.
ایام #تخریب_بقیع
هوایی مدینه...
دلم دوباره هوای مدینه را دارد
هوای صحن و سرای مدینه را دارد
گمان من نشود جز مدینه جای دگر
شبیه عشق و صفای مدینه را دارد
کریم آل عبا آنقدر کریم است که
خودش هوایِ گدای مدینه را دارد
فدای قبر بدون ضریح و گنبد او
چو خاکی است و بَنای مدینه را دارد
به گوش دل رِسَد از هر کجا نوای حسن
مدینه شورِ آقای مدینه را دارد
نوا نوای حسن باشد و دَم زهرا
که یادِ درد و بلای مدینه را دارد
همان بلای عظیمی که بر سرش آمد
به کوچه ای که نِمای مدینه را دارد
صدای سیلی و درد و کبودی و صورت
نشانیِ دَمِ، وایِ مدینه را دارد
چنان بلای عظیم عاقبت شدش کابوس
که حُکم کرب و بلای مدینه را دارد
زِ راه می رسد آنکه امام منتقم است
..وَ روی شانه لوای مدینه را دارد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#امام_حسن
#بقیع
.
.
#هشتم_شوال
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام
من زائر قبور خراب مدینه ام
آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست
هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست
آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود
حتی جوان ز غربت آن پیر می شود
خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است
از گریه های فاطمه آیینه کاری است
اهل مدینه باب عداوت گشوده اند
بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند
هرکس دم از علی زده تخریب می شود
صدیقۀ مطهره تکذیب می شود
دنبال بی کس اند که تنها ترش کنند
صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند
ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند
تفریحشان تمسخر هر نالۀ ی بلند
در خواب هم نشان حیا را ندیده اند
نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند
بغض علی زبانه کشد از وجودشان
رنگ ریا گرفته همه تار و پودشان
روزی که راه حضرت صدیقه بسته شد
با ضربه ای حریم ولایت شکسته شد
ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است
تصویر چادریست که در کوچه خاکی است
امواج یک صدا دلم آزار می دهد
گویا صدای صورت و دیوار می دهد
گویا به گوش می رسد از قصۀ ی فدک
آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک»
تصویر هر چه درد از آن صحنه شد بدیع
یک گوشه ای ز غربت آن لحظه شد بقیع
اوراق خاطرات غیورانه نیلی است
هر چه که هست صحنۀ یک ضرب سیلی است
بی درد مردمان زمان جان مرتضی
ما را رها کنید بمیریم زین عزا
روزی رسد ز سینه غم آزاد می کنیم
همراه منتقم حرم آباد می کنیم
گلدسته می زنیم چونان صحن کربلا
گنبد بنا کنیم چونان مشهد الرضا
ما داغ دار سیلی ناحق مادریم
چشم انتظار منتقم آل حیدریم
#قاسم_نعمتی ✍
#تخریب_بقیع
.
.
#غزل_مصیبت
#تخریب_بقیع
خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکیاَت
این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکیاَت
شاهِ کَـرَم ... امیرِحَـرَم .... صـاحبِ عَـلَم
شد آتـشی به سینهیِ ما قبرِخاکیاَت
افـتاده سـایهیِ عَلَـمَت برسـَرَم ولـی...
بیسایهبان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکیاَت
قـابی به پیـشِ زائـرتان در زیارت است
دیـوار وُ شـبهِ پنجـرهها قبرِخاکیاَت
صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار
سرفصل وُ متنِ روضهیِ ما قبرِخاکیاَت
باید بمـیـرم از غـمِ اربابِ بـیکفـن
دِق مـیدهد مرا به خـدا قبرِخاکیاَت
بارانِ چشمهایِ تَرَم ندبهخوان شده
شد ندبهخوان به امرِخدا قبرِخاکیاَت
#سالروز_تخریب_بقیع #روضه #غزل
#امام_حسن_علیه_السلام
#حسین_ایمانی✍
.
.
ایام #تخریب_بقیع
جلوه ی جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
گر حصار کعبه را جبریل دربانی کند
صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع
گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع
گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است
یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع
گرچه می تابد بر او خورشید سوزان حجاز
از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع
می توان گفت از گلاب گریه ی اهل نظر بی نهایت چشمه ی اشک روان دارد بقیع
بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را
قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع
تا سر و کارش بود با عترت پاک رسول
کی عنایت با کم و کیف جهان دارد بقیع
این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست
در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع
این که ریزد از در و دیوار او گرد ملال
هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع
چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه
پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع
فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین
این همه همسایه ی عرش آستان دارد بقیع
در پناه مجتبی در ظلِّ زین العابدین
ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع
باقر علم نبی و صادق آل رسول
خفته اند آن جا که عمر جاودان دارد بقیع
قرن ها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
داغ هجده ساله زهرای جوان دارد بقیع
کس نمی داند چرا یا قرة عین الرسول
منظره فصل غم انگیر خزان دارد بقیع
آخر این جا قصه گوی رنج بی پایان توست
غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع
خفته بین منبر و محرابی اما باز هم
از تو ای انسیه ی حورا نشان دارد بقیع
راز مخفی بودن قبر تو را با ما نگفت
تا به کی مهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟
شب که تنها می شود با خلوت روحانی اش
ای مدینه انتظار میهمان دارد بقیع
شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته اند
زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع
کاش باشد قبضه ی خاکم در آن وادی «#شفق »
چون ز فیض فاطمه خطِّ امان دارد #بقیع.
#محمدحسین_بهجتی_اردکانی
.
.
ایام #تخریب_بقیع
امامان بقیع علیهم السلام
ما مشتری و گرمی بازار بقیعت
تو قبله ای و کعبه خریدار بقیعت
جز کوی تو ما را نبود منزل و جائی
این دل شده دربند و گرفتار بقیعت
کم نیست غمی را که غمت داد به عالم
چون کعبه دو عالم شده غمخوار بقیعت
تنها نه زمین بلکه همه عالم هستی
از غربت تو گشته شرربار بقیعت
سوز دل عشاق جگر سوخته ی تو
چون شمع شب افروز شب تاربقیعت
مهتاب شب تار کشد ناله ی جانکاه
بر ظلمت و تاریکی غمبار بقیعت
خاکی که گرفته ست به بر قبر شریفت
اکسیر حیات است به زوار بقیعت
اشکی که از این دیده بریزد ز برایت
مانده ست نشان بر در و دیوار بقیعت
دل داده مسیحا به تو و از تب داغت
بیتاب شده ست و شده بیمار بقیعت
با آنهمه اندوه که در کرب و بلا هست
خود کرب و بلا گشته عزادار بقیعت
#اسلام_مولایی ✍
.
.
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
در عزای هشتم شوال و سالروز تخریب بقیع
گلدسته ها افتاد و غم دور و برم ریخت
قلبم شکست و اشک، از چشم ِ ترم ریخت
برخواست آه از عرش...تا با خشم و کینه
گنبد؛ زمین افتاد و بنیانِ حرم ریخت
آنکس که بارگاه را تخریب میکرد
با دستِ دیگر خاک عالم بر سرم ریخت
بالا سرِ هر مقبره مثل کبوتر
پرپر زدم آنقدر که بال و پرم ریخت
ویرانه شد حالِ بقیع و قبلِ روضه
ماتم رسید و بغض را در حنجرم ریخت
لبخند زد زهرا(س)! دعایش کرد خیلی...
با گریه؛ چایِ روضه را تا مادرم ریخت
داغِ امامانِ بدونِ صحن و زائر
مرثیه هایِ تازه را در دفترم ریخت
مانندِ باران بر سرِ خیلِ محبّین
از گرد و خاکِ قبرشان لطف و کرَم ریخت
بیش از همه داغِ حسن(ع) عمری دمادم
یک آتشِ سوزان به قلبِ مضطرم ریخت
تنها حسن(ع) در کوچه دید آنچه نباید...
حرف از جسارت بود و قلبِ مادرم* ریخت!
* حضرت زهرا سلام الله علیها
#مرضیه_عاطفی بهار ۱۴۰۴
#هشتم_شوال
#تخریب_بقیع
#کوچه_بنی_هاشم
.
.
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
.
رویای سلسبیل به کامم سراب شد
بالاتر از بهشت بهشتی خراب شد
.
تسبیح اشک پاره شد و خون ز دیده رفت
اسم مدینه باعث این التهاب شد
.
از خانه سوختگان ، خانه سوخت باز
جانی که نیمه بود دوباره عذاب شد
.
وقتی شکست کنگره ها قلب ما شکست
رویای صحن و گنبد و مرقد جواب شد
.
نام غریب آمد و گفتند قرعه چیست؟
نام بقیع و نام حسن انتخاب شد
.
با چار قبر خاکی فرزند فاطمه
در زیر آفتاب دل ما کباب شد
.
از وضع قبر مادر سقای کربلا
برعکس مشک ، چشم ترم خیس آب شد
.
اینجا اگر که منع حرم شد ، به کربلا
منع کفن به حضرت عالیجناب شد
.
اینجا خرابه کردن گنبد ثواب داشت
آنجا خرابه بردن طفلان ثواب شد
.
اینجا به دفع زائر اگر ، سد شده طناب
آنجا به دست طفل سه ساله طناب شد
.
#علیرضا_وفایی خیال-بهار ۱۴۰۴✍
#تخریب_بقیع
#هشتم_شوال
#بقیع_را_میسازیم
.
.
ایام #تخریب_بقیع
ای کاش پیاده شود این طرح بدیع
از هشتم شوال الی هشت ربیع
همگام شود امامت صاحب عصر
با ختم پروژه ی حرم های بقیع
#محمدجواد_منوچهری ✍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_حرم_های_بقیع
.
.
#تخریب_بقیع
یک روز به لعنت است و یک روز درود!
این است حدیث شیعه با آل سعود!
دشنام نمی دهم ولی لعنت بر
تخریب گر بقیع، هر آلی بود...
#محمدجواد_منوچهری ✍
#تخریبقبورائمهبقیععلیهالسلام
.
.
ایام #تخریب_بقیع
باغ بهشت
به ظاهر اگر چه بقیع ویران است
به چشم باطن اگر بنگری گلستان است
چهار دسته گل فاطمه به صحن بقیع
چهار باغ بهشتی سبز یزدان است
مبین که شمع و چراغی درآن شبستان نیست
ببین سپهرِ پُر از کهکشان و تابان است
مدینه مهبط وحی است و بر رسول قسم
چهار ناطق قرآن به دامن آن است
مدینه بحر خروشنده ای ز توحیداست
بقیع او پُرِ یاقوت و دُرّ و مرجان است
صدای ناله ی افلاکیان به ما گوید
که این بقیع،همان گلشن شهیدان است
نشان ز غربت حیدر اگر که می خواهی
هنوز تربت زهرا ز دیده پنهان است
اگر که جان و دل شیعه سخت می سوزد
اما عصر در آن جا همیشه گریان است
من از تنی که پُر از تیر شد چه بنویسم
قلم فتاده ز دستی که باز لرزان است
ز ناله های دل امّ بی بنین آن جا
شبیه علقمه و کربلا، نیستان است
بدان امید که روزی ز خویش می پرسیم
که این حریم بقیع است یا خراسان است
سفر به بال دل خود کند«وفایی» و باز
به اذن دوست به شهر مدینه مهمان است
#سیدهاشم_وفایی ✍
.
.
#ترکیب_بند مرثیه
بهمناسبت #هشتم_شوال
سالروز #تخریب_بقیع
نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانهای
چشمها چیزی نمیبینند جز ویرانهای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری اینجا نخواهد خورد آبودانهای
سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانهای
روضه ممنوع است، حتی بیصدا و زیر لب!
پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانهای
روز و شب گرم طواف قبلههای خاکیاند
با دوچشم کاسهی خون دستهی پروانهای
«بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را»
عاقبت آباد میبینیم این ویرانه را
دردهای ما درِ این خانه درمان میشود
چونکه درد شمع با پروانه درمان میشود
ننگ بر آن دل که اینجا آمد اما درد او
زیر بار منّت بیگانه درمان میشود
تا نفس دارم در این خانه خواهم بود و بس
چون کبوتر در میان لانه درمان میشود
سر به خاک ایکاش بگذارم برای گریهام
حال هر آشفتهای با شانه درمان میشود
تازه فهمیدم که در ویراننشینی حکمتیست
ساکن ویرانه در ویرانه درمان میشود
ظاهرا ویرانه، اما «خانهی امید» ماست
روز آبادانی این صحن خاکی عید ماست
چارگل از فاطمه در این چمن خوابیدهاند
از غریباناند، گرچه در وطن خوابیدهاند
چار رکن عالم ایجاد، بیشمعوچراغ
سالهایسال در این انجمن خوابیدهاند
هر یکی مسموم زهر بیوفاییها شدند
با دلی آکنده از رنج و محن خوابیدهاند
در هیاهوی سکوت قدرنشناسان شهر
جمعی از پروردگاران سخن خوابیدهاند
«خوش هوای دلکشی دارد گلستان بقیع
ساکنانش جمله با یک پیرهن خوابیدهاند»
غم به دلها میرسد چندین برابر در بقیع
روضه دارد حضرت زهرای اطهر در بقیع
سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است
راه در دنیای او چندین برابر بسته است
فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس
در مقام قُرب او جبریل هم پربسته است
هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق
روضههای او خصوصی شد، اگر در بسته است
جز پریشانی ندارد حاصلی بیمادری
چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است
از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت
روضههای فاطمیه غالباً سربسته است...
یکنفر هر روز میآید زیارت میکند
آنکه روزی این حرمها را مرمت میکند
ماه پنهانی و از مهر تو هرجا روشن است
همزمین، همآسمان، همعرشاعلی روشن است
با امید انعکاس جلوهای از نور تو
چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است
از همه دلسردم، اما در دلم با یاد تو
شعلهای دارم که تا روز مبادا روشن است
« مدعی گوید که با یکگُل نمیآید بهار؟ »
اینمعما پاسخش سختاست، اما روشن است
یکنفر میآید و دنیا گلستان میشود
هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است
عاقبت یکروز این غمخانه احیا میشود
صاحب ایوانطلاها و حرمها میشود
#مجتبی_خرسندی ✍
.
.
#تخریب_بقیع
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
#8شوال
در آفتاب تو انوار کبریاست مدینه
به سویت از همه سو چشم انبیاست مدینه
اگر چه غریبی نشسته بر در و بامت
هماره با دل ما نامت آشناست مدینه
تو همچو حلقه ی انگشتر و نگین شریفت
تن مقدس پیغمبر خداست مدینه
به بیت فاطمه و باب جبرئیل تو سوگند
تو قبله ی دل مایی خدا گواست مدینه
به هر طرف که نهم روی خویش روی دل
به مسجد الّنبی و مسجد قباست مدینه
هنوز چشم تو محو است بر نماز محمّد
هنوز بانگ بلالت به گوش ماست مدینه
هنوز از جگر نخل سبزهای تو بر پا
صدای ناله ی العفو مرتضاست مدینه
هنوز از نفس جبرئیل، گوش دلت را
نوای روح برانگیز هل اتاست مدینه
نیازمند به ناز طبیب نیست وجودم
که در نسیم مسیحایی ات شفاست مدینه
کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا؟
که گرم زمزمه و ناله ی دعاست مدینه
به اشک دیده ی مهدی به خون سینه ی زهرا
مزار فاطمه و محسنش کجاست مدینه؟
صدای ناله ای از کوچه می رسد به گمانم
صدای ناله ی جانسوز مجتباست مدینه
چرا خراب نگشتی در آن غروب غم افزا؟
که فاطمه زخدا مرگ خویش خواست مدینه
به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی
که روز تو چو شب تیره غم افزاست مدینه
سئوال میکنم از تو بگو به حق پیمبر
به روی فاطمه سیلی زدن رواست مدینه؟
سرشک دیده ی مولا گذشت از سر هستی
اگر چه گریه ی او در تو بی صداست مدینه
#حاج_غلامرضا_سازگار
.