eitaa logo
اشعار "عاصی"
505 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
61 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار عاصی
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و بانگ انا الحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم غم دلدار فکنده است به جانم، شررى که به جان آمدم و شهره بازار شدم درِ میخانه گشایید به‌رویم، شب و روز که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم واعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دم رند مى‌آلوده مددکار شدم بگذارید که از بتکده یادى بکنم من که با دست بت میکده بیدار شدم شاعر ؛ (ره) 🌹🌹❤️🌹🌹
جز عشق تو، هیچ نیست اندر دل ما عشق تو سرشته گشته اندر گلِ ما اسفار و شفاء ابن سینا نگشود با آن همه جرّ و بحثها مشکل ما با شیخ بگو که راه من باطل خواند بر حقّ تو لبخند زند باطل ما گر سالک او منازلی سیر کند خود مسلک نیستی بود منزل ما صد قافله دل، بار به مقصد بستند بر جای بماند این دل غافل ما گر نوح ز غرق سوی ساحل ره یافت این غرق شدن همی بود ساحل ما
جهان پیوسته تا کی بر مدار ظلم می‌گردد مگر در هم بریزد رادمردی این توالی را ┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈
🔹سروده برای آید آن روز که خاک سر کویش باشم ترک جان کرده و، آشفته‌ی‌ رویش باشم ساغر روح‌فزا، از کفِ لُطفش گیرم غافل از هر دو جهان، بسته‌ی‌ مویش باشم سر نهم بر قدمش، بوسه‌زنان تا دم مرگ مست، تا صُبح قیامت، ز سبویش باشم همچو پروانه، بسوزم برِشمعش همه عُمر محو چون می زده، در روی‌ نکویش باشم رسد آن روز که در محفلِ رندان، سرمست رازدار همه اسرار مگویش باشم یوسفم گر نزند بر سر بالینم سر همچو یعقوب دل آشفته‌ی‌ بویش باشم دیوان امام خمینی، ص 153 ره
خوشا که خطِ عبور تو را ادامه دهیم شعاعِ چشم تو را تا خدا ادامه دهیم بیا به سنّت پیشینیان کمر بندیم که یا زِ پای در آییم؛ یا ادامه دهیم ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
خم ابروی کجت قبله محراب من است تاب گیسوی تو خود، راز تب و تاب من است اهل دل را به نیایش، اگر آدابی هست یاد دیدار رُخ و موی تو، آداب من است آنچه دیدم ز حریفان همه هشیاری بود در صف می‏زده بیداری من، خواب من است در یَم علم و عمل، مدعیان غوطه ورند مستی و بیهشی می زده گرداب من است هر کسی از گنهش، پوزش و بخشش طلبد دوست در طاعت من، غافر و توّاب من است حاش للّه که جز این ره، ره دیگر پویم عشق روی تو سرشته به‏گل و آب من است هر کسی از غم و شادی است نصیبی، او را مایه عشرت من، جامِ میِ ناب من است 🍃🌹🇮🇷❤️🌹🍃
مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد تو را اندیشه‌ات مانای تاریخ معاصر کرد میان آیۀ والفجر یا بعد از لیالٍ عشر تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟! تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی تو را هم‌پای ابراهیم می‌باید مجاور کرد پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه کلامت مردم این شهر را عمار یاسر کرد جوان‌ها را مرامت کربلا در کربلا قاسم غمت پیران عاشق را حبیب بن مظاهر کرد به راه افتادی و با تو بیابان‌ها خیابان شد جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد سپاه فیل آورده‌ست دنیا و نمی‌فهمد ابابیل آنچه را با لشکر بی‌دین و کافر کرد به تحریف تو در ذلت نشستند و نمی‌دانند که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد | قدس‌سره 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
🍃🌼🍃 🌼🥀 🍃 قدس‌سره 🔹انفاس مسیحایی🔹 مثل شیرینی روحانی یک رؤیا بود سال‌هایی که در آن روح خدا با ما بود یاد باد آن شکرین فرصت ایام وصال که به کوتاهی یک خاطرۀ زیبا بود وقت آیینه به تسبیح جمالش خوش بود حال پروانه ز کار نگهش شیدا بود کس ندانست که با او ز نهان‌خانۀ اُنس چه حکایات لطیف و چه هدایت‌ها بود عارفی بود که در فصل بلند نگهش باب نورانی برهان تماشا وا بود همۀ آینه‌ها را به تشهّد واداشت نور اسماء و صفاتی که در او پیدا بود هر چه از دامن خوش‌بوی کرامات افشاند همه انفاس مسیحایی روح‌افزا بود شرح اسرار سبک‌روحی او داشت نسیم کاین‌چنین در چمن لاله و گل غوغا بود پرده از راز شهیدان سحر بر گیرید تا ببینند که با او چه کرامت‌ها بود 🍃 🌼🥀 🍃🌼🍃
آن روز... آن روز چه‌قدر آسمان زیبا بود باران امید، هر کران پیدا بود شب، کفش نپوشیده فراری شد و رفت خورشید هنوز در هواپیما بود ✍🏻 🏷 | قدس‌سره 🍃❤️🍃🇮🇷
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
بوی هجران خمینی باز استشمام شد روز جانکاه وداع خادم اسلام شد بر تنِ پیر جماران چیست آن رخت سفید آه، پوشیده کفن یا موسم احرام شد؟ نغمهٔ اِنّا الیه راجعون، آمد به گوش سوی جنّت گوییا روح خدا اعزام شد روی دست پاک دَه میلیون گُلِ خونین‌جگر؛ لاله‌رویی در گلستان وطن اکرام شد آن خلیل بت‌شکن، تنها میان بتکده عمر پاکش صرف در نابودی اصنام شد اضطراب قلب ایران از جنایت‌های شاه با نفس‌های شفا‌بخشش دگر آرام شد آن دلاور‌مَرد، در دوران خونین دفاع با درایت مانع از پیروزی صدام شد با قدوم سیّدی از نسل پاک مرتضی بر سر خوان ولایت، امّتش اطعام شد او که خود در کودکی طعم یتیمی را چشید با نگاه مهربانش حامی ایتام شد بال مِهرش را چو زیر پای محرومان گشود نام نیکش جاودان در دفتر ایّام شد بی‌گمان آن‌روز هر قلب سلیمی جان سپرد تا حدیث رحلتش از رادیو اعلام شد... ۱۴۰۳/۳/۱۴