گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
گاهی یک #حدیث یا جمله قشنگ که پیدا میکرد، با ماژیک مینوشت روی کاغذ📝 و میزد به دیوار،بعد در موردش ب
2⃣8⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰در ستاد لشگر بودیم. #شهیدزین_الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی #خودمانی با او صحبت می کرد👥. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست.
🔰آن برادرم دائم #تندی می کرد و جوش می زد😠. آقا مهدی با نرمی و #ملاطفت آرامش می کرد. یکهو دیدم این برادر ترک ما یک چاقوی🔪 ضامن دارد از جیبش درآورد😧، گرفت جلوی شهید زین الدین و با عصبانیت گفت: « #حرف_حساب یعنی این!» و چاقو را نشان داد.
🔰خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم #آقامهدی می خندد😄. بامهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد دستی به سرش #کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد👌.
🔰ظاهرا این برادر اختلافی با یکی از #همشهریانش داشت که آقا مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند✅.
🔰بعدها شهید زین الدین ایشان را طوری ساخت و به راه آورد که شد #فرمانده یکی از گردانهای لشگر✌️!
#شهید_مهدی_زین_الدین
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
🍂در حادثه بم بیش از 200 فروند هواپیما و هلیکوپتر🚁 و انواع #موشک های برد بلند را سامان داد ، درساعتهای اول، شهیدکاظمی به عنوان #فرمانده نیروی هوایی تمام ناوگان خودش را برای نجات #مردم_بم بسیج کرد✊
🍂خودش هم #فرودگاه بم را آماده کرد، هر 13 دقیقه⏰ یک هواپیما و یک هلیکوپتر ، چه در شب و چه در روز #پرواز می کرد30 هزار مجروح💔 را با هواپیما و هلیکوپتر تخلیه کرد، #10شبانه_روز نخوابید❌
👤به نقل از: سردار رحیم صفوی
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
مجید در یک کلام مرد بود. او باغیرت به شهادت رسید.
ما حدود ۲۱سال در تهران ارتباط دوستانه و تنگا تنگی داشتیم👌. او حتی در سال ۸۸ هم خودش را سپری برای حفظ جمهوری اسلامی کرد. اسم #آقا که می آمد خودبه خود اشک در چشمانش جمع می شد.😔
حتی با این که مجید در چند ناحیه از سپاه سمت داشت، اما اگر کسی وی را نمی شناخت فکر می کرد یک فرد عادی است🍃. او ۹ سال فرمانده من بود؛ اما اگر #فرمانده صدایش می کردم ، ناراحت می شد و می گفت فقط اسم مرا صدا بزن☝️
شهید مدافع حرم مجید نان آور🌹
#سالروز_شهادت🕊
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
#شهید_مجید_اکرامی
پنجم آبان ۱۳۴۴، در شهرستان يزد به دنيا آمد. پدرش اكبر، فروشنده لوازم خانگي بود
تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. او نيز فروشنده لوازم خانگي بود. به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. دهم فروردين ۱۳۶۴، با سمت #فرمانده دسته در شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت تركش به قلب و موج انفجار به شهادت رسيد. پيكر وي را در گلزار شهداي خلدبرين زادگاهش به خاك سپردند.
فرازی از #وصیتنامه شهید
در مرگ من برای امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش گریه کنید و نگذارید ضد انقلاب و منافقان سوء استفاده کنند.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇🌺
@asganshadt💚
🔹روز #شهادت حضرت معصومه (س) خدام، پرچم حرم🚩 را به منزل #شهید اوردند وخانواده شهیدزاهدپور🌷 میزبان #خادمان حضرت معصومه شدند.
🔸یکی ازخدام بنام آقای قلی ازهمرزمان👥 #شهیدزاهدپور بود. او درآن مراسم روحانی از ویژگیهای بارز شهید یاد کرد، ازخنده و شوخ طبعیهایش😅 از #نمازشب ها و راز و نیازش، ازمهارت وتخصصش👌
🔹از اینکه #فرمانده گردان صحن شد و ازهمه غم انگیزتر💔 صدای درخواست #کمک شهیدزاهدپور در بیسیم📞 بود که هنوز در گوش همرزمش طنین انداز است😔
#شهید_اسماعیل_زاهدپور 🌷
#شهید_مدافع_حرم
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt 🏴
شیوه #همسرداری شهدا
💞زمان جنگ وقتی #فرمانده نیروی زمینی بود، چند ماه خونه🏡 نیومده بود، یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در دو نفر👥 بودند، یكیشون گفت: منزل جناب #سرهنگ_شیرازی همین جاست؟،
💞دلم هری ریخت، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده😢 گفت: جناب سرهنگ براتون #پیغام فرستاده و بعد یه پاكتی بهم داد💌 اومدم توی حیاط و پاكت رو بازكردم
💞هنوز فكر می كردم #خبر_شهادتش را برایم آوردند، آن را باز كردم، یه نامه توش بود با یه انگشتر عقیق💍 در آن نامه نوشته بود: 'برای #تشكر از زحمت های تو، همیشه دعات می كنم'،😍 از #خوشحالی اشك توی چشمام جمع شد.
#شهید_علی_صیادشیرازی
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt 🌷
🌾ازدواج مهدی باکری مصادف با #شروع_جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت😟 او بود. دو روز بعد از عقد💍 به #جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت #جهاد_سازندگی استان، خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد.
🌾مهدی در مدت مسئولیتش به عنوان #فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گستردهای را در برقراری امنیت✊ و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و بهرغم فعالیتهای #شبانهروزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی💥تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی👹 و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی #جبههها شد.
#شهید_مهدی_باکری
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt
#فرمانده با عصبانيت فرياد زد:اين بچه رو كی آورده اينجا؟!
مرد ميانسالی برای وساطت آمد: بَرش نگردونيد اين بچه حالا كه اومده، من خودم ازش مراقبت می كنم...
گفتم: نميشه پدر جان! اگه اين بچه #شهيد بشه، فردا پدر و مادرش مشكل درست می كنند،
مردم بدبين می شن...
گفت: پدر اين بچه منم خواهش ميكنم بذاريد بمونه سيزده سالشه اما به اندازه يه مرد پنجاه ساله قدرت داره....
#شهدا_شرمنده_ایم
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt
✍#خاطرات_شهید📃
🌴یکی از سربازش تعریف میکرد که یه شب تابستونی که کشیک خودش بوده به دوستش میگفت الان #فرمانده(حاج مهدی) میاد سرکشی با ماشین تویوتا کولردار.
اون چه میدونه ما تو این برجک از گرما میسوزیم
💐بعداز مدتی میبینه فرماندشون که #آقامهدی باشه میاد برا سرکشی اونم با دوچرخه🚲
🍃بعد ازشون میپرسه چی دوست دارین.اونا هم میگن بستنی. با دوچرخه میره براشون بستنی میخره.
#شهید_مهدی_قره_محمدی🌷
#پاسدار_مدافع_حرم
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌈
@asganshadt
#خاطرات_شهید 🌷
🔰هميشه #پارچه سياه 🖤كوچکی
بالای جيب لباس👕 سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبـ💕ــش...
روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا".
🔰همه میدانستند #حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد... هر وقت #پارچه سياه كم رنگ ميشد
از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت.... كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن #مشكی ميگذراند.
🔰در گردان #تخريب هم هميشه توی عزاداری🏴 و خواندن دعا 🤲پيشقدم بود. حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه #عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد.
🔰پ.ن: #معبرهای ما فرق میکند
با معبرهای شما!!نوع ِ#سیم_خاردارهایش ... #مین_هایش ...
#فرمـــانده!تخریبچی هایت را بفرست ...اینجـا، گرفتار ِمعبر ِ#نفسیم ...
#گناه 🚫احاطه کرده تمام خاکریزهایمان را ..
#فرمانده_ی_گردان_تخریب
#شهید_محسن_دین_شعاری 🌷
#گردان_تخریب
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
.
🍃اون روز وقتی توی فرودگاه #بم جلوی رویم افتاد و غش کرد با خودم گفتم این فقط خدا بوده است که #انقلاب را حفظ کرده است والا انقلابی که فرمانده لشکرش اینطور و اینقدر ضعیف و ناکارامد باشد هشت سال که هیچ، هشت روز هم نباید جلوی ارتش #عراق با آن همه تجهیزات و پشتیبانی تمامی ابرقدرتها دوام می آورد😓
.
🍃با اکراه جلو رفتم و همانطور که چشمم به درجه های سرداری اش بود زیر بغل هایش را با کمک یکی از همراهانش گرفتم و بردیم بیرون فرودگاه و گذاشتیم داخل آمبولانس.
.
🍃توی راه که داشتیم با همان همراه بر می گشتیم داخل فرودگاه، نتوانستم خودم را کنترل کنم و گفتم: اینا با این توان و ضعف در کار چطور #فرمانده میشوند؟
.
🍃 یک باره انگار که به پدر آن بنده خدا توهین کرده باشم، براق شد برایم که: چی می گی؟ تو اصلا ایشان را میشناسی؟ می دانی از همان لحظات اولیه زلزله تا امروز که روز دهم است شاید روی هم ده ساعت هم نخوابیده باشد؟ میدانی توی همین ده روز برای اینکه هزینه اضافی نداشته باشد برای سیستم به اندازه جیره غذایی یک روز آدم معمولی غذا نخورده؟ میدانی چند برابر من و تو کار کرده؟😔
.
🍃چشم هایم گرد شد، ده روز و ده ساعت خواب؟! ده روز و جیره یک روز یک نفر؟! گفتم: خب چرا؟
پاسخ داد: این چرا برای من و تو است، برای او چرا ندارد، میخواهد پرفایده و کم هزینه باشد! #حاج_احمد موشک هم که میخواهد بزند به منافقین اول هزینه اش را میپرسد ببیند می ارزد یا نه.
.
🍃یک بار بعد از مدتها کار روی #منافقین و مقرهاشان، رفته بود توی خاک #عراق، از آنجا با #سردار_مقدم تماس گرفته بود که مقر منافقین را با موشک بزنند. از سردار مقدم پرسیده بود قیمت موشکها چقدر میشود، قیمت را که گفته بودند دستور داده بود شلیک نشود، گفته بود این کار ارزش چنین هزینه ای را ندارد. فکر کردی بیخود و بی جهت است که میشود سردار احمد کاظمی؟!❣
.
✍نویسنده : #گمنام
.
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید_احمد_کاظمی
.
📅تاریخ تولد : ۲ مرداد ۱۳۳۸
.
📅تاریخ شهادت : ۱۹ دی ۱۳۸۴
.
📅تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
.
#گرافیست_الشهدا
@asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
روسفید درگاه الهی ۶۲ ساله شد... 🌸 ۲ مرداد سالروز تولد سردار شهید حاج احمد کاظمی مبارک #سردار_دلها
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃اون روز وقتی توی فرودگاه #بم جلوی رویم افتاد و غش کرد با خودم گفتم این فقط خدا بوده است که #انقلاب را حفظ کرده است والا انقلابی که فرمانده لشکرش اینطور و اینقدر ضعیف و ناکارآمد باشد هشت سال که هیچ، هشت روز هم نباید جلوی ارتش #عراق با آن همه تجهیزات و پشتیبانی تمامی ابرقدرتها دوام می آورد...
🍃با اکراه جلو رفتم و همانطور که چشمم به درجه های سرداری اش بود زیر بغل هایش را با کمک یکی از همراهانش گرفتم و بردیم بیرون فرودگاه و گذاشتیم داخل آمبولانس.
🍃توی راه که داشتیم با همان همراه بر می گشتیم داخل فرودگاه، نتوانستم خودم را کنترل کنم و گفتم: اینا با این توان و ضعف در کار چطور #فرمانده میشوند؟
🍃 یک باره انگار که به پدر آن بنده خدا توهین کرده باشم، براق شد برایم که: چی می گی؟ تو اصلا ایشان را میشناسی؟ می دانی از همان لحظات اولیه #زلزله تا امروز که روز دهم است شاید روی هم ده ساعت هم نخوابیده باشد؟ میدانی توی همین ده روز برای اینکه هزینه اضافی نداشته باشد برای سیستم به اندازه جیره غذایی یک روز آدم معمولی غذا نخورده؟ میدانی چند برابر من و تو کار کرده؟
🍃چشم هایم گرد شد، ده روز و ده ساعت خواب؟! ده روز و جیره یک روز یک نفر؟! گفتم: خب چرا؟
پاسخ داد: این چرا برای من و تو است، برای او چرا ندارد، میخواهد پرفایده و کم هزینه باشد! #حاج_احمد موشک هم که میخواهد بزند به منافقین اول هزینه اش را میپرسد ببیند می ارزد یا نه.
🍃یک بار بعد از مدتها کار روی #منافقین و مقرهاشان، رفته بود توی خاک #عراق، از آنجا با #سردار_مقدم تماس گرفته بود که مقر منافقین را با موشک بزنند. از سردار مقدم پرسیده بود قیمت موشکها چقدر میشود، قیمت را که گفته بودند دستور داده بود شلیک نشود، گفته بود این کار ارزش چنین هزینه ای را ندارد. فکر کردی بیخود و بی جهت است که میشود سردار احمد کاظمی؟!😌
✍نویسنده : #گمنام
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_احمد_کاظمی
📅تاریخ تولد : ۲ مرداد ۱۳۳۸
📅تاریخ شهادت : ۱۹ دی ۱۳۸۴
📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
@asganshadt