کار هم زمین نمانده؛ آن ۱۰ نفر دیگر رفتند آن کار را گرفتند.
🔷 باید از اینجور زنی قدردانی شود. در بیاناتی که حضرات فرمودند، این بود که مثلاً بیمههایی برای اینها در نظر گرفته شود. بله، تأمین اقتصادیشان، بیمهشان، بقیهی چیزهائی که لازم است، باید در نظر گرفته شود.
«۱۴ دی ۱۳۹۰، سومین نشست اندیشههای راهبردی»
#مادری
#همسری
#خانه_داری
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۵۶ سلام خداقوت ممنون بابت مطالب مفیدکانالتون اجرتون باحضرت زهرا درجواب خانم صادقی که پی
#تجربه_من ۵۵۷
✅ مادرِ تمام وقت...
سال ۹۴ ترم سوم ارشد بودم که ازدواج کردم و حالا به لطف خدا سه تا پسر گل دارم و چهارمی در راهه.
خودم خیلی خوشحالم و شاکر، با تمام سختی هاش. ولی بعضی ها خیلی سرزنش می کنن، بخاطر همین تقریبا کسی نمیدونه که بازم باردارم.
وقتی دوستمون که عضو هیات علمی بودن رو دیدم و حسرت ایشون برای فرصت های از دست رفته و ((تصمیم فوق العاده شون برای تبدیل شدن به یه مامان تمام وقت)) خیلی برام، تامل برانگیز بود و بعد از اون مطلبی از صحبت آقای تراشیون درباره فمنیست ....
یک دفعه همسرم رو صدا کردم و بهشون گفتم خیلی خیلی خوشحالم که تو خونه موندم و دنبال دکتری نرفتم. (آخه همسرم خیلی تشویقم می کنن هنوز که دکتری شرکت کنم و کلا کار علمی انجام بدم)
از دیدن شادی بچه ها و رشد کردن کنارشون واقعا لذت میبرم و احساس می کنم خدمت به سربازان و یاران امام زمان کار کوچکی نیست. البته گاهی کلاس و کارگاه علمی برگزار می کنم ولی در حدی که انرژیم برای خانواده کم نشه.
قبلا گاهی غصه می خوردم که بخاطر بچه ها نمی تونم کلاس برم یا مطالعه کنم ولی بعدا دیدم خیلی از مطالب رو بدون مطالعه و کلاس و از لطف حضور بچه ها یاد گرفتم.
امیدوارم همه بانوان سرزمینم، دوباره به گوهر وجودی خودشون افتخار کنن و دنبال چیزی جز زن بودن و همسری و مادری کردن نباشن و ما شاهد تربیت سردار سلیمانی ها باشیم...
برای اون دوست خوبمون هم امیدوارم که بخاطر تصمیم بزرگی که گرفتن، خدا گذشته رو به بهترین شکل و با یک نسل توحیدی و کثیر براشون جبران کنه.
لطفا برای منم دعا کنید.
#مادری
#فرزندآوری
#سبک_زندگی_اسلامی
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۶۰ سلام خدمت دوستای کانال ازدواج اسان 🌺 وتشکر میکنم از کانال خوبتون. روی صحبتم با پسر ۱۷
#تجربه_من ۵۶۱
#مادری
#فرزندآوری
#اشتغال_زنان
من در بدو ورود به دوره دکتری ازدواج کردم. از ابتدای زندگی مشترک آرزو داشتم مادر شوم ولی همسرم راضی نمیشدند. نگران این بودند که وظایف پدری و مادری را بهدرستی انجام ندهیم. پنج سال گذشت. بهترین سالهای جوانی و از طرفی کار سبکتر من در دوران دانشجویی گذشت. (البته در زمان دانشجویی فکر میکردم خیلی مشغله دارم؛ اما بعد از ورود به کار فهمیدم آن زمان وقتم آزادتر بوده. مهمتر از همه ۵ ترم مرخصی زایمانی بود که بدون احتساب در سنوات به دانشجویان میدادند و موقعیت خوبی برای رسیدگی به بچه ایجاد میکرد.)
در هر حال بعد از ۵ سال و در آخر دوره دکتری صاحب فرزند شدیم. تازه فهمیدیم به تاخیر انداختن عمدی بچهدار شدن اثری در کیفیت فرزندپروری نداشته و ما تازه بعد از روبرو شدن با مسائل بچه، در حال رشد بودیم نه قبل از آن.
درک موقعیت پدر شدن و مادرشدن بهطور طبیعی ما را در مسیر تکامل و پخته شدن قرار داده بود. ولی پنج سال اول زندگیمان از دست رفته و حسرت بچههایی که آن موقع میتوانستیم داشته باشیم به دلمان ماند...
بعد از اتمام تحصیل به لطف خدا در یکی از دانشگاههای اصلی کشور، عضو هیات علمی شدم. علیرغم همه مزایای این شغل، کار حرفهای تماموقت مسائل بسیاری برای یک خانم و بهخصوص یک مادر داشت. کار زیاد و سنگین، خستگی مداوم، درگیریها و تنشهای شغلی، همگی به روح و جسمم صدمه میزد.
همان مسائلی که میدیدم آقایان به راحتی از کنار آنها میگذرند. (شاید یک علتش این باشد که آنها دغدغهها و مسئولیتهای مادران را ندارند.) به هر حال چند سالی با این شرایط در دانشگاه تدریس کردم.
بعد از مدتی کار بیوقفه، با کمک خدا، توانستم چند روزی از وجوه مختلف به وضعیتم و مسیری که در پیش گرفته بودم فکر کنم. دیدم تنشهای کاری من را به آدمی جدی، خشک، خسته و کمحوصله تبدیل کرده. مسائل جسمی مختلفی هم برایم پیشآمده بود. مهمتر از همه دخترم از این وضع آسیب دیده بود و اضطراب جدایی از من را داشت.
خلاصه دیدم از اصل زندگی غافل شدهام. اگر بخواهم کار را ادامه بدهم، بهخاطر مسئولیتهای متعدد کاری، نمیتوانم تغییر چندانی در وضعیت زندگیم بدهم. بهخاطر درس دادن به دانشجوها، بچهی خودم در حال آسیب دیدن بود.
از طرف دیگر میدانستم در مسیر طبیعی زندگی، لازم است باز هم بچهدار بشوم. فشار کار از یک طرف و قوانین نامناسب برای مادرانِ هیات علمی از طرف دیگر، و از همه مهمتر مسائل جسمیای که بهخاطر کار و استرس زیاد برایم پیش آمده بود، باعث شده بود دیگر نتوانم بچهدار شوم.
در نهایت با سبکسنگین کردن همه جوانب، تصمیم گرفتم از کار استعفا بدهم. دیدم کاری که چندصد نفر در آرزوی رسیدن به آن هستند، مانع آن است که همسر و مادر خوبی باشم و بتوانم بچههایم و نسل بعدی را با آرامش پرورش بدهم.
به لطف خدا حالا در محیط آرام منزل مشغول کارهای تحقیقاتیام. دخترم شکرخدا آرامتر و شادتر از قبل شده. مسائل جسمیام بعد از حذف شدن استرسها، شکر خدا، بسیار کمتر شده. از همه مهمتر مسئله بچهدار شدنم بدون دارو و درمان و فقط با آرامش حل شده و منتظر تولد دومین فرزندمان هستیم. از نظر مالی هم، به چشم خودم دیدم که روزیای که خدا بخواهد به من و زندگیم برساند، میرساند.
بعد از چندین سال فراز و نشیب، مادرانی را که از ابتدا، زندگی و فرزندانشان را به کار ترجیح دادهاند تحسین میکنم.👏👏👏
🆔 @asanezdevag
#استاد_قرائتی
💥نمی دانیم چه کرده...
حالا شما توی روی مادرت میایستی، [میگویی] حرف نزن! نمیخواهم! به تو چه!
بابا جان، مادر است، میدانی چه قدر نخوابیده؟! میدانی چه قدر بیخوابی کشیده؟! پنج رقم خدمت کرده، در بدنش که بودی، از خون بدنش تغذیه کردی، از بدنش آمدی بیرون، از شیرش تغذیه کردی، وقتی خواسته بمیرد، اموالش را برای ارث برای تو گذاشته، یعنی از خونش، از شیرش، از ثروتش،
سه شیفته هم کار کرده، مجانی هم کار کرده، با عشق هم کار کرده، خسته هم نشده، هیچوقت هم منتظر نبوده که کی شود که تمام شود، شما در سربازی، سربازی خدمت میکنی، ولی هی منتظری کی شود تمام شود، در اداره خدمت میکنی، ولی هی منتظری کی شود بازنشست بشوی.
هیچ مادری نمیگوید که کی شود که بازنشست بشوم. یعنی بازنشستگی ندارد، یک مادر بیست، سی تا مدیر کل است، مدیر کل تغذیه هست، مدیر کل حفاظت و امنیت هست، مدیر کل بهداشت و درمان هست، مدیر کل آموزش و پرورش هست، یعنی تمام نیازهای این بچه را تأمین میکند. ما نمیدانیم مادر چه کرده است، نمیدانیم پدر چه کرده است.
🌐 درسهایی از قرآن - ۲۵- ۶- ۱۴۰۰
#مادری
#پدری
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۶۷ #فرزندآوری #سبک_زندگی_اسلامی #قسمت_دوم از خیر دانشگاه گذشتن خیلی برام سخت بود. تما
#تجربه_من ۵۶۷
#مادری
#فرزندآوری
#سبک_زندگی_اسلامی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_سوم
پسر دومم رو بیست و یک ماه شیر دادم و برای بعدی اقدام کردم. میخواستم اختلاف سنی شون کمتر بشه، ولی خدا نخواست و تقریبا سه ماهه سقط شد. خیلی هم سخت گذشت. بعد از شش ماه دوباره باردار شدم و خدا لطف کرد و یه پسر دیگه بهمون داد. اختلاف این دو تا شد سه سال.
من واقعا رزاقیت خدا رو تو زندگیمون با همه وجود لمس میکنم. پدر من و پدر همسرم هر دو کارگر بودن و توانایی اینکه ما رو از نظر مالی حمایت کنن، نداشتن. ولی شرایط زندگی من و همسرم تقریبا از خیلی از دوستان اطرافمون که تحت حمایت مالی خانواده هاشون هستن هم بهتره.
واقعا اعتقاد دارم خداوند رزق و روزی و برکت رو بعد از ازدواج و بچه دار شدن تضمین کرده ولی ضمانتی بابت تجملات و زیاده خواهی های ما نداده. یعنی برکت خدا رو باید همراه با قناعت درک کرد. من به مسأله قناعت و با فکر خرج کردن همیشه توجه دارم. البته این قضیه رو از زندگی در کانادا یاد گرفتم. اونجا اگه چیزی لازم داشتیم نمیتوانستیم سریع بخریم چون قیمت اولیه شان خیلی زیاد بود. باید صبر میکردیم تا تخفیف بخوره، گاهی تو این صبر کردن، اصلا متوجه کاذب بودن نیازمون هم میشدیم.
الان در مورد بچه ها هم همین کار رو میکنم. وقتی بچه ها چیزی میخوان میگم صبر کن تا یه روز برم بازار، بعد تا من برم بازار مطالبات لحظه ای اونها هم تغییر میکنه و نهایتا از بین خاصه هاشون با رضایت خودشون یه چیز به درد بخورتر میخریم. اگر هم یه درخواست غیر منطقی باشه با دلایلی که متوجه میشن، میگم نمیتونم بخرم.
در مورد لباس بچه هم که الان به علت گرانی شاید خیلی از هزینه خانواده ها رو به خودش اختصاص بده باید بگم که لباسهای بچه های بزرگتر رو برای کوچکتر ها نگه میدارم البته بین خواهر و برادرم هم لباسهای بچه هامون رو جابه جا میکنیم.
پسر سومم که بیست و یک ماهه شد برای بعدی اقدام کردم ولی این بار هم خواست خدا نبود و سقط شد، با شرایط بدتر از سقط قبلی😒
حالا دیگه قرضهای خونه اولمون هم تموم شده بود، یه همتی کردیم و با لطف خدا یه آپارتمان خیلی بزرگتر خریدیم.
مامانم خیلی بهمون تاکید میکردند که بچه زیاد و پشت سر هم بیاریم. ایشون یک سال و نیمه به رحمت خدا رفتن. معلم بازنشسته بودن و همیشه میگفتن: "ثمره و حاصل کل زندگیم شما چهارتا هستید و ای کاش شش تا آورده بودم. بعد هم میگفتن بچه پشت هم به زندگی آدم نظم و برنامه میده." مادرم میگفتن: "من هفت سال شیر دادم و کهنه شستم، در طول هفت سال شما مدرسه رفتید، وقتی برادر آخری رفت کلاس اول رفتم دانشگاه و ادامه تحصیل دادم." خلاصه تا روز آخر یکی از سفارش هاشون به ما تعداد بچه زیاد بود.
اما اقوام خیلی از نظر فکری و سبک زندگی با ما فاصله دارن ولی از اونجایی که همیشه به ما به عنوان بچه های زرنگ و درس خوان و اهل فکر نگاه میکردن (برادرم هم شریفی بودن، ایشونم الان پنج تا بچه دارن ) و مهمتر از اون اینکه ما خودمون با قاطعیت در مورد فرزندآوری صحبت میکنیم، اونها هم کاملا در موضع ضعف هستن. چند وقت پیش یکی از اقوام بهم گفت بچه های من تنبلن و مثل شما چندتا بچه نمیارن. این برام خیلی جالب بود که ایشون دلیل بچه نیاوردن رو تنبلی میدونست.
در مورد کار خونه و بچه داری و خستگی هم همیشه به خودم میگم هر چی کار ارزشمند تره، سختیش بیشتره. البته در مورد کار بسیار ارزشمند زنان، به لطف خدای مهربون مون سختیش با شیرینی و لذت بردن فطری همراهه. من وقتی تو خونه کار میکنم و خسته میشم، مدام به خودم روحیه میدم که خدا داره کارهام رو میبینه، انشاالله خدا ازم راضیه و این همون کاریه که من باید تو این دنیا انجام بدم و ...
خدا شاهده اینقدر این فکر ها روحیه بخشه و خستگی رو از تن آدم در میاره که حد نداره. حتما امتحان کنید😊😉
شدیداً اعتقاد دارم این روح آدمه که جسم رو سر پا نگه میداره. من تا قبل از ازدواج، از نظر پدر و مادرم و خواهر و برادرام خیلی ضعیف و بی جون بودم. تازه برادرام به شوخی میگفتن ما تو جلسه خواستگاری به شوهرت میگیم که چقدر ضعیفی که جنس بد دست مردم ندیم😁 ولی من الان واقعا احساس ضعف در بارداریهام نمیکنم. حتی با وجود اون دو تا سقط بد که از ده تا زایمان هم بدتر بود. چون خیلی روحیه ام خوبه و اعتقاد دارم که خدا تواناییش رو بهم داده و ایشالا توانایی بیشتری هم بهم میده.
من الان به لطف خدا چهارمین پسرم رو باردارم و فعلا دختر ندارم، البته به فضل خدا امیدوارم☺️، ولی اگر دختر داشته باشم اولین و مهمترین ارزشی که سعی میکنم براش جا بندازم بحث مادری هست. بحث مسئولیت خطیر انسان سازی و جامعه سازی. بحث مدیریت امور خانه و آرامش دهی به خانواده و البته در کنارش بحث تحصیل در رشته هایی که باعث ارتقای خودش و خدمت به جامعه اسلامی باشه.
🆔 @asanezdevag
✅ زیر ذره بین
💎 هر وقت مهدی را بغل میکردم و نگاهم به صورت معصومش میافتاد، شوری درونم پا میگرفت. ... تا جایی که میشد، بدون وضو شیرش ندادم. سر همهی بچهها همینطور رعایت میکردم؛ اصلاً قبل از تولدشان مراقبتهایم شروع میشد.
💎 رفتارم را میگذاشتم زیر ذرهبین؛ مواظب بودم گناه نکنم. هر لقمهای را نمیخوردم؛ لقمهی حلال را مثل گُلی میدیدم که عطر و بویش میرفت و در وجود طفلی مینشست که داشت با شیرهی جانم رشد میکرد. حواسم بود چه کلامی به زبانم میآید؛ سنجیده حرف میزدم.
💎 رفت و آمدهایم محدود شده بود. سعی میکردم تا جایی که میشود جلوی چشم نامحرم نباشم، حتی قوم و خویشی که ناچار بودم باهاشان ارتباط داشته باشم. دلم میخواست با قرآن انس بگیرم؛ کتاب خدا را بخوانم و حصاری امن از نور کلامش دور خودم بکشم. آن ایام در حقیقت دوست و فامیلم، خدا بود.
📚 تنها، زیر باران
🔹مادر شهید مهدی زین الدین
#مادری
#تربیت_فرزند
🆔 @asanezdevag
#علامه_طهرانی
💞آن فوز عظيم ...
اين خانمی كه سراسر اطاقش را از ديپلمها و ليسانسها و دكتراها پركرده است، و در هر مقام و پست كه شاغل شده است، صد برابر آنهم اگر فرضاً برآن افزوده گردد، چنانچه به او بگويند: تو حاضری اين فرزندت را بدهی و مقامات و گواهينامههايت محفوظ باشد؟! و يا آنها را فدای اين فرزند میکنی؟! فوراً ميگويد: فدا ميكنم! فرزند، برای من ارزشش بيشتر است.
پس ای خانمی كه به يك فرزند و يا دو فرزند اكتفا كردهای و خودت را سرگرم كارهای ديگر نمودهای! بدان كه: آن فرزندهای احتمالی كه در صورت فرض زائيدن به وجود ميآمدند و اينك نيامدهاند، همانند همين فرزند تو ميباشند. همۀ آنها را از دست دادهاي! و به فوز عظيم نرسيدهای! و آن فرزندهای لطيف و شيرين را فدای اين مشاغل و در حقيقت شواغل نمودهای!
📚 رساله نكاحيه: كاهش جمعيت ضربه ای سهمگين بر پيكر مسلمين
#مادری
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۷۹ 📌کوچکترین حق خانواده های چند فرزندی... #فرزندآوری #صاحبخانه_خوب 🆔 @asanezdevag
#تجربه_من ۵۸۰
✅ مادرِ تمام وقت...
سال ۹۴ ترم سوم ارشد بودم که ازدواج کردم و حالا به لطف خدا سه تا پسر گل دارم و چهارمی در راهه.
خودم خیلی خوشحالم و شاکر، با تمام سختی هاش. ولی بعضی ها خیلی سرزنش می کنن، بخاطر همین تقریبا کسی نمیدونه که بازم باردارم.
وقتی اون مطلبی که از دوستمون که عضو هیات علمی بودن رو خوندم و حسرت ایشون برای فرصت های از دست رفته و ((تصمیم فوق العاده شون برای تبدیل شدن به یه مامان تمام وقت)) خیلی برام، تامل برانگیز بود و بعد از اون مطلبی از صحبت آقای تراشیون درباره فمنیست ....
یک دفعه همسرم رو صدا کردم و بهشون گفتم خیلی خیلی خوشحالم که تو خونه موندم و دنبال دکتری نرفتم. (آخه همسرم خیلی تشویقم می کنن هنوز که دکتری شرکت کنم و کلا کار علمی انجام بدم)
از دیدن شادی بچه ها و رشد کردن کنارشون واقعا لذت میبرم و احساس می کنم خدمت به سربازان و یاران امام زمان کار کوچکی نیست. البته گاهی کلاس و کارگاه علمی برگزار می کنم ولی در حدی که انرژیم برای خانواده کم نشه.
قبلا گاهی غصه می خوردم که بخاطر بچه ها نمی تونم کلاس برم یا مطالعه کنم ولی بعدا دیدم خیلی از مطالب رو بدون مطالعه و کلاس و از لطف حضور بچه ها یاد گرفتم.
امیدوارم همه بانوان سرزمینم، دوباره به گوهر وجودی خودشون افتخار کنن و دنبال چیزی جز زن بودن و همسری و مادری کردن نباشن و ما شاهد تربیت سردار سلیمانی ها باشیم...
برای اون دوست خوبمون هم امیدوارم که بخاطر تصمیم بزرگی که گرفتن، خدا گذشته رو به بهترین شکل و با یک نسل توحیدی و کثیر براشون جبران کنه.
لطفا برای منم دعا کنید.
#مادری
#فرزندآوری
#سبک_زندگی_اسلامی
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۱ #رزاقیت_خداوند #ساده_زیستی #فرزندآوری #سختیها_و_مشکلات #قسمت_اول سال ۸۳ در سن ۱۹
#تجربه_من ۵۹۱
#فرزندآوری
#مادری
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_دوم
خدارو شکر زندگی خوبی داشتیم اینکه میگم خوب در حد رفع نیاز خودمون نه شاهانه، از همون اول زندگی همسرم با هزینه های بی مورد موافق نبود، خیلی زود تونست من رو هم با خودشون همراه کنن ، پدرم همیشه وقتی بچه هاش گلایه داشتن از زندگی میگفتن اگه توقعتون رو کم کنید همه چیز درست میشه میگفت همینجوری که نمیمونه
👌همسرم اهل تفریح بودن با موتور معمولا جمعه ها جاهای مختلف میبردنمون گاهی تو مسیر برگشت بچه خوابش میبرد متکای کوچیکی همراهمون بود روی فرمون موتور میزاشتیم سرشو روش میذاشت با خیال راحت می خوابید😁
باهمسرم خدارو شکر همیشه نظرمون بر این بود که فاصله ی سنی بچه ها کم باشه، بچه ی اولم سه سال و نیمش بود که اقدام کردیم واسه بچه ی دوم، دوماه بعد باردار شدم ، وقتی واسه آزمایش دوران بارداری رفتم مسول آزمایشگاه بچه ی اولمو تو بغلم دید بجای تبریک گفتن، بهم گفت ظلم کردی در حق بچه ی اولت ، واسه من اون موقع که تمام زندگیم حرف و نظر دیگران بود خیلی ناراحت شدم 😔 خدا بهش رحم کرد اطلاعات الان رو نداشتم وگرنه یه جواب خیلی خوب واسشون داشتم😂
خیلی خوشحال بودم احساس آرامش خاصی داشتم چون یکسالی قبل از بارداری دومم با طب سنتی آشنا شده بودیم خدارو شکر دیگه خبری از اون ویار وحشتناک نبود، همسرم خیلی مواظب بود تغذیه ی سالمی داشته باشم، هنوز سونو نرفته بودم یه روز از خواب بیدار شدم میخواستم تشک خواب رو بردارم سنگین بود، دچار مشکل شدم. خیلی نگران شدم با همسرم تماس گرفتم رفتم درمانگاه گفتن باید سونو گرافی بری، وقتی رفتیم سونو گرافی تو مسیر خیلی می ترسیدم وقتی ماشین تکون میخورد دلم میریخت جرات نمیکردم تکون بخورم میگفتم الان بچه سقط میشه😭
سونو رو که دکتر دید گفت خدارو شکر وضعیت بچه خوبه فقط جفتت پایینه باید استراحت کنی، خیلی خوشحال شدیم آخه فهمیدیم که جنسمونم جور شده☺️
اطرافیانمونم خیلی خوشحال شدن
به لطف خدا بچه ی دوممون صحیح و سالم به دنیا اومد زایمان راحتی داشتم بر عکس زایمان اولم، مادرم بعد از ده روز رفت وقتی مادرم رفت یک روز تمام گریه کردم😔 اما ایندفعه تجربه ی بچه داری داشتم خیییلی بهتر به بچه میرسیدم ، بهتر بگم باهاش کیف میکردم انگار بیشتر من نیاز به وجودش داشتم تا بچه به محبت مادر😍 خدارو شکر روزای خوبی بود.
با اینکه همسرم شغل خوب و راحتی داشت، ولی هر چند وقت یکبار به فکر عوض کردن شغلش میفتادیم، آخه ما اعتقاد داشتیم کاری که آدم انجام میده باید هر چقدر میتونی منفعت بیشتری به مردم برسونی، هفت سال بود که شغلش همین بود، درآمدش به نسبت خوب بود، شریک خیلی خوب و مومنی داشتیم، وقت اذان باهم واسه نماز به مسجد میرفتن، وقتی میومدن مشتریاشون صف کشیده بودن تا از مسجد بیان، با این همه شغلشون جوری بود که بیشتر از اینکه سودی برسونه، وقت مردم رو تلف میکرد، با اینکه درآمدش شرعی بود ولی دوست داشتیم خدا کمکمون کنه یه کار دیگه ای انجام بدیم، بالاخره یه دفعه همسرم رفتن از زیارت آقا امام رضا( ع) برگشتن تصمیم گرفتیم که به آقا متوسل بشیم که بتونیم دل از این کار بکنیم، همین جورم شد تو مدت چند ماه موفق شدیم دل از شغلی که خیلیا آرزوشو داشتن، بکنیم یعنی در واقع بخاطر خدا و توسل تونستیم که بر خدا توکل کنیم.
ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۲ #آداب_قبل_بارداری #فرزندآوری #تغذیه_مناسب من ۲۸ سالمه و سه ساله که ازدواج کردم. تقر
#تجربه_من ۵۹۳
💥مادران شاغل را دریابید.
در مورد ما مادران شاغل متاسفانه شرایط فرزندآوری خیلی دشواره و سازمانها کمترین همکاری رو میکنن. بنده در تامین اجتماعی کارمند هستم و حالا که برای نگهداری از فرزند دومم درخواست مرخصی بدون حقوق میدم باهام موافقت نمیشه
چند ماه قبل هم یکی از همکارای پرستار خانم رو اخراج کردن چون به خاطر نگهداری از فرزند دومش درخواست مرخصی بدون حقوق داد اما چون موافقت نشد بنده خدا مجبور شد غیبت کنه و در نهایت با سابقه ۸ ساله اخراج شد
متاسفانه قوانین حمایتی از مادران شاغل خیلی کم و محدود هست. مرخصی ۹ ماهه واقعا کمه و نوزاد ۹ ماهه نیاز به مراقبت جدی و مادرانه داره حداقل تا یک سال و نیم الی ۲ سال، اما ما مجبوریم طفل های معصوم رو هر روز صبح زود با چشمان گریان در مهد کودک رها کنیم و بیشتر از اون نوزاد مادر ها در فشار روحی شدیدی قرار میگیرن.
این شرایط سخت باعث شده که اکثر مادران شاغل بیش از یک فرزند نداشته باشن و در حسرت فرزندان بیشتر بمونن
شخصا در تجربه فرزند اولم اینقد سختی کشیدم که دیگه حاضر نبودم به فرزند دوم فکر کنم اما با توصیه رهبر عزیزمان اقدام به فرزند آوری کردیم حالا که فرزند دومم به دنیا اومده پر از استرس هستم و هر روز فکر میکنم بعد از ۹ ماه این طفل معصوم رو باید در کدوم مهد کودک تا عصر هر روز رها کنم و زجر بکشم.
ما نیاز داریم تا قانون مرخصی بدون حقوق تا ۲ سال برای مادران شاغل تصویب و به سازمانها ابلاغ بشه قطعا با وجود این قانون انگیزه زیادی در مادران شاغل جهت فرزندآوری به وجود خواهد آمد.
خواهش میکنم شما که رسانه دارید و میتونید صدای ما رو به گوش مسئولین برسونید این لطف رو بکنید.
ما نه حقوق میخاییم نه هیچ مزایایی فقط نیاز مادر و طفل هست که تا ۲ سال در کنار هم باشند همین
#اشتغال_زنان
#مادری
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۸ #ازدواج_در_وقت_نیاز #ازدواج_آسان #فرزندآوری #اشتغال_زنان #سبک_زندگی_اسلامی #قسمت
#تجربه_من ۵۹۸
#فرزندآوری
#مادری
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_دوم
لازم به ذکره که بگم تو یه گروه خیریه عضو هستم و فعالیت اجتماعی هم در کنار فرزندانم دارم و از این طریق تونستم به هموطنام کمک کنم و شایدم دعای اوناس که بدرقه ی راه زندگیم هست.
ببخشید سرتونو درد آوردم ولی بگم اگر برگردم عقب هم باز همین راه رو ادامه میدم. البته تو این زندگی خیلی سختیها و مشکلات کشیدیم ولی باز کنار هم موندیم و اینکه خدا صدام رو میشنوه برام دلگرمی بود.
من نخواستم ناراحتتون کنم و سعی کردم قسمت های خوبش رو براتون بگم😁 به امید خدا و دعاهای شما میخوام ارشد شرکت کنم و به خاطر فرزندانم تحصیلاتم رو ارتقاء بدم.
نا گفته نمونه به شکرانه ی نعمات خدا قبل تولد فرزند دومم حامی یه فرزند شدیم که نتایج و برکاتش تو زندگیمون جاریه و حسش میکنیم، و در واقع ما چهار فرزند( بدون احتساب دو سقط اون وسط مسطا ) داریم😁
برای پسرم دعا کنید پشت کنکوریه😉
راحت نیست ولی بگم که خودم یه کوچولو دارم به فرزند چهارم (شما بخوانید پنجم) فکر میکنم و منتظرم که پسر چهارده ماهم رو از شیر بگیرمو اقدام کنم😅
میدونم که کلی حرف و حدیث هم خواهم شنید از بعضیا ولی برام مهم نیست چون من به آینده ی بچه هام و کشورم فکر میکنم و فرمان جهاد رهبر عزیزم و اینکه ( خدایا به من فرزندان بسیار عطا فرما تا در سپاه مهدی(عج) لشگری از خون من باشد 🙏)
🆔 @asanezdevag