eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
852 ویدیو
42 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود،شعر هدیه،شعر تبلیغاتی و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... 🔹اجرای شعر آیینی و طنز @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشق‌کَُشی.. عاشقان را هرطرف بی‌جرم و بی‌حَد می‌کُشند هرکه را با هر زبان از عشق دم زد می‌کُشند از هراس اینکه او موسی شود_قوم یهود هر کجا یک‌ غنچه دارد می‌شکوفد، می‌کشند با بهانه، بی بهانه، هر طرف، بوجهل‌ها هردم از یاران مظلومِ محمد(ص) می‌کُشند تا مگر فریادِ حق خاموش گردد در زمین با هجومِ تیغ از این فریادِ مُمتد می‌کُشند تا نباشد بین خوبان، زشتیِ بدها، عیان خوب‌های دهر را با شیوه‌ای بد می‌کشند عاشقان را کُشته عشق از روز اول، غم چرا؟ کشتگان عشق را وقتی مُجّدَد می‌کشند @asharahmadrafiei
جنگ‌ تمام‌نشد،اما کودکان غزه تمام‌شدند. در معرضِ حمله‌هایِ ممتد غزه فریاد بلند ربنا زد غزه آتش به دلِ اهلِ جهان اندازد... این جمله که: کودکی ندارد غزه @asharahmadrafiei
به سیب‌زمینی‌های دور و برمون سیب زمینی!🥔 هرگز نخوری هیچ غَمی سیب‌زمینی! غمگین نشوی هیچ دمی سیب‌زمینی‌! تو غصه‌ی بسیار نخوردی، که بماند حتی نخوری قدرِ کمی سیب‌زمینی! مشهور شده بی‌رگی‌ات در همه عالم زان‌ رو که نداری اَلَمی سیب‌زمینی! بینی به جهان ظلم ولی غرقِ سکوتی ننگ است که از این رقمی سیب‌زمینی! مظلوم برآورده ندا از ستم و ظلم بردار به یاری قدمی سیب‌زمینی! گر در دل وامانده‌ی تو بیم قدم هست بر صفحه بچرخان قلمی سیب‌زمینی! یک جمله بگو لا اقل از یاریِ مظلوم از دیده روان ساز نمی سیب‌زمینی! پویایی و بالندگی از خویش نشان ده اندازه‌ی برگ کلمی سیب‌زمینی! ننگ‌است که این‌سان به سرت هیچ نباشد جز فکر غذایی و لمی سیب‌زمینی! خود را نزنی گول، عمو زندگی این نیست عمری ست اسیرِ شکمی سیب‌زمینی! مرداب شود عاقبت آن رود که مانده ست دریاب! اسیرِ عدمی سیب‌زمینی! مظلوم صدا کرد و تو آرام نشستی!! در روز جزا متهمی سیب‌زمینی‌! @asharahmadrafiei
3.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غزه قتله‌گاه شد💔 یاصاحب‌الزمان همه غزه‌ست قتله‌گاه هردم رسد به گوش جهان بانگ آه آه سرهای قدسیان همه بر زانویِ غم است از داغ سربریدنِ اطفالِ بی‌گناه در اوج بی‌خیالی و بی‌دردی بشر قربانی‌اند مردمِ مظلومِ بی‌پناه کوهی خموش مانده دریغا و هرنفس ظلمی جدید کرده به مظلوم ،پَرِ کاه کوها کجاست غیرت تو؟مانده‌ای خموش کوها کجاست همت تو؟ تا به کی نگاه ای کوه مسلمین چه نشستی که هر طرف افتاده جوی خون ز تن کشتگان به راه ای کوه مسلمین ز چه ساکت که زیر ظلم فریاد کودکان شده آوایِ یا الاه کوها مباد آنکه بمانی به خوابِ مرگ کوها مباد آنکه روَد بر سرت کلاه کوها به اشتباه خودت پی ببر که سخت بر باد می‌رود سرت آخر از اشتباه کوها به مِهر، شانه‌یِ خود را پناه کن کوها برای یاریِ حق باش تکیه‌گاه کوها شتاب کن که به جایی نمی‌رسد فریاد دردِ مردمِ مظلومِ بی‌سپاه کوها شراره‌های دلت را برون بریز! کوها ستمگران جهان را چنین مخواه! با برق ذوالفقار پناه جهان یقین درهم شکسته می‌شود آخر شب سیاه یاصاحب‌الزمان شب ظلم است در جهان دل‌خسته‌ایم رخ بنما، ایهاالصباح @asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
گردنِ‌مان را بشکنید! باز هم حرف اهلِ وردنجان کهنه زخمی که مانده بر تن‌مان باز ماییم و هیچ گوشی نیست شنوایِ فغان و شیون‌مان از چه غافل ز درد آبادید؟ در غمِ مردمانِ ما شادید آی آنان که می‌فرستادید دسته‌دسته به جنگ دشمن‌مان هرکجا بوده‌ایم یارِ وطن با دل و جان خود، نه حرف و سخن قاب شد با هجومِ اهریمن عکس گل‌ها به کوی و برزن‌مان ننگِ ما بر ستم امان دادن سُستی از خویشتن نشان دادن رسم ما بوده است جان دادن در ره حفظ خاک و میهن‌مان کار ما را در این چهل ساله از شقایق بپرس و آلاله تویِ یک روز، سیزده لاله آمد از جبهه‌ها به گلشنِ‌مان عصر ظلم است باز اینک، آه هست اربابِ ظلم نایبِ شاه در دلِ انقلابِ روح‌الله اشک ما می‌چکد به دامن‌مان ما شویم از سرایِ خود رانده؟ بهر این غاصبانِ ناخوانده؟ هان! ز خون‌هایِ ما به جا مانده در وطن خانه‌های ایمن‌مان ما نبودیم این دیار نبود خانه و مُلک و برگ و بار نبود غیر خاکستر و غبار نبود توشه و حاصلی به خرمن‌مان شرحِ رنج از کلام بیرون است جاری از چشم‌هایمان خون است غزه ماییم و ظلم، صهیون است وه که ننگ است سر سپردن‌مان در دلِ سرزمین اسلامی مانده این شهر پاک بی‌حامی دشمنی این‌چنین به آرامی آمده بهرِ سر بریدن‌مان استخوان تویِ زخم جانکاه است چند سالی‌ست سهم ما آه است دستِ فریادِ ما که کوتاه است می‌دهد عاقبت به کُشتن‌مان فتنه‌ها را به عزمِ‌مان راندیم با نمک زخمِ خویش پوشاندیم سال‌ها پایِ این وطن ماندیم تا شما بشکنید گردن‌مان!!! می‌رسد آن پناه مظلومان منجیِ بی‌کسان ،امام زمان دارد این شامِ دردها پایان می‌رسد روزهایِ روشن‌مان @asharahmadrafiei
خویش را بشناس.. ای مسلمان چه شد که خاموشی؟ باز ایمان خویش را بشناس یاد کن بر کدام پیمانی! عهد و پیمان خویش را بشناس نکند محو در عدم شده‌ای؟ نکند قدرِ نیست،کم شده‌ای؟! نکند نان‌خورِ ستم شده‌ای! سفره‌ی نان خویش را بشناس نکند مثل عده‌ای گاویم، فکر بسیار خوردن و لاویم؟! عصر ما عصرِ گاو بودن نیست، قدر انسانِ خویش را بشناس نکند سرخوشانه خرسندی! غافل از حالِ خویش می‌خندی؟ نکند غافلی که در بندی؟! بند و زندان خویش را بشناس درد تو هرچه هست دردِ من است، کی علاج تو دستِ اهرمن است ای برادر علاج در وطن است! درد و درمانِ خویش را بشناس هست امن تو در امان وطن، عشق و آزادی است آنِ وطن تو نمک‌ خورده‌ای ز خوان وطن، هان نمکدان خویش را بشناس غافل از مکرِ دشمنان نشوی، وقت فریاد بی‌زبان نشوی هر چه گفتند شو، تو آن نشوی، هوشمندانه خویش را بشناس شب جانکاه مکر و تزویر است، شبِ بی‌ماه سخت دلگیر است رهرو بی‌نور او زمین‌گیر است، ماه تابان خویش را بشناس نکند سینه‌چاکِ شور شویم، خالی از بینش و شعور شویم نکند از حسین دور شویم، سینه‌زن، آنِ خویش را بشناس نشوی در سکوت خود پابست، نشوی با ستمگران هم‌دست کربلای زمانِ تو غزه‌است،شمر دوران خویش را بشناس @asharahmadrafiei
غزه... گاوی که دو گوسفند کامل می‌خورد دور و بر یک کوه غذا، قِل می‌خورد در صفحه‌ی گوشی‌اش همان دم می‌دید یک کودک غزه با ولع گِل می‌خورد @asharahmadrafiei
صد آه و فغان و ناله از این تصویر مانند رباب مادر او شده پیر یک روضه‌ی آشنا به پا شد.. گفتند: امروز نخورده است چیزی جز تیر @asharahmadrafiei
«هلوکاست غزّه... » هستیم به فکر خویشتن بی‌کم‌وکاست در سفرۀمان هنوز پپسی و کُوکاست! دلبستۀ شهرتیم، خیلی شادیم! فالوورمان در «بله» نزدیکِ دو «K»ست! گفتیم: «بیا! که ارز بالا رفته!» از نرخ طلا که گفت، گفتم: «بدو! کاست.» دنیا همۀ غیرتِ من را دزدید از دغدغه و مهر به هم‌نوع تو کاست از «شمر زمانه» غافلیم؛ امّا، سخت در روضۀمان هنوز هم حالِ بُکاست! ما مست ز بی‌خودیّ خود؛ در غزّه، دارد به وقوع می‌رسد یک هولوکاست... @asharahmadrafiei
نتان یابویِ مشکل چاره کن اِی نتان یابویِ مشکل‌های دنیا چاره کن مشکلاتِ خلق را با قتل یک‌جا چاره کن باز هم مانند اجدادِ جنایت پیشه‌ات مشکلات از اهلِ صبرا و شتیلا چاره کن یا به ارسالِ هزاران تن مهمات و سلاح مشکلات از غزه‌ی مظلومِ تنها چاره کن! آی، بی‌وجدانِ بی‌انصافِ قحطی آفرین قحطیِ در غزه را با قتلِ آن‌ها چاره کن باز مشکل‌های خلق بی‌غذایِ غزه را با غذایِ خار و خاک و رملِ صحرا چاره کن باز مشکل‌های جمعی بی‌سلاحِ خسته را با هجوم و حمله‌های رعدآسا چاره کن باز ای شمر زمان! با سر بریدن‌هایِ نرم مشکل لب‌تشنگان را زود و زیبا چاره کن حمله کن بر معمدانی باز در اوجِ ستم مشکلِ بیمارها را بی‌مداوا چاره کن ای که خیلی مهربان هستی به فکر کودکان مشکلِ هر طفل را با قتلِ بابا چاره کن باز هم در قتل بر یارانت آموزش بده مشکل آموزش قومِ دغا را چاره کن مشکلات شام را با دیگران قاطی نکن مشکلاتِ شام ویران را مجزا چاره کن در تسلط یافتن از نیل تا شط فرات هر کجا که مشکلی گردید پیدا چاره کن ای که خیلی فکر مشکل‌های ایران منی مدعی مشکلاتِ کشورِ ما چاره کن! ای که داری جارِ رفع پارگی‌ها می‌زنی پارگی‌های خودت هستند اولا، چاره کن بگذر از این خرده مشکل‌های ایران، بی‌وطن مشکل بی‌سرزمینی خودت را چاره کن 🔹 بر روی پلشت و چشم هیضت لعنت بر ذات بدت، فکر مریضت لعنت باشد همه‌ی فکر تو در ظلم و ستم بادا ز همه، بر همه چیزت لعنت @asharahmadrafiei
یابو بیا... ما روز دیدار تو را در کاش کاشیم از شوق آن در جست و خیز و ارتعاشیم از شوق دیدار تو ای جانیِ محبوب با پنجه صورت‌هایمان را می‌خراشیم کی می‌رسی تا تویِ جاده در مسیرت ما اشک شوق از چشم‌های خود بپاشیم می‌آیی و حل می‌کنی هر مشکل ما بهر حضور تو در ایران در تلاشیم کافی‌است ای مردم نشستن‌هایِ بی‌خود خوانده‌است ماها را نتان، بایست پاشیم مردم نتان یابوست حلال‌المشاکل وقتش شده قدری به فکر خویش باشیم یابو بیا، یابو بیا، با هم بگوییم کافی‌است دیگر تک‌صدایی هم‌صداشیم یابو بیا بهر تو ماها گل به دستیم آماده تسلیم گشتن، بی‌کلاشیم معتادِ بوی گندِ تو هشتیم، عمریشت یابو نمی‌آیی شرا؟ در التماشیم ما عاشقِ کل جنایتهات هستیم جانِ نتانی ما همه از این قماشیم آشی برایِ ما بپز ،اینقدر🤚 روغن باشد به رویش، ما همه محتاجِ آشیم کی می‌رسی ای بانی هر فتنه و شر؟ کی می‌رسی؟ تا، تا کمر پیش تو تاشیم قبل از ورود تو فراوان می‌خوریم آب تا با ورودت توی روح تو بخندیم @asharahmadrafiei
🔸 نتان یابویِ مشکل چاره کن اِی نتان یابویِ مشکل‌های دنیا چاره کن مشکلاتِ خلق را با قتل یک‌جا چاره کن باز هم مانند اجدادِ جنایت پیشه‌ات مشکلات از اهلِ صبرا و شتیلا چاره کن یا به ارسالِ هزاران تن مهمات وسلاح مشکلات از غزه‌ی مظلومِ تنها چاره کن! آی، بی‌وجدانِ بی‌انصافِ قحطی آفرین قحطیِ در غزه را با قتلِ آنها چاره کن باز مشکل‌های خلق بی‌غذایِ غزه را با غذایِ خار و خاک و رملِ صحرا چاره کن باز مشکل‌های جمعی بی‌سلاحِ خسته را با هجوم و حمله.های رعدآسا چاره کن باز ای شمر زمان با سر بریدن‌هایِ نرم مشکل لب‌تشنگان را زود و زیبا چاره کن حمله کن بر معمدانی باز در اوجِ ستم مشکلِ بیمارها را بی‌مداوا چاره کن ای که خیلی مهربان هستی به فکر کودکان مشکلِ هر طفل را با قتلِ بابا چاره کن باز هم در قتل بر یارانت آموزش بده مشکل آموزش قومِ دغا را چاره کن مشکلات شام را با دیگران قاطی نکن مشکلاتِ شام ویران را مجزا چاره کن در تسلط یافتن از نیل تا شط فرات هرکجا که مشکلی گردید پیدا چاره کن ای که خیلی فکر مشکل‌های ایران منی مدعی مشکلاتِ کشورِ ما چاره کن! ای که داری جارِ رفع پارگی‌ها می‌زنی پارگی‌های خودت هستند اولا، چاره کن بگذر از این خرده مشکلهای ایران، بی‌وطن مشکل بی‌سرزمینی خودت را چاره کن 🔸اا🔸 بر روی پلشت و چشم هیزت لعنت بر ذات بدت، فکر مریضت لعنت باشد همه‌ی فکر تو در ظلم و ستم بادا ز همه، بر همه چیزت لعنت ✍ احمد رفیعی وردنجانی 🎨 مهسا موسوی @asharahmadrafiei