عاشقانه گفتن شاعر دلي خواهد ز خون
عشق باید شاعر ما را کشد سوی جنون
عشق گر باشد حقیقی شاعرش عرشی شود
ورنه می گردد به آنی شاعرک خوار و زبون
"عاصی"
🍃🌹🍃🌹
تو بر سرِ گذر و من همیشه رهگذرم
خدا کند که نگیرد شبی پرت به پرم!
تو را بلند صدا کردم و مرا بردند
به جرم اینکه برانداز و اغتشاشگرم!
خدا مرا نفرستاده سوی هیچکسی
به این دلیل که شیداترین پیامبرم!
من اوّلین نفری نیستم که دل به تو بست
ولی به کندنِ دل از تو آخرین نفرم
تو زندهرودی و کارَت گذشتن است اما
من اصفهانم و از حقّ خود نمیگذرم
#مهدی_جهاندار
#عاشقانه
❤️❤️❤️
اشعار "عاصی"
🌹حسین(ع) جان🌹 چه خوش است جان سپردن به حرم میان زوّار چه خوش است وقت مردن نظري به
خوش آن سری که در آن سر بود هوای حسین(ع)
خوش آن دلی که در آن دل بود ولای حسین(ع)
خوش آن تنی که به کوی حسین(ع) سپارد جان
خوش آن بدن که شود خاک کربلای حسین(ع)
شاعر...
🌹🌹🌹
عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد
لیلی و مجنون قصهی شیرینتری دارد
دیوان حافظ را شبی صد دفعه میبوسی
هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد
حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت
- عاشق که باشی - بیتهای محشری دارد
با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی
هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد
حرفِ دلت را با غزل خالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد
#بهمن_صباغ_زاده
🍃🌹🍃❤️
هدایت شده از اشعار "عاصی"
لب من بر لب تو طعم عسل داد و گلاب
حالم از دوری تو گشته دگر زار و خراب
در کنار تو بهشت است نفس های دلم...
تو نباشی به خدا هست نفس جام عذاب
"عاصی"
❤️❤️❤️
ما عاشقت نبوده و هجران سزای ماست
چشم انتظار بودنمان حرف و ادعاست
غرقیم در هوای دل و کار دنیوی
این ندبه ها و العجل و گریه ها ریاست
خو کرده این جهان به نبودت نیا عزیز!
ما اهل کوفه ایم و ته قصه کربلاست
طعم عسل گرفته دهان از دروغمان
ما برده های شهوت و تلخ است حرف راست
ما مذهبی نما که سر سفره هایمان
هرکس که نان رسانده نوشتیم او خداست!
هرچیز را که مانع دیدارمان شده است
با افتخار کرده و گفتیم او کجاست!؟
ما غافلیم از تو و دائم دعای تو
در فکر سر به راهی این جمع بی حیاست
ما را ببخش مایه ی ننگیم و کارمان
چیزی خلاف جمله ی آقا بیا بیاست
#محمدجواد_منوچهری
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
شرمنده شد،گلاب و هِل و عطر زعفران
وقتی که لب به گوشه فنجان گذاشتی!
#جواد_نیری
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
.
در شهر هی قدم زد و عابر زیاد شد
ترس از رقیب بود، که آخر زیاد شد
این قدرهام نصف جهان جمعیت نداشت
با کوچ او به شهر مهاجر زیاد شد
یک لحظه باد روسریاش را کنار زد
از آن به بعد بود که شاعر زیاد شد
هی در لباس کهنه اداهای تازه ریخت
هی کار شاعران معاصر زیاد شد
از بس که خوب چهره و عالم پسند بود
بین زنان شهر سَر و سِر زیاد شد
گفتند با زبان خوش از شهر ما برو
ساک سفر که بست، مسافر زیاد شد
#محمدحسین_ملکیان
این دل دیوانه و
یادت میان جزوهها
عاقبت منجر به یک اُفت معدل میشود 😔
#محمد_رفیعی
یک لحظه نظر بازی و یک عمر عذاب...
بی رحم نکن مقابلم کشف حجاب
شیرینی و من دیابتی، خواهم مرد
از وسوسهام دست بکش خانه خراب
#محمدجواد_منوچهری
🍃🍃🍃