eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
234 دنبال‌کننده
192 عکس
50 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
باوه سر تو چوی هوری مِهمُو شوِ تارِ مِنَ دلخوشی دلْ، پرِ زویخُ بی پلامار مِنَ باوه بَعدژ تو هراسون و خریوم چه بکم نومْ تُونه مُورِی فقط ئِی دنگِ کز دار مِنَ وختِ هوَتِن یِسِره نومِ تو پَرخاشَ مَکَم باوَه نومِت لاوه لاوه نِصمِ شاوارِ مِنَ بوره تا بوینی چَنی جُوره مَکیشم بَعدِ تو بوره تا بُوینی چَنی زویخ و خُصه بارِ مِنَ چاره نویس اَر چاره خَمبار مِنَ ماوه گِری وُنگَ ماریِر اَرا ای دِلِ خمبارِ مِنَ چو گلیکم که ئه دس واحفه پل پل بیسا هرنگم داری بنر ئه لش بیمار منه https://eitaa.com/ashare_ali_goli
صدها ستاره نذر خدا کرده‌ام پدر با این زبان خسته دعا کرده‌ام پدر من قطره قطره اشکم و بر گونه‌های دشت لبخند را همیشه صدا کرده‌ام پدر در وسعت نگاه تو باید پرنده شد بال شکسته سوی تو وا کرده‌ام پدر امشب نسیم هستم و در لای زلف تو خود را از این زمانه رها کرده‌ام پدر از زخم‌ها بپرس، نماز شکسته را با قامتی شکسته ادا کرده‌ام پدر در آسمان چشم تو دنیای تازه‌ای با یک سبد ستاره بنا کرد‌ام پدر لبخند من تو هستی و دنیای خویش را از غصه‌ها دوباره رها کرده‌ام پدر https://eitaa.com/ashare_ali_goli
بسم الله الرحمن الرحیم خانه پدری در نجف اشرف نائب الزیارة شما هستم
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹مهمان‌نواز🔹 آسمان را پهن می‌کردی به هنگام نماز تا که باشد کهکشان با خاک پایت هم‌تراز دست‌هایت سفره‌ای بود از سخاوت بیشتر می‌پذیرفتی جهان را روز و شب با روی باز کوهی و توهین جمعی سنگ‌ریزه هیچ نیست ای مُعزّ المؤمنین! ای تا قیامت سرفراز! قطره قطره می‌چکید از چشمت اقیانوس‌ها آن‌قَدَر که داشتی در سجده‌ات سوز و گداز با وضو پشت سرت می‌ایستادند ابرها هر زمان دنیا تو را می‌دید در راز و نیاز گوشه‌ای از سفره‌ات همواره می‌آمد بهشت ای که بودی مثل آغوش خدا مهمان‌نواز وای بر آن حس تاریکی که یک شب بی‌هوا گنبد خورشید را برداشت از خاک حجاز 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5758@ShereHeyat
حال جهان کنار ضریح تو بهتر است جایی که با بهشت، غبارش برابر است جایی که ابر می‌چکد از چشم آسمان از آسمان که زائر صحن مطهر است خورشید نقطه‌ای است که در آب حوض تو از گوشه‌ای به گوشۀ دیگر، شناور است حتما نسیم عطر حرم می‌زند به خود هرجا که می‌وزد نفس او معطر است گویا فرشته‌ای است به دور مزار تو هرچند من گمان بکنم سنگ مرمر است در صحن تو ملائکه «یا ایها الرئوف» جمع‌ند اگر چه ظاهر آنها کبوتر است کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
بخند خندۀ تلخ تو جان ایران است که در جهان دو چشم تو غصه پنهان است زمان گریه که شد بیشتر مواظب باش در آستان دو چشمت فرشته مهمان است از این به بعد در آغوش ماه می‌خوابی اگرچه در بغلت خواب شب پریشان است چه خوب می‌شود از سردی نگاهت دید بهار خانۀ تو تکه‌ای زمستان است خشاب پر شده از مرگ را ببر، از یاد گمان نکن که جهان تو رو به پایان است از این به بعد تو فرزند آسمان هستی ستاره‌ای و دلت قطعه‌ای درخشان است رها کن این همه غم را نفس بکش پسرم هنوز خنده برای لبت فراوان است این شعر رو امروز تماس گرفتند و در اولین سوگواره ملی شهدای شاه چراغ علیه‌السلام مقام سوم رو از کشور آورد گفتم با هم بخونیم، البته من اصلا کنگره شرکت نمیکنم فقط سومین بار بود که قبلی ها با اصرار دوستان برگزار کننده شعر فرستادم کلا علاقه ای به کنگره ندارم کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
برگرد و اجابت به دعا یاد بده برگرد و به این شهر خدا یاد بده دور از تو شدن گریه نشان داده به ما لبخند زدن را تو به ما یاد بده کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
پشت پرچین نگاهش زندگی روییده بود شهر در هر تار مژگانش تبسم دیده بود کاسه‌ی خورشید را بر سفره‌ای آبی گذاشت در میان سفره نور و مهربانی چیده بود آسمان را در مسیر رودهای تشنه ریخت آنکه جریان پیش از او در رودها خشکیده بود مرگ دیگر سرنوشت یاس و شب‌بوها نبود زندگی آورد و بر اندامشان پوشیده بود گیسوانش را تلاوت کرد با لحنی فصیح آن نسیمی که به مویش صبح‌ها پیچیده بود او پتوی مخمل شب را کشید از روی شهر پیش از او خورشید حتی، سال‌ها خوابیده بود باز با «صلوا علیه» از راه می‌آمد نسیم صبح لبخندش خدا شب را هم آمرزیده بود کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
پلک‌های تو زخمی اشک‌ست لحظه‌های تو زخمی کینه‌ست غصه دارد جهان تو اما نام لبخند ما فلسطین‌ست بی گمان اشک شوق می‌ریزند ابرها بر فراز تو یک روز لحظه‌ای که درخت می‌فهمد طعم زیتون چقدر شیرین‌ست می‌تکانیم آسمانت را تا هوایت دوباره تازه شود تا دوباره ستاره برگردد آسمان با ستاره رنگین‌ست روی دیوار مسجدالاقصی می‌نشینند باز قمری‌ها بی هراس از صدای تیر و تفنگ مسجد آن روز غرق آذین‌ست باز می‌گردد آسمان سمتت تا بگیرد دوباره دستت را باز هم ذره‌ای تحمل کن بی گمان اسب آسمان زین‌ست سوی شب‌های مسجدالاقصی مردی از مسجد الحرام آری عزم معراج می‌کند، آن روز روز لبخند بهترین دین‌ست ✍️کانال اشعار در ایتا (چشم به راه) @ashare_ali_goli