eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
271 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ! اَلا ای یوسف زهرا! مرا درسيست از قرآن يقين که نیست بی‌حکمت، کلام خالقِ منّان خدا فرموده در ذکرش،روایت کرده این‌را که... زلیخا ماتِ زیباییّ یوسف گشت و شد حیران به‌شوق روی زیبایش قرارش رفت از دستش پس از آن کرد دعوت،حجّت حق را به یک‌عصیان چه شد‌؟ با تَركِ یوسف،صحنه را یکباره در آنجا خدا نگذاشت تا یابد زلیخا عزم را سامان زلیخا باز، ظلم دیگری یک طور دیگر کرد به کِذب و خُدعه،بی‌جُرم و خطا انداختش زندان ندارم کار با این قصّه و تنها بُوَد حرفم: همین آدم که اینسان کرد با پیغمبر یزدان... در آخر گشت اهل او، کنار او... برای او... کرامت را ببین و لطف‌ومِهر و بخشش‌واحسان! الا ای یوسفِ زهرا! مرا در هجرِ رویت بین... خيالِ حُسنِ وجهِ تو، شکارم کرده آقا جان! اگر چه روسیاهم از گناهانِ فراوانم یقین‌دارم اگر خواهی شوم من،مال تو یک‌آن تمام ها حرفم: " اباصالح! بخر من را " دعای می‌خوانم به شوقِ خَتم ِ اين‌هجران سگ دربان نمی‌خواهی؟ الا ای یوسف زهرا! نی ام بدتر از آن زن، تو، بِهی از یوسف کنعان ✍ جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ .
. عج آه که دیگر توان آه نداری ... تکیه ی عرشی و تکیه گاه نداری پای گناه همه نشسته ای آقا گرچه خودت ذره ای گناه نداری مثل حسینی اگرچه حضرت خورشید حیف که در لشکرت تو ماه نداری پشت و پناهی برای هر که غریب است خود که غریبی چرا پناه نداری ؟ یوسفی و رفته ای که شهر نرنجد پس تو نیازی به قعر چاه نداری اشک تو دریا شود اگر دو سه روزی بغض فروخورده را نگاه نداری ✍ .
. آقای جمعه های غریبی ظهور کن دل را پر ازطراوت عطر حضور کن یک گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق یک دم فقط بیا و از اینجا عبور کن آقا تو را به حرمت مولایمان علی آقا تو را به حرمت زهرا ظهور کن آخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه برگرد و شهر را پر امواج نور کن شبهای جمعه یاد تو بیداد می کند آدینه ای ز کوچه دنیا عبور میکند آقا چقدر فاصله اندوه انتظار فکری برای این سفر راه دور کن آقا چقدر ضجه زنیم دعا کنیم یا باز گرد یا دل ما را صبور کن آقا اگر که آمدی و عاشقت نبود یـک فاتحه نوازش اهل قبور کن .
. الســــــــلام علیك يا صاحــب الزمان ظهور تو باشد همـــه‌ خواهشم به عشقِ ظهورت نَفَس می کشم فقط بر فرج، صبح تا شب، دعا فقط، " اَلدُّعاءُ یَرُدُّ الْقَضا " فقط هست فارج، فرج خواستن فقط راه‌، از غیبتت کاستن ز دریای جودت،  مَتی نَنتَفِع؟ ز فیض وجودت، مَتی نَنتَفِع؟ نباشد بهاری به غیر از خودت نباشد قراری به غیر از خودت جهانی که گردیده از دَم، فلج ندارد دوایی به غیر از فرج تو هستی در این دهر، آرامشم به عشقِ ظهورت نفس می کشم رسند آخرش بر درت نادبون فرج خواه‌هایت " هُمُ الْغالِبون " بُوَد بر لبم دَم، " عَزیزٌ عَلَي... " بُوَد بر دلم آرزو " هَل اِلَي... " امام زمان! حجّة بن الحسن! تو هستی مُناى تمنّای من بزن تکْیه بر کعبه، مولای من! بخوان " اِنَّ جَدّي... " تو آقای من! به هُرم ِ فراق تو در جوششم به عشقِ ظهورت نفس می کشم ✍ جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ پیشنهاد ............................................................ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان شرم دارم خجلم من ز شما آقا جان با چه رویی بنویسم ز غم دوری تو که گناهان من آزرده تو را آقا جان مهربانانه به یاد همه ی ما هستی آه از غفلت روز و شب ما آقا جان صحن چشمان ترم منتظر مقدم توست قدمی رنجه نما ، بهر خدا آقا جان صبح آدینه قلم کوی تو را می پوید می شود همسفر باد صبا آقا جان قلم و دست غلامانه ی من می لرزد با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان ............... .
. خسته‌ام! از خودم و از همه عالم؛ جز تو زخم‌ها خورده‌ام از عالم و آدم؛ جز تو دل به من دادی و غافل نشدی از حالم دل به هر کس که دلم خواست سپردم؛ جز تو معصيت کردم و خیلی نگرانم هستی دوستم داری و دلسوز ندارم؛ جز تو جمعه‌ها شاهدی آقا که شدم دلتنگَت از همه دور شدم دور! دمادم...جز تو ماهِ ذی الحجه به تو رو زده‌ام تا نشود‐ ‐ذکرِ روز و شبِ من؛ ماهِ محرّم جز تو کعبه یک سنگ نشان است! تویی اصلِ حرم حاجیان دور تو گشتند به والله قسم سربه زیر آمده ام تا که بگیرم حَسَنات از تو ای حاجیِ تنهایِ مقیم ِ عرفات با دلی سوخته و حالِ بکا خیمه زدی تک و تنها کلِ نرگس به کجا خیمه زدی؟! زمزمه میکنی و محو تو و ماتِ توام من اسیرِ تو و آن حال مناجاتِ توام آمدم تا که نگاهت پر و بالم بشود تا دعایت دو سه خط شامل حالم بشود عاشقت بودم و ناجور خرابش کردم آبرو دادی و من نقش ِ بر آبش کردم راهِ بیراهه مرا از تو جدا کرد آقا نفسِ لعنت شده، بد فتنه به پا کرد آقا میچکد روی عبا، جاریِ اشکت نم نم وضعِ پروندهٔ من حالِ تو را ریخت به هم تا که کوتاه شود فاصلهٔ من؛ تا، تو آمدم تا کمی "العفو" بگویم با تو صاحب العصر(عج) کجایِ عرفاتی آقا؟! از همان جا برسان برگِ براتی آقا شوقِ پابوسیِ جدّت به سرم افتاده باز دلتنگم و یادم به حرم افتاده آمدم تا که ببینی من و این خواهش را تا به من هم بدهی لذّتِ آمرزش را یاد کن دائم و پیوسته مرا آقا جان پُر کن این دستِ تهیدستِ مرا آقا جان از شب قدر، منِ بی سر و پا جا ماندم از حرم ِ کرب و بلا جا ماندم! .
. اَلْحَمدُللّهِ الّذي جَعَلَنا مِنَ الْمُتِمَسّکینَ بِوِلایَةِ اَميرِالمُؤمِنين وَ اَبنائِهِ الْمَعصومين عليهم‌السلام پیراهنِ مهدی، همان پیراهنِ مولاست جایی که او تِکْیه زده، تِکْیه گهِ طاهاست امر امامت، همچنان بعد از نبی باقیست مِثلِ علی از ما به ما مهدیست که اُولاست " اَلْیَوم اَکمَلتُ لَکُم " امروز هم جاریست امروز در مهدی، کمالِ دینِ مان پیداست طاووس ِ اهلِ جنّت و کانون زیبایی عالیجنابِ این جهان هست و جنانْ آراست در دستِ پیغمبر، کنون در عالَم معنا... دستانِ مهدی، جای دستان علی بالاست " مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا مَهديٌ مَولاه " فرمایش ِ اعلای امروزِ اَبوالزّهراست عید غدیر، آیینه ی تجدیدِ هم‌عهدیست لبّیكَ یا حیدر، کنون لبّیكَ یا مهدیست تجدیدِ بیعت با علی، اکنون فَرَج‌خواهیست غفلت ز مولای زمانه، اصلِ گمراهیست در جاده ی سبز غدیر و صاحبش بودن امروز با شخص ِ ولیّ عصر، همراهیست خَتم ِ نبوّت را بُوَد خَتم ِ وصایت، او مهدی، کنون در جایگاهِ حُجّةُ اللّهيست ما قرن ها در غفلتِ کبری از او هستیم هر آنچه که کردیم در این راه‌، کوتاهیست باشد به یُمنِ بودنِ او خلق را آرام دریا همیشه، مایه ی آسایش ِ ماهیست بی تاب بودن از فراقش هست دینداری آگاه بودن از غم ِ او اصلِ آگاهیست عید غدیر، آیینه ی تجدید هم‌عهدیست لبّیكَ یا حیدر، کنون لبّیكَ یا مهدیست مانندِ یک مُستَأصَل و مانند یک مضطر مانند یک گمگشته و مانند بی یاور مانند یک روی زمینْ اُفتاده ی محتاج مانند مسکینی که او گُم کرده یک گوهر مانند یک ماهی که افتاده بُرون از آب مانند طیری که شده از خستگی، بی‌پر مانند حالِ یخ فروشی که همه یخ‌هاش... گردیده آب و خاک می ریزد از آن بر سر مانند یک طفلی که دور افتاده از بابا چون بی‌پناهی که بُوَد حیران و بی‌سنگر فریاد باید داشت " اَللّهُمّ عَجّل... " را باید صدا زد با عطش، با ناله، با باور عید غدیر، آیینه ی تجدیدِ هم‌عهدیست لبّیكَ یا حیدر، کنون لبّیكَ یا مهدیست ۹ تیر ۱۴۰۲ ............................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یابن الحسن! نیامدیّ و گذشت اربعین و ما ماندیم دوباره از طلبت تحت قبّه، جاماندیم چه خوش گذشت زیارت، ولی فرج نرسید نیامدیّ و از این غم، دوباره واماندیم دعای بر فرجت گر چه بود بر لب ها ز دل، ولی همه در حسرت دعا ماندیم به حجّ جاده ی مشّایه، تو شدی حاضر به محضرت نرسیدیم و بی لقا ماندیم بدونِ رؤیتِ تو از بهشت برگشتیم دوباره در دلِ زوراء، بی شما ماندیم تمام سال، به اُمّید اربعین بودیم گذشت فرصت و در هجر کربلا ماندیم گذشت عمر و هنوز از تو بی خبر هستیم ظهور را نگرفتیم و در بلا ماندیم کی آیی از سفر؟ ای صاحبِ لوای حسین! بیا که بی تو در امواج فتنه ها ماندیم میان مدّعیان، جمله ایم سر گشته ز فرط هجر تو یک بام و صد هوا ماندیم ولی نگو که ز چشمانِ پاکت اُفتادیم ولی نگو که میانِ شرر، رها ماندیم درون ظلمت شب، امر تو چو خورشید است به لطف ندبه، گدایت هنوز ما ماندیم جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ ✍ . ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان شرم دارم خجلم من ز شما آقا جان با چه رویی بنویسم ز غم دوری تو که گناهان من آزرده تو را آقا جان مهربانانه به یاد همه ی ما هستی آه از غفلت روز و شب ما آقا جان صحن چشمان ترم منتظر مقدم توست قدمی رنجه نما ، بهر خدا آقا جان  صبح آدینه قلم کوی تو را می پوید می شود همسفر باد صبا آقا جان قلم و دست غلامانه ی من می لرزد با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان ✍ .
. گریز می زنم از مادری به فرزندش ز فاطمه، به گل نرگس ِ برومندش گریز می زنم از وصفِ غربت زهرا به وصفِ غربتِ موعود عترت زهرا گریز می زنم از اشک دیده ی مادر به گریه‌های ولیّ ِ زمانه ی داور گریز می زنم از ناله های دُخت رسول به ناله های امام زمان، اُمید بتول گریز می زنم از مادری که شد مظلوم به ظلمها که روا شد به آخرینْ معصوم برای حضرت مهدیست مادرش الگو به درد حضرت زهراست مهدی اَش دارو رسد به دست امام زمان، به اذنِ خدا همان درفش ِ جهادی که داشت خیرِ نِسا زمین که خورد صدا زد: کجایی مادرجان! برای یاری مادر، می‌آیی مادرجان؟! به کوچه ها، به پس ِ در، به بسترش زهرا به حال زار، یقیناً صدا زده او را اگر برای حسین است صبح و شب، گریان برای حضرت زهراست خونجگر، هر آن ظهور،نقطه ی پایان حـُزن و درد و عزاست ظهور، باعث خوشحالیِ دل زهراست کسی که شرق به غرب جهان،حکومت اوست سراجِ عزّت زهرا به طاقِ نصرت اوست دعا کنیم بیاید نه بهر شادی ما فقط به خاطر قلبِ شکسته‌ی زهرا ۳ آذر ۱۴۰۲ .
. باز هم جمعه رسیده است کجایی آقا کاش می شد که تو امروز بیایی آقا یک نشانی بده از خیمه ی خود، دلتنگم حق بده، خسته ام از درد جدایی آقا هم نشد محرم چشمم، رخ زیبای تو هم به گوشم نرسید از تو صدایی آقا تو بیا دیدن من، چون که شکسته بالم مرغ قلبم شده سمت تو هوایی آقا درد هجران تو را نیست طبیبی لازم تو فقط مرهم زخم دل مایی آقا از تو ای قبله ی حاجات  ِهمه می خواهم که دعا بر فرج خود بنمایی آقا شده ای خاک نشین؛ بین کدامین صحرا من نبینم که چنین غرق جفایی آقا من نبینم پسر فاطمه خون گریه کنی خسته از روضه ی هر صبح و مسایی آقا همه ی عمر  ِتو در غربت  ِجانکاه گذشت بی امان، خون جگر از صبر و رضایی آقا روز جمعه ست،دوباره دل تو عاشوراست باز هم قلب تو شد کربوبلایی آقا روز جمعه شده و باز تو یاد داغ  ِ غارت پیرهن و کهنه عبایی آقا من بمیرم که تو هر صبح و مساء دل خون از روضه ی بزم می  ِشام بلایی آقا گفت زینب: لب  ِ زخم تو نمی خواهد چوب من نبینم که تو در طشت طلایی آقا علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ✍ .
. 🔸️توسل به (عج) 🔸️در های انتظار صبح جمعه است سر دادم از غریبی تو خبر دادم به همه گفته ام که میآیی این خبر را به چشم تر دادم لیت شعری بگو کجایی تو به دلم وعده ی سفر دادم بار بستم که سوی تو آیم به تن خسته بال و پر دادم در فراق تو زندگی تلخ است اشک بر گونه در سحر دادم سوی کنعان بگو نمیآیی وعده وصل بر پدر دادم پیرمردان ما همه مردنند لیک من وعده بر پسر دادم مشق کردم دگر گنه نکنم خط به خط بوده مشق در دادم قسمت میدهم که برگردی تا بیایی به پات سر دادم جان زینب از این سفر برگرد مژده ی وصل تو دگر دادم نخل خشکم برای آمدنت بین این باغ ها ثمر دادم ✍ .