eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
271 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالشهداء علیه السلام به ی ای از همه بریده بریده بریده تر   بنگر به پای تو نفس من بريده تر   از من دو دست بر کمر و از تو بر زمین     از تو دو دیده خونی و از من دو دیده تر    بالای پیکر پسرم خم شدم ولی     پائین جسم تو شده ام قد خمیده تر   من با اميدِ ديدنِ رويت دويده ام اما عمود زن به سراغت دويده تر   داري براي مشكِ حرم ضجّه ميزني  مشكت دريده ، بين دو ابرو دريده تر   رنگِ تمام منتظرانت پريده است اما رباب از همه رنگش پريده تر (حبيب نيازي) http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
دم مغرب مرا آزار می داد به من دشنام او بسیار می داد الهی صورتش آتش بگیرد که با سیلی به من افطار می داد __ چه مظلومانه بردند پیکرم را به تخته پاره جسم لاغرم را برای دختر چشم انتظارم نبردند در طبق دیگر سرم را
هر پاره سنگی در دِلِ دریا که گوهر نیست بیچاره آن چشمی که از داغ شما تر نیست زندان عقول ناقص این اهل دنیا بود زندان مکانی هست که موسی ابن جعفر نیست حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست هر، روزه اش با تازیانه می شود افطار در قعر زندان های هارون چیز بهتر نیست؟ زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت او دست کم از زنجیر و خنجر نیست در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ آن را که بین روضه فغانش نمی دهند در روضه ی بهشت مکانش نمی دهند هرکس مراقب سخن خود نبوده است نام حسین را به زبانش نمی دهند چشمی که بر شمایل نامحرمان رسد بر گریه ی حسین امانش نمی دهند هر کس که خرج شد به هوای غریبه ها حال و هوای عشق به جانش نمی دهند هرکس سراغ خانه ی غیر از حسین رفت رنگی هم از بهشت نشانش نمی دهند قلبی که می تپد ز غم سم اسب ها جز ضرب عشق در ضربانش نمی دهند آن پیکر مقطع الاعضاء و پاره را با سم اسب ها هیجانش نمی دهند طفلی که تشنه بوده و از هوش رفته است با بوسه سه شعبه تکانش نمی دهند یک دخترسه ساله بهانه اگر گرفت ناگه سربریده نشانش نمی دهند ................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. به آمدم با چشم گریانم ,قبولم میکنی? این منو حال پریشانم ,قبولم میکنی? من که غیر از خانه ات جایی ندارم ,ای کریم آمدم با بار عصیانم ,قبولم میکنی? عمر من در غفلت و در معصیت عمری گذشت آمده بر لب ببین جانم ,قبولم میکنی? بال پرواز مرا بار گناهانم شکست از خطاهایم پشیمانم ,قبولم میکنی? چشم پوشی های تو من را چنین گستاخ کرد اگهی از جرم پنهانم ,قبولم میکنی? ابرو دادی همیشه .ابرو بردم ولی بر سر این سفره مهمانم, قبولم میکنی? اشگ چشمم را گرفت و گفتم ای معبود من تار میبیند دو چشمانم, قبولم میکنی? رانده از این سو و آن سو امدم ,راهم بده هر چه باشم از محبانم ,قبولم میکنی? دست خالی امدم تو دست خالی رد مکن نوکر شاه خراسانم ,قبولم میکنی? عاشقی دیدم میان گریه میگفت با خودش ای رضا جانم, رضا جانم, قبولم میکنی? آه چیزی در بساطم نیست غیر از این بکا یاد آن لبهای عطشانم, قبولم میکنی? تا که هل من ناصرش را بین گهواره شنید گفت شش ماهه, پدر جانم, قبولم میکنی? 🔸شاعر: ............................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه هر عبد پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غم هارا برد گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گرد و خاک از تن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت دست خط علی امروز به تقدیر من است سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت من شب قدر فقط کرببلا میخواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت من حسینی شده ام چون که خودش خواسته است کام مارا پدر از تربت جانان برداشت * موقع ذبح سرش در بغل زهرا بود شمر سر را به غضب از روی دامان برداشت دوسه روزی بدنش روی زمین ماند ولی دشت را بوی خوش آن تن عریان برداشت شاعر: ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. از همه رانده و تنها شدنم را دیدی زیر بار گنهم تا شدنم را دیدی پای نفسی که تمام ثمرم را سوزاند دامن آلوده و رسوا شدنم را دیدی شرمسارم که پس از این همه توبه هربار خارج از حیطه تقوا شدنم را دیدی روز و شب غافل از مرگ و شب اول قبر قاطی بازی دنیا شدنم را دیدی ملجع طفل گرفتار فقط مادر اوست دست بر دامن زهرا شدنم را دیدی مُرده ای بودم و مادر به دعا یادم کرد با دعا کردنش احیا شدنم را دیدی به علی کرد سفارش که بگیرد دستم از زمین با مددش پا شدنم را دیدی از علی کرببلا دارم و با خرج پدر زائر عرش معلی شدنم را دیدی علتش کام حسین است که وقت افطار خیره بر آب گوارا شدنم را دیدی پدر زخمی ام امشب چقدر تب دارد غصه دار غم مولا شدنم را دیدی گفت مولا شب آخر شده من خوشحالم دخترم زائر زهرا شدنم را دیدی زهر انقدر اثر کرده که آبش کرده این طبیبی که مسیحی است جوابش کرده . ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. طبع رمیده شعر را به ناگزیر می کشد خیال تشنه کام را سوی کویر می کشد به هم زند سراب را به هر مسیر می کشد تشنه کند تو را سپس سمت غدیر می کشد که در غدیر مصطفی ناز امیر می کشد نقش دو آفتاب را چه بی نظیر می کشد علی که بام خانه اش عرش به زیر می کشد شبانه روی دوش خود بار فقیر می کشد به جود خود نشان دهد صراط مستقیم را کرم کند فقیر را اسیر را یتیم را رسیده از سوی خدا امر سروش مصطفی گشوده پرده ای خدایِ پرده پوش مصطفی بار رسالت رسل نهد به دوش مصطفی آب بقاء دین شده چشمه ی نوش مصطفی ببین به مدح مرتضی جوش و خروش مصطفی نگاه شوق فاطمه ربوده هوش مصطفی لنگر آسمان زده تکیه به دوش مصطفی نغمه یاعلی علی رسد به گوش مصطفی علی که وصف شأن او خدا به لافتی کند به بازی یتیم ها قامت خود دوتا کند علی که در دلش به جز خوف خدا قدم نزد تیغ به جز رضای حق، به ذات حق قسم نزد سر از تمام کفر زد، ز قدر خویش دم نزد چو ضرب دست مرتضی عرب نزد عجم نزد کسی چنان امینی از غربت او قلم نزد به بام عدل هیچ کس چنان علی علم نزد ستم کشید و دست خود به حربه ی ستم نزد مجمع اهل فتنه را ز مصلحت به هم نزد قسم به حق نمیشود مدیح او رقم شود اگر بِحار جوهر و درخت ها قلم شود علیست جان احمد و دار و ندار فاطمه مظهر علم ایزد و صبر و قرار فاطمه علیست صبح روشنی به روزگار فاطمه چنان ستاره می دمد به شام تار فاطمه علیست آن گلی که شد باغ و بهار فاطمه رسد به اوج خویش تا رسد کنار فاطمه فاطمه یار حیدر و علیست یار فاطمه هستی خویش را کند علی نثار فاطمه فاطمه نیز جان خود هدیه به مرتضی کند اهل مدینه را به یاری از علی صدا کند علی که هست ماسوا به صبر و حلم سائلش زمان ندیده لحظه ای ز کردگار غافلش علم تمام انبیا قطره ای از فضائلش ملائک اند مُحرم صدق و صفای منزلش ذکر خداست در سرش نور خداست در دلش قهر کند به دشمنان مهر کند به قاتلش اگر چه پیش چشم او شرر گرفت حاصلش اگر چه خورد بر زمین فرشته ای مقابلش علی صبور ماند و جمع فتنه را به هم نزد به حفظ جان مسلمین از انتقام دم نزد .
. تقدیم به بانو هاجر(سعی صفا و مروه) ۱۵ذیحجه ۱۴۴۴مصادف با ۱۴۰۲/۴/۱۲مکه مکرمه به همدل شدم دلتنگی ات را هفتمین دفعه هر بار نومیدی است الاّ هفتمین دفعه همراه بودم با همه دلواپسی هایت از اولین و دومین تا هفتمین دفعه پایان هر سعی ام که می شد ناامید از شعر می شد قلم پابوس آقا هفتمین دفعه گهواره یاد علی اصغر تکان می خورد در سعی من هر بار حتی هفتمین دفعه نومید بودم با رباب از آب وقتی که نوشیدم از زمزم در اینجا هفتمین دفعه بانو تو هم مثل ربابی، مادری هاجر اما رسیدی که به دریا هفتمین دفعه هر بار باریدم من اشکی با رباب آرام یکباره آمد نام سقا هفتمین دفعه .
. سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها فاطمه ای کوثر موسای عشق   صاحب هر رتبه والای عشق با تو شود فاطمی احساس ها پاک تر از بوی گل یاس ها جلوه کند نور ، ز سیمای تو مظهر توحید ، مُصلّای تو معرفتُ الله ، نَمِ باده ات سایة عرش است به سجاده ات غرق سکوت است تمام فَلک ذکر قنوت تو دعای مَلک   حضرت حق محو عباداتِ  تو منتظر وقت مناجات ِ تو چادرت از بالِ مَلَک ناز تر سفره ات از عرض و سما، باز تر ریزه خور خوان تو کون و مکان وسعت احسان تو هفت آسمان صد چو سلیمان به حریمت گُم است مرکز فرمانِ تو شهر قم است هرکه به دستانِ تو  تایید  شد پیرِ زمان ، مرجعِ تقلید شد «روح عبادات سلام علیک عمه سادات سلام علیک» شاهِ خراسان شده دلبسته ات قائمة عرش ، دو گلدسته ات کوی تو بر سینه صفا می دهد تربت تو بوی رضا می دهد ای که پدر بوده تو را دست، بوس عاشق تو حضرت سلطانِ طوس مدح تو بر روی زبان پدر ذکر« فِداها» به لبان پدر ** ای که ز طفلی زبلا سوختی چشم به راهِ پدرت دوختی حسرت لبهای تو بوسیدنش آروزی هرشب تو دیدنش غم به روی غم، سرت آورده اند تاخبرش را بَرَت آورده اند بعد پدر گریه شده کار تو دستِ رضا بوده نگهدار تو ذکر لبان تو رضا بود و بس راحتِ جان تو رضا بود و بس دیدنِ او کاشفِ هر کرب تو بسته به لبخند رضا قلب تو وای از آن روز که دلها شکست رشتة دیدار تو با او گُسست قلب تو از هرچه که ترسید ، شد یارِ تو از پیش تو  تبعید شد چارة تو  صبر به لوحِ قضا قاتلِ تو مدینة بی رضا در همه شب دیده به ره دوختی یاد رضا ناله زدی سوختی تاغم یکساله به پایان رسید لحظه به لحظه به لبت جان رسید نامه ای از یار به دستت رسید نامه نگویم همه هستت رسید دلخوشی ات دستخط یار شد حاجت تو دیدن دلدار شد بال و پرِ بستة تو باز شد ناقه سواریِّ تو آغاز شد تا ،رهِ   تو جانب ساوه رسید کامِ توهم طعم مصیبت چشید روزِ تو مانند شبِ تار شد قافلة خسته ات، آزار شد باهمه اینها به دلی داغدار جانب قم قافله شد رهسپار کَم نشده پرده ای از مَحملت گَشته مدرارا همه جا بادلت زینب ِ آقای خراسان شدی تاج سرِ مردم ایران شدی گُل به سر و روی تو از بام ریخت برجگرم شعله غمِ شام ریخت زینبِ قم، تاجِ سرِ قافله تو نشدی همسفرِ حرمله زینبِ قم ، پیش دوچشم ِ ترت دست نخورده به مویِ دلبرت زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد گوشة گودال زمین گیر شد زینبِ قم، راسِ جدا دیده ای؟! نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟! زینبِ قم، دستِ تو دیده طناب؟! راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟! زینبِ قم ، آبرو ریزی نشد محضرتان حرفِ کنیزی نشد زینبِ قم ، جانم اگر برلب است دردِ من از اسارت ِ زینب است عمة سادات گرفتار شد ناقه نشین ،واردِ بازر شد عمة سادات به چشمِ ترش دید، گِره خورده مویِ دلبرش عمة سادات زمین گیر شد تا که بریدند گلو ، پیر شد عمة سادات غرورش شکست نیزه به حلقوم حسینش نشست عمة سادات به دستش طناب دیده اش افتاد به بزمِ شراب عمة سادات چه چیزی شنید عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab