eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
237 دنبال‌کننده
225 عکس
72 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
گریه کن رنگین کمانی تازه تر ترسیم کن جای موشک را میان آسمان ترمیم کن آسمان از دست رفت اما دو چشمت تازه است چشم هایت را میان ابرها تقسیم کن ای که چشمت ساعتی آبی‌ست در باران اشک روی لبخند خودت آینده را تنظیم کن دست در دست عروسک‌ها زمان را فتح کن خنده‌ات را پس بگیر آینده را تسلیم کن لحظه‌ها چشم انتظار اتفاقی تازه‌اند روز لبخند خودت را بخشی از تقویم کن کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
هرچند که آرامی و غم پیدا نیست آیینه بگو که در نگاهت غم کیست؟ میخواست دوباره غزه زیتون بدهد ابری که در آسمان چشم تو گریست کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/513
نگاهت زنده می‌ماند اگرچه زیر آواری در این خاک پر از غم دانه‌ای لبخند می‌کاری پتویی را که موشک‌ها برایت دوختند از خاک بکش روی سرت هنگام مرگ ای داغ تکراری تریبون‌های عالم لال و چشم دوربین‌ها کور... تویی ای ماه در آوای رود و چشمه‌ها جاری نسیم صبح لالایی کنان پلک تو را بوسید بخواب ای گل که در قاموس طوفان‌ها گنهکاری عروجت را ملائک جشن می‌گیرند با لبخند عزیز غزه می‌دانم که از این خاک بیزاری هوای کودکی‌هایت در آغوش زمین مانده‌ست نمی‌خواهی غمت را از دل این خاک برداری؟ جهان سهمی نبرده از حلاوت‌های آغوشت نشد ای گل شمیمت را به جان دشت بسپاری تبسم می‌کنی یعنی برایت مرگ هم زنده‌ست که داغ گریه‌ات را بر دل کفار بگذاری نگاهت رو به آینده‌ست محو انتقامی سخت که خواهی زد به جان مرده دلها زخم بیداری نگاه تو پر از تصویرهای ممتد خشم است تو مثل صاعقه بر سنگهای سرد می‌باری تو ای ماهی به آزادیِ اقیانوس پیوستی و ما در این جهان، این تُنگ غم غرق گرفتاری... لینک کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/517
دلنوشته‌ی درخت زیتون برای مردم غزه جایی برای زندگی نمانده است این روزها گرسنگی تنها شهروندی است که هر لحظه با مردم غزه معاشرت دارد هر بار کودکی به سختی نفس می‌کشد احساس می‌کنم غروب غزه پر رنگ تر می‌شود. ای کاش ابرها کاسه‌ای آب به من می‌رساندند ای کاش در خاک بی رمق غزه غذایی پیدا می‌شد ای کاش خورشید جرعه‌ای نور زلال در گلوی من می‌ریخت شاید دوباره جان می‌گرفتم شاید دوباره میوه می‌گرفتم شاید دوباره شاخه‌های تکیده‌ام را سرشار از زیتون‌های سبز می‌دیدم تا کودکان و مردمان گرسنه را از رنج گرسنگی و سایه‌ی سوزان آفتاب نجات میدادم شرمنده ام که شاخه‌هایم آنقدر بی رمق شده‌اند که نه غذایی برای گرسنگان دارم نه سایه‌ای برای آفتاب زدگان و نه شانه‌ای برای گریستن. خدایا مرگ از جان این مردم چه می‌خواهد؟
دلت حکایتی از قدرت است در این جنگ و نام کوچک تو همت است در این جنگ تو استقامت و عشقی، درخت زیتونی که طعم میوه‌ی تو غیرت است در این جنگ خدا همیشه کنار دل شکسته‌ی توست چقدر قلب تو با قیمت است در این جنگ تکیده‌تر شدی اما ضعیف‌تر نشدی هنوز در دل تو قوت است در این جنگ تو در محاصره‌ی مرگ مانده‌ای اما زمانه در قفس غفلت است در این جنگ گرسنه مردنت آغاز مرگ عاطفه‌ها است اگرچه مرگ تو با شوکت است در این جنگ یهود بر سر جنگ است یاعلی مددی دوباره وعده‌ی ما بیعت است در این جنگ بیا که یک دله‌تر امت حسین شویم نفاق و کفر که یک امت است در این جنگ حسین باش! که این راز مرگ دشمن توست شهادت تو همان عزت است در این جنگ