.
#مناجات
🔸️دعای در ماه رمضان
◾با ذکر روضه
به حال خسته من کن تفضلی امشب
به حق عمه سادات حضرت زینب
به بندهای که همه راهها بر او سد شد
گناههای فراوان او که بیحد شد
بخاطر گل روی علی ببخش مرا
و یا به چادر خاکی حضرت زهرا
به حق مادر سادات و صورت نیلی
به چشمهای کبود و ز ضربت سیلی
به خون محسن ششماهه بر در و دیوار
به خون سینهی زهرا و آتش و مسمار
به نالههای حسن در میان آن کوچه
به خون فرق شکسته به مسجد کوفه
قسم به پیکر گلگون مجتبی یارب
دعای ما به اجابت رسان همین امشب
به نالههای رباب از غم علی اصغر
به پارههای تن در عبا که شد پرپر
بدستهای علمدار و مشک بی آبش
به ماه خانهی امالبنین و مهتابش
به قاسم و به زهیر و حبیب و عبدالله
به حُّر و حضرت مسلم به خون ثارالله
به قتلگاه و به تل و به مقتل ارباب
خدا مرا به نگاه محبتت دریاب
صدای پای نگارم بگوش میآید
تمام عالم هستی بهوش میآید
میان روضه به لب این دعا و زمزمهام
ز راه میرسد آخر امید فاطمهام
به بیت چهاردهم بند بند من چون نی
نوا گرفته و راه حرم نماید طی
که اربعین برسم من پیاده در حرمت
ز لطف مادریت از صفا و از کرمت
#مرتضی_محمودپور ✍
.
.
🔸️حیف که ماه رمضان
🔸️رو به اتمام است
اینسان به پیش پای تو من پا گرفتهام
دست دعا ز عجز به بالا گرفتهام
بالا بلند قلهی اقبال و معرفت
از یک کرشمه حل معما گرفتهام
از ساحل نگاه تو تا بیکرانهها
درّ و گوهر ز سینهی دریا گرفتهام
در سایهسار رحمتتان آرمیدهام
تارنگوبویسایهیطوبا گرفتهام
ماه صیام رفت و ندیدم جمال تو
هرشب برای وصل تو احیا گرفتهام
ذکر دعیتو اول ماه تا به من رسید
با صد امید آمدهام جا گرفتهام
تا سال بعد تا که شوی میزبانمن
جام وصال از کفت، آقا گرفتهام
#وداع_با_ماه_رمضان
#ماه_به_انتها_رسید
#مرتضی_محمودپور ✍
.
.
#شهادت_امام_جعفر_صادق
بیست و پنجم شوال
روز شهادت قرآن ناطق امام صادق(ع)
دست امامم بین کوچه خصم بسته
با ضربسیلی حرمتش از کین شکسته
بر روی خاک ابن ربیع او را کشانده
ازبغض وکینه حرف بد بر لب نشانده
چونمادرش سیلی ز دستخصمخورده
در بین کوچه در مدینه جان سپردم
من روضه را میخوانم اما از زبانش
از نالهها و از فغان و گریههایش
گریه برای غربت اسلام و دین بود
میدید از کین پاره چون حبل المتین بود
گفتا نزن معلون...ولی او بیهوا زد
زخم و زبان و سیلی کین از جفا زد
گفتا مزن من زادهی بدر و حنینم
من داغدار و وارث خون حسینم
من پیرمرد این قبیله مو سپیدم
از این زمانه رنج بیحدی کشیدم
با آتش کین خانه را زیر و زبر کرد
گویا دوباره زنده آن دیوار و در کرد
اینکوچهگردی ارثزهرا مادرم بود
این دستهای بسته ارث حیدرم بود
#مرتضی_محمودپور ✍
.
.
🔸️ایام #زیارت_مخصوصه
🔸️رزق گریهی محرم با امام رضاست
من آمدم به خاک درت کیمیا شوم
مسبودهام زلطفتوشایدطلا شوم
با کولهباری از همه عصیان و سرکشی
من آمدم که موجب لطف و عطا شوم
در زیر بار منت تو تا ابد منم
لطفی نما که ساکن کرببلا شوم
ماه زیارتی تو احرام بستهام
آیا شود ز دست تو حاجت روا شوم
حج منی و سعیوصفایی و مروهای
میقات و مشعری و منا... من فدا شوم؟
ماه مُحّرمِ من از اینجا شروع شدست
کاری نما که من هم از اهل بکا شوم
هر دم میان سینه زنی ناله بر لبم
بیچارهی حسینم و مجنون زینبم
#امام_رضا
#مرتضی_محمودپور ✍
.
.
◾توسل به امام جواد(ع)
آمده عشق تا که در یادم
زین عنایت همیشه دلشادم
همچو سروی که روی در بادم
ای تو ابن الرضا کن امدادم
یاجوادالائمه راهم ده
اذن بر نیمهی نگاهم ده
منکه دلبستهی غم عشقم
چون غریقی که در یم عشقم
سوگواری به ماتم عشقم
اشکریزان چو زمزم عشقم
یا جواد الائمه راهم ده
اذن بر نیمهی نگاهم ده
من گدایم گدای درگاهم
آمدم آمدم دهی راهم
ای چراغ شب دلآگاهم
به سما رفتهای شدی ماهم
یاجوادالائمه راهم ده
اذن بر نیمهی نگاهم ده
زائرت تا به کاظمین شدهام
عاشق شاه عالمین شدهام
مست و دیوانهی حسین شدهام
از غمش من به شور و شین شدهام
یاجوادالائمه راهم ده
اذن بر نیمهی نگاهم ده
درد من را فقط تو درمانی
هجر من را فقط تو پایانی
غصهام را ز دیده میخوانی
تو به جسم جهانیان جانی
یا جوادالائمه راهم ده
اذن بر نیمهی نگاهم ده
خانه تا مقتلت شبانه شده
تن پاکت به بام خانه شد
سایهبانت کبوترانه شده
اشک از دیدهام روانه شده
یاجوادالائمه راهم ده
اذن بر نیمهی نگاهم ده
#شهادت_امام_جواد
#مرتضی_محمودپور ✍
.
.
◾روضهی امام جواد(ع)
خانهام شد قتلگاه و قاتلم شد همسرم
در میان خانه امشب سوخت از پا تا سرم
تشنه لب بودم یک جرعه مرا آبی نداد
بین که از سوز جگر میسوزم و دیده ترم
اوج غربت در میان خانهام شد ناسزا
بد دهن بود ام فضل گفت ناسزا بر مادرم
حجرهی در بسته و زهر جفا و لعل خشک
ناله کردم یاد ششماهه علیِّ اصغرم
یاد سقای حرم یاد سکینه میکنم
یاد گودال و به فکر لعل خشک و حنجرم
روی بام خانه بردن جسم زارم نیمه شب
گرچه زخمی گشته از کین سینه و این پیکرم
لیک این پیکر نرفته زیر سم اسبها
من به یاد پیکر گلگون جَّد اطهرم
پاره پاره پیکرش گردیده و جسمش نرم شد
وای من از این مصیبت دیدهتر تا محشرم
#امام_جواد صلوات الله علیه
#مرتضی_محمودپور ✍
..........
.
#آخر_ذیقعده
#شهادت_امام_جواد
جان می دهد غریب ترین غریب ها
دف می زنند دور سرش نانجیب ها
افتاده بود و طاقت برخواستن نداشت
جز خاک و خون نشانه ی دیگر به تن نداشت
از بس که در غریبی خود دست و پا زده
تنها و خسته جان نفسش بند آمده
می سوزد از عطش ولی آبش نمی دهند
هستند اهل خانه،جوابش نمی دهند
خون می چکد ز لعل لب آسمانی اش
گویا خنک شده جگر یار جانی اش
از خاک تا به بام تنش را کشیده اند
حالا کبوتران خدا سر رسیده اند
بی احترام شد بدن حجت خدا
اما سرش نشانه نشد روی نیزه ها
هرچند تا سه روز تنش آفتاب خورد
از نعل تازه کی بدنش خاک و آب خورد؟
هرچند خاک و خون ز لبانش جدا نشد
دیگر به خیزران لب او آشنا نشد
#حسن_کردی
.
#شب_جمعه
#محرم_۱۴۰۴
◾شب زیارتی ارباب بی کفن
◾گریز روضه سقای کربلا
روضه و هیئت مرا تا عرش بالا میبرد
گریه در هیئت کدورت را ز دلها میبرد
تاجنون گل کرد مجنون حسینم کردهاند
گرجنون راهی نیابد ره به صحرا میبرد
دربهدر بودم در اینصحرا کهراهم دادهاند
عشق، مجنون را همیشه سوی لیلا میبرد
طالب عشقم مرا با دیگران کاری نبود
عاشقانهعشق، ایندلرا به یغما میبرد
تا سرم بر تربتش بگذاشتم گفتم سلام
فطرس این پیغام منرا سویآقا میبرد
میرسد برگوشدل هردمنوای یاحسین
یاحسین زینب و زهرا دل از ما میبرد
هرشب جمعه دلم تا کربلایی میشود
نوحهامرا دلهماندم سویسقا میبرد
نام سقابردم و اشکاز دو دیده ریختم
اشکهایم را ملک در نزد زهرا میبرد
ساقی لب تشنه هرگز دیده در عالم ندید
دمبهدم دیدمدمش را صدمسیحا میبرد
#مرتضی_محمودپور
#محرم_۱۴۰۴
#اشعار_اول_مجلسی
بگذارید قدح نوش سبویت باشم
بگذارید که من نوکر کویت باشم
بگذارید که آیم به سراپردهی عشق
پای بند تو و آن طرهی مویت باشم
چند روزیست دلم تنگ زیارت گشته
بگذارید که من زائر رویت باشم
در محرم بخدا مرثیه خوانت گشتم
بگذارید که من قطرهی جویت باشم
روضهخوان زینب کبراست میان گودال
مستمع فاطمه من برسر کویت باشم
حنجر خشک تو و خنجر کند دشمن
بگذارید که گریان گلویت باشم
من همه عمر بدهکار عزای تو شدم
که از این مجلس پر فیض به سویت باشم
#مرتضی_محمودپور
#شب_جمعه
#محرم_۱۴۰۴
تا مسیرم به ره شاه کرم افتاده
شبجمعهاستنگاهمبهحرمافتاده
چون کبوتر که زند بال و پری در افلاک
از سما جانب این خاک پرم افتاده
مادری با قد خم آمده بین گودال
باز از گریه هوایش به سرم افتاده
تکیه بر نیزه زده زادهی زهرا میگفت....
زین ستم اشک ز چشمان ترم افتاده
ناله زد با دل خونبار که یارب تو ببین
بر زمین با لب تشنه پسرم افتاده
#مرتضی_محمودپور
.
◾ #سوم_امام_حسین(ع)
ز ناقله تا که فتادی ز نیزه سر افتاد
تمام اشک غریبی ز چشم تر افتاد
ز روی ناقله عریان رقیه خوابش برد
که مرغ عشق ز شاخه شکسته پر افتاد
به ناله گفت سکینه که خواهرم عمه
میان قافله گم شد کبوترم عمه
شب است و در دل صحرا بگو چکارکنم
نگو سخن تو از این غم به مادرم عمه
خدا کند که نمیرد در این سیاهی شب
خدا کند نرسد نیمهجان او بر لب
خدا کند که ز وحشت دلش نگردد آب
خدا کند که بیفتد ز جسم و جانش تب
نگاه کن که سنان گفت زجر دون برود
برای دخترک گشته لاله گون برود
میان دشت فتاده ز ناقلهی عریان
سه سالهای که به چشمان پر ز خون برود
#مرتضی_محمودپور✍
#شب_سیزدهم_محرم
.
◾
زبانحال حضرت #امام_سجاد(ع)
یادم نمیرود به حرم ذکر آب آب
هماشکشیرخوارهوهم ناله رباب
یادم نمیرود که سه شعبه چها نمود
از تیرحرمله که شده کودکی بخواب
یادم نمیرود که علم واژگون شده
چشمیکنارعلقمه تاغرقه خون شده
یادم نمیرود که علمدار کشته شد
درپیشچشم عمهی ما لالهگون شده
یاد نمیرود که ز مرکب علی فتاد
جدم به روی صورت او صورتش نهاد
یادم نمیرود که تنش پاره پاره شد
عمه رسید و بر تن او جان تازه داد
یادم نمیرود که گل مجتبی چهشد
جسمشبهخاک تیرهی کرببلاچهشد
یادمنمیرودکهچسان سینهاش شکست
اهلا منالعسل ز جفا در بلا چه شد
یادم نمیرود که به گودال قتلگاه
عمه رسید و ناله زنان گفته آه آه
یادم نمیرود زقفا سر بریده شد
از تله زینبیه همه چشم در نگاه
یادم نمیرود که چگونه ز کین شکست
با پای چکمه شمر به عرش خدا نشست
یادم نمیرود که سری تا به نیزه شد
غارت شدهست پیکر و انگشتری ز دست
یادم نمیرود که به کوفه چها شدهست
سرهایهرشهیدبهروی نیزههاشدهست
یادم نمیرود که سر شیرخواره هم
بر روی نیزه از ستم اشقیا شدهست
یادم نمیرود که به سر سنگ کین زدند
از روی ناقله عمهی ما را زمین زدند
یادم نمیرود که به سر آتشم فتاد
از روی بام شراره به حبلالمتین زدند
یادم نمیرودکه به بزم شراب بود
راس بریدهکهبهخونش خضاببود
یادم نمیرود بهلبش چوب میزدند
آیا سزایناطقهاش این جواب بود
#مرتضی_محمودپور ✍
#شهادت_امام_سجاد
.
◾
بازار #کوفه
بازار کوفه از چه رو در ازدحام است
زخم زبان بر زخم کهنه التیام است
بازار کوفه صف به صف استاده بودند
از بهر دیدار کدامین صف به بام است
یک کاروان از کربلا آمد به زاری
پژمرده دیدم گلشن و باغ بهاری
یک زن شبیه هاجر و مریم، نه، زهراست
با دست بسته قد خمیده زار و تنهاست
در عین تنهایی به مثل کوه محکم
این دختر آزاده دخت شاه بطحاست
آتشفشان قهر با خصم خدا شد
هرچه بلا دیده به راه حق رضا شد
با هر نگاهش خصم را در لرزه انداخت
دین را دوباره با نگاه خویش میساخت
هستی خود در راه هستی آفرین باخت
در کوره صبر و رضا مردانه بگداخت
زینب یگانه پاکباز عشق و ایثار
تیغ زبانش گشته بر دشمن شرر بار
#مرتضی_محمودپور
.