eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام خدمت دوستان عزیز ان شاءالله از فردا شرح و تفسیر خطبه غدیر با بررسی آیات ولایت ضمن بیان تفاسیر عاشورایی روی کانال ضامن اشک قرار میگیرد. کانال مقتل ضامن اشک @zameneashk1
هدایت شده از کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع
4_5771824506905559413.pdf
953.1K
آشنایی با قواعد عربی 1 ترجمۀ عربی1 یکی از ضروری‌ترین دانستنی‌های مداحان، خواندن و دانستن عربی است؛ زیرا زبان اهل‌البیت(علیهم السلام) عربی می‌باشد و ما مداحان که افتخار مداحی آن بزرگواران را داریم باید پیش و بیش از همه، زبان آنان را بدانیم. اخبار، احادیث و مقاتل آنان، به زبان عربی است و ما باید بتوانیم این زبان را که زبان وحی و قرآن کریم است صحیح بخوانیم و درست ترجمه نمائیم. معمولاً به دلیل آنکه عربی نزدیک به فارسی و با کمک حرکت و اعراب، قابل خواندن است با کمی دقت می‌توان آن را خواند؛ ولی ترجمۀ عربی نیاز به دانستن نکاتی دارد که مخصوص این زبان می‌باشد و بسیار مشاهده می‌شود که شاعران و مداحان در این زمینه دچار اشکال می‌شوند و نیز با یاد گرفتن این علم می‌توان قواعد و دلیل اِعراب و حرکت‌ها و اصلاحات را نیز دانست؛ مثلاً در عبارت «ثارکُم=خون‌خواهیِ شما» در زیارت عاشورا، بسیار مشاهده می‌شود که مداحان می‌خوانند:«ثاری کم=خون‌خواهی‌ام‌ شما»؛ زیرا در بعضی کتاب‌ها ضمیر«کُم=شما» را کنارضمیر«ی=من»آورده‌اند؛ یعنی هم می‌توان«ثاری=خون‌خواهی‌ام» خواند و هم«ثارکُم=خون‌خواهیِ شما»؛ ولی مداحان هر دو را به اشتباه، با هم می‌خوانند؛ جملۀ کامل این است:«وَأَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثارِکم=از خدا می‌خواهم خوان‌خواهی شما را نصیب من کند». اگرچه اشکال فوق تنها در ندانستن معنی ضمیر«کُم»و«ی» نیست و «ثاری» در ظاهر به معنی:«خون من» معنی می‌شود و عرب آن را «خون‌خواهی‌ام» معنی می‌کند؛ ولی بهرحال باید با این مسئله آشنا بود که عرب بسیاری از کلمات را بطور اصلاحی معنی می‌کند؛ مثلاً در قرآن کریم «شتر» به چند نام، اسم برده شده است:ابل=به معنی مطلق شتر، جمل=شترنر، ناقه=شترماده، بعیر=به معنی مطلق شتر، هیم=شترتشنه، عشار=شترحامله در ادامه به فنون و قواعد ترجمۀ عربی می‌پردازیم.
‏این لینک را دنبال کنید تا به گروه من در WhatsApp ملحق شوید: https://chat.whatsapp.com/Ie5H2bXilyv4aTbz9OP4hI
Shahadat_Emam-Javad_Arzi_1397.mp3
2.41M
مرا بیمه ام می کند تا مُحرّم لباس عزای جوادالائمه ▪️ 🎤 به لطف خدای جوادالائمه گدایم ، گدای جوادالائمه غریبم نخوانید یا ایهاالنّاس شدم آشنای جوادالائمه رسیدم به آزادگی تا دلم شد اسیر ولای جوادالائمه از آن صورت گندمین بوی گندم گرفته هوای جوادالائمه رضای خدای امامِ رضا را بِـجو در رضـای جوادالائمه اگر عاشقی هر نفس مثل سایه برو در قفای جواد الائمه مَلَک در لباس کبوتر می آید به ایوانْ طلای جوادالائمه نه تنها فلک ، عرش هم تکیه داده به گلدسته های جوادالائمه شمیم دل انگیز مشهد می آید ز صحن و سرای جوادالائمه در این آخر ماه ذی القعده باید بسوزم برای جوادالائمه مرا بیمه ام می کند تا مُحرّم لباس عزای جوادالائمه زنی بود و ظلم و دَف و پایکوبی عطش بود و نای جوادالائمه در حجره را بسته اند ، آه خانه شده کربلای جوادالائمه بریده بریده ، شکسته شکسته می آید صدای جوادالائمه دم العطش شد دم وا حسینا عوض شد نوای جوادالائمه شبیه حسین ، آه آبش ندادند صدا زد ، بمیرم جوابش ندادند کنیزان شنیدند آهش بلند است جوابی به حال خرابش ندادند اگر منع کردند از شرب آبش ولی جا به بزم شرابش ندادند تنش را رها بر روی بام کردند ولی تیغ و نیزه عذابش ندادند http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
وقت پرپر زدنم برگ و برم میسوزد موقع پر زدنم بال و پرم میسوزد بس كه كبریت كشیده است به جانم این زهر آسمان دود، زمین در نظرم میسوزد گفتم آبی روی آتش بود اشكم اما اشك هم پای دل شعله ورم میسوزد همسرم ریخته در كاسه ی جان زهری كه هم سرم،هم بدنم ،هم جگرم میسوزد حرف از سوختن آمد به گمانم طفلی گفت عمه كمكم كن كه سرم میسوزد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم هزاران خیمه برپا بود آنجایی که من بودم شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما گلاب اشک زهرا بود آنجایی که من بودم قیام عاشقان راست قامت بود عاشورا قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم پیام روشن "الموت أحلَی مِن عَسَل" یعنی شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم چرا آتش بگیرند از عطش گل های داوودی اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم کسی از اسب می افتاد پشت نخل ها آری عَلم در دست سقا بود آنجایی که من بودم صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما خلیل الله تنها بود آنجایی که من بودم شعاع آفتاب از مشرقِ گودال سر می زد که ثارالله پیدا بود آنجایی که من بودم عدالت زیر سم اسب ها پامال شد آری ستم در حد اعلی بود آنجایی که من بودم شدم محو نگاه عمه ام زینب که در چشمش تمام دشت زیبا بود آنجایی که من بودم چرا آنروز تل زینبیه اوج عزت شد که چشم انداز فردا بود آنجایی که من بودم چه گل هایی که زیر بوته های خار پرپر شد مگر پائیز گل ها بود آنجایی که من بودم هلال ماه نو وقتی نمایان میشد از محمل فقط یک نیزه بالا بود آنجایی که من بودم
بالای بام از دور می‌بینم از اولین غم تا به آخر را در اشک‌هایم کاش می‌دیدی این صحنه‌های گریه‌آور را از دور می‌بینم که می‌آیی اهل و عیالت حالشان خوب است دارد رباب از ذوق می‌خندد دید اولین دندان اصغر را سجاده‌ات را پهن کرد و گفت «بابا رقیه دوستت دارد» چادر نمازش را سرش کردی اکبر که گفت الله‌اکبر را دارد سکینه آب می‌نوشد اصحاب و اهل خیمه‌گاهت هم سیراب‌ها بعدش دعا کردند در لشکرت سقای لشکر را دور سرت هر لحظه می‌گردد پروانه‌ی شمع وجود تو می‌بینم اشک شوق زینب را تا سیر می‌بیند برادر را این دلخوشی‌ها را نگیر از خود با آمدن در سرزمینی شوم از خیر کوفه بگذر و برگرد از اهل خیمه دور کن شر را اینجا بهارش هم زمستان است از ساقه می‌بُرّند گل‌ها را برگرد، این مردم تبر دارند بر پیکرِ خود حفظ کن سر را دلشوره می‌آید سراغ من با دیدن چشمِ حرامی‌ها حالا که می‌آیی نیاور پس همراه خود ناموس حیدر را رضا_قاسمی
با گریه آمدم اطراف قتلگاه گفتی که خواهرم برگرد خیمه گاه بعد از دقایقی دیدم که پیکرت در خون فتاده و بر نیزه ها سرت ای بی کفن چه با این پاره تن کنم با چادرم تو را باید کفن کنم من میروم ولی جانم کنار توست تا سال های سال شمع مزار توست راس تو میرود بالای نیزه ها من زار میزنم در پای نیزه ها آه ای ستاره دنباله دار من زخمی ترین سر نیزه سوار من راس تو میرود بالای نیزه ها من سنگ میخورم از لای نیزه ها خون گلوت ریخت در پای نیزه ها اصغر به خواب از لالای نیزه ها ای حسینم، ای حسینم، ای ضیاء هر دو عینم    
بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی یَا یَااَبَاعَبدِالله حاجیان سر می‌تراشند از پی تقصیرشان حاجی ما هم چهل منزل سرش برنیزه‌هاست حاجیان دست دعاشان بر سما گردد بلند حاجی ما از بدن دست علمدارش جداست