eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم اگر امسال را هم آبروداری کند گریه می‌خواهد مرا از هرچه خود عاری کند هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است کاش پلک از این هنرها پرده‌برداری کند بین دل با داغ او عقد اخوت بسته‌اند در ازل، آری، خدا این خطبه را جاری کند نوحه‌خوان در روضه می‌خواند به استمداد اشک بانگ "هل من ناصر" است این، کیست تا یاری کند؟ می‌روم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است پای عهدش تا نفس دارد وفاداری کند رود می‌افتد به پایش تا به هر قیمت شده قطره‌ای از خویش را در جان او جاری کند آب اگر مهریه‌ی زهراست پس هر طور هست باید از مهریه‌ی زهرا نگهداری کند بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک می‌تواند زخم را بر پیکرش کاری کند می‌روم قدری جلو، آن‌جا که یک سر روی نی بی‌محابا قد علم کرده است سرداری کند آن‌که تعلیم تکلم کرد بر عیسای طفل می‌تواند پس سر ِ بر نیزه را قاری کند باز می‌آیم به خود، آن‌جا که در من یک نفر گوشه‌ای کز کرده، می‌خواهد فقط زاری کند چشم کارش گریه در سوگ "حسین بن علی" است کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند التماس دعا
#سبک دامن کشان رفتی.... حاج محمود کریمی شب_ اول👇👇👇 مسلم پریشونه. نیا کوفه آقا٣ جون علی برگرد. به اشکای زهرا٣ اینا اصلا رحمی تو دلاشون نیست به غیر از شمشیر زیر عباشون نیست حسین جانم حسین جانم آسمونِ دل من. به رنگ غمه٢ هرچی گریه می‌کنم. برا تو کمه٢ برگرد از این راهی. که غیر از بلا نیست٣ توی دل مردم. حسین جان حیا نیست٣ می‌دونم که حالم رو تو می‌فهمی به حال زینب اینجا نشه رحمی حسین جانم حسین جانم نقشه ریختن یا حسین. برای سرت٢ اینجا خوب نیست به خدا. واسه خواهرت٢ دست من و بستن. به یاد مدینه٣ ای کاش کسی اینجا. غمت رو نبینه٣ رباب اینجا آقا بی پسر میشه رقیه تو صحرا خون‌جگر میشه حسین جانم حسین جانم داره بارون می‌باره. چشای ترم٢ آه که شرمنده شدم. از اهل حرم٢ اینجا کجاست ما رو. آوردی برادر٣ از غربت این دشت. می میرم از آخر٣ بیا برگردیم با هم پیش مادر می‌دونم اینجا از تو می‌بُرَّن سر حسین جانم حسین جانم کار دنیا رو ببین. چی اومد سرم٢ اشک چشمام در اومد. پیش مادرم٢ اینجا پر از تیرِ. سه شعبه‌است برادر٣ ما تنها می‌مونیم. میون یه لشکر٣ دل زارم می‌لرزه تو این صحرا پر از سرباز و نیزه است لب دریا حسین جانم حسین جانم دلهره توی دلم. نشسته حسین٢ قلبم از ماتم تو. شکسته حسین٢ شکر خدا که هست. علمدار خیمه٣ تا هست خدا هم هست. نگهدار خیمه٣ نباشی پیشم بی تکیه‌گاه میشم تو این صحرا بی پشت و پناه میشم حسین جانم حسین جانم چند روزِ دیگه حرم. بی سقا میشه٢ زائرش ام‌بنین. یا زهرا میشه٢ بابا کجا بودی. که افتادم از پا٣ افتادم از ناقه. جا موندم تو صحرا٣ تو روی نی بودی دیدی حالم رو شکستن با کعبِ نیزه بالم رو عزیز من عزیز من زجر اومد بالا سرم. تنم شد کبود٢ کاش تو اون نیمه‌ی شب. عموم اونجا بود٢ دستام ورم کرده. مث چشم تارم٣ زخمی شده باهام. که آروم ندارم٣ کتک خوردم گشته صورتم نیلی صدات کردم خوردم ضربه‌ی سیلی عزیز من عزیز من سو نمونده تو نگام. شبیه چشات٢ اشک می‌ریزی برا من. بمیرم برات٢ باید بمیرم من. برای سر تو٣ این بار اگه رفتی. میاد دختر تو٣ نمی‌خوام دیگه زنده بمونم من آخه آزارم میده بابا دشمن عزیز من عزیز من خیلی سخته برام من. که بی تو باشم٢ پیش پاهات نمی‌شه. بابایی پاشم٢ زینب مگه مُرده. که تنها بمونی٣ تشنه لب و مضطر. تو صحرا بمونی٣ بلاگردونت میشم حسین جانم فدای تو میشم شاه عطشانم حسین جانم حسین جانم تو دلم کوهِ غمه. برای غمت٢ اشک چشم تر من. میشه مرهمت٢ هستم به پای تو. تا روزای آخر٣ خواهر سپر داره. برات ای برادر٣ دو تا سرباز آوردم برای تو تموم هست خواهر فدای تو حسین جانم حسین جانم دسته گل‌هام برا تو. می‌خوان جون بدن٢ پای عشق تو حسین. می‌خوان خون بدن٢ خون علی توی. رگ بچه‌هامه٣ هر چی که داشتم من. همین هدیه‌هامه٣ می‌بینی که خیلی غصت و خوردم بده اذن میدون از غمت مُردم حسین جانم حسین جانم خواهرم دلواپسم. برای سرت٢ رد نکن هدیه‌هام و، جون خواهرت٢ طاقت ندارم من. تو خیمه بمونم٣ می‌خوام برم میدون. بزار عمه جونم٣ عمو تنها مونده بین یک لشکر رها کن دستم رو که شده پرپر دلم خون شد دلم خون شد دست نذار روی دلم. شدم خون‌جگر٢ عمه لشکر رو ببین. شدن حمله‌ور٢ تنها تو میدونِ. تمومِ امیدم٣ اونقد دلم خونه. که دیگه بریدم٣ عموم و تنها دیدن توی میدون تنش رو کردن با نیزه‌ها پرخون دلم خون شد دلم خون شد پیکرش روی زمین. زیر دست و پاست٢ نیزه‌ی شمر و سنان. چقد بی حیاست٢ تو دستای قاتل. موهای عمومه٣ باید برم من هم. پای آبرومه٣ نشسته رو سینه ش شمر و خوشحاله عمو جونم تو گوداله بد حاله دلم خون شد دلم خون شد دارن از تن می‌بُرن. سر هستم و٢ هر جوری هست میرم و. میدم دستم و٢ افتادم از مرکب. تنم غرق خون شد٣ برگ و بر جسمم. اسیر خزون شد٣ شکسته پهلوی من مث مادر عمو از خیمه سویم بیا دیگر عمو جونم عمو جونم پیکرم روی زمین. ببین له شده٢ چشم من تاره هوا. عمو مه شده٢ نیزه به پهلوم خورد. یه شمشیر به سینه م٣ روی سرم دارم. سنان و می‌بینم٣ می‌ذاره داغم رو، رو دلت آخر شدم ارباً اربا چون علی‌اکبر عمو جونم عمو جونم قد و بالام و ببین. کشیده شدم٢ سن و سالی ندارم. خمیده شدم٢ دیدن که تنهایم. همه سر رسیدن٣ اینها چی نامردن. به خونم کشیدن٣ بیا که دارم میرم از این دنیا دارم میرم پیش مادرم زهرا عمو جونم عمو جونم میرم از دنیا ولی. تو تنها میشی٢ بی کس و یار و حبیب. تو صحرا میشی٢
آبی نمونده تا. برا تو بیارم٣ مادر ببخش من رو. که شیری ندارم٣ چرا آخه با من قهری ای مادر بلاتکلیفم کردن علی‌اصغر علی جانم علی جانم ای پرستوی حرم. رو دستم بخواب٢ هی تلظی می‌کنی. امید رباب٢ هر دم دعام اینه. که بارون بباره٣ راحت بخواب مادر. عمو آب میاره٣ نکن گریه مادر حالِ من زاره دل من هم مثل تو عطش داره علی جانم علی جانم دیگه دارم می‌میرم. از این حال تو٢ دیگه جونی نداره. پر و بال تو٢ داشتم چی رویایی. برا تو عزیزم٣ حالا باید واست. فقط اشک بریزم٣ لباسات و با دست خودم دوختم ولی حالا با رویات فقط سوختم علی جانم علی جانم عیب نداره پسرم. کریمِ خدا٢ گریه کن ای پسرم. ولی بی صدا۲ رفتی توی لشکر. گیر افتادی تنها٣ با تیر و سر نیزه. شدی ارباً اربا٣ تو رفتی و واست کوچه وا کردن زمین خوردی و شادی به پا کردن علی جانم علی جانم مثل زهرا زدنت. تو رو بی هوا٢ خنده کردن پسرم. به اشک بابا٢ پاش و ببین پشتم. شکست از غم تو٣ چشمات و وا کن تا. بشم مرهم تو٣ لبای خشکت رو وا کن از هم تا یه بار دیگه واسه من بگی بابا علی جانم علی جانم پاش و از روی زمین. که مردم علی٢ پاش و تا روی زمین. نخوردم علی٢ جسم تو رو دیدم. روی خاکِ صحرا٣ پهلوت شکسته شد. شدی مثل زهرا٣ چه جوری جسمت رو بردارم بابا تو هر جای صحرا پخشی واویلا علی جانم علی جانم جسمت و جمع می‌کنم. ولی رو عبا٢ من که مُردم پسرم. با من راه بیا٢ آه ای علمدارم. ز پا تا نشستی٣ بعد از علی‌اکبر. قدم رو شکستی٣ ببین خیمه بی تو بی علمداره ببین زینب توی خیمه بی یاره علمدارم علمدارم بی تو خیمه نمیرم. پناه حرم٢ بی تو چی جوری داداش. به خیمه برم٢ پاش و علمدارم. که دشمن می‌خنده٣ راه برادر رو. تا خیمه می‌بنده٣ بلند شو از جا ای تکیه‌گاه من دارم می‌میرم ای سر پناه من علمدارم علمدارم امنیت نیست به خدا. میون حرم٢ داره می‌لرزه داداش. دل دخترم٢ گم کردم ای یارم. راه خیمه‌ها رو٣ سمت حرم رفتن. ببین دشمنا رو٣ دارن میرن سمت خیمه‌ی زینب دارن می‌خندن به گریه‌ی زینب علمدارم علمدارم جون زهرا مادرت. نبند چشمات و٢ جون زینب رو زمین. نکش پاهات و٢ اومد شب آخر. که هستی کنارم٣ فردا میری میدون. چجوری بزارم٣ به کی فردا ما رو می‌سپاری داداش نگو ما رو تنها می‌زاری داداش حسین جانم حسین جانم کاشکی امشب برا تو. بمیرم حسین٢ بی تو از کرببلا. نِمیرم حسین٢ باور نمی‌کردم. که از من جدا شی٣ فکرش برام سخته. که رو نیزه باشی٣ الهی که امشب صبح نشه اصلاً الهی که تا آخر باشی با من حسین جانم حسین جانم ظهر فردا که بیاد. چی میاد سرم٢ در به در توی حرم. میشه خواهرت٢ فردا رو می‌بینم. که تنها می‌مونی٣ از خیمه می‌بینم. تو رو غرق خونی٣ می‌بینم تنها در بین گودالی زبونم لال می‌بینم لگدمالی حسین جانم حسین جانم سر جدا میشی حسین. بمیرم برات٢ میشه غارت بدنت. پیش بچه‌هات٢
محتشم كاشاني و مقبل اصفهاني در عالم خواب در حضور خاتم الانبياء (ص) مقبل (شاعر اصفهاني) در جواني در نهايت ظرافت و لطافت بود. در ايام محرم به جمعي رسيد كه در عزاي حضرت سيدالشهداء عليه السلام به سينه زني مشغول بودند. وي از روي استهزاء چيزي خواند كه عزاداران ناراحت شدند. مقبل پس از چندي به بيماري جذام مبتلا شد، به طوري كه مردم از او متنفر شدند و وي در آتشخانه ي حمام قرار گرفت. سال ديگر، روزي با دلي شكسته در كنار خرابه اي نشسته بود، جمعي از سينه زنان اين شعر را مي خواندند: چه كربلاست امروز چه پر بلاست امروز سر حسين مظلوم از تن جداست امروز آتش در نهاد مقبل افتاد و با نظر حسرت به آنها نگاه كرد و گفت: روز عزاست امروز جان در بلاست امروز فغان و شور محشر در كربلاست امروز مقبل همان شب، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را در خواب ديد، ايشان وي را نوازش كردند و از تقصيرش درگذشتند. گويند: نام او «محمد شيخنا» بود و آن جناب او را «مقبل» لقب دادند. لذا شروع به سرودن قضاياي حضرت سيدالشهداء عليه السلام كرد. مقبل گويد: چون واقعه ي شهادت را تمام كردم، شب جمعه بود. چندان خواندم و گريستم تا آنكه در بستر به خواب رفتم. در عالم خواب، خود را در حرم منور حضرت سيدالشهداء عليه السلام ديدم كه منبري گذارده و جناب خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم تشريف داشتند، در آن اثناء محتشم را حاضر كردند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: امشب شب جمعه است، بر منبر برو و در مصيبت فرزندم چيزي بخوان. محتشم به امر آن حضرت بر منبر رفت. خواست در پله ي اول بنشيند، ولي حضرت فرمودند: بالا برو، چون به پله دوم رفت، باز فرمودند: بالا برو؛ و همچنان به او فرمودند، تا اينكه بر پله ي آخر منبر نشست و اشعاري خواند تا به اين بند معروف رسيد: پس با زبان پر گله آن بضعه ي بتول رو در مدينه كرد كه يا ايها الرسول اين كشته ي فتاده به هامون حسين توست وين صيد دست وُ پا زده در خون حسين توست اين ماهي فتاده به درياي خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست مقبل گويد: پس از پايان تعزيه داري و سوگواري، حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم خلعتي به محتشم عطا فرمودند. من با خود گفتم: البته اشعار من مورد قبول آن حضرت قرار نگرفته است، زيرا به من دستور خواندن ندادند. ناگاه حوريه اي به خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد: حضرت فاطمه ي زهرا عليهاالسلام مي گويند: دستور بفرماييد كه مقبل واقعه اي در مرثيه ي سيدالشهداء عليه السلام بخواند. پس آن حضرت به من امر فرمودند و بر منبر رفتم و بر پله ي اول ايستادم و چنين خواندم: روايت است كه چون تنگ شد بر او ميدان فتاد از حركت ذوالجناح وز جولان نه سيد الشهداء بر جدال طاقت داشت نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت كشيد پا زِ ركاب آن خلاصه ي ايجاد به رنگ پرتو خورشيد، بر زمين افتاد هوا زِ جور مخالف، چو قيرگون گرديد عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد اگر غلط نكنم، عرش بر زمين افتاد ناگاه كسي اشاره كرد كه فرود آي. دختر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم بيهوش گشته است. من از منبر فرود آمدم و منتظر عطاي حضرت خيرالبرايا بودم. ناگاه ديدم ضريح مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السلام باز شد و شخص جليل القدري از آن بيرون آمد. اما زخم سينه اش از ستاره افزون و جراحات بدنش از شماره بيرون است. ايشان خلعت فاخري به من عطا فرمودند. عرض كردم: فدايت گردم، شما چه كسي هستيد؟! فرمودند: من حسين عليه السلام هستم. ( سحاب رحمت ص 90 ) 《وقايع الايام ج 1، ص 58》 @zameneashk1
#مجالس_امام_حسین_علیه_السلام #به_مجلس_امام_حسین_ع_خوش_آمدید ذاکران گرانقدر! سلام علیکم برای دسترسی به اشعار و سبکهای شب چهارم محرم ، هشتکهای #شب_چهارم_محرم #طفلان_حضرت_زینب_س #حر_بن_ریاحی_ع #باب_توبه_حر_بن_ریاحی را جستجو بفرمایید. التماس دعا #خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
به روضه ی جناب حر مناسب برای استغفار اول مجلس دم به دم گفتم که جبران میکنم اما نشد توبه بر درگاه منان میکنم اما نشد گفتم این دل را گلستان میکنم اما نشد نیمه شب گریه فراوان میکنم اما نشد بی کس و کارم نگاهم کن الهی بالحسین(ع) بار دیگر سر به راهم کن الهی بالحسین(ع)
أین الطالب بدم المقتول بکربلاء روضه ی جناب حر ع بار دیگر آمدم پشت درت راهم بده در زدم گفتم رسیده نوکرت راهم بده دست خالی آمدم رو برنگردان از گدا آرزو دارم بمانم در برت راهم بده من شکستم زیر بار معصیت شرمنده ام سر به زیر آقا میایم محضرت راهم بده خاطرت آزرده شد از دست اعمال بدم گرچه بودم دائما درد سرت راهم بده مانده ام بی سرپناه و التماست میکنم امشب آقا جانِ زهرا مادرت راهم بده دوست دارم من هم آخر در رکابت جان دهم منجیِ عالم بیا در لشکرت راهم بده همسفر کن با خودت یک شب مرا تا کربلا گوشه ای در صحن جدّ اطهرت راهم بده ...
گریه دار است عجب نام اباعبدالله(ع) جان فدای عطش کام اباعبدالله(ع) هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیم چون کبوتر شده ام رام اباعبدالله(ع) هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوست چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله(ع) خوش به حال شهدائی که رسیدند آخر با شهادت به سرانجام اباعبدالله(ع) غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم ما که جلدیم سر بام اباعبدالله(ع) کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی من می شود حوله ی احرام اباعبدالله(ع)
حر پشیمان منم آمده ام به سویت به جان زهرا مکن دگر ردم ز کویت مر مران از درت-به حرمت مادرت سیدی مولاحسین(2) آمده ام تا شوم خاک درت یا حسین توبه ی من کن قبول به اصغرت یا حسین من عبد روسیاهم –ببین تو اشک و آهم سیدی مولاحسین(2) گرچه جفا کرده ام بر تو وبر لشکرت یا که شکستم دل زینب غم پرورت به عشق تو اسیرم- فقط تویی امیرم سیدی مولاحسین(2) اگر تو اذنم دهی روم به سوی میدان از دل و جان بجنگم در ره دین وقرآن ای شافع قیامت-از من بکن شفاعت سیدی مولاحسین(2) علی قاسمی(شمیم)
پدرم کرده دعا پیرغلامت بشوم یا جوانمرگ ، شهیدِ سر راهت بشوم مادرم خواسته از مادرتان بعد نماز تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم کیمیایی ست عجب روضه ی جانسوز حسین مددی صاحب عزا ، تعزیه دارت بشوم کوچه کوچه بزنم حُبِّ تو را جار وُ سپس از روی بام پریشان فراقت بشوم کاش میشد گِل تقدیرم عوض گردد تا ظهر عاشور ، سیاهیِ سپاهت بشوم رخصت خیمه ی خود را بده تا مثل زهیر متحول شده از فیض وصالت بشوم مثل توبه ی من را بپذیر آقاجان تا رها از قفس و بند اسارت بشوم گوشه چشمی که شبیه وهب نصرانی من مسلمان شده ی طرز نگاهت بشوم وسط معرکه مجنون بشوم چون عابس پیرُهن پاره کنم مست زِ جامت بشوم قاسم ابن الحسنی قد بکشم پای غمت زیر بار مِحَنَت خوش قد و قامت بشوم مثل شهزاده علی در صف میدان جهاد با لب تشنه اذان گوی نمازت بشوم یک سه شعبه ز کمان آید و چون طفل رباب عاقبت با گلوی پاره فدایت بشوم سر من باشد و دامان تو ، چون جون سیاه بین آغوش تو نائل به شهادت بشوم گوشه ای از حرمت خاک شوم مثل حبیب من هم همسایه ی نزدیک مزارت بشوم حضرت عشق به آمال دلم خرده مگیر من بقربان سر نیزه سوارت بشوم بشکند گردنم اما نرسد روزی که لکه ی ننگ شما باشم وُ بارت بشوم یدالله شهریاری
ای کریم بی همتا کن قبولم ای، آقا گره از کارم وا کرد مهر زهرا ای که در کویت عابس داری حر تو گشتم، بهر یاری چون وهب پاییز عمرم را کن بهاری ای حسین جان کن حلالم آقا آمدی در پیش ما اِرفَع رَاسَک عِندَنا دیده ام نامت را در لوح زهرا تو گنه کردی،من بخشیدم چون پشیمانی در تو دیدم دانه دانه اشک چشمت را من خریدم توبه کردی من حلالت کردم
من تشنه محبت تو چشمه حیاتی من غرق در گناه وُ تو کشتی نجاتی ای که دستت همه دنیاست (گرفتی دستم)2 نظر حضرت زهراست (گرفتی دستم)2 یا حسین یا اباعبدالله کی جز حسین زهرا با دشمنش چنین کرد جرم و خطای من را به روی من نیاورد ایهاالناس ببینید (چه آقاست حسین)2 داد امید به نومید (چه آقاست حسین)2 یا حسین یا اباعبدالله (حضرت حبیب) غلام حلقه گوش آل پیمبرم من حبیبم و حبیب عزیز حیدرم من همه فخر من این است (حسینی هستم )2 دین و دنیام همین است (حسینی هستم )2 یا حسین یا اباعبدالله