eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
3.9هزار دنبال‌کننده
42.9هزار عکس
52.6هزار ویدیو
71 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه و نظرات مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 ادمین: @salar220
مشاهده در ایتا
دانلود
. پدری به پسر خردسالش یک بطری کوچک که داخل آن یک عدد پرتقال بزرگ بود داد!!! کودک با تعجب درون بطری را نگاه میکرد و با خود میگفت: پرتقال به این بزرگی چطوری داخل این بطری کوچک رفته؟ کودک خیلی تلاش کرد تا پرتقال را از بطری خارج کند اما بی فایده بود! سپس کودک از پدرش پرسید: چه جوری این پرتقال بزرگ داخل بطری رفته؟ آخه دهنه این بطری خیلی کوچیکه! پدر ، پسر را به باغ برد و یک بطری خالی کوچک را به یکی از شاخه های درخت پرتقال بست . سپس یکی از شکوفه های کوچک پرتقال را درون بطری گذاشت روزها سپری شد و شکوفه، تبدیل به یک پرتقال بزرگ شد تا جایی که امکان خروج از بطری غیر ممکن شده بود... . بعد از مشاهده این موضوع، کودک راز پرتقال را فهمید و جایی برای تعجب نمانده بود. پدر رو به پسر کرد و گفت: 👈چیزی که امروز مشاهده کردی همان دین است 👌 اگر از خردسالی بذر اعتقادات دینی را درون ذهن کودک بکاریم در هنگام بزرگی خارج کردنش خیلی سخت میشود. 👌دقیقا مثل این پرتقال که خارج کردنش محال است 👈مگر اینکه شیشه را بشکنیم و از بین ببریم. حضرت علی(رض) می‌فرماید‌: «صفحه د‌ل کود‌ک همچون زمین مستعد‌ی است که هیچ گیاهی د‌ر آن نرویید‌ه و آماد‌ه هر نوع بذرافشانی است» 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 گروه ختم جز به جز قرآن کریم 👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/3672375408Cd4be645e2c کانال عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔http://splus.ir/ashaganvalayat کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 🆔http://eitaa.com/ashaganvalayat گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام و کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم 🆔https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 آموز روزی شاگردی از استاد خود پرسید: سم چیست؟ استاد به زیبایی پاسخ داد: هرآنچه که بیش از نیاز و ضرورت ما باشد، سم است! مانند: قدرت، ثروت، ایگو، بلند پروازی، عشق، نفرت و یا هر چیز دیگری. شاگرد بار دیگر پرسید: استاد، حسادت چیست؟ استاد ادامه داد: عدم پذیرش داشته‌ها و موقعیت‌های خوب در دیگران. و اگر ما آن خوبیها در دیگران را بپذیریم، به الهام و انگیزه تبدیل خواهد شد... شاگرد: خشم چیست؟ استاد: رد و عدم قبول چیزهایی که فراتر از کنترل و توانایی ما است... اگر ما آن را پذیرا باشیم، این ویژگی به صبر و شکیبایی بدل خواهد شد.. شاگرد: نفرت چیست؟ استاد: عدم پذیرش شخص به همان صورتی که هست. و اگر ما شخص را بدون قید و شرط پذیرا باشیم، این‌نفرت به‌عشق تبدیل خواهد شد! ✅ توجه نشر فقط با آیدی زیر مورد رضایت است. 🆔@ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✨✨✨✨ ✨🌙⭐️ ✨⭐️ ✨ ✨✨✨ ✨✨✨ ⚜ضرب‌المثل"فواره چون بلند شود سرنگون شود." گفته‌اند که خاندان برمک، خاندانی ایرانی بودند که در دربار عباسیان نفوذ فراوان داشتند و تعدادی ازآنها وزرای خلفای عباسی بودند. جعفر برمکی حتی با هارون‌الرشید دوستی فوق‌العاده نزدیک داشت… روزی که به باغی رفته بودند، هارون هوس سیب کرد… و به جعفر گفت برایم سیب بچین. جعفر دور و بر رو نگاه کرد و چیزی که بتواند زیر پایش بگذارد و بالا برود، پیدا نکرد… هارون گفت بیا پا روی شونه‌ی من بگذار و بالا برو. جعفر این کار را کرد و سیبی چید و با هارون خوردند و خوششان آمد… هارون به باغبان گفت برای پرورش این باغ قشنگ از من چیزی بخواه… باغبان که از برمکیان بود گفت قربان می‌خواهم که دست‌خطی به من بدهید که من از خاندان برمک نیستم… همه تعجب کردند اما به هر حال هارون این دست‌خط را به باغبان داد… بعدها که هارون از نفوذ برمکیان در حکومتش خیلی ترسیده بود و بر اثر سعایت بعضی از آدمهای حسود دستور قلع و قمع برمکیان را صادر کرد و همه ی آنها را کشتند و زمانی که برای کشتن باغبان رفتند، باغبان دست‌خط خلیفه را نشان داد و گفت من برمکی نیستم. این مسئله به گوش هارون رسید و از باغبان پرسید چطور آن روز چنین چیزی را پیش بینی کردی و این دست‌خط را از من گرفتی؟ باغبان گفت من در این باغ چیزهای مفیدی یاد گرفته‌ام از جمله این که می‌بینم وقتی آبفشان را باز می‌کنم قطرات آب رو به بالا می‌روند و وقتی به اوج خودشان می‌رسند سقوط می‌کنند و به زمین میفتند… بنابراین وقتی دیدم جعفر پا روی شانه‌ی شما گذاشت متوجه شدم که به نقطه ی اوجش رسیده و دیر نیست که سقوط کند و وقتی هم چیزی سقوط می‌کند هر چه بزرگتر باشد خسارت بیشتری وارد می‌آورد و فهمیدم که اگر جعفر سقوط کند ما را هم با خودش به نابودی می‌کشاند … بنابراین دست‌خط گرفتم که برمکی نیستم. 🆔@ashaganvalayat روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: ... "تمام سعی ام را می کنم...!" حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود، برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد... چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکیست... 🆔@ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸