گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
🌹 #ازدواج_به_سبک_شهدا
(شهید علی صیادشیرازی)
👇میگفت:
✔#داماد من باید چندتا خصوصیت داشته باشه تا بتونم #دخترم رو بسپارم دستش؛
🔘اول:
#ایمان؛ در اینکه شکی نیست!
🔘دوم:
اهل #جبهه بودن؛ جوانی که غیرت انقلابی داشته باشه و بره جبهه، میشه روش حساب کرد. نسبت به زن و بچهش هم احساس #مسئولیت داره.
🔘سوم:
#وابسته نبودن؛ کسی که تو مشکلات بزرگ شده باشه و #متکی به خودش باشه، همیشه میتونه راهش رو پیدا کنه.
✔این سه خصلت رو که داشته باشه، بقیه چیزا مهم نیست؛
نه پول، نه موقعیت.
@asganshadt
🌹 #ازدواج_به_سبک_شهدا
(شهید علی صیادشیرازی)
👇میگفت:
✔#داماد من باید چندتا خصوصیت داشته باشه تا بتونم #دخترم رو بسپارم دستش؛
🔘اول:
#ایمان؛ در اینکه شکی نیست!
🔘دوم:
اهل #جبهه بودن؛ جوانی که غیرت انقلابی داشته باشه و بره جبهه، میشه روش حساب کرد. نسبت به زن و بچهش هم احساس #مسئولیت داره.
🔘سوم:
#وابسته نبودن؛ کسی که تو مشکلات بزرگ شده باشه و #متکی به خودش باشه، همیشه میتونه راهش رو پیدا کنه.
✔این سه خصلت رو که داشته باشه، بقیه چیزا مهم نیست؛
نه پول، نه موقعیت.🙂
@asganshadt
#خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سربلند
📝زمزمه🎶 رفتن محسن به #سپاه اول توی خانواده خانمش پیچید. من خودم دوست داشتم عضو سپاه شوم. همان اوایل جنگ💥 که رفتم #جبهه. خب نشد🚫؛ اما درمورد محسن مخالفت کردم که جای پایش را سفت کنم تا فردا کسی #اعتراض نکند.
📝به پدرخانمش گفتم: آدم #نظامی اختیارش دست خودش نیست❌. شب و نصفهشب زنگ میزنند☎️ باید زن و بچه رو ول کنه بره به امون خدا. بعدا گله نکنی!
📝به مادرش هم گفتم:کسی که سپاه بره #جون_سالم به در نمیبره. یا شل و پل میشه یا #کشته. بعدا گریه و زاری😭 نکنی.از وقتی رفت توی #سپاه نگرانش بودم. همیشه نگرانش بودم؛⚡️ ولی فکر نمیکردم به این زودی #شهید شود🌷.
📝سیدرضا نریمانی شعری دارد که میگوید:یه دسته گل دارم برای این #حرم میدم... روی این شعر #حساس بودم. اگر میشنیدم به هم میریختم😥. کسی حق نداشت توی خانهی ما🏡 این مداحی را گوش کند🎧 یا بخواند...
راوی:پدر شهید
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
کتابخانه سیار در #جبهه
#هفته_کتاب
@asganshadt
مجتبی بابایی، رزمنده طراح این کتابخانه سیار بود. کتابخانه ای که با طرح خودش روی اتاقهای دستساز پشت وانت نیسان در جبههها میگشت و اوقات فراغت رزمندهها را با کتابخوانی پر میکرد.
@asganshadt
2.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرمنده شهدا هستیم...
شادی روح شهدا صلوات
#اللهم_صل_على_محمد_وآل_محمد
#شلمچه #شهدا #شهدای_گمنام #رهبری #جبهه #دفاع_مقدس #جنگ_تحمیلی #فکه #رهبر #دوکوهه #یادگاری #بسیج
@asganshadt
من هم یک #دهه_هفتادی ام!
از اون روزی که چشمام یه ذره باز شد به روی دنیا و بعضی از #زیبایی هاش رو دیدم... از اون روزی که از جبهه و جهاد و ایثار و #شهادت شنیدم...
از اون روزی که مزار #ستاره هایی آسمونی به نام #شهدا رو زیارت کردم و شمیم گل نرگس رو حس کردم...
همیشه یه #حسرت تو دلم بود
با خودم می گفتم کاش منم دهه شصتی بودم... کاش #جبهه رو می دیدم... #امام رو می دیدم...
اما این روزا اصلا حسرت نمی خورم...
چه دهه زیبایی ست #دهه_هفتاد، چه گل های نازنینی روییده در این دهه هفتاد، چقدر #جوون رشیدی که جبهه رو ندیدن، امام رو ندیدن، انقلاب رو ندیدن، ولی...
براشون #فرقی نداشت سنگر جهاد نظامی با سنگر #امنیت و #خدمت به مردم و #دفاع از حرم...
خدا کنه آهمون از جنس #نیاز باشه!
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ #شهادت باز باز است
#پایان_ماموریت_بسیجی_شهادت_است👌🌺
🍃🌹🍃🌹
@asganshadt
🌸🌺🌸🌺🌸🌺
دمدمای غروب یک مرد #کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه #کوره راه ، من و #علی هم
با #تویوتا داشتیم از #منطقه برمی گشتیم به شهر، >چشمش که به قیافه ی #لرزان زن و بچه ی
کُرد افتاد ، زد رو #ترمز و رفت طرف اونا ، پرسید: «کجا می رین؟»
مرد کُرد گفت : « #کرمانشاه » ، رانندگی بلدی ؟ آن شخص #متعجب گفت: «بله بلدم!»
علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.»
مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند #جلو و ما هم عقب تویوتا ، توی اون #سرمای زمستان !
#باد و #سرما می پیچید توی عقب تویوتا ؛ هر دوتامون #مچاله شده بودیم ،
لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش #اعتماد کردی؟»
اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی #خنده اش را پنهان نکرد و گفت:
«#آره می شناسمش ، اینا از همون #کوخ.نشینانی هستند که #امام فرمود به تمام
#کاخ.نشین ها شرف دارن ، تمام سختی های ما توی #جبهه به خاطر ایناس ... !
#شهید_علی_چیت_سازیان🌷
🍃🌹🍃🌹
@asganshadt
🌹🍃🌹
📜#بـرگـےازخـاطـرات_افـلاڪـیان
یه #نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران...
چون بابا نداشت خیلی بد #تربیت شده بود
خودش میگفت:
خیلی بیراهه می رفتم !
تا اینکه یه نوار #روضه ی #حضرت_زهرا(س) زیر و روش کرد...
بلند شد اومد #جبهه!
یه روز به فرماندمون گفت من از بچگی حرم #امام_رضا (ع) نرفتم...
می ترسم #شهید بشم و #حرم آقا رو نبینم!
یک 48 ساعته به من #مرخصی بدین برم حرم #امام_رضا(ع) زیارت کنم و برگردم...
اجازه گرفت و رفت مشهد؛
دو ساعت توی حرم #زیارت کرد و برگشت جبهه!
توی #وصیت_نامه اش نوشته بود :
در راه برگشت از حرم #امام_رضا(ع) توی ماشین خواب #حضرت رو دیدم...
آقا بهم فرمود حمید!
اگر همین طور ادامه بدی؛
#خودم میام می برمت...
یه #قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود!
نیمه شبا تا #سحر میخوابید داخل قبر گریه میکرد میگفت یا امام رضا #منتظر وعده ام...
#آقاجان_چشم_به_راهم_نزار💔🙏
توی وصیت نامه #ساعت شهادت، #روزِ شهادت و #مکان شهادتش رو هم نوشته بود!!
#شهید که شد دیدیم حرفاش درست بوده
دقیقا توی #روز، #ساعت و #مکانی شهید شد
که تو وصیت نامه اش نوشته بود...
🍃🌷#شـهیـدحمـیدمـحمـودی🍃🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌷👇
@asganshadt