eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
269 عکس
171 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
فکری برای بُغضهایِ در گلو کن آقایِ من چشمت ببند و آرزو کن این صحنِ خاکی می کشد ما را به وَالله برگرد و اوضاعِ بقیع را زیر و رو کن صحنی بساز از جنسِ زرّینِ دلِ خود حاجاتِ ما را در حرم رفع و رجوع کن سنگِ صبورِ مادرِ سادات گاهی ... با سینه زنهای مدینه گفتگو کن آئینه کاری در حریمت نیست امّا.... آئینه را با خاک صحنت روبه رو کن شفّافیِ خاکِ تو از آئینه کم نیست آئینه را با این حقیقت رو به رو کن پیشِ مزار مادرِ عبّاس حوضی... زیبا بنا کرده ...‌ وَ با آبش وضو کن ای انتظارِ هر شب و هر روزِ مادر فکری برایِ بغضهای در گلو کن http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. دارم به خاطر حَرَمَت گریه می کنم از شوق سفره یِ کرمت گریه می کنم در روضه هایِ مُحترمت گریه می کنم وقتی برای درد و غمت گریه می کنم حتی علی و فاطمه خوشحال میشوند در خانواده ات همه خوشحال میشوند دنیا ندید وسعتِ بالاتر از تو را سائل ندید جز خودت آقاتر از تو را دستی ندید دستِ بفرماتر از تو را یثرب ندید حضرتِ تنهاتر از تو را تنها میانِ خانه و تنها میانِ شهر زخم زبانِ همسر و زخم زبانِ شهر پایِ غریبی تو به پا برنخواستند یا دشمنت شدند و یا برنخواستند مُشتی حرامزاده ز جا برنخواستند وارد شدی به پایِ شما برنخواستند اهل مدینه ناز شما را کشیده اند یک عده جانماز شما را کشیده اند با خنده زخم بر جگرت میگذاشتند اهل مدینه سر به سرت میگذاشتند گاهی عصا به رویِ پرت میگذاشتند یک کوزه سَمّ کنار سرت میگذاشتند تنها ، غریب ، بی کس و آرام میروی از کوچه هایِ طعنه و دشنام میروی در کوچه میروی ، غم مادر نشسته است قنفذ در این مسیر مُکَرَر نشسته است در پیش تو مُغیره به منبر نشسته است درخانه پایِ قتل تو همسر نشسته است این زهر و دردِ سوختنت فرق میکند تو طرز دست و پا زدنت فرق میکند زانو بغل مکن چقَدَر آه میکشی تو در جوابِ اهل گذر آه میکشی با راز خویش تا به سحر آه میکشی داری به جای چند نفر آه میکشی در آه آهِ خویش تو مویت سفید شد در کوچه ای امیدِ دلت نا امید شد تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست تقصیر تو نبود دلِ اطهرش شکست تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست گیرم که دست تو سپر مادرت نشد تقصیر تو نبود قدت یاورت نشد بیرون بریز این جگر پاره پاره را بیرون بریز غُصه یِ این گوشواره را زینب رسیده است بگو راهِ چاره را خونابه هایِ دور لبِ پُر شراره را با مقنعه دهان تو را پاک میکند این خاکِ گیسوانِ تو را پاک میکند خون لخته رویِ پیرُهنت ریخته شده آلاله وقت آمدنت ریخته شده هفتاد تیر در بدنت ریخته شده هم خونِ تازه از کفنت ریخته شده دارد حسین پیش تو از حال میرود او از کنار تو تهِ گودال میرود شکر خدا که پیرُهنت در نیامده با زور خاتم یمنت در نیامده دیگر لباسهایِ تنت در نیامده یا چوبِ نیزه از دهنت در نیامده شکر خدا که پیکرِ پاکِ تو پا نخورد سرنیزه ای میانِ گلویِ تو جا نخورد اما حسین صورتِ از خون خضاب داشت در دل برایِ خواهرِ خود اضطراب داشت یک کوه غُصه داشت ولیکن رباب داشت جا در میانِ مجلس و بزمِ شراب داشت با چوبدست رویِ لبش مینواختند یک عده مست رویِ لبش مینواختند ..___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ یک قبضه خاک تو بهشت است بقیع همسنگ نباشد به تمامت، جنت تو معدن حسنی و صفا داری تو زد خالق منان به نامت جنت آن جلوه که داری به خدا عرش ندارد در طبع و صفا هست غلامت جنت عیسی نفسان درتووتو جلوه گرآیی احیا شود از معجز نامت جنت تو طور کلیمی و عبادتگه موسی ریزد ز در افشان کلامت جنت تو محشر کبرایی و از هیمنه تو یکباره شود به پا قیامت جنت گویا که مقدر شده تکریم تو بر او هر صبح و مساء کند سلامت جنت ................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. و برای ، ، ✍ غبار صحن تو بر درد جان دواست بقيع! خرابه‌هاي تو، باغِ‌ بهشتِ ماست، بقيع! تو هم چو فاطمه در شهر خويش تنهايي غريبي و، همه كس با تو آشناست، اگر چه روي به كعبه نماز مي‌خوانيم تو قبله دلِ مايي، خدا گواست، بقيع! به آن چهار امامي كه در بغل داري براي ما حَرَمت مثل كربلاست بقيع! به ياد چهار پسر، در كنار چار مزار هنوز ناله اُمُّ البنين به پاست، بقيع! علي نگفت، به جان علي قسم، تو بگو كه قبرِ گمشدۀ فاطمه كجاست بقيع؟ هنوز نالۀ زهراست از مدينه بلند هنوز لرزه بر اندامِ مجتبي‌ست بقيع! قوي‌ترين سندِ غربت علي در تو عِذار نيليِ ناموسِ كبرياست، بقيع! ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. و ✍ پشت این پنجره هرچند که غم خواهم خورد به ضریحی که ندارید قسم خواهم خورد به ضریحی که ندارید قسم، آقایان! محشر از رفتن در نار قلم خواهم خورد تولیَت دست محبّان رضا می‌افتد از غذاهای پر از نور حرم خواهم خورد اشک را با نفس لطف شما مثل شراب معجزه کرده و از دست خودم خواهم خورد وسط صحن شما مست قدم خواهم زد جرعه در جرعه به هر صحن کرم خواهم خورد ارزشم هست همان‌قدر که عاشق باشم نان سر سفره اگر گریه کنم خواهم خورد حال اگر مثل کبوتر بشوم خوشحالم دانه‌ی عشق، چه بسیار چه کم، خواهم خورد .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. فکری برای بُغضهایِ در گلو کن آقایِ من چشمت ببند و آرزو کن این صحنِ خاکی می کشد ما را به وَالله برگرد و اوضاعِ بقیع را زیر و رو کن صحنی بساز از جنسِ زرّینِ دلِ خود حاجاتِ ما را در حرم رفع و رجوع کن سنگِ صبورِ مادرِ سادات گاهی ... با سینه زنهای مدینه گفتگو کن آئینه کاری در حریمت نیست امّا.... آئینه را با خاک صحنت روبه رو کن شفّافیِ خاکِ تو از آئینه کم نیست آئینه را با این حقیقت رو به رو کن پیشِ مزار مادرِ عبّاس حوضی... زیبا بنا کرده ...‌ وَ با آبش وضو کن ای انتظارِ هر شب و هر روزِ مادر فکری برایِ بغضهای در گلو کن ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ✍ شُرطه‌ای داد زد و ، شاعرتان را کشتند پشت این پنجره‌ها ، زائرتان را کشتند ارث برد از پدر خاک، غم و درد و محن چه قدر خاک نشسته‌ست روی قبر حسن زیر این‌هرم‌عطش‌خیز، سراسر روضه ست سایه انداختن بال کبوتر روضه ست یادم افتاد از آن مرثیۀ عالم سوز بدن شاه رها شد وسط دشت، سه روز جگرم‌سوخت از این‌غربتِ بی‌پشت و پناه دفن شد شاه به دستان دهاتی‌ها، آه... گریه کردیم و در این حال نمردیم ببخش تازه شد داغ تو هرسال، نمردیم ببخش روضه‌خوان‌گفت‌که‌مرکب به‌تنت تاخته‌است ای تن پاک تو پامال...نمردیم ببخش روضه‌خوان‌گفت و شنیدیم و هنوز اینجاییم اگر از روضۀ گودال نمردیم ببخش دل ما سنگ خرابه ست، از آن هم بدتر پا به پای غم غسال نمردیم...ببخش سوم ماه محرم به تو قولی دادیم ما اگر هشتم شوال نمردیم ببخش «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» . .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه‌السلام ای شکوه زخمی تاریخ بر روی زمین رشک می‌ورزد تو را ای‌خاک! فردوس برین ای نسیمت مشکبار و دلپسند و دلنواز ای غبار آستانت دلپذیر و دلنشین ای گلستان غم انگیز بهار سوخته در هوای دلکشت پیچیده عطر یاسمین ایستادی در بلاها دردمند و سربلند آفرین بر صبر زیبای تو صدها آفرین آسمان هستی و داری در بغل خورشیدها باقر و صادق ،حسن،سجاد زین‌العابدین زائران آستانت انبیا و اولیا فرش زیر پایشان بال و پر روح‌الامین داغ دیرین پسر باقی ست بر دلهایشان یک‌طرف زهرای‌اطهر، یک‌طرف ام‌البنین گرد و خاک غربت قبر امامان غریب توتیای دیدۀ دل هست بر اهل یقین از غم و اندوه دوران هم خزانی هم بهار کس‌ندیده زردی‌وسبزی به یک‌جا اینچنین بادلی‌غمگین سلامت‌می‌کند هرصبح و شام از نجف شاه ولا حیدر امیرالمومنین از ستم‌های زمانه گرچه ویران گشته‌ای گنج‌های پربها داری ولی در آستین چون علی را محرم اسرار هستی همچنان این جماعت از تو دارد کینه‌های آتشین صبر کن از بی وفایی‌ها و ظلم امتش بر پیمبر شکوه خواهی کرد روز واپسین صبر کن در لابه‌لای آه‌ها آیینه وار درد غربت را تحمل کن مباش اندوهگین آرزو داریم و غیر از این نداریم آرزو بر دل ما گرد و خاکی از تو بنشیند همین «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ای بقیــع ای تـربت گلهـای پاک ای بهشت عاشقـان،روحـی فداک ای که هستـی عـرش حق را قائمه ای مـزار لالـــــه های فاطمه تـو بهشت قرب جـانـانــی بقیع درمدینــه ازچه ویـرانــی بقیع عطرجنّت فیض خــاک پاک توست یک گلستان گُل نهان در خاک توست بـی نشانـی و ز حق داری نشــان می طپـــد یــاد تو قلب عاشقان شیعیـــان را باب حاجاتــی بقیع خود گــواه اشـک ساداتــی بقیع تــا ابـــد درخلـوت روحانی ات شیعـــه سوزد در غـــم ویرانیت از نهــــادم آه غم ســر می زند یــادشبهــایت دلـم پــرمی زند ای که جبـــریل آورد بـر تو سجود بشکنــد دستـــی که ویرانت نمود خـــاک توتفسیـــرغربت می کند از غمــی پنهـــان حکایت می گند تو مــــزار لاله هـــای چیده ای اشک شبهـــای علـــی رادیده ای گرچــه دورم لیـــک نزدیک توأم یــــاد آن شبهـــای تاریک توأم گو کـــدامین از خدا بیگانـــه ای کرده ایـوان تـــو راویرانـــه ای تو بقیــــع و بُقعـــۀ اهل دلــی کِشتـــی دلهـــای ما راساحلــی چار نـور حق در آغـــوش توأنــد جلــوه ی شبهــای خاموش توأنــد جــان هر دلــداده ای مُشتاق توست از تــو معـــراج دل عُشّــاق توست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اثر از: محمّد نعیمی (قم المقدسه) ایام ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بشکنــد دسـتی کـه ویــران کــرد گلــزار بقیــع ای بخشکد ریشه‌ی خـاری که شد خـوار بقیــع جای غـرقــد ، لالــه‌های سرخ عـاشـق خفته‌‌اند چشـمِ دل وا کن ببــین گـل‌هـا به گلــزار بقیــع چـار معصوم‌اند در این خـاک چون گنجیـنه‌ای کـی؟ خـزف داند مقـام و قـدر و معیــار بقیــع مـرکـز عشق است این خـاک مقـدّس در جهان در طـوافش هست دل‌هــا خـطّ پــرگــار بقیــع گرچه ویــران است اما خـاک آن چون تــوتیــا هست بر هـــر دیـده‌ای که هست بیمـــار بقیــع گرچه روزی کرد ویران این حرم را دست ظلم می‌شود شیعـــه ولــی یک روز ، معمــار بقیــع جنبش جهلـی کـه فـرمـان داد بـر تخــریـب آن می‌شـود مــدفــون در آخــر ، زیـــر آوار بقیــع انـدک انـدک گشـته بــــازار وهــابــی‌هـا کسـاد رونقـش افــزون ولیکــن هسـت بــــازار بقیــع می‌رسد روزی که با وحـدت بنـــا خواهیم کرد آن حـــرم‌هــایـی کــه می‌بـاشد ســزاوار بقیــع با گلاب و مشک و عنبر شسته گردد این مکان می‌زدایــد اشـک‌هـــای شــوق ، زنگــــار بقیــع ای خوش آن ر‌وزی که آید آن امیــد شیعیـــان مهــدی مــوعــود "عج" آن تنهـا علمــدار بقیــع نغمــه‌ی "الله اکبـــر" مــی‌شــود اینجـــا بلنـــد می‌رسد بــر گـــوش استکبـــار ، اخبـــار بقیــع هرکسی از هــر مکــانـی رو بــه اینجــا می‌کند تکیــه‌گـاه عــالمـی چـون هسـت دیــوار بقیــع از درون سـیـنه‌هــای خســته از ظــلم و ســتم مــرغ دل پـَــر می‌کشـد آیـد بـه دیــــدار بقیــع جشـن شـادی می‌شود بــر پــا به کــوری سـتم گرچــه تــا محشر بــوَد دل‌هـــا عـــزادار بقیــع (ساقیا) دم از مـی و ساغـر مـزن در این مکان چون بـوَد مسـتی مــا از جـــام سرشــار بقیــع *سید محمدرضا شمس (ساقی)* ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
﷽ ‌▪️ ▪️ بقیعا السلام ای تربت عشق سلام ای بارگاه غربت عشق سلام ای خاک پاکت نورباران سلام ای مرقد زهرا تباران سلام ای مهد زوار خدایی انیس دردهای مجتبائی سلام ای ناظر تبلی السرائر دلیل غربت سجاد و باقر سلام ای قبله دلهای عاشق سلام ای بوستان پاک صادق چرا ای بقعه بی شمع چراغی نگیرد از تو جز شیعه سراغی فدای آن زمین و آسمانت که چندین گنج داری در نهانت که گفته بارگاهت خشت خشت است که خاکت بهتر از باغ بهشت است تو باب باب جبریل امینی زیارتخانه ام البنینی نشان از عطرو بوی یاس داری که در خود ریشه عباس داری گلی که می دهد بوی علی کیست؟ گلی جز فاطمه بنت اسد نیست انیس گنبد خضرا تو هستی قرین تربت زهراتو هستی تو سفره دار مهمانی عزیزی غبار مهدوی بر سر بریزی کنی هر روز و شب تجدید عهدی به یک بوسه زخاک پای مهدی بقیعا در دل شهر مدینه تویی تنها انیس زخم سینه تو تنها شاهد صوت الحزینی شنیدی ناله فضه خذینی بده اذن دخولی تا بیائیم به مژگان آب و جارویت نمائیم ✍ ................................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. تربتی را میشناسم دردل این خاکدان عاشق هرذره اش هستند اهل آسمان درهوای قبرخاک آلوده اش خورشید وماه درمسیر چشمهای او مدار کهکشان مرد تنهایی که عمری باوجود دردها برلبانش خنده بود ودرگلویش استخوان ازمیان سفره ی بابرکت دستان او مانده چشمم سالها درحسرت یک لقمه نان میتوان فهمید ازحس اجابتگاه او ارتباط ویژه دارد باخدا این آستان این اساس کار فرزند برومند علیست بسکه می بخشدفراوان ،باز میماند دهان کشتهٔ برق نگاه مجتبی هرکس که شد روی سنگ قبراو حک میشود *جنت مکان* ✍ ایام .................................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السلام علیکم یا ائمة الهدی ای آسمان غربت تو بیکران بقیع باید گریست از غم تو بی امان بقیع دیگر چه انتظار ضریح است و بارگاه وقتی دریغ از تو شده سایه بان بقیع دارد نواده های امامان تو حرم امّا شده ست گنبد تو آسمان بقیع نه قبّه ای نه صحن و سرایی نه بیرقی هستی همیشه همدم ظلمی عیان بقیع ناله زدن به دور حریمت مجاز نیست حالا که خادمت شده از دشمنان بقیع مانده ست در کنار حصار ِ مزار تو درد ِسکوت گریه کن و روضه خوان بقیع تو مدفنی برای کریمی که شد شهید از کینه های همسر نامهربان بقیع تابوت تیر خورده ی او را تو دیده ای شد قامت حسین کنارش کمان بقیع دو یادگار کرب وبلا داری و شده خاک تو کربلای دگر بی گمان بقیع با روضه های باقر وسجّاد وصادقت گردیده نام کرب وبلا جاودان بقیع مانده میان غربت خاکت هنوز هم یک قبر مخفی از همه و بی نشان بقیع گردیده خادمین تو بدتر ز خار پس در باغ تو نهان شده یاس خزان بقیع تو آشنای هر شب ِ غم های حیدری اشکش به روی خاک تو بوده روان بقیع سی سال شام ماتم ودردش نشد سحر چون در میان تو شده ماهش نهان بقیع ما می شویم کارگر ساخت حرم بعد از ظهور مهدی صاحب زمان بقیع ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ایام ................................................................ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. هوایی مدینه... دلم دوباره هوای مدینه را دارد هوای صحن و سرای مدینه را دارد گمان من نشود جز مدینه جای دگر شبیه عشق و صفای مدینه را دارد کریم آل عبا آنقدر کریم است که خودش هوایِ گدای مدینه را دارد فدای قبر بدون ضریح و گنبد او چو خاکی است و بَنای مدینه را دارد به گوش دل رِسَد از هر کجا نوای حسن مدینه شورِ آقای مدینه را دارد نوا نوای حسن باشد و دَم زهرا که یادِ درد و بلای مدینه را دارد همان بلای عظیمی که بر سرش آمد به کوچه ای که نِمای مدینه را دارد صدای سیلی و درد و کبودی و صورت نشانیِ دَمِ، وایِ مدینه را دارد چنان بلای عظیم عاقبت شدش کابوس که حُکم کرب و بلای مدینه را دارد زِ راه می رسد آنکه امام منتقم است ..وَ روی شانه لوای مدینه را دارد .
. السلام علیکم یا اهل‌بیت النبوه بسم رب البقیع ، به نام بقیع می نویسم من از مقام بقیع آسمان جلوه ای زِ عرش حق و.. عرش حق وسعت تمام بقیع جنّت از شوق بوسه بَر خاکش خم شده ، کرده احترام بقیع می زند جام غصه و غم را جبرئيل از غمش به کام بقیع می دهد خاتم النبیین از مرقدش صبح و شب سلام بقیع خوش به حال کبوتر عشقی که شده عاشقانه رام بقیع عاشقم عاشقِ سرا پا عشق عاشقِ عشقِ چار امام بقیع من غلامم ، غلام آل علی من غلامم ، همان غلام بقیع زخمی ام ، زخمی قبور بقیع زخمی ام ، خواهم التیام بقیع مست جام سینجلی هستم مست جام علی الدوام بقیع دست خالی نمی رَوَد زِ بَرش هرکسی شد گدای جام بقیع کی براند مرا زِ درگه خود اینچنین نیست ، در مرام بقیع شیعه ی مرتضی علی همه دم می نهد سر به زیر گام بقیع باید اصلاً به گور خود ببرد دشمنش فکر انهدام بقیع می رسد روزی از همین روزها یک نفر از پس قیام بقیع می رسد منتقم که با غضبش گیرد از دستِ کین ، زمام بقیع می کِشد ذوالفقار حیدر را قصد حمله ، چو از نیام بقیع گیرد او انتقام زهرا را بعد از آن گیرد انتقام بقیع هم و غمّش ولایت است و،اوست در پی حفظ انسجام بقیع کمر همتش که بسته شود می شود غرق اهتمام بقیع می کند او حرم بنا و سپس گنبدی را به روی بام بقیع چار حرم می شود بنا آنجا آن حرم های با دوام بقیع مسجدی در بقیع شود برپا نام آن مسجدالحرام بقیع ای خدا در ظهور منتقمش قسمتم کن شبی مقام بقیع قسمتم کن مَهِ صفر یاکه ده شبی از مَهِ صیام بقیع مثل مشهد که آرزو دارم خواهم از نذریِ طعام بقیع حاجتم خادمی صحنینش خادم زائران عام بقيع متخلص به «ملتمس» هستم شاعری مانده در کلام بقیع .
. مُسمّط مربّع سالروزِ و مرثیه‌یِ مجتبی علیه السلام خورشیدی امّا سایه‌ات رویِ سرِ نوکر گرد وُ غبارِ صحنِ تو از سیم ُو زر بهتر یابنَ علیِ مرتضی اِی دلبرِ دلبر جانم حسن ذکرِ لبِ فُلک وُ فَلک یک‌سر شاهِ کرم هستی هوایِ نوکرم داری کوریِ چشمِ دشمنان اینجا حرم داری سَرتاقدم جود وُ کرم ایثار وُ توحیدی تاجِ سرِ خیرُالبشر سردارِ اُمّیدی آرامِ جان آرامشی بر سینه بخشیدی امّا خودت یک لحظه آرامش مگر دیدی هر روزِ تو شد روضه‌ای سنگین‌تر از گودال پیشِ دوچشمَت مادرت در کوچه رفت از حال آن روز آقا بر سرَت دنیا شده آوار سیلی که زد مادر به شدّت خورد بر دیوار می‌زد لگد بر رویِ زخمِ تازه‌یِ مسمار هر روز وُ شب زخمِ زبان داده تو را آزار یک روز باید از زمین آویزه برداری یک روز لختِه‌لختِه در تشتی جگر داری آرامِ جانِ فاطمه آرام کِی ماندی؟! دلخون شدی و از سری بر رویِ نِی خواندی آقا دلم با روضه‌یِ گودال سوزاندی از نعلهایِ اسبها و خیزران خواندی روز وُ شبَت با روضه‌ها همراه شد حالا یک سایه‌بان رویِ مزارت نیست واویلا داغِ دلِ نوکر شده صحن ُو سرایِ تو رویایِ خوابم گنبد وُ گلدسته‌هایِ تو یک روز آقا رو به اِیوانِ طلایِ تو با گریه می‌خوانیم در مدح وُ ثنایِ تو شاهِ کرم هستی هوایِ نوکرم داری ای ندبه‌خوانِ کوچه‌ها اینجا حرم داری .
. سالروزِ کاش بر رویِ مزارت سایه‌بانی بود نیست کاش امشب در بقیعت روضه‌خوانی بود نیست کاش یک زائر فقط یک شمع روشن می‌نمود جایِ تکّه‌ِسنگ اینجا آستانی بود نیست کاش جارو می‌زدم صحنِ شما را با مُژه گنبدی گلدسته‌ای  نام وُ نشانی بود نیست کاش یک بیرق فقط بالایِ قبرَت بود آه ریسه‌بندان صحنِ خاکیِ تو آنی بود نیست کاش گریه ‌ کاش ناله  کاشکی سینه‌زنی در حریمِ این کریمِ آسمانی بود نیست کاش خاکِ چادری از خاطرش بیرون شود یاد دارم پیشِ مادر کودکانی بود نیست کودکی با ضربه‌یِ سنگین به پهلو شد شهید کودکی شد پیر در روضه توانی بود نیست تکّه‌ای از گوشواره رویِ خاکِ کوچه‌هاست گوشه‌ای از خانه یاسِ ندبه‌خوانی بود نیست .
سلام بر بقیع ای بهشت برین و دارِ سلام ای زمین بقیع برتو سلام . عنبری یا عبیری یا عودی هرچه هستی بهشت موعودی . ای بقیع ای بهشت روی زمین خاکی و برتر از بهشت برین . صَدف و پر زِ گونه گونه گهر فرش و از بام عرش بالاتر . چه نگین ها که زیب سینۀ توست چه گهرها که درخزینۀ توست . آن عزیزان که در تو پنهانند جسم خاکی و یک جهان جانند . هر طرف رُخ نَهفته در دل خاک پارۀ از تن پیمبر پاک . این یکی خاک پاک دختر اوست پارۀ پیکر مطهر اوست . ساحت قُدس حَضرت زَهراست کز جَلالت شَفیعه دو سرا است . پسری را که او بجان پرورد کربلا را علم به عالم کرد . روز اسلام ازآن نشد چون شب که گره زَد به گیسوی زِینب . دره التلج و تاج دین باشد زیب او یازده نِگین باشد . این اِمامان که در بقیع دَرند اِفتخارات عالم بشرند . چار فصل کتاب تکوی نند چار رکن میانی دین ند . سدره المنتهای ایمانند ترجمان رموز قرآنند . وارِث اَنبیای صِدّی قین سایه های خدا بروی زمین . هر یکی نخلۀ زِ نخلۀ طور هریکی آیۀ زِ سورۀ نور . دست پروردگان خانۀ وحی مرغ لاهوت آشیانۀ وحی . روشنی بخش روی مِهر و مَه اند پسران عزیز فاطمه اند . مشکلی دارم ای بقیع عزیز ای تو ما را شَفیع رَستاخیز. .
. جلوه جنت به چشم خاكیان دارد یا صفاى خلوت افلاكیان دارد بقیع گر حصار كعبه را جبریل دربانى كند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است یك چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائك سایبان دارد بقیع می توان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بى نهایت چشمه اشك روان دارد بقیع بشكند بار امانت گرچه پشت كوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروكارش بود با عترت پاک رسول كى عنایت ‏با كم و كیف جهان دارد بقیع این مبارك بقعه را حاجت ‏به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع اینكه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع در پناه مجتبى در ظل زین العابدین ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبى و صادق آل رسول خفته‏اند آنجا كه عمر جاودان دارد بقیع قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع كس نمیداند چرا با قرة عین الرسول منظره فصل غم انگیز خزان دارد بقیع آخر اینجا قصه گوى رنج ‏بى پایان تست غصه و غم كاروان در كاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابى اما بازهم از تو اى انسیه حوراء نشان دارد بقیع راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت تا به كى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟ شب كه تنها می شود با خلوت روحانى‏اش اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب كه تاریک است و در بر روى مردم بسته‏اند زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع كاش باشد قبضه خاكم در آن وادى «شفق‏» چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع. کاشانی✍ . ................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. چارتا گنبد کنار هم ، عجب قابی ! که نیست خیره ام‌ شبها به سمت چار مهتابی که نیست چارتا اذن دخول از چارتا باب المراد می روم سمت بهشت از چارتا بابی که نیست گوشه ی صحن حسن می ایستم با احترام دلخوشم در آرزوهایم به آدابی که نیست در میان زائران گاهی به کنجی قانعم گرم قرآن خواندنم در کنج سردابی که نیست با دو رکعت عاشقی بالای سر ، حالم خوش است سجده کردم بارها در بین محرابی که نیست می روم نزدیک سقّاخانه ی ام البنین تشنه ام ، باید بنوشم جامی از آبی که نیست خادمی می بیندم هرگاه پلکم بسته ماند با پر قو می شوم بیدار از خوابی که نیست صحن و ایوان و رواقی نیست شاید ، من ولی حاجتی دارم که می گیرم از اربابی که هست ✍ ایام .
. نگاه کودکی‌ات دیده بود قافله را تمام دلهره‌ها را، تمام فاصله را هزار بار بمیرم برات، می‌خواهم دوباره زنده کنم خاطرات قافله را تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟ چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت ز نیزه‌دار که سر برده بود حوصله را چه کودکی بزرگی‌ست این که دستانت گرفته بود به بازی گلوی سلسله را میان سلسله مردانه در مسیر خطر گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را چقدر گریه نکردید با سه‌ساله، چقدر به روی خویش نیاورده‌اید آبله را دلیل قافله می‌برد پا به پای خودش نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را هنوز یک به یک، آری به یاد می‌آری تمام زخم زبان‌های شهر هلهله را مرا ببخش که مجبور می‌شوم در شعر بیاورم کلماتی شبیه حرمله را بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟ ✍: .
. ترکیب‌بند شهادت حضرت اُمُّ‌البنین سلام اللّه علیها‌‌ نهان می‌گوید از حیدر زبان می‌گوید از مولا زمین می‌گوید از حیدر زمان می‌گوید از مولا تمامیِ کُتب را خط‌به‌خط خواندی اگر حتماً .... به اینجا می‌رسی تاریخ‌دان می‌گوید از مولا علیٌ حُبُّهُ جُنَّة عدو او را کند تمجید ببین دشمن شبیهِ دوستان می‌گوید از مولا عصایِ دستِ احمد در غم و سختی علی بوده چه جانانه شبِ معراج جان می‌گوید از مولا زمین و آسمان مدحِ امیرالمؤمنین ‌ گفته همان شاهی که اِی‌وَاللّه بر اُمُّ‌البنین گفته چه بانویی چه اولادی عجب عشق و تولّایی‌ چه صبری و چه ایثاری عجب رفتارِ زیبایی عروسِ خانه‌یِ حق بود و رویِ شانه‌اش بیرق عروسی که به خود گفته کنیزِ بیتِ زهرایی جهادی بوده با رفتارِ خود تبیینِ دین کرده ندارد در مَرامش کِبر و خودبینی دَمی جایی کسی که در مدینه کربلایی زندگی می‌کرد پَرَش وا شد چرا که در دلِ او نیست پروایی شجاعت را شهادت را ولایت را شهامت را مدرّس می‌کند تدریس عشق و استقامت را بشیر از شیرهایِ دامنِ مادر خبر آورد پسرهایش که نَه تنها برایش یک سِپر آورد فقط بی‌بی سراغِ شاهِ دین را می‌گرفت امّا ..... پیام‌آور پیامِ مشک و دست و چشم و سر آورد به او از دستهایِ رویِ خاک و مشکِ خالی گفت وَ آن چنگی که از گوشِ گلی آویزه در آورد بشیر از بچّه‌ها می‌گفت او می‌گفت ثاراللّه اَمان از خنجری کهنه که صبرش را به سر آورد اَمان از ضربه‌هایی که پسِ سر خورده با شدّت اَمان از پایِ سر چانه‌زنی‌ها بر سرِ قیمت چه آمد بر سرِ مادر که سر از رویِ نِی اُفتاد سری بر نیزه‌ای پهلو زد وُ دُردانه هِی اُفتاد بزرگِ هر عشیره برده همراهِ خودش یک سر حرامی سنگ زد از نیزه سر نَه حکمِ رِی اُفتاد مدرّس با لباسی مُندَرِس مهمانِ بزمی شد دو چشمِ خیسِ شاگردِ کلاسِ او به وِی اُفتاد الهی شکر مادرجان نبودی کَعبِ نِی می‌زد به رویِ مویِ خاکی قطره‌هایِ سرخِ مِی اُفتاد اَمان از خیزران و کامِ عطشان و لب و دندان بخوان روضه بخوان ندبه بگو برگرد مهدی جان ✍ .
. هوایی مدینه و دلم دوباره هوای مدینه را دارد هوای صحن و سرای مدینه را دارد گمان من نشود جز مدینه جای دگر شبیه عشق و صفای مدینه را دارد کریم آل عبا آنقدر کریم است که خودش هوایِ گدای مدینه را دارد فدای قبر بدون ضریح و گنبد او چو خاکی است و بَنای مدینه را دارد به گوش دل رِسَد از هر کجا نوای حسن مدینه شورِ آقای مدینه را دارد نوا نوای حسن باشد و دَم زهرا که یادِ درد و بلای مدینه را دارد همان بلای عظیمی که بر سرش آمد به کوچه ای که نِمای مدینه را دارد صدای سیلی و درد و کبودی و صورت نشانیِ دَمِ، وایِ مدینه را دارد چنان بلای عظیم عاقبت شدش کابوس که حُکم کرب و بلای مدینه را دارد زِ راه می رسد آنکه امام منتقم است ..وَ روی شانه لوای مدینه را دارد .
. بقیع نه گنبد نه حرم نه آستانی نه خادم تا از او پرسی نشانی زیارت نامه ی این چار قبر است عزا و اشک و آه و نوحه خوانی ............ بقیع دل آیینه گریان بقیع است غم و اندوه مهمان بقیع است مدینه شمع روشن کن که هر شب شب شام غریبان بقیع است ایام ✍ .
. سالروزِ در خیالم چشم می‌دوزم به گنبد تا بسوزم باید از داغِ شما  با روضه‌یِ زهرا  بسوزم نیست خورشیدِ جهان‌افروز محتاجِ چراغی دوست دارم من که شمعی باشم و اینجا بسوزم این تماشایِ حریمِ خاکیِ شاهِ کرامت آنقَدَر سخت است باید در دلِ دریا بسوزم مجتبیٰ یعنی غریبی  بغضِ سنگین  آهِ مُمتَد مجتبیٰ یعنی بگویم  کوچه  واویلا  بسوزم صحنِ مادر گمشده  صحنِ پسر گنبد ندارد من نمی‌دانم بسازم با مصیبت  یا بسوزم آفتابِ داغ می‌تابد  دلم آتش بگیرد سایه‌بانی هم نمی‌بینم در اینجا تا بسوزم سوختن سهمِ حسن سهمِ تمامِ سینه‌زن‌هاست هر دوشنبه می‌کنم این روضه را برپا بسوزم کوچه‌ای تنگ و دلی سنگ و صدایِ ضربِ سیلی باید از این غصّه تا دیدارت اِی آقا بسوزم ✍ .
. ما نمی‌بینیم اما چارتا گنبد که هست تا بلندای فلک، نوری از این مرقد که هست ما نمی‌بینیم اما قامت گلدسته ها مطمئناً با ستون آسمان هم قد که هست ما ضریحی را نمی‌بینیم اما شک نکن دردمندی که شفا از دوست می‌خواهد که هست یا کریم از مهر تو گردد کبوتر، "یاکریم" پس میان بال‌ها قطعاً وبالی بد که هست مهربانی تو هرگز نیست کتمان کردنی ردِ‌ دستِ تو به سینه جای دستِ‌رد که هست جای ما خالی‌ست اما بر نسیمی از خیال یک دل بی‌تاب که سوی تو می آید که هست صحن ها خاکی‌ست اما آسمان‌ها شاهدند چشم‌هایی که برایت خوب می‌بارد که هست بوی باران بهشت آمد، دلم را باد برد هرچه باداباد، سهمم گریه‌ی بی حد که هست از خراب‌آباد می‌آیم به سوی این حرم این حرم قطعاً برایم بهترین مقصد که هست کربلا شب‌های جمعه میزبان فاطمه‌ست هر دوشنبه، او به یاد بچه‌ی ارشد که هست پس به جای زائرانی که کنارت نیستند مادری که عاشقانه دوستت دارد که هست فاطمه ثابت کند در این حرم از غربتت هیچکس حتی نباشد، عشق، صددرصد که هست نیست بُعد منزل اما جای ایوان حسن پنجره فولاد و سقاخانه‌ی مشهد که هست ✍ .
. یکی بگفت که اول رَویم صحن رسول یکی بگفت بگیریم اجازه را ز بتول چهار گنبد زیبا در آسمان بقیع و یک حرم که به قدر بقیع گشته وسیع محیط این حرم از هر حرم بزرگتر است در این حرم کرم از هر کرم بزرگتر است ضریح اطهر ام البنین به کنج حرم بهانه داده دوباره به چشم های ترم چقدر بسته دخیلی که باز ، گشته طناب گرفته اند ز ام البنین چه زود جواب به مهربانی این خادمان ندیده بشر ز حسن خلق ، تماما پر و تهی ز تشر نه خواب نیست ، توان دید با دو چشم چه زود مدینه می شود آزاد از حصار یهود ✅حسین رئوفی فروردین ۱۴۰۳ .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af