eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
934 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃خوش‌خُلقی، سرمایۀ بی‌هزینه‌ایه که با بودنش زندگی، آرومه و در نبودش پُر از تنش و تلخی.😊 ✅احساس رضایت از زندگی، وابستگی زیادی به خوش‌اخلاقی زن و شوهر داره. با وجود اخلاق خوش، اُنس زن و شوهر،هر روز بیشتر می‌شه. یکی از نشونه‌های خونواده‌ای که مورد عنایت خاصّ خداوند قرار گرفته‌، همین خوش‌اخلاقیه.😍 💎دربارۀ قدر و قیمت خوش‌اخلاقی، همین بس که یکی از اصلی‌ترین ملاک‌ها برای سنجشِ کمال و نقص ایمانه.😌 🍃مؤمن، ملایم و خوش اخلاقه و البتّه اوّلین عرصۀ بروز ملایمت و خوش‌اخلاقی هم، محیط خونه‌ست.☺️ ⬅️اگه به نامۀ عمل مؤمن نگاه کنید، اوّلین چیزی که می‌بینید، خوش‌اخلاقیه. به قدری این صفت در دینداری انسان نقش مهمی داره که اون رو نصف دین میدونن. انسان خوش‌اخلاق، مثل کسی می‌مونه که روزها رو روزه بگیره و شب‌‌ها رو عبادت کنه.😇 ‼️کسی که با عوامل مخالف میل خودش مبارزه کنه و اجازه نده این عوامل، اون رو عصبانی کنن، مثل کسی می‌مونه که شمشیر به دست گرفته و روز و شب با دشمنای خدا می‌جنگه؛ امّا وای بر بداخلاق که خودش رو از خیر دنیا و آخرت، محروم کرده!‌😱 📚تا ساحل آرامش 🆔 @asanezdevag
❌ ما سخت در اشتباهیم که فکر می‌کنیم احساس خوش‌بختی رو می‌‌شه با پول و مادّیات به همسر منتقل کرد. ✅بهترین راه انتقال احساس خوش‌بختی به همسر، خوش‌اخلاقیه. پس کسایی که ثروتی ندارن تا با اون برای همسرشون امکانات رفاهی فراهم کنن، ناراحت نباشن.😉 💯اخلاق خوب، خودش ثروت بزرگیه. البتّه خدا هم وعده داده که رزق و روزی کسایی رو که خوش اخلاقن زیاد می‌کنه و روزی بداخلاقا رو تنگ می‌کنه.😃 ✳️ اگر می‌خوایم همسرمون رو رفیق راه خودمون کنیم، باید قبل از اون با اخلاق خوش، همراه بشیم. ⭕️ بدون اخلاقِ خوش _ که بهترین همراهه _‌ نمی‌تونیم دیگران رو با خودمون همراه کنیم. افراد خونواده از آدم بداخلاق، بیزار و فراری‌ان و حاضر نیستن با او رابطۀ دوستانه برقرار کنن.😵 📛 دوستای آدم بداخلاق هم به دشمنای اون تبدیل می‌شن. این فقط اطرافیان انسان بداخلاق نیستن که از او فراری‌‌ان، بلکه خودش هم از دست خودش در تنگناست و زندگیش همیشه در حزن و اندوهه.😔 ‼️ خدا هم رابطۀ خوبی با انسان بداخلاق نداره. عبادتای انسان بداخلاق، هر اندازه هم که زیاد باشه، مورد رضای خدا نیست.🤯 📚تا ساحل آرامش 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۱ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #تربیت_فرزند #معرفی_کتاب #قسمت_چهارم خدارو شکر بچه ی سوم
۵۹۱ از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم بارهاو بارها با صدای بلند گفتم خدایا شکرت، من که همیشه تو دوران بارداری نگران سلامتی بچه بودم وقتی بچه رو دادن بغلم فکر میکردم یه فرشته بهم دادن اینقدر زیبا و دوست داشتنی بود هیچ وقت شیرینی اون لحظه یادم نمیره خستگی همه ی گوشه کنایه ها رو از تنم دراورده بود. همه ی فامیل تماس میگرفتن تبریک میگفتن و بلافاصله میگفتن اینم از دخترت، دیگه نیاری بسه به فکر خودتم باش.... خواهرم خیلی جدی بهم گفت اگه بچه بیاری دیگه اصلا خونه ات نمیایم، منم خندم گرفت به شوخی گفتم بهتر اینجوری بیشتر مواظب بچه هامم، بنده خدا دیگه کم آورده بود نمیدونست چی بگه زد زیر خنده😂 مادرم که زایمان سومم بهم گفته بود اگه بازم بچه بیاری دیگه پیشت نمیام، بنده خدا تا هشت روز پیشم بود همه ی کارا رو میکرد که خودمون به هزار و یک التماس فرستادیمش رفت. گاهی خواهرام بهم میگن شما کی میخواید برید تفریح کی میخواید به خودتون برسید، شاید دلم میگیره از حرفاشون اما الان که بچه کوچیکمون پنج سالشه وقتایی که با هم کوه میریم همراه خودمون یه نون پنیر و خیارو گوجه میبریم که بچه ها بخاطر رنگشون میگن بریم کوه پرچم بخوریم😁 چقدر بهمون خوش میگذره میبینم تفریح مون هزینه های سنگینی که دیگران فکر میکنن نیست با یه کوهی که نیم ساعت فاصله داره با ماشین میتونیم کلی تفریح سالم داشته باشیم، واقعا اون روزا جز بهترین روزای زندگیمه... گاهی شبا دور خونه رو متکا میچینیم بابا رو وسط میندازیم بالا بلندی یا قایم موشک، گاهی یه هزینه ی تفریح ما یه دستمال و لامپ خاموش کردن میشه به نوبت چشم یکی از خانواده ی شش نفر مونو میبندیم بقیه میدوییم یا ثابت وایمیسیم تا با چشم بسته بگرده بقیه رو پیدا کنه، چقدر بعدش احساس سبکی و آرامش میکنیم و اون لحظه فکر میکنم خوشبخت ترین ادم دنیا هستم، بارها و بارها خدا و شکر میکنم بخاطروجود همسرم و بچه ها، البته خدارو شکر سه چهار سال یکبار پس انداز جمع میکنیم سفر مشهد پابوس آقا میریم، همسرم رانندگی مسیر طولانی رو دوست ندارن بهمین خاطر با قطار میریم، کلی به بچه ها خوش میگذره، بعضی فامیل تعجب میکنند که چقدر هزینه ی قطار میدیم. ما سعی کردیم هزینه های بیخودی رو کم کنیم، تو خونه ی ما خبری از تنبلی و راحت طلبی و وسایل اضافی که چند سال یکبار استفاده نمیشه نیست، خبری از تزیینات آنچنانی که به قول استادی میفرمودن بلای جون و بازی بچه ها شدن نیست، اگه هزینه های زیادی حذف بشه کلی میتونیم آرامش بیشتری داشته باشیم😊 خلاصه اینکه الان به فکر پنجمیم اما همسر جان گاهی راضی میشن گاهی پشیمون 😁 راستشو بخواید خودمم بخاطر اینکه سر کار میرن گاهی دوست ندارم دیگه بچه دار بشم اما فکر میکنم رشدی که انسان با بچه آوردن میتونه بدست بیاره با چیزدیگه ای نمیتونه، تازه الان که تجربه ی بیشتری داریم ، روابطم با همسرم خیییییلی بهتر از بچه ی اولم هستش، همسرم از لحاظ معنوی به لطف خداوند رشد بیشتری داشتن، چرا راضی نشیم بچه دار بشیم. وقتی کتاب «از چیزی نمیترسیدم» سردار سلیمانی عزیزم رو میخوندم با خودم میگفتم کی فکرشو میکرده سردار سلیمانی با اون شرایط خییییلی وحشتناک اقتصادی یه روزی سردار دلها بشه، امیدوار میشم که خداوند کمکمون کنه ما پدر و مادر ها از وضعیت اقتصادی حاکم بر جامعه و سختیهای بارداری نترسیم بتونیم سردارها تربیت کنیم 🤲 عزیزانم ممنونم از پیام های عالی تون واقعا به آدم انرژی دوباره میده خییییلی محتاج دعای خیرتونم🌹🌺🌼 🆔 @asanezdevag
❌تصورات غلط را کنار بگذاریم. ⚠️رهبر انقلاب: بلاشک یکی از چیزهایی که باروری را محدود میکند، بالا رفتن سن ازدواج است؛ چرا سن ازدواج در کشور ما بالا رفته؟! ✅ مگر جوان هفده ساله، هجده ساله، نوزده ساله، احتیاج ندارد به اطفاء نیاز جنسی و غریزه‌ی جنسی؟! 💢 از آن‌طرف میگویند که اینها خانه و شغل و درآمد ندارند؛ ما نباید تصور بکنیم که حتماً بایستی یک نفری خانه‌ی مِلکی و شغل درآمدداری داشته باشد، بعد ازدواج بکند؛ نه ✨ اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه. این قرآن است که‌ با ما دارد این‌جور حرف میزند. ۱۳۹۲/۰۸/۰۸ 🆔 @asanezdevag
⁉️چطور باید با همسر بداخلاق‌مون رفتار کنیم؟ اگه برا جلوگیری از دعوا توی خانه باهاش خوش اخلاقی کنیم، شخصیت‌مون خرد نمی‌شه؟😏 ✅ تو محیط خونواده، اصالت با ایجاد فضایی آروم، بدون تنش و همراه با مهربونیه.😇 🔰کسی که می‌خواد فضای خونه رو متشنّج کنه، باید دو شرط رو در نظر بگیره: 1⃣ اول این که اون مسئله، ارزش تشنّج رو داشته باشه؛ مثلاً بحث از حقوق شخصی نباشه، بلکه حرف از زیر پا گذاشتن یه واجب الهی و یا انجام یه گناه در میون باشه.♨️ 2⃣ دوم این که راه حلّی جز متشنّج کردن فضای خونه وجود نداشته باشه.❗️ ⁉️وقتی می‌شه بدون ایجاد تنش، تو مسیر آفرینش خودمون که بندگی کردنه، قدم برداریم، چه دلیلی دارده که به بهونه‌های پیش پا افتاده، خونه رو به تنش و دعوا بکشونیم؟🤨🤔 ✅✅ رابطۀ خوب و نرم خویانه موجب می‌شه بیشتر از گذشته به هدف آفرینشِ خودمون نزدیک بشیم.😊 ❌ البته این حرفا به این معنا نیست که برا تغییر طرف مقابلمون، هیچ فعالیت و تلاشی نکنیم.👇 🔹اولاً: با روی خوش برخورد کردن با همسر بداخلاق، زمینۀ تغییر رو در ایشون ایجاد می‌کنه.☝️ 🔹ثانیاً: می‌شه با استحکام بخشیدن به رابطۀ زناشویی، توی شرایط مناسب و با در نظر گرفتن قوانین گفتگو، فضایی رو ایجاد کنیم که در اون همسرمون به فکر تغییر بیفته.💪 🔰نکته آخر اینکه: مطمئن باشین با عمل کردن به اون چیزی که خدا به عهدۀ شما گذاشته، عزّت واقعی رو به دست می‌یارید.👌 📚 تا ساحل آرامش 🆔 @asanezdevag
📌فرهنگ غرب که اسلامی نمی شود. 📡 همهٔ دردِ کشور ما از همین آدم‌های غرب‌زد‌ه‌ای است که می‌خواهند غرب را اسلامی کنند. خب، غرب که اسلامی نمی‌شود. وقتی مناسبات غرب می‌آيد، کم‌کم فرهنگ عوض می‌شود. 📡 ... يک موقعی اگر يک دوست‌يابیِ غيرشرعی اتفاق می‌افتاد، همهْ پشتِ دستمان را می‌گزيديم! خب، يک‌مقدار که فرهنگ غرب آمده، کم‌کم می‌گويند: «اصلا طريق صحيح ازدواج، همين است» و می‌پرسند «عاشق شدی؟» (اين هم ادبياتش!) 📡 می‌گویند آقا! اول بايد سال‌ها باهم دوست بشوند و ماه‌ها اخلاقِ هم را کشف کنند. اين همان مدلِ غربی بود که تا ده سال قبل، ما اَخ‌ و تُفَش می‌کرديم. وقتي غرب آمد، لوازمش آمد و قُبحش هم ريخته شد. 📡 خيال نکنيد اگر اين مسير ادامه پيدا کند و اين اسناد بين‌المللی در کشور عمل شود، به بعضی از رفتارهایی که امروز می‌گوييد «فاجعه»، دو دههٔ دیگر هم به آن بگوييد فاجعه! دو دهه ديگر می‌گوييد آقا! این رفتار کاملاً عادی است، جامعه را تربيتِ غلط کرده بودید و محدودشان کرده بودید!... 📡 همه آفات جامعه مومنين، از اختلاط با جامعه شياطين است و فريبِ آنها را خوردن است. محورش هم يک آدم‌هايی هستند که خودشان فريب خورده‌اند، ديگران را هم دعوت می‌کنند. 🆔 @asanezdevag
" بحث به‌اصطلاح اُنس بچّه‌ها با فضای مجازی، محسّناتی دارد، عیوبی هم دارد. یکی از عیوبش این است که گفتم؛ یکی از عیوبش شدن بچّه‌ها در خانه است؛ وقتی که با این تبلت و مانند اینها آشنا شدند، میروند سرگرم آن کار میشوند و از و خانواده در واقع بتدریج دور میشوند. باید به اینها توجّه کنید و مراقبت کنید...." ۹۹/۰۶/۱۱ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۷ من یک خانم هستم و توی یک محیط کاملا علمی و روشنفکرانه!!!!!!! شاغل هستم. در بارداری ا
۵۹۸ ۱۹ ساله بودم و ترم دوم دانشگاه که مادر همسرم اومدن خواستگاری 😊 و بعد یه سری جلسات و صحبت ها، در تابستان عقد کردیم💍 ترم سوم رو تو دوران عقد خوندم و اردیبهشت ۸۵ ازدواج کردیم و با یه ازدواج آسان و ساده، زیاد به همسرم سخت نگرفتم چون میدونستم که همه ی هزینه ها پای خودشونه و خودمون باید بعدها تا سال ها قسط عروسی آنچنانی رو بدیم که بازم هرکاری کنی حرف و حدیث پشتشه😏 همسرم هم سرکار می رفت و هم به تشویق من درسش رو ادامه داد🥰 با بالارفتن سرسام آور اجاره ها دیدیم که با پولی که ما داریم پیدا کردن خونه اجاره ای تو تهران سخته، تصمیم گرفتیم که با پول اجاره ای که تو تهران خونه اجاره کرده بودیم و یک وام و با کمک مادرم در حومه ی تهران یک خونه بخریم 🏩 و این اولین خونه ی ما و البته شریکی بود. یادم نمیره بعد مدتها استرس گشتن دنبال خونه و اثاث کشی و... اون شبی که بین خروارها اثاث تو خونه ی خودمون خوابم برد چه لذتی داشت😍 بالاخره درسم تموم شد تو ۷ ترم 🤩 چند ماه بعدش تو یه شرکت وابسته به جهاد کشاورزی مشغول به کار شدم. خیلی محیط کاری خوبی داشتم و واقعا هیچ چیزی هم از لحاظ خونه داری کم نمیذاشتم. تو دلم به خدا گفتم خدایا هر چیزی خواستم بهمون دادی ( البته منم چیزهای غیر معقول نخواستم) خودت میدونی که تو حومه ی تهرانیم و همسرم هم بعضی شب ها خونه نیست و تو این شرایط بدون وسیله بارداری سخته، اگر بشه یه ماشین بخریم ما هم زود تصمیم نی نی آوردن میگیریم😉 خدا صدام رو شنید و گفت از من برکت و از شما هم حرکت😅 یه ماشین دست دوم قسطی خریدیم، کم کم به فکر این افتادیم که دیگه وقت این رسیده که ما هم بچه دار بشیم👼 و خیلی سریع خدا خواستمونو اجابت کرد و یه بارداری نسبتا راحتی داشتم ولی با ویاری که تا اتاق عمل هم رهام نکرد😫 سال ۸۹ بود که ماه آخر بارداری رو دکتر دیگه برام مرخصی نوشت و گفت دیگه تو خونه استراحت کنم و منتظر دنیا اومدن پسرم باشم👶 بعد از به دنیا اومدن فرزندم هم ۶ ماه مرخصی زایمان عین برق و باد گذشت و روز جدایی فرا رسید😔 محل کارم تقریبا بین منزل خودمون و منزل مادرم بود و همسرم هم کارش شیفتی و مجبور بودیم بیشتر اوقات منزل مادرم باشیم و آخر هفته ها بریم خونه ی خودمون😑 پسرم اصلا شیشه نمیگرفت و مادرم به سختی با قاشق بهش شیر می داد. البته اینم بگم که واقعا مدیرمون بر خلاف اینکه واقعا سختگیر بودن، تو این مورد نرمی زیادی به خرج دادن و گفتن که صبح ها ساعت ۹ سرکار باشم و بعدازظهر ها هم ساعت ۱۴ میتونم برم منزل و در واقع ساعت شیردهی که دو ساعت بود رو برای من سه ساعت کردن☺️ مدیرمون گفت اگر هم یه روز دیدی بچه مشکلی چیزی داره تماس بگیر و بگو و نیا🤩 تقریبا یکماه به این منوال گذشت ولی من دیدم تا کی میتونم با این شرایط پیش برم و یا مدیرمون تا کی میتونه انقدر باهام راه بیاد🤔 بالاخره یه روز دل و زدم به دریا گفتم که استعفا میدم و بهترین روزهای زندگی خودم و پسرم رو کنارش بدون هیچ دلشوره و دغدغه ای میگذرونم😍 اینم بگم که من از روز اول بیمه بودم و حقوق و مزایای عالی داشتم به طوری که ما هیچ وقت مرغ و گوشت و ماهی و آجیل شب عید و... نمیخریدیم از طرف محل کارم کاملا تامین بودیم و در واقع حقوق من پس انداز میشد ولی با همه ی این امتیازات شغلی استعفا دادم. نمیشه گفت هیچ وقت از این کارم پشیمون نشدم ولی اگرم این فکر میومد به سراغم به خانواده هایی نگاه میکردم که روز و شب ندارن و از بودن در کنار بچه هاشون لذت نمیبرن. خدا رو شکر روزیمون کمتر که نشد هیچ تونستیم دو سال بعد از تولد فرزندم خونه ی شریکی اطراف تهرانمون رو به خونه ی شش دانگ برای خودمون تو تهران ارتقاء بدیم🥰 هرچند کوچولو بود و خییییلی قدیمی، دادیم اجاره و دوباره بعد چندسال با کلللی قسط و وام و پیرو صحبت های در گوشی من و خدا☺️ یه خونه ی بزرگتر خریدیم و بالاخره مزه ی نشستن تو خونه ی خود خودمون رو چشیدیم🥺 با وجود سه فرزند پسر و دختر و پسر چند ماهه از همون روزهای بعد بیکاری آروم نگرفتمو کلاس های مختلف هنری قالیبافی، قلاب بافی و... شرکت کردم و کلی آثار هنری خلق کردم 😍 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
✅ اگر کمک نمی‌کنید لااقل توقع‌تون رو پایین بیارید. 📚من دیگر ما 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۸ #ازدواج_در_وقت_نیاز #ازدواج_آسان #فرزندآوری #اشتغال_زنان #سبک_زندگی_اسلامی #قسمت
۵۹۸ لازم به ذکره که بگم تو یه گروه خیریه عضو هستم و فعالیت اجتماعی هم در کنار فرزندانم دارم و از این طریق تونستم به هموطنام کمک کنم و شایدم دعای اوناس که بدرقه ی راه زندگیم هست. ببخشید سرتونو درد آوردم ولی بگم اگر برگردم عقب هم باز همین راه رو ادامه میدم. البته تو این زندگی خیلی سختیها و مشکلات کشیدیم ولی باز کنار هم موندیم و اینکه خدا صدام رو میشنوه برام دلگرمی بود. من نخواستم ناراحتتون کنم و سعی کردم قسمت های خوبش رو براتون بگم😁 به امید خدا و دعاهای شما میخوام ارشد شرکت کنم و به خاطر فرزندانم تحصیلاتم رو ارتقاء بدم. نا گفته نمونه به شکرانه ی نعمات خدا قبل تولد فرزند دومم حامی یه فرزند شدیم که نتایج و برکاتش تو زندگیمون جاریه و حسش میکنیم، و در واقع ما چهار فرزند( بدون احتساب دو سقط اون وسط مسطا ) داریم😁 برای پسرم دعا کنید پشت کنکوریه😉 راحت نیست ولی بگم که خودم یه کوچولو دارم به فرزند چهارم (شما بخوانید پنجم) فکر میکنم و منتظرم که پسر چهارده ماهم رو از شیر بگیرمو اقدام کنم😅 میدونم که کلی حرف و حدیث هم خواهم شنید از بعضیا ولی برام مهم نیست چون من به آینده ی بچه هام و کشورم فکر میکنم و فرمان جهاد رهبر عزیزم و اینکه ( خدایا به من فرزندان بسیار عطا فرما تا در سپاه مهدی(عج) لشگری از خون من باشد 🙏) 🆔 @asanezdevag
خانم حدیدچی: یادم می آید ... [کودکی] یک روز به راهرو آمد و‌‎ ‌‏یک لنگه کفش برداشت و گفت می‌خواهد امام را بزند. من دنبالش دویدم تا لنگه کفش را‌‎ ‌‏بگیرم، ولی او در را باز کرد و به داخل اتاق رفت. تا رفتم او را بگیرم امام دستشان را بلند‌‎ ‌‏کردند و به من فهماندند که کاری نداشته باشم. بچه سه چهار بار با کفش به امام زد. بعد‌‎ ‌‏امام او را بغل کردند و بوسیدند و گفتند:‏ «بابا جون اگر من به شما می‌گویم که به این کاغذها دست نزنی به این خاطر است که‌‎ ‌‏اینها مال مردم است و من باید آنها را بخوانم و جواب بدهم و اگر پاره شوند پیش خدا‌‎ ‌‏مسئولم»‏. یعنی بدون آنکه حالت خاصی در چهره‌شان پیدا شود خیلی راحت با آن بچه‌‎ ‌‏برخورد کردند. بالاخره بچه لنگه کفش را همانجا گذاشت و از اتاق بیرون رفت. 📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - جلد ۱ 🆔 @asanezdevag