eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
231 دنبال‌کننده
191 عکس
50 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
آزاد کن از پیله‌ها پروانه‌ها را آباد کن با یک نفس ویرانه‌ها را ما، کاسه‌های تشنه سمت آسمانیم باران، بیا سیر آب کن پیمانه‌ها را در کوچه‌های خالی از لبخند، اندوه در می‌زند از دم تمام خانه‌ها را جز تو چه حسی می‌تواند لحظه لحظه شوق شکفتن داده باشد دانه‌ها را؟ ای دست‌های آشنا وقتی می‌آیی از گرد غربت می‌تکانی شانه‌ها را https://eitaa.com/ashare_ali_goli
چه ابرها که خسیسند و دشت خشکیده‌ست و قرن‌هاست گلی در زمین نروییده‌ست چگونه بی تو بخندد شکوفه وقت سحر بساط خندۀ گل را غم تو برچیده‌ست چه شوربخت و غم‌انگیز و در به در خورشید هزار و این همه مدت پی تو چرخیده‌ست مگر دروغ‌تر از سررسید ها هم هست؟ که گفته که یکِ یک، بی تو معنی‌اش عیدست؟ چقدر بی تو گرفته هوای فروردین که از تنفس آن دشت یاس رنجیده‌ست بهار بی تو همان لحظه‌های یخ زده‌ایست که در تمام جهان کوچه کوچه پیچیده‌ست لباس سبز به تن دارد و دلش سرد است بهار چیست؟ زمستان که سبز پوشیده‌ست
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
چه ابرها که خسیسند و دشت خشکیده‌ست و قرن‌هاست گلی در زمین نروییده‌ست چگونه بی تو بخندد شکوفه وقت سحر بساط خندۀ گل را غم تو برچیده‌ست چه شوربخت و غم‌انگیز و در به در خورشید هزار و این همه مدت پی تو چرخیده‌ست مگر دروغ‌تر از سررسید ها هم هست؟ که گفته که یکِ یک، بی تو معنی‌اش عیدست؟ چقدر بی تو گرفته هوای فروردین که از تنفس آن دشت یاس رنجیده‌ست بهار بی تو همان لحظه‌های یخ زده‌ایست که در تمام جهان کوچه کوچه پیچیده‌ست هوای سبز به تن دارد و دلش سرد است بهار چیست؟ زمستان که سبز پوشیده‌ست https://eitaa.com/ashare_ali_goli/205
آزاد کن از پیله‌ها پروانه‌ها را آباد کن با یک نفس ویرانه‌ها را ما، کاسه‌های تشنه سمت آسمانیم باران، بیا سیر آب کن پیمانه‌ها را در کوچه‌های خالی از لبخند، اندوه در می‌زند از دم تمام خانه‌ها را جز تو چه حسی می‌تواند لحظه لحظه شوق شکفتن داده باشد دانه‌ها را؟ ای دست‌های آشنا وقتی می‌آیی از گرد غربت می‌تکانی شانه‌ها را https://eitaa.com/ashare_ali_goli
چه ابرها که خسیسند و دشت خشکیده‌ست و قرن‌هاست گلی در زمین نروییده‌ست چگونه بی تو بخندد شکوفه وقت سحر بساط خندۀ گل را غم تو برچیده‌ست چه شوربخت و غم‌انگیز و در به در خورشید هزار و این همه مدت پی تو چرخیده‌ست مگر دروغ‌تر از سررسید ها هم هست؟ که گفته که یکِ یک، بی تو معنی‌اش عیدست؟ چقدر بی تو گرفته هوای فروردین که از تنفس آن دشت یاس رنجیده‌ست بهار بی تو همان لحظه‌های یخ زده‌ایست که در تمام جهان کوچه کوچه پیچیده‌ست هوای سبز به تن دارد و دلش سرد است بهار چیست؟ زمستان که سبز پوشیده‌ست