eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
933 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 📚 آسمانی نشان! آسمانی بمان!: زن؛ مادری، خانه داری، اشتغال؟ : محسن عباسی ولدی : آیین فطرت 🔸در طول تاریخ، موضوع «زن» همیشه در مرکز توجه انسان بوده و در عصر ما نیز همچنان، موضوعی بحث برانگیز در محافل گوناگون است. یکی از مسائلی که همیشه با نام زن همراه بوده، پاسخ به این پرسش مهم است: زن؛ خانه داری یا اشتغال؟ تاکنون پاسخ های گوناگون و حتی ضد و نقیضی به این پرسش داده شده است؛ اما در میان همه ی پاسخ ها هیچ کدام به اندازه ی پاسخ خالق زن، نمی تواند ذهن ها را قانع و دل ها را آرام کند. رویکرد نویسنده در این موضوع، مثل همه ی موضوعات دیگری که تا به حال تقدیم شما کرده، مبتنی بر آموزه های دینی است. این در پنج بخش تقدیم شما می شود. در بخش اول، جایگاه خانه داری، مادری و همسرداری تبیین شده است. در بخش دوم به دلایل ورود زنان به عرصه ی مشاغل گوناگون و در بخش سوم، به یکی از دلایل اصلی اشتغال زنان، یعنی تقویت بنیه ی اقتصادی خانواده پرداخته. بخش چهارم را به تحلیل رابطه ی تحصیل و اختصاص داده و در بخش پنجم... 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۱۰ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند فرزند آخر خانواده ای با ۹ فرزند هست
۳۱۱ دغدغه بجای تعدادی از مخاطبان کانال رو درباره مرخصی زایمان و اما و اگرهای آن دیدم. متاسفانه در نظام اداری کشور ما یک خانم با تمام وجوه زندگیش (شامل مادر بودن، همسر بودن، و متخصص بودن) دیده نشده. صرفاً از یک خانم انتظار دارند مثل یک مرد کار کنه. حتی اگر بارداره یا کودک شیرخوار داره، یا مسائل اورژانسی مثل بیماری کودک و ... هم داره، معمولاً برای مسئول مافوق قابل قبول نیست. و یک خانم باید به هر قیمتی که شده کارش رو تمام و کمال انجام بده. من چند سال هیات علمی دانشگاه‌ بودم. قانون نانوشته‌ای وجود داشت که حداکثر برای یک بار حاملگی با مادر در حد قانون همکاری می‌شد. ولی حاملگی‌های بعدی پذیرفتنی نبود. البته اوضاع کارمندهای دانشگاه تا حدی بهتر بود و سخت‌گیری‌ای که نسبت به استادان خانم وجود داشت برای آنها کمتر بود. ولی جالبه که خانم‌های کارمند هم حداکثر یک فرزند داشتند. چون احساس می‌کردند بعد از برگشتن از مرخصی موقعیت شغلی قبلی رو از دست میدن و کار براشون سخت‌تر میشه. اما در شرایط فعلی و با قوانین ناقص موجود، حرف اصلی من با دانشجوهاست. خانم‌های دانشجو می‌تونند از ۵ ترم مرخصی زایمان استفاده کنند. در دوران بارداری با گواهی پزشک متخصص زنان مرخصی زایمان رو شروع کنند و تا ۴ ترم بعد رو برای دوران شیردهی استفاده کنند. این مرخصی در سنوات دانشجو محاسبه نمیشه و طبق قانون هیچ مشکلی برای دفاع از پایان‌نامه یا فارغ‌التحصیل شدن دانشجو ایجاد نمی‌کنه. مخصوصاً روی صحبتم با دانشجوهای ارشد و دکتری هست که بهترین سن برای مادر شدن رو به بهانه تحصیل از دست ندن و قبل از اینکه سن‌شون بالا بره یکی دو بار از این مرخصی ۵ ترمی استفاده کنند. در آخر هم از تجربه خودم بگم که در بدو ورود به کار صاحب فرزند شدم. از مرخصی زایمان نتونستم استفاده کنم‌. آرزو داشتم فرزندان دیگرم رو هم به این دنیا بیارم ولی با مدیران و قوانین نوشته و نانوشته موجود که به‌طور کامل آنها رو درک کرده بودم، به یقین رسیدم که در شرایط فعلی یا باید کار رو انتخاب کنم و درس‌هایی رو به دانشجوها بدم یا باید به‌دنیا آوردن و پرورش بچه‌های خودم رو انتخاب کنم. در نهایت هم بر خلاف جهت جامعه، راه دوم رو انتخاب کردم. شکر خدا برای من بسیار با برکت بود. از طرف دیگه هم با توجه به وجود جمعیت بسیاری که آماده به کار هستند، در محیط کارم یک آقا جانشین من شدند و خدا رو شکر هم کار به‌خوبی پیش رفته و هم یک مرد بیکار صاحب کار شده و هم من به مسئولیت‌های مادریم بهتر می‌رسم. برای کار فرصت هست، ولی برای فرزند دار شدن و پرورش صحیح بچه‌ها زمان کوتاهی فرصت داریم. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۱۶ #فرزندآوری #سالخوردگی #آینده_نگری در مورد نیاز سالمندان به محبت فرزندان شون تجربه ا
۳۱۷ ۳۷ ساله ام، دو پسر دارم و یک دختر و همسری که مهربانه، ۲۶ ساله بودم که به عقد همسرم دراومدم و بعد از ۶ ماه ازدواج کردیم، سال ۹۰ پسر بزرگم به دنیا آمد. درد زایمان رو تحمل کردم و آخر سر سزارین شدم ، ۹۴ دخترم به دنیا آمد و ۹۵ پسر دومم به قول معروف به طور ناخواسته. با اینکه بچه سوم ام ناخواسته بود اما من هیچ حس بدی نداشتم و اصلاً هم به فکر سقط و این کارهایی که این روزها خیلی باب شده نیفتادم، ولی کلی سوژه شدم؛ سوژه همکارانم، سوژه خانواده ام، سوژه در و همسایه، سوژه هر رهگذری که خانواده ی ما رو میدید و بگذریم که هر کسی در حد و اندازه خودش اظهار نظر می کرد در مورد تعداد فرزندان دیگران که به نظر من جزء خصوصی ترین مسائل یه خانواده هست و کسی نباید دخالتی و حتی اظهار نظری بکنه. مرخصی زایمان بچه اولم، شش ماه بود و بعد بچه رو میبردم خونه مادرشوهرم میذاشتم و میرفتم سر کار و بعد از کار دوباره میرفتم و تحویل میگرفتم، کمی که بزرگتر می شد، می گفت مامان نرو سر کار و هر روز با گریه ازم جدا می شد. بچه ای که مفهوم زمان رو نمی فهمه هر روز با صحنه خداحافظی مادرش روبرو میشه انگار که هر روز مادرش میمیره و اون چند ساعت غصه میخوره و بعد مادر بر میگرده و فردا دوباره همان قصه تکرار میشه و خدا می دونه چه صدمات جبران ناپذیر عاطفی می بینه ... کمترینش انگشت مکیدنش بود. مادرشوهرم خیلی مهربونه و هم در حق من و هم در حق نوه ش مادری کرده و وجود اون دلگرمیه زیادی برای من و بچه م هست. سر زایمان دخترم ؛ ۹ ماه تو مرخصی بودم و بالتبع خیلی بهتر بود، دخترم که چهار ماهه بود فهمیدم بچه سومم رو باردارم هفت الی هشت ماه به دخترم شیر دادم و بعد هم شیر خشک. تقریبا چهار ماه بعد از اتمام مرخصی زایمان دوم، دوباره به مرخصی زایمان رفتم، سزارین سوم ، کودک یک ساله ، مادر و خواهری که ازت دور هستن و مشکلات خودشونو دارن ، تنهایی ، شوهری که خسته از کار به خونه پناه میاره و ... بیشتر وقتا کم میاوردم. مرخصی سوم که تموم شد سه تا بچه رو نمیتونستم با هم ببرم پیش عزیزشون ، شوهرم اون روزا صبح زود و بدون ماشین میرفت سر کار اما من باید سه تا بچه ی ۵ و ۲ و ۱ ساله رو هر روز از خواب بیدار می کردم از طبقه چهارم میاوردم تو پارکینگ و سوار ماشین می کردمشون تا ببرم تحویل عزیزشون بدم و برم سر کار... سرما و گرما، خواب ،گریه، شرایط رو سخت میکرد. با مادرشوهرم (که بهش میگیم عزیز) صحبت کردیم و آپارتمان خودمونو اجاره دادیم و خودمون رفتیم پیش عزیز، خونه ویلایی نقلی دو طبقه، طبقه بالا برادرشوهرم و خانمش بودن و طبقه پایین خانواده ۵ نفری ما با عزیز و مادربزرگ همسرم. اون روزا صبحا با خیال راحت میرفتم سر کار و بچه ها تا ساعت نه ونیم ده می خوابیدن و وقتی هم بیدار میشدن عزیز پناهشون بود. چهار ـ پنج ساعت بعدش منم میرسیدم و خوشحالی شون دو چندان میشد. ناهارم همیشه آماده بود و بعد از ناهار ظرفا رو میشستم و استراحت می کردم.... عزیز مهربونتر از مادرم بود. یکسال هم اینطوری سپری شد و بچه ها بزرگتر شدن، روا نبود عزیز مهربون رو بیشتر از این اذیت کنیم، دنبال آپارتمان طبقه اول نزدیک خونه ی عزیز بودیم و میتونم بگم شش ماه تمام، مشاورین املاک محل، سایت دیوار و ... رو گشتیم تا بالاخره با دوتا کوچه فاصله یه آپارتمان ۸۵ متری پیدا کردیم. اصرار بر طبقه اول هم به خاطر این بود که قبلا که تو آپارتمان خودمون در طبقه ۴ بودیم همسایه پایینی خیلی از دستمون شکار بود، تقی به توقی می خورد، سریع میومد بالا که بچه ها تون سرو صدا می کنن، نمیدونم واقعاً انتظار داشتن من با بچه های سه چهار ساله با چه ادبیاتی حرف بزنم که مثلا شلوغ نکنن، سر وصدا نکنن... به نظر من که خودم در یک خانواده ۸ نفره و فقیر بزرگ شدم، وضعیت روحی و عاطفی پدر و مادر خیلی خیلی تأثیر گذارتر از وضعیت مالی خانواده در تربیت و روحیه فرزندان هست. خود من به شخصه هیچ گله و شکایتی از پدر و مادرم به لحاظ کمی امکانات مالی شون ندارم ــ من تا کلاس چهارم دبستان کیف مدرسه نداشتم، کتابام و لوازم التحریرم رو که تو یه مداد و یه پاک کن خلاصه می شد که اغلب هم گمشون می کردم. تو یه کیسه پلاستیکی میذاشتم و میرفتم مدرسه ، پول تو جیبی نداشتم، دفتر نقاشی نداشتم، گاهی وقتا که کفشم پاره میشد مثل شخصیت های داستان فیلم بچه های آسمان مجید مجیدی، با خواهرم به صورت مشترک می پوشیدیم تا وقتی که پدر بتونه کفش جدید بخره ــ اما منکر این هم که فقر چهره تلخی داره ، نیستم. کما اینکه گاهی وقتها این که " کادَ الفقرُ ان یکونَ کفراَ " رو به صورت ملموس حس کردم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۱۷ #فرزندآوری #اشتغال_زنان #قسمت_اول ۳۷ ساله ام، دو پسر دارم و یک دختر و همسری که مهر
۳۱۷ وضعیت مالی فعلی ما، خدا رو شکر بدک نیست و میشه گفت متوسط هست. تو این دوران نابسامان اقتصادی یه آپارتمان ۱۱۰ متری داریم (که متاسفانه به خاطر اینکه همسایه ها اذیت نشن توش نمیشینیم ). یه ماشین داریم و حقوقی که خدا رو شکر از پس هزینه هامون بر میام. ما آدمای پرهزینه ای نیستیم، لباسهای پسر بزرگم رو نگه میدارم برا پسر کوچیکم، لباسای برادرزاده هام و خواهر زاده هام رو استفاده می کنم و برعکس. هزینه های پوشک و شیر خشک رو حس کردیم که چه طوریه، بچه هامو آتلیه نبردم تا حالا ـ ما خیلی رستوران نمیریم ـ فست فود زیاد نمیخوریم و بیشتر خودمون درست می کنیم، بچه هامون هر چی بخوان در اختیارشون قرار نمیدیم. بعضی وقتا واقعا نمیتونیم حتی اگه بخوایم ... خیلیا شماتتم می کنن و میگن تو که شاغلی میخواستی چیکار سه تا بچه رو؟ اصلا وقت می کنی به خودت برسی؟ وقت می کنی مسافرت بری؟ از زندگی چه لذتی می بری؟ گاهی میگن خب معلومه چون مادرشوهرش بچه هاشو نگه میداره خیالش راحته ... خودش که کاری نمیکنه ... بعضی وقتا نمی فهممشون، لبخندی میزنم و میگم آره همینطوره، به نظرم ارزش بحث کردن نداره چون از همون اول هم محکومم پس سر خودمو با حرفهای ـ صد تا یه غازشون ـ درد نیارم ... بله که لذت میبرم از زندگی، سرکار میرم، خسته بر می گردم، ناهار نداشته باشم باید به فکرش باشم، بعضی وقتا به بچه ها التماس میکنم سروصدا نکنن تا یه کم بخوابم، که اغلب نمیذارن. مثل همه ی خانوما با مسأله مهم و اساسی " چی بپزم؟" در گیرم، تو فضای مجازی هستم ـ ۲۴ ساعته نه ولی همیشه باید مواظب باشم تا مسحور این جادوگر نشم ـ برای مسافرت چون خانواده پدریم در شهرستان هستن سالی دو یا سه بار میرم پیششون، شمال، مشهد میریم و ... پارسال با سه تا بچه رفتیم کربلا، سختی هم داشت خب مگه چیه؟ فقط تو نجف یه کم به خاطر کم آبی اذیت شدم همین ... اینا میگذره. هر روز جدیدی که میاد خدا فرصت دوباره برای لذت بردن از نعمت حیات و هم چنین جبران اشتباهاتمون بهمون میده و هیچ وقت دیر نیست. با اینکه آگاهانه به این فکر کرده بودم که به ۳ تا بچه اکتفا نکنم اما مدتی بود که بیخیال این موضوع شده بودم شاید تذکرات منفی اطرافیان داشت کم کم اثرشو میذاشت با خودم می گفتم ولش کن نهایتا اگه بازم بخوام بعد از بازنشستگی اقدام می کنم و ... تا اینکه با خوندن تجربه های خانم های پرانرژی و امیدوار به این فکر افتادم که اولاً بازم بچه دار بشم دوماً فاصله زیاد نندازم بین بچه ها، اما... راستش می ترسم، مرخصی زایمان زنان شاغل، شامل سه فرزند میشه ـ از هر کی میپرسم که قانون جدیدی، ماده ای ، تبصره ای، آئین نامه ای نیست آیا که مشکل منو حل کنه ؟ یا نمیدونن یا مثل همیشه میگن واقعاً میخوای بازم بچه بیاری؟ من دلم نمیاد اگه بچه چهارم رو بیارم از همون نوزادی تنهاش بذارم و برم سرکار . بچه های زنان شاغل مثل بچه یتیم بزرگ میشن ولی من دلم میسوزه نوزادم رو تنها بذارم ... گاهی به فکر بازنشستگی زود هنگام میافتم اما می بینم شرایطشو ندارم، گاهی با خودم میگم خب خودت نرو سرکار ولی دلم نمیاد هفده سال زحمتم رو بی سرانجام رها کنم... گاهی کلاً خسته و داغونم از این جابجا شدن نقشم در زندگی ... من مادرم ... چرا به جای اینکه صبحها نوزادم رو نوازش و بو کنم و لذت ببرم باید سر کار برم، چرا به جای اینکه برای بچه هام صبحانه و ناهار درست کنم باید با کلی ارباب رجوع همیشه نالان و شاکی سروکله بزنم، چرا باید به جای اینکه تو خونه بمونم و خودم رو برای شوهرم آرایش و پیرایش کنم باید سرکار باشم و رفتار مردانه از خود بروز دهم که محیط کاری ام سالم بماند و خیلی چراهای دیگر ... بگذریم درد دل زیاده ولی به قول حضرت علی : یا باید راهی پیدا کنم و با توکل پیش برم یا اگه راهی نبود رهاش کنم و بسپرمش به خدا و جزع و فزع نکنم . من از تجارب دوستان یاد گرفتم که خدا روزی همه رو خودش میده و فراتر از آن به این رسیدم که اگه بچه ی دیگه ای بیارم علاوه بر روزی ، خداوند خودش از جایی که فکر ناقص من بهش راهی نداره مشکلات رو هموار میکنه پس چرا من غصه ی این مسائل رو بخورم میسپرم به خودش و هم ضرورت ازدیاد نسل رو فدای مسائل کم اهمیت نمیکنم و هم اینکه ببینم چطور از پس این امتحان برمیام.... بالاخره وقتی ادعای شیعه بودن برای امام زمان رو دارم ؛ خوش بود گر محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. " شک نکنید" که دعای خیرتان برام برکات زیادی میاره ، التماس دعا. 🆔 @asanezdevag
24.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مشکلات مادران شاغل 🔸متاسفم، با شما نمی‌تونیم همکاری کنیم... این جمله‌ کوتاه یکی از تلخ‌ترین جملاتی است که ممکن است هر فرد جویای کار یا شاغلی با آن مواجه شود. اما برای خانم‌‌های جوانی که به تازگی ازدواج کرده یا مادر شده‌اند مفهوم دیگری دارد. انگار ازدواج یا مادر شدن جرمی نابخشودنی برای زنانی است که می‌خواهند در فرآیند طبیعی زندگی پیش بروند و لذت زندگی مشترک یا مادر شدن را تجربه کنند. 🔸گزارش‌های متعددی دریافت کردیم که نشان می‌دهد، زیرساخت‌های کشور و وضعیت شغلی خانم‌ها چقدر می‌تواند برای زندگی آنها چالش آفرین و مشکل زا باشد. چه لذت‌هایی که به‌خاطر ترس از دست دادن شغل تجربه نشده و چه شغل‌هایی که به‌خاطر تولد فرزند از دست رفته است... 🔸در کشوری که با بحران پیری جمعیت مواجه است و قریب به ۱۳ میلیون مجرد در سن ازدواج دارد که عمدتا به دلیل مشکلات اقتصادی نمی‌توانند اقدام به ازدواج و فرزندآوری کنند این ساختار اداری و استخدامی چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد؟ 🆔 @asanezdevag
25.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️بلندشو... تونباید لباس بشویی! 🔻نگاهی به رفتار امام خمینی (ره) در خانه و در ارتباط به همسر مکرمه شان 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۲ 🚨به خاطر فشار اطرافیان یکی از دوستانم در نامزدی اولین بچش رو خدا خواسته باردار شد.
۳۸۳ سال۸۶ با یک مراسم معمولی ازدواج کردیم و رفتیم یه خونه ۴۰ متری که برای پدر شوهرم بود، ساکن شدیم. یه خونه کوچیک با وسایلی در حد ضرور، کل جهیزیه ام در حد بار یک وانت بود. با اینکه من توی فامیل دختر شاخص و ممتازی بودم ولی برخلاف تصور اقوام خیلی ساده و صمیمی زندگی مشترکمون رو آغاز کردیم. یک سال بعد زندگی مشترک تصمیم گرفتیم خانواده مون رو توسعه بدیم و عضو جدیدی به جمعمون اضافه کنیم. خیلی زود نتیجه گرفتیم ولی خواست خدا این بود که ما رو در بوته آزمایش و ابتلا قرار بده، خیلی زود هم از دستش دادیم و سقط شد. اما این آزمایش به همینجا ختم نشد. حالا هرچی تلاش میکردیم و دعا و توسل میکردیم، نتیجه نمیگرفتیم. به متخصص مراجعه کردیم تا در صورت لزوم درمان کنیم، انواع و اقسام آزمایشها و داروهای موثر برای فعال شدن تخمک گذاری و... رو امتحان کردیم ولی فایده ای نداشت. چهار سال گذشت و دیدن تولد بچه های فامیل روز به روز ما رو غمگین تر و دلشکسته تر میکرد. تا اینکه یکی از دوستان خانم دکتری رو معرفی کرد که فوق العاده حازق بودند و با اینکه توی بیمارستان خصوصی توی قسمت مرکز درمان ناباروری فعالیت میکردن، حاضر شدیم هزینه ی سنگین ویزیتش رو متقبل بشیم. شاید خدا کمک کنه و نتیجه بگیریم. باز هم تمام آزمایشات تکرار شد و ما مشکل خاصی برای بارداری نداشتیم اما بارداری اتفاق نمی افتاد. خانم دکتر طاهری پناه، که واقعا همیشه دعاگوشون هستم ، گفتن مشکل شما استرسه ؛ شما بخاطر استرس زیاد باردار نمیشی.(همینجا به همه دوستانی که مشکلشون شبیه من هست توصیه میکنم بخاطر حرف اطرافیان خودتون رو تحت فشار قرار ندید و سعی کنید با توکل و توسل به خدا استرس و اضطراب رو از خودتون دور کنید چون استرس باعث بهم خوردن تعادل جسمی و روانی شما میشه و بخشی از ناکامیهای باروری ناشی از همین مسئله است) توی این مدت چهار سال من مقطع لیسانس و فوق لیسانسم رو به اتمام رسوندم و فقط پایان نامه فوقم مونده بود، که بعد از یک سفر عمره مفرده (که واقعا یک رویا بود و از توصیف خوبیها و زیباییهاش عاجزم) حدودا یک ماه بعدش با لطف خدا مجدد باردار شدم و از شادی و شعف توی پوست خودم نمیگنجیدم، اما این یکی هم ماندنی نبود. توی سونوگرافی گفتند بعد یازده هفته قلبش نمیزنه و رشدش متوقف شده و یعنی یک جنین مرده دارم. دنیا روی سرم خراب شد، بهار شادی و خوشحالی من به یکباره تبدیل به خزان شد. با اینکه خیلی روحیه ام خراب بود همش به خودم و همسرم دلداری میدادم و میگفتم اینها امتحان خداست و نباید از لطف و رحمتش ناامید بشیم. ماه بعد محرم بود و بخاطر حال خرابمون به حرم امام رضا علیه السلام پناه بردیم. شب عاشورا روبروی ضریح ایستادم و بعد از سلام و زیارت و عرض تسلیت خدمت امام رئوف ، با ایشون درد دل کردم و ازشون خواستم بحق شهید شش ماهه کربلا ،فرزندان سالم و صالحی به ما عنایت کنند. ماه بعد باز هم آزمایشم مثبت شد، اما این بار ذوق نکردیم، چون فکر میکردیم سرنوشت قبلیها تکرار میشه ولی خدا چیز دیگه ای میخواست و نتیجه اش فرزند اولم محمدجواد بود. یک سالگی پسرم، پیشنهاد تدریس توی دانشگاه رو بهم دادند، شغلی که همیشه آرزوش رو داشتم. چند روز در هفته کلاس داشتم و پسرم رو گاهی خونه مادرم و گاهی خونه مادرشوهرم میگذاشتم. وقتی پسرم دو ساله شد و از شیر گرفتم، سریع برای دومی اقدام کردم چون میترسیدم مثل اولی زمان زیادی طول بکشه و نمیخواستم فاصله سنی بچه ها زیاد باشه، اما این بار با دفعه قبل فرق داشت (چون دیگه استرسی نداشتم) بلافاصله باردار شدم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
📌ما با بیکاری خانم ها مخالفیم. ✅ بعضيها از ما مي‌پرسند: شما موافقيد زنها بروند كار كنند؟ ما مي‌گوييم: البته، ما با بيكاري خانمها مخالفيم؛ زن اصلاً بايد كار كند. البته كار دو جور است: يكي كارِ داخل خانه و يكي كار بيرون خانه، هر دو كار است؛ اگر كسي استعداد دارد در كارهاي مربوط به بيرون منزل، بايد انجام بدهد، خيلي هم خوب است. منتها يك شرط دارد، بايد جوري باشد كه اين اشتغال ـ حتي در داخل خانه ـ به پيوند زن و شوهر لطمه‌اي نزند. بعضي از خانمها هستند كه خودشان را از صبح تا شب می‌کشند، بعد كه مرد به خانه مي‌آيد، حوصله يك لبخند زدن به او را هم ندارد، این هم بد است. ✅ زن اگر خواست برود كار كند، اين اشكالي ندارد، اسلام هم مانع نيست. امّا اين وظيفه‌ي او نيست. اين بر او واجب و لازم نيست. چيزي كه بر او واجب است، عبارتست از حفظ فضاي حياتي براي مجموع اين خانواده. ✅ اشتغال بانوان از جمله‌ى چيزهائى است كه ما با آن موافقيم. بنده با انواع مشاركتهاى اجتماعى موافقم؛ .... منتها دو سه تا اصل را بايد نديده نگرفت. يك اصل اين است كه اين كار اساسى را - كه كارِ خانه و خانواده و همسر و كدبانوئى و مادرى است - تحت‌الشعاع قرار ندهد. پس ما با آن اشتغال و مشاركتى كاملاً موافق هستيم كه به اين قضيه‌ى اصلى ضربه و صدمه نزند؛ چون اين جايگزين ندارد. شما اگر بچه‌ى خودتان را در خانه تربيت نكرديد، يا اگر بچه نياورديد، يا اگر تارهاى فوق‌العاده ظريف عواطف او را - كه از نخهاى ابريشم ظريف‌تر است - با سرانگشتان خودتان باز نكرديد تا دچار عقده‌ى [عاطفي] نشود، هيچ كس ديگر نميتواند اين كار را بكند؛ نه پدرش، و نه به طريق اولى‌ ديگران؛ فقط كار مادر است. اين كارها، كار مادر است؛ اما آن شغلى كه شما بيرون داريد، اگر شما نكرديد، ده نفر ديگر آنجا ايستاده‌اند و آن كار را انجام خواهند داد. بنابراين اولويت با اين كارى است كه بديل ندارد؛ نقش زن به عنوان عضوى از خانواده. به نظر من از همه‌ى نقشهائى كه زن ميتواند ايفاء كند، اين اهميتش بيشتر است. ✅ البته بعضى‌ها اينطور حرفها را در همان نظر اول با شدت رد ميكنند و ميگويند آقا شما ميخواهيد زن را توى خانه اسير كنيد، محبوس كنيد، از حضور در صحنه‌هاى زندگى و فعاليت باز بداريد؛ نه، به هيچ وجه قصد ما اين نيست؛ اسلام هم اين را نخواسته. اسلام وقتى كه ميگويد: «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر»، يعنى مؤمنين و مؤمنات در حفظ مجموعه‌ى نظام اجتماعى و امر به معروف و نهى از منكر همه سهيم و شريكند؛ زن را استثناء نكرده. ما هم نميتوانيم زن را استثناء كنيم. ✅ مسئوليت اداره‌ى جامعه‌ى اسلامى و پيشرفت جامعه‌ى اسلامى بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هر كدامى به نحوى بر حسب توانائى‌هاى خودشان. بحث سر اين نيست كه زن آيا ميتواند مسئوليتى در بيرون از منزل داشته باشد يا نه - البته كه ميتواند، شكى در اين نيست؛ نگاه اسلامى مطلقاً اين را نفى نميكند - بحث در اين است كه آيا زن حق دارد به خاطر همه‌ى چيزهاى مطلوب و جالب و شيرينى كه در بيرون از محيط خانواده براى او ممكن است تصور شود، نقش خود را در خانواده از بين ببرد؟ نقش مادرى را، نقش همسرى را؟ حق دارد يا نه؟ ما روى اين نقش تكيه ميكنيم. من ميگويم مهمترين نقشى كه يك زن در هر سطحى از علم و سواد و معلومات و تحقيق و معنويت ميتواند ايفاء كند، آن نقشى است كه به عنوان يك مادر و به عنوان يك همسر ميتواند ايفاء كند؛ اين از همه‌ى كارهاى ديگر او مهمتر است. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۶۰ سلام خدمت دوستای کانال ازدواج اسان 🌺 وتشکر میکنم از کانال خوبتون. روی صحبتم با پسر ۱۷
۵۶۱ من در بدو ورود به دوره دکتری ازدواج کردم. از ابتدای زندگی مشترک آرزو داشتم مادر شوم ولی همسرم راضی نمی‌شدند. نگران این بودند که وظایف پدری و مادری را به‌درستی انجام ندهیم. پنج سال گذشت. بهترین سال‌های جوانی و از طرفی کار سبک‌تر من در دوران دانشجویی گذشت. (البته در زمان دانشجویی فکر می‌کردم خیلی مشغله دارم؛ اما بعد از ورود به کار فهمیدم آن زمان وقتم آزادتر بوده. مهمتر از همه ۵ ترم مرخصی زایمانی بود که بدون احتساب در سنوات به دانشجویان می‌دادند و موقعیت خوبی برای رسیدگی به بچه ایجاد می‌کرد.) در هر حال بعد از ۵ سال و در آخر دوره دکتری صاحب فرزند شدیم. تازه فهمیدیم به ‌تاخیر انداختن عمدی بچه‌دار شدن اثری در کیفیت فرزندپروری نداشته و ما تازه بعد از روبرو شدن با مسائل بچه، در حال رشد بودیم نه قبل از آن. درک موقعیت پدر شدن و مادرشدن به‌طور طبیعی ما را در مسیر تکامل و پخته شدن قرار داده بود. ولی پنج سال اول زندگیمان از دست رفته و حسرت بچه‌هایی که آن موقع می‌توانستیم داشته باشیم به دلمان ماند... بعد از اتمام تحصیل به لطف خدا در یکی از دانشگاه‌های اصلی کشور، عضو هیات علمی شدم. علی‌رغم همه مزایای این شغل، کار حرفه‌ای تمام‌وقت مسائل بسیاری برای یک خانم و به‌خصوص یک مادر داشت. کار زیاد و سنگین، خستگی مداوم، درگیری‌ها و تنش‌های شغلی، همگی به روح و جسمم صدمه می‌زد. همان مسائلی که می‌دیدم آقایان به راحتی از کنار آنها می‌گذرند. (شاید یک علتش این باشد که آنها دغدغه‌ها و مسئولیت‌های مادران را ندارند.) به هر حال چند سالی با این شرایط در دانشگاه تدریس کردم. بعد از مدتی کار بی‌وقفه، با کمک خدا، توانستم چند روزی از وجوه مختلف به وضعیتم و مسیری که در پیش گرفته بودم فکر کنم. دیدم تنش‌های کاری من را به آدمی جدی، خشک، خسته و کم‌حوصله تبدیل کرده. مسائل جسمی مختلفی هم برایم پیش‌آمده بود. مهم‌تر از همه دخترم از این وضع آسیب دیده بود و اضطراب جدایی از من را داشت. خلاصه دیدم از اصل زندگی غافل شده‌ام. اگر بخواهم کار را ادامه بدهم، به‌خاطر مسئولیت‌های متعدد کاری، نمی‌توانم تغییر چندانی در وضعیت زندگیم بدهم. به‌خاطر درس‌ دادن به دانشجوها، بچه‌ی خودم در حال آسیب دیدن بود. از طرف دیگر می‌دانستم در مسیر طبیعی زندگی، لازم است باز هم بچه‌دار بشوم. فشار کار از یک طرف و قوانین نامناسب برای مادرانِ هیات علمی از طرف دیگر، و از همه مهمتر مسائل جسمی‌ای که به‌خاطر کار و استرس زیاد برایم پیش ‌آمده بود، باعث شده بود دیگر نتوانم بچه‌دار شوم. در نهایت با سبک‌سنگین کردن همه جوانب، تصمیم گرفتم از کار استعفا بدهم. دیدم کاری که چندصد نفر در آرزوی رسیدن به آن هستند، مانع آن است که همسر و مادر خوبی باشم و بتوانم بچه‌هایم و نسل بعدی را با آرامش پرورش بدهم. به لطف خدا حالا در محیط آرام منزل مشغول کارهای تحقیقاتی‌ام‌. دخترم شکرخدا آرامتر و شادتر از قبل شده. مسائل جسمی‌ام بعد از حذف شدن استرس‌ها، شکر خدا، بسیار کمتر شده. از همه مهمتر مسئله بچه‌دار شدنم بدون دارو و درمان و فقط با آرامش حل شده و منتظر تولد دومین فرزندمان هستیم. از نظر مالی هم، به چشم خودم دیدم که روزی‌ای که خدا بخواهد به من و زندگیم برساند، می‌رساند. بعد از چندین سال فراز و نشیب، مادرانی را که از ابتدا، زندگی و فرزندانشان را به کار ترجیح داده‌اند تحسین می‌کنم.👏👏👏 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۲ #آداب_قبل_بارداری #فرزندآوری #تغذیه_مناسب من ۲۸ سالمه و سه ساله که ازدواج کردم. تقر
۵۹۳ 💥مادران شاغل را دریابید. در مورد ما مادران شاغل متاسفانه شرایط فرزندآوری خیلی دشواره و سازمانها کمترین همکاری رو میکنن. بنده در تامین اجتماعی کارمند هستم و حالا که برای نگهداری از فرزند دومم درخواست مرخصی بدون حقوق میدم باهام موافقت نمیشه چند ماه قبل هم یکی از همکارای پرستار خانم رو اخراج کردن چون به خاطر نگهداری از فرزند دومش درخواست مرخصی بدون حقوق داد اما چون موافقت نشد بنده خدا مجبور شد غیبت کنه و در نهایت با سابقه ۸ ساله اخراج شد متاسفانه قوانین حمایتی از مادران شاغل خیلی کم و محدود هست. مرخصی ۹ ماهه واقعا کمه و نوزاد ۹ ماهه نیاز به مراقبت جدی و مادرانه داره حداقل تا یک سال و نیم الی ۲ سال، اما ما مجبوریم طفل های معصوم رو هر روز صبح زود با چشمان گریان در مهد کودک رها کنیم و بیشتر از اون نوزاد مادر ها در فشار روحی شدیدی قرار میگیرن. این شرایط سخت باعث شده که اکثر مادران شاغل بیش از یک فرزند نداشته باشن و در حسرت فرزندان بیشتر بمونن شخصا در تجربه فرزند اولم اینقد سختی کشیدم که دیگه حاضر نبودم به فرزند دوم فکر کنم اما با توصیه رهبر عزیزمان اقدام به فرزند آوری کردیم حالا که فرزند دومم به دنیا اومده پر از استرس هستم و هر روز فکر میکنم بعد از ۹ ماه این طفل معصوم رو باید در کدوم مهد کودک تا عصر هر روز رها کنم و زجر بکشم. ما نیاز داریم تا قانون مرخصی بدون حقوق تا ۲ سال برای مادران شاغل تصویب و به سازمانها ابلاغ بشه قطعا با وجود این قانون انگیزه زیادی در مادران شاغل جهت فرزندآوری به وجود خواهد آمد. خواهش میکنم شما که رسانه دارید و میتونید صدای ما رو به گوش مسئولین برسونید این لطف رو بکنید. ما نه حقوق میخاییم نه هیچ مزایایی فقط نیاز مادر و طفل هست که تا ۲ سال در کنار هم باشند همین 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۷ من یک خانم هستم و توی یک محیط کاملا علمی و روشنفکرانه!!!!!!! شاغل هستم. در بارداری ا
۵۹۸ ۱۹ ساله بودم و ترم دوم دانشگاه که مادر همسرم اومدن خواستگاری 😊 و بعد یه سری جلسات و صحبت ها، در تابستان عقد کردیم💍 ترم سوم رو تو دوران عقد خوندم و اردیبهشت ۸۵ ازدواج کردیم و با یه ازدواج آسان و ساده، زیاد به همسرم سخت نگرفتم چون میدونستم که همه ی هزینه ها پای خودشونه و خودمون باید بعدها تا سال ها قسط عروسی آنچنانی رو بدیم که بازم هرکاری کنی حرف و حدیث پشتشه😏 همسرم هم سرکار می رفت و هم به تشویق من درسش رو ادامه داد🥰 با بالارفتن سرسام آور اجاره ها دیدیم که با پولی که ما داریم پیدا کردن خونه اجاره ای تو تهران سخته، تصمیم گرفتیم که با پول اجاره ای که تو تهران خونه اجاره کرده بودیم و یک وام و با کمک مادرم در حومه ی تهران یک خونه بخریم 🏩 و این اولین خونه ی ما و البته شریکی بود. یادم نمیره بعد مدتها استرس گشتن دنبال خونه و اثاث کشی و... اون شبی که بین خروارها اثاث تو خونه ی خودمون خوابم برد چه لذتی داشت😍 بالاخره درسم تموم شد تو ۷ ترم 🤩 چند ماه بعدش تو یه شرکت وابسته به جهاد کشاورزی مشغول به کار شدم. خیلی محیط کاری خوبی داشتم و واقعا هیچ چیزی هم از لحاظ خونه داری کم نمیذاشتم. تو دلم به خدا گفتم خدایا هر چیزی خواستم بهمون دادی ( البته منم چیزهای غیر معقول نخواستم) خودت میدونی که تو حومه ی تهرانیم و همسرم هم بعضی شب ها خونه نیست و تو این شرایط بدون وسیله بارداری سخته، اگر بشه یه ماشین بخریم ما هم زود تصمیم نی نی آوردن میگیریم😉 خدا صدام رو شنید و گفت از من برکت و از شما هم حرکت😅 یه ماشین دست دوم قسطی خریدیم، کم کم به فکر این افتادیم که دیگه وقت این رسیده که ما هم بچه دار بشیم👼 و خیلی سریع خدا خواستمونو اجابت کرد و یه بارداری نسبتا راحتی داشتم ولی با ویاری که تا اتاق عمل هم رهام نکرد😫 سال ۸۹ بود که ماه آخر بارداری رو دکتر دیگه برام مرخصی نوشت و گفت دیگه تو خونه استراحت کنم و منتظر دنیا اومدن پسرم باشم👶 بعد از به دنیا اومدن فرزندم هم ۶ ماه مرخصی زایمان عین برق و باد گذشت و روز جدایی فرا رسید😔 محل کارم تقریبا بین منزل خودمون و منزل مادرم بود و همسرم هم کارش شیفتی و مجبور بودیم بیشتر اوقات منزل مادرم باشیم و آخر هفته ها بریم خونه ی خودمون😑 پسرم اصلا شیشه نمیگرفت و مادرم به سختی با قاشق بهش شیر می داد. البته اینم بگم که واقعا مدیرمون بر خلاف اینکه واقعا سختگیر بودن، تو این مورد نرمی زیادی به خرج دادن و گفتن که صبح ها ساعت ۹ سرکار باشم و بعدازظهر ها هم ساعت ۱۴ میتونم برم منزل و در واقع ساعت شیردهی که دو ساعت بود رو برای من سه ساعت کردن☺️ مدیرمون گفت اگر هم یه روز دیدی بچه مشکلی چیزی داره تماس بگیر و بگو و نیا🤩 تقریبا یکماه به این منوال گذشت ولی من دیدم تا کی میتونم با این شرایط پیش برم و یا مدیرمون تا کی میتونه انقدر باهام راه بیاد🤔 بالاخره یه روز دل و زدم به دریا گفتم که استعفا میدم و بهترین روزهای زندگی خودم و پسرم رو کنارش بدون هیچ دلشوره و دغدغه ای میگذرونم😍 اینم بگم که من از روز اول بیمه بودم و حقوق و مزایای عالی داشتم به طوری که ما هیچ وقت مرغ و گوشت و ماهی و آجیل شب عید و... نمیخریدیم از طرف محل کارم کاملا تامین بودیم و در واقع حقوق من پس انداز میشد ولی با همه ی این امتیازات شغلی استعفا دادم. نمیشه گفت هیچ وقت از این کارم پشیمون نشدم ولی اگرم این فکر میومد به سراغم به خانواده هایی نگاه میکردم که روز و شب ندارن و از بودن در کنار بچه هاشون لذت نمیبرن. خدا رو شکر روزیمون کمتر که نشد هیچ تونستیم دو سال بعد از تولد فرزندم خونه ی شریکی اطراف تهرانمون رو به خونه ی شش دانگ برای خودمون تو تهران ارتقاء بدیم🥰 هرچند کوچولو بود و خییییلی قدیمی، دادیم اجاره و دوباره بعد چندسال با کلللی قسط و وام و پیرو صحبت های در گوشی من و خدا☺️ یه خونه ی بزرگتر خریدیم و بالاخره مزه ی نشستن تو خونه ی خود خودمون رو چشیدیم🥺 با وجود سه فرزند پسر و دختر و پسر چند ماهه از همون روزهای بعد بیکاری آروم نگرفتمو کلاس های مختلف هنری قالیبافی، قلاب بافی و... شرکت کردم و کلی آثار هنری خلق کردم 😍 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag