شهدا گفتند :
هرگاه شب جمعه،
شهداء را یاد ڪنیـد،
نزد ارباب یادتان میڪنیم ...
این شب جمعه به رسم عاشقی،
از دشت شقایقی یاد ڪنیم
ڪہ در زمین گمناماند ؛
اما بین آسمـانیان،
خوشـنام ...
#حاج_قاسم_سلیمانی
#گلزار_شهدای_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازهاش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه میکردم.
از همان مقابل در اتاق، #اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!»
💠 میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود.
از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن #نامحرم خجالت میکشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟»
💠 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانوادهاش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.»
سعد تنها یکبار به من گفته بود خانوادهاش اهل #حلب هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیشدستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانوادهاش تحویل میدن، نه خانوادهاش باید شما رو بشناسن نه کس دیگهای بفهمه شما همسرش بودید!»
💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ #غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمیداره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماستون میکنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو #حرم بودید!»
قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشیتر از اونی هستن که فکر میکنید!»
💠 صندلی کنار تختم را عقبتر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره #درعا خبر داد :«میدونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر #نوی تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشتهها رو تیکه تیکه کردن!»
دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهستهتر کرد :«بیشتر دشمنیشون با شما #شیعههاست! به بهانه آزادی و #دموکراسی و اعتراض به حکومت #بشار_اسد شروع کردن، ولی الان چند وقته تو #حمص دارن شیعهها رو قتل عام میکنن! #سعودیهایی که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعهها رو سر میبرن و زن و دخترهای شیعه رو میدزدن!»
💠 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او میشنیدم در #انقلاب گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم.
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینهاش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعههای حمص رو فقط بهخاطر اینکه تو خونهشون تربت #کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیههای شیعه رو با هرچی #قرآن و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعهها رو آتیش میزنن تا از حمص آوارهشون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...»
💠 غبار #غیرت گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت #تکفیریها در حق #ناموس شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...»
باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دندهتون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر #سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!»
💠 و خودم نمیدانستم در دلم چهخبر شده که بیاختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانیام نفس میکشید و داغ بیکسیام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید #ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام #سوریه را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه #آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو #غارت میکنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@asganshadt
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_چهارم
💠 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود و نشد پنهانش کنم که بیاراده اعتراف کردم :«من #ایران جایی رو ندارم!»
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید :«خونوادهتون چی؟» محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید و خجالت میکشیدم بگویم به هوای همین همسر از همه خانوادهام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم و او نگفته حرفم را شنید و #مردانه پناهم داد :«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!»
💠 انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود، با چشمانش روی زمین دنبال جوابی میگشت و اینهمه #احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید :«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.»
و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از #محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرامشان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر.
💠 در همصحبتی با مادرش لهجه #عربیام هر روز بهتر میشد و او به رخم نمیکشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگیاش به هم ریخته که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند و هر کدام را به بهانهای رد میکرد مبادا کسی از حضور این دختر #شیعه ایرانی باخبر شود.
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شبها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و #سُنی در محافظت از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام #نماز صبح بود.
💠 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای #وضو بیرون میرفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشد که هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید.
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چیندار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو میکرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده!»
💠 رنگهای انتخابیاش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشیاش را پوشیدهام کمتر نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونههایش #خجالت میچکید.
پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و میدانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم.
💠 سحر #زمستانی سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟»
انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟»
💠 صدای تلاوت #قرآن مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط #تهران بگیرم.»
سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم #ایران، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی میکند.
هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بیتاب پاسخش پَرپَر میزد و او در سکوت، #سجادهاش را پیچید و بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
اینهمه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم.
پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم میگشت که در همان پاشنه در، نگاهمان به هم گره خورد و بیآنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید.
از چوبلباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبالتون بریم فرودگاه #دمشق. برا شب بلیط میگیرم.»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@asganshadt
🌹 #رهبر_انقلاب : زن در محیط اسلامی رشد می کند، در عین حال زن باقی می ماند. زن بودن، برای زن یک نقطهی امتیاز و افتخار است. این افتخاری نیست برای زن که او را از محیط و خصوصیات و اخلاق زنانه دور کنیم. خانهداری را، فرزندداری را، شوهرداری را ننگ او به حساب بیاوریم. ۱۳۸۸/۰۷/۲۸
~~~~|🦋|~~~~
@asganshadt
~~~~|🦋|~~~~
#مُـوٖلاعَـلـےٖ❤
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
#عاشقانه_های_مذهبی 🤔
این عاشقانه های مذهبی بی ترمز ⚠️⚠️
❌ قسمت اول
🍃🌱↷
『 @modarese_novin 』
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
👆👆👆«عاشقانه های مذهبی»❌
🤨 این تذهبون؟🤔( قسمت اول)
بعضی از دوستان ادمین ما واقعا از حد رد کردن!😡😳
این کانالهای عاشقانه مذهبی! که فکر میکنن اگه روسری سر خانم باشه و آقا ته ریش داشته باشه یعنی اسلامی یعنی مذهبی..
یک سره عکس از دست زن و شوهر رو دنده ماشین!!!! 😤😤
یدونه #تُ یا #طُ یادگرفتن من نمیدونم این تو با تُ و طُ چه فرقی داره ...
....
با این عکسها ... با این مطالب ...🔞
تا چیزی هم میگیم به ما انگ افراطی بودن میزنن..
میگن شما دارید جوون ها رو محدود میکنید. دارید مردم رو از دین زده میکنید.
بزرگوار!!! شما داری دین رو تحریف میکنی..
اینقدری که ما رو از افراط ترسوندن که دیگه از تفریط ترسی نداریم..!!
فرق شما با غرب و هالیوود چیه آخه؟
اونا هم با جذابیت های زنانه جذب میکنن ... شما هم که همینطور ...
فقط فرقش اینه که معشوقه ی شما چادریه ...
عزیزم ، قرار نیست هر کس دغدغه مذهبی داره بره کانال بزنه که ...
یه دوره تخصصی!
یه سیر مطالعاتی!
یه متخصصی به عنوان ناظر ...
(( کار فرهنگی باید #تمیز باشه ))
اگه جاش بود و اشکال نداشت تک تک اسکرین شات میذاشتم براتون ...
و جالبه بدونید خیلی از این ادمین های کانالهای عاشقانه مذهبی خودشون مجرد هستن!! چون با خیلی هاشون بحث داشتم ...
یکی شون بود تو تلگرام کانال 20 هزار نفره داشت ... پسر سوم دبیرستانی بود!!! 😱😱😁😁 گفتم این برای خود شما هم ضرر داره اصلا
ما که خسته شدیم از بس تو این مدت باهاشون حرف زدیم و نتیجه نگرفتیم ...
ولی ای کاش مجردها این کانالها رو تحریم کنن ... اثر سوء داره براتون!
نمیدونم ... اگه فکر میکنید باید به این موضوع بیشتر بپردازیم بگید.
حرف برای گفتن زیاد داریم، به صورت علمی براتون شرح میدم عوارض فرهنگی این دست کانالها چیه:
#دل_نوشته
#کار_فرهنگی_تمییز
#حجاب
#افراط_یا_تفریط
🍃🌱↷
『 @modarese_novin 』
#یا_امام_زمانم 💚
جمعه ای دیگر
و امیدی دوباره
جوانه می زند
در قلب شیعه
به امیدی که
امید همه
روزی ثمر بخش بگردد
ای همه
دار و ندار ما
کجایی؟
🌸اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد💯
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت😍
@asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمان
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt🦋
اَلْحَمدُ لِلهِ الَّذِي جعلنا منَ المُتَمَسِّكينَ بِوِلاية اميرِ المُومِنين...♡
لآفَتــےاِلّاعلے،لاسَیفاِلّاذوالفقـآر❥
#روزشماغدیر
#یک روزتاعیداللهاڪبـر💞
@asganshadt
علي شاه✨
عَلي ماه❣
عَلي راه✨
عَلي نَصْرُمِن الله❣
عَلي زِمزِمه ى هَر دِلِ آگاه✨
عَلي عِينِ يَقينْ است❣
عَلي بَر هَمه ى خَلْقْ اميرالْمؤمِنينْ است
عَلي كاشِفِ هَر غَم✨
عَلي بَر هَمه مَرْحَم❣
عَلي ذِكْرِ لَبِ عيسى بن مَرْيَم✨
عَلي هَستى خاتَم❣
عَلي بَرگِ بَراتِ هَمه ى خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّم
عَلي اصلِ وجودْ است✨
عَلي روى سُجودْ است❣
عَلي مَعدَنِ جودْ است✨
عَلي رازونيازْ است❣
عَلي سوزو گُدازْاست✨
عَلي مَحْرَمِ راز است❣
عَلي مُهرِ قبولي نَماز است✨
عَلي بَرْگ و بَراتْ است❣
عَلي حَجُّ زَكاتْ است✨
عَلي تَجَلّي صفاتْ است❣
عَلي بابِ نِجاتْ است✨
عَلي حَيّ و مَماتْ است❣
عَلي رَمْز عُبور و مُرور از روى صراط است
عَلي ساقي كوثَر كه هَمان آب حيات است
فَقَط حِيدَرِ كَرّار امير الْمؤمِنينْ است.
پیشاپیش عید غدیر
مبارک
@asganshadt
کافری بیش نبودمــ
عــ❤ــلوی ام کردیــــ
#مبلغ_غدیر_باشیم
@asganshadt
شهید خبرنگار
#شهید_محسن_خزایی
17 مرداد روز خبرنگار گرامی باد
شادی روح شهید صلوات
@asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ:شهدا شرمنده ایم😔😔
#ظهرتون_شهدایی
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
🔴 #سید_حسن_نصرالله امروز جمعه سخنرانی میکند
🔹سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان امروز ساعت ۱۷:۳۰ به وقت محلی (حدود ۱۹ به وقت تهران) درباره آخرین تحولات سیاسی لبنان و منطقه سخنرانی خواهد کرد.
#سید_حسن_نصرالله_لبنان
#مقاومت
#من_قلبی_سلام_لبیروت
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
#عاشقانه_های_مذهبی 🤔
این عاشقانه های مذهبی بی ترمز ⚠️⚠️
❌ قسمت دوم
🍃🌱↷
『 @modarese_novin 』
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
👆👆👆« عاشقانه های مذهبی » ❌
🤨أین تذهبون؟🤔( قسمت دوم )
قسمت قبلی رو حتما بخونید.
✍ خیلی تو این سالها با دست اندرکاران عاشقانه های مذهبی بحث و گفت و گو داشتم و سوال همیشگی ام ازشون این بوده که واقعا هدف از این دست کانالها چیه؟
(حالا ایرادهای خود مطالبش رو هم جلو تر میگم، فعلا رو اصل موضوع کانالهای عاشقانه بحث کنیم کمی)
جواب هایی که دادند رو لیست میکنم و جواب میدم :
1⃣ میگن ما باید صلح و صفا و عشق رو به مذهبی ها آموزش بدیم تا زندگی گرمی داشته باشن . آموزش قربون صدقه رفتن، آموزش عشق ورزیدن و ...
❎ جواب : هدف بدی نیست اما به جز این که بیشتر ادمین ها و دست اندرکارای این پیج ها و کانال ها خودشون #مجرد هستن!!! ( اسکرین شات دارم از چت هایی که کردم باهاشون ! گفتم حتی بعضا دبیرستانی هستن!! ) مخاطبین این کانال ها هم تا حدود 70 درصد مجردن .
عمدتا از حدود سن 14 تا 20 سال هم هستن .
بر اساس نظرسنجی هایی که خود این کانالها و پیج ها به درخواست ما برگزار کردن .
بعد خیلی جالبه اینا میخوان تبلیغ و تبادل بزنن، از کلی استیکر و جملات و عکسهای تحریک کننده استفاده میکنن برای جذب عضو بیشتر بعد آخرش میزنن " ورود مجرد ممنوع 🚷"
اتفاقا وقتی میزنن مجرد ممنوع، مجردها بیشتر تحریک میشن که بیان کانال رو بخونن🔥🔥. غیر از اینه؟!؟
پس یعنی مطالب متاهلی و زناشویی رو بیشتر کسایی میخونن که مجرد هستن و حتی امکان ازدواج هم ندارن. این اشکال اول😏👿
2⃣ میگن ما باید جوون ها رو تشویق کنیم به ازدواج کردن. پس باید اتفاقات بعد از ازدواج رو برای مجردها جذاب کنیم ...
❎ جواب : اگر به آمارها نگاه کرده باشید همه میدونید که میل به ازدواج تو دهه هفتادی ها به اندازه کافی وجود داره .
اونیکه مانع هست شرایط اقتصادی و خانوادگی و اینهاست .
یعنی این 70 درصد مخاطب مجرد شما که عمدتا دهه هفتادی و دهه هشتادی هستن نیازی به تشویق شما ندارن ، خودشون علاقه مند هستن به ازدواج ، شما برید یه فکری برای دهه 60ی ها کنید ، اونم نه فقط کانال! کی گفته تنها راهش فضای مجازیه که این همه آسیب داره؟
کاری که اینا میکنن اینه که قوه ی خیال این مجردها رو تشدید و تحریک میکنند.
هی شعرای عاشقانه میگن، هی حسرت ازدواج رو نشون میدن( همش یه دختر چادری یا پسر ریشو تو کف معشوق و معشوقه مونده از راه برسه) . هی عکس ته ریش و چشم و چادر میذارن .
اما این مجرد ما امکان ازدواج نداره😡.
اگر پسر باشه مشکل اقتصادی داره 😤...
اگر دختر باشه هر روز باید منتظر یه آقا پسر با قیافه شهید همه چی تموم باشه...که نیست🔚
خب کسی که دسترسی نداره قوه عاطفه اش (چیز دیگه رونگفتم تازه ) رو تأمین کنه چی کار میکنه؟ آفرین به مرور گناه!🔥🔥
یعنی چی؟ یعنی خیلی چیزا که دیگه نگم. 😱😱
ولی فقط کافیه این دختر خانم از طرف خانواده محبت ندیده باشه.
یه آقا پسر جوون مذهبی به پستش بخوره و بعد به هم علاقه مند بشن.
بعد سعی میکنن در قالب موازین اسلامی (!!!) با هم مرتبط باشن تا زمانی که ازدواجشون سر برسه.. ( 6 - 7 سال یا بیشتر ) دیگه ادامه ش بماند.
تو این عکس که می بینید همین وضعیتیه که میگم:
نوشته یه روزی دستاتو تصرف میکنم!!
خب شما به من بگید این متن ها و این اشعار که خیییییییییلی هم زیاده کجاش مذهبیه..
فی المجموع این دست کانالها و مطالب قطعا برای مجردها مفسده داره.
چه نویسنده چه خواننده ...🔞♨️♨️
#دلبری
#دلنوشته
#کار_فرهنگی
#افراط_یا_تفریط
#عاشقانه_های_مذهبی
🍃🌱↷
『 @modarese_novin 』
🔊 #کلیپ_صوت_صلوات☝️
💽 سيدابن طاووس مي فرمايد:
اگراز هرعملي در #عصر_جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهاني غافل نشو چراكه دراين دعا سري است كه خدا مارا برآن آگاه كرده است.
#التماس_دعاے_فرج 💞
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
#شنبه هاے نبوے🌸
مستِ محبّتِ پیغمبرم به حَمدِالله😊
هلاکِ حیدرم و سینه چاکِ ثارالله
#السلام_علیک_یا_رسول_الله🤚
السلام علیک یا اهل البیت النبوه
#یا_رب_العالمین💯
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
🌺 #عید_غدیر
🌸اعمال #عیدغدیر در تصویر😌
😍تصویر رو ذخیره کنید و برای دوستاتون هم بفرستین😊😌
😍 خادمین کانال هم از دعای خیرتون بی نصیب نذارین😍
🌷 #عیدتون_مبارک 🌷
🌷🍀 @asganshadt
🌹#پیامکی_از_بهشت 🌹
شهيد آگاه است و براي وصول به اين اگاهي بايد سرمايه گذاري عظيم كرد، بايد خدا و قرآن را شناخته و با پوست و گوشت خود آنرا لمس كرد و يا به عبارت ديگر از مرحله ايمان و جهاد تا به مرز شهادت رسيد .
🕊 #شهید_والامقام 🕊
🌹 #محمود_حقیقی🌹
سالگرد شهید دفاع مقدس #محمود_حقیقی
شادی روحش صلوات
✋ #سلام_به_دوستان_شهداء ✋
🌺 #روزتان_شهدایی 🌺
@asganshadt