#مثنوی
#دلهره
#شهید_جمهور
در پیات آن لحظهها احساس دنیا گریه کرد
ابر در آغوش کوه آن شب غمت را گریه کرد
در پیات بودند اخبار جهان با دلهره
لحظهها را هی ورق میزد زمان با دلهره
جانمازت شعله و تسبیحی از باران به دست
پر زدی در لیلة القدر غمت قرآن به دست
از سفر گفتی خزر پشت سر تو آب ریخت
آسمان پشت سر تو یک سبد مهتاب ریخت
ای تبسم با کدامین اشک ایران سوختی؟
با کدامین درد مردم زیر باران سوختی؟
خستگی از رد پایت سالها جامانده بود
نبض دریا، غربتت بر قلب دریا مانده بود
در گلستان نگاهت شعله معنایی نداشت
مرگ در تعریف تو از زندگی جایی نداشت
جان سپردن معنیاش پایان اقیانوس نیست
سوختن در شعلهها پایان یک ققنوس نیست
صبح را مثل عبا انداختی بر شانهات
باز هم برگشتی و دلهای ما شد خانهات
کهکشان را منبرت کن، با صدایی سوخته
روضه میخواهم بخوان از خیمههایی سوخته
روضه میخواهم بگو هفت آسمان خون گریه کرد
گوشهای از نینوا چشم جهان خون گریه کرد
ما برایت گریهایم اما به پا میایستیم
تا ولایت قلب ما باشد پریشان نیستیم
#علی_گلی_حسین_آبادی
کانال اشعار در ایتا 👇
https://eitaa.com/ashare_ali_goli/475