eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
271 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز اگر دغدغه مند وُ نگرانيد "در خانه بمانيد" بر آتش بحران همگى گل بنشانيد "در خانه بمانيد" پيشنيه ی تاريخى ديرينه ی دوران اى ملت ايران گر مدعى دانش و فرهنگ جهانيد "در خانه بمانيد" در رشت وُ قم وُ نصف جهان وُ رى وُ كرمان در مشهد وُ تهران یا ساکن شيراز وُ اراك وُ همدانيد "در خانه بمانيد" خدمت به اطباء وُ پرستار نكرديد، نكرديد در شهر نگرديد خيرى نرسانديد اگر ، شر نرسانيد "در خانه بمانيد" خواهيد كه ايران بشود فاتح و پيروز در موسم نوروز اينقدر از اين شهر به آن شهر نرانيد "در خانه بمانيد" فرصت شده در خانه بهم عشق بورزيد هر روز بخنديد وقت است غبار از دل وُ از خانه تكانيد "در خانه بمانيد" يك وقت عزيز خودتان ميرود از دست اين واقعيت هست من آنچه كه شرط است نوشتم كه بدانيد "در خانه بمانيد" بر كاسب و مستاجر و خود رحم نماييد محبوب خداييد اين فرصت پيش آمده را قدر بدانيد "در خانه بمانيد" آن چند سلبريتى معروف كه هستند گوييد برقصند كمتر وسط غصه ی ما دُر بفشانيد "در خانه بمانيد" اى محتكران نان نخوريد از تب ويروس اى عده ی منحوس بر گُرده ی مردم همه تان بار گرانيد "در خانه بمانيد" خنجر به دُم فيل زدى هفته اى يكبار اى دولت بيكار بهتر كه نياييد كه اسباب زيانيد "در خانه بمانيد" پس شنبه ی موعود چه شد عامل تشويش؟ خوش مي گذرد كيش؟ مردم همه در رنج وُ شما امن وُ امانيد "در خانه بمانيد" اى ملت ما بدتر از اين را گذرانديد در بند نمانديد چون رود خروشان همگى در جَرَيانيد "در خانه بمانيد" اين مملكت از روز ازل مال حسين است بين الحرمين است در خلوت خود بعد دعا روضه بخوانيد "در خانه بمانيد" شاعر : اشعار حسینی، آموزش مداحی در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
حسين قافله ات نيّتِ سفر دارد تو ميروي و خدا از دلت خبر دارد براي بدرقه اُمّ البنين هم آمده است به جاي مادرتان دست بر كمر دارد مسيرتان،زياد است و دخترت كوچك براي دختر تو اين سفر خطر دارد براي قاسم از اينجا زره ببر آقا براي پيكر او سنگها شرر دارد ميان قافله ات جا كه هست با زينب بگو كه چادر و معجر اضافه بر دارد بيا حسين عوض كن تو ساربانت را گمان كنم كه به انگشترت نظر دارد   بيا براي خودت هم كفن بخر آقا ثواب دارد عزيزم كجا ضرر دارد http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
ميان بركه افسوس اشك ماه افتاد بزرگ قافله سالار عشق راه افتاد . دم وداع حسين از مدينة النبي است زمان تلخ خداحافظى زينبى است . . بدون يار ، بزرگ قبيله راهى شد پس از زيارت مادر ، عقيله راهى شد از اين به بعد شروع غم و مصيبت اوست مزار فاطمه را ، آخرين زيارت اوست صدا زد اى شب غم پرورم خداحافظ مدينه ، خاطره مادرم ، خداحافظ چقدر گريه از آن ديده ترش رفته كنار قبر غريب برادرش رفته در آمده بخدا گريه بنى هاشم به گريه هاى حسين و به گريه قاسم پس از نماز به همراه يادگار حسن بقيع رفته نشسته سر مزار حسن پس از برادر خود ميل عطر ناب نكرد حسين بعد برادر دگر خضاب نكرد پس از برادر خود ميل عطر ناب نكرد حسين بعد برادر دگر خضاب نكرد بناست تا برود كه به خون خضاب كند تمام گلشن او را خزان گلاب كند در آنطرف همه جمعند دور احساسش نشسته ام بنين در كنار عباسش به گريه گفت بى آن نور عين بازنگرد برو ولى پسرم بى حسين بازنگرد برو غلام حسين و غلام زينب باش مراقب پسر فاطمه مرتب باش . . غرور را به تو شرمندگى بدل نكنى دم وداع مرا پيش او بغل نكنى . . بميرد ام بنين ياورى ندارد او زمان رفتن خود مادرى ندارد او . . منم كنيز حسين و تو نيز نوكر او هزار مرتبه جانم فداى مادر او . . غروب رفتن او بود آفتاب گريست همينكه پشت سرش ريخت آب ، گريست صدا زدند بيا ناقه را بگير عباس رباب آمده ، قنداقه را بگير عباس حسين گفته كه گهواره را تو بردارى سپرده است كه مشك اضافه بگذارى . . چه گلشنى چقدر لاله هست در نسلش رقيه هست بدوش عمو ابالفضلش براى بدرقه جمعيتى زياد نبود براى اهل مدينه دو جمله او فرمود . . حسين گفت كه رفتن دليل ميخواهد خدا مرا ته مقتل قتيل ميخواهد . . بناست تشنه مرا در كوير بيند او مرمل بدما در حصير بيند او . . خدا بناست كه عطشان ببيندم عشق است بدون پيرهن عريان ببيندم عشق است غرامت از تن من نيزه دار كسب كند مرا به خاك لگد كوب سم اسب كند . . خدا بناست ببيند اسير ، زينب را به نام صبر نمايد شهير زينب را خدا اراده نموده در ازدحام رود زنى كه پرده نشين بود بزم عام رود http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ماییم مست جام تو یا زین العابدين خانه خراب نام تو یا زين العابدين هستیم مرغ بام تو یا زين العابدين مست علی الدوام تو یا زين العابدين پس می دهم سلام تو یا زین العابدین دردم همینکه باتو دوا میشود بس است ذکرم همینکه نام شما میشود بس است لطف تو دستگیر گدا می شود بس است وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است با رحمت مدام تو یا زین العبادین با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟ آب دهان کیست چنین کیمیا گری آورده ام برات اگر دیده تری فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری به به به این مرام تو یا زین العابدین نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما فطرس که نه کنار تو هدهد شدیم ما با اشتیاق دام تو یا زین العابدین مهر غلامی پدرت بر جبین ماست حب الحسین روز قیامت نگین ماست شهبانوی مجلله شورآفرین ماست نامش شرافت همه سرزمین ماست ایران فدای مام تو یا زین العابدین روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط آواره حسین دراین راه شد فقط مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط دلبست بر امام تو یا زین العابدین نخل بهشت از رطبت بوسه ميگرفت جبریل از نماز شبت بوسه ميگرفت سجاده نیز از لقبت بوسه ميگرفت آنقدر حسین از دولبت بوسه ميگرفت جانم به این مقام تو یا زین العابدین نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است بالای ساق عرش عمودت مشخص است یکپارچه علیست وجودت ، مشخص است زهرا در این قیام و قعودت مشخص است حق کرده احترام تو یا زین العابدین ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات شد خط به خط برادر قرآن صحیفه ات دارد شکر کلام تو یا زین العابدین کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر آقای دوستان خدا ای امان شهر ابری شده است بار دگر آسمان شهر با سجده غلام تو یا زین العابدین مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است یک اربعین تکیه گاه تو زینب است وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است شد استوار گام تو یا زین العابدین کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای با دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای ابن زیاد را سرجايش نشانده ای کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای احسنت بر قیام تو یا زین العابدین آویز دست مادر من نذر مرقدت دو گوشوار دختر من نذر مرقدت فرشی که هست در بر من نذر مرقدت چیزی نداشتم سر من نذر مرقدت قبر بدون بام تو یا زین العابدین شاید دوباره صحن و سرایی درست شد بین مدینه نیز بنایی درست شد یک گنبد امام رضایی درست شد آخر ضریح های طلایی درست شد آنجا به احترام تو یا زین العابدین با ما ز دردهای شب قافله بگو از زخم گردن و اثر سلسله بگو از خار و پا و سوختن و آبله بگو از طرز خنده های بد حرمله بگو دور و بر خیام تو یا زین العابدین با تو حدیث کرببلا ترجمة شد و دانه به دانهء شهدا ترجمه شد و با یک حصیر مرثیه ها ترجمه شد و جسم مرمل بدما ترجمه شد و با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین .
نـمی دانم بـگریم یـا بخندم به شـادی دل ببندم یـا نبندم که صدها نیمه شعبان آمد و رفت نیامـد دلـبـر گـیسـو کـمنـدم...😭
. دارم به خاطر حَرَمَت گریه می کنم از شوق سفره یِ کرمت گریه می کنم در روضه هایِ مُحترمت گریه می کنم وقتی برای درد و غمت گریه می کنم حتی علی و فاطمه خوشحال میشوند در خانواده ات همه خوشحال میشوند دنیا ندید وسعتِ بالاتر از تو را سائل ندید جز خودت آقاتر از تو را دستی ندید دستِ بفرماتر از تو را یثرب ندید حضرتِ تنهاتر از تو را تنها میانِ خانه و تنها میانِ شهر زخم زبانِ همسر و زخم زبانِ شهر پایِ غریبی تو به پا برنخواستند یا دشمنت شدند و یا برنخواستند مُشتی حرامزاده ز جا برنخواستند وارد شدی به پایِ شما برنخواستند اهل مدینه ناز شما را کشیده اند یک عده جانماز شما را کشیده اند با خنده زخم بر جگرت میگذاشتند اهل مدینه سر به سرت میگذاشتند گاهی عصا به رویِ پرت میگذاشتند یک کوزه سَمّ کنار سرت میگذاشتند تنها ، غریب ، بی کس و آرام میروی از کوچه هایِ طعنه و دشنام میروی در کوچه میروی ، غم مادر نشسته است قنفذ در این مسیر مُکَرَر نشسته است در پیش تو مُغیره به منبر نشسته است درخانه پایِ قتل تو همسر نشسته است این زهر و دردِ سوختنت فرق میکند تو طرز دست و پا زدنت فرق میکند زانو بغل مکن چقَدَر آه میکشی تو در جوابِ اهل گذر آه میکشی با راز خویش تا به سحر آه میکشی داری به جای چند نفر آه میکشی در آه آهِ خویش تو مویت سفید شد در کوچه ای امیدِ دلت نا امید شد تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست تقصیر تو نبود دلِ اطهرش شکست تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست گیرم که دست تو سپر مادرت نشد تقصیر تو نبود قدت یاورت نشد بیرون بریز این جگر پاره پاره را بیرون بریز غُصه یِ این گوشواره را زینب رسیده است بگو راهِ چاره را خونابه هایِ دور لبِ پُر شراره را با مقنعه دهان تو را پاک میکند این خاکِ گیسوانِ تو را پاک میکند خون لخته رویِ پیرُهنت ریخته شده آلاله وقت آمدنت ریخته شده هفتاد تیر در بدنت ریخته شده هم خونِ تازه از کفنت ریخته شده دارد حسین پیش تو از حال میرود او از کنار تو تهِ گودال میرود شکر خدا که پیرُهنت در نیامده با زور خاتم یمنت در نیامده دیگر لباسهایِ تنت در نیامده یا چوبِ نیزه از دهنت در نیامده شکر خدا که پیکرِ پاکِ تو پا نخورد سرنیزه ای میانِ گلویِ تو جا نخورد اما حسین صورتِ از خون خضاب داشت در دل برایِ خواهرِ خود اضطراب داشت یک کوه غُصه داشت ولیکن رباب داشت جا در میانِ مجلس و بزمِ شراب داشت با چوبدست رویِ لبش مینواختند یک عده مست رویِ لبش مینواختند ..___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
عاشق همیشه قسمتش حیران شدن بود پاره‌گریبان ، بی سر و سامان ‌شدن بود اول قرار ما دو تا قربان شدن بود رفتی و سهم من بلاگردان شدن بود یکسال و نیم آتش‌گرفتن سهم من بود تقدیر پروانه از اول سوختن بود یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم با هر نخ پیراهن تو گریه کردم خیلی برای کشتن تو گریه کردم با خنده‌های دشمن تو گریه کردم هرشب بدون تو هزاران شب گذشته دیگر بیا آب از سر زینب گذشته آخر مرا با غصّه‌ی ایّام بردند با خاطرات سیلی و دشنام بردند بین همان شهری که بزم عام بردند این آخر عمری مرا در شام بردند پروانه ها خاکسترم را جمع کردند از زیر سایه بسترم را جمع کردند گفتم به عبدالله که یاد قَرَن کن کمتر کنارم صحبت از باغ و چمن کن این آخر عمری مرا رو به وطن کن من را میان کهنه پیراهن کفن کن با قاسم و عباسم و اکبر بیائید من را بسوی کربلا تشییع نمائید حالا دگر بال و پری دارم، ندارم در آتشت خاکستری دارم، ندارم من سایه‌ی بالاسری دارم، ندارم چیزی به جز چشم تری دارم، ندارم آنقدر بین کوچه‌ها بال و پرم سوخت آنقدر بعد کربلا موی سرم سوخت باور نخواهی کرد با اغیار رفتم با چادر پاره سر بازار رفتم خیلی میان کوچه‌ها دشوار رفتم با ناسزای تند نیزه‌دار رفتم یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم با آستینم با چه وضعی رو گرفتم یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند دیدم تنت را زنده‌زنده چال کردند یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم در گوشه‌ی مقتل تو را گم کرده بودم دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت عمّامه‌ی پیغمبرت دست کسی رفت هم یادگار مادرت دست کسی رفت هم روسریِ دخترت دست کسی رفت هم خویش را پهلوی تو انداختم من هم چادرم را روی تو انداختم من ...................................................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. فصل شكفتن شده است و بار ندارم پيش ترازوى تو عيار ندارم ابري ام و چشم اشكبار ندارم هيچ شباهت به روزه دار ندارم روزه خود را تباه می کنم ای وای یکسره من اشتباه می کنم ای وای در رمضان هم گناه می کنم ای وای شرم ز مهمانی نگار ندارم روزه نبودند چشم و گوش و زبانم روزه نبودند فکر و قلب و گمانم این دل هر جایی است قاتل جانم بر دل هر جایی ام مهار ندارم در دل من كه سزاش هست مجازات ميل گناه است بيشتر ز مناجات ياد خدا نيست دلم اغلب اوقات با تو دگر نیمه شب قرار ندارم آينه قلب من غبار گرفته دور مرا تنگى حصار گرفته پای مرا بین راه خار گرفته در ره تو گام استوار ندارم تا بسوی معصیت شدم متمایل خواب گرفته مرا زمان نوافل جای دعا رفته ام به مجلس باطل من جلوى نفسم اختيار ندارم فرصتم از دست رفته است ببخشید توبه من باز هم شکست ببخشید جرم مرا هرچه بود و هست ببخشید گرچه به درگاهت اعتبار ندارم گرچه بدم داشتم ولای علی را پیش کشیدم دوباره پای علی را جان علی کن نظر گدای علی را غیر ولایش من افتخار ندارم مرغ دلم سمت آسمان نجف رفت دل ز کفم لحظه اذان نجف رفت در بغل شاه مهربان نجف رفت نزد علی غم به روزگار ندارم مطمئنم وقت مرگ نور خدا هست حضرت زهرا کنار بستر ما هست چونکه به ما گفته اند امام رضا هست وحشتی از قبر و احتضار ندارم نوکر خود را حسین وا نگذارد سینه زنش را به حشر جا نگذارد بر دل ما داغ کربلا نگذارد جز حرمش بر دلم قرار ندارم ✍ ........................................................................ گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
آن شب که بین هاله ای از نور بودم بین پروبال ملک مستور بودم وقتی مرا بردند از پیش پیمبر تا خانه مرد دلیر بدر حیدر گفتم علی جان گرچه ناموس خدایم اما برای تو کنیزی می نمایم من آمدم در خانه ات سوسو کنم من با عشق زیر پات را جارو کنم من گفتم علی جان کارهای خانه با من گردیدن دور تو چون پروانه با من گفتى تو كه باشى دلم گرم است زهرا با تو تنور خانه ام گرم است زهرا . آوردمت در خانه ام ريحانه باشى بانوى من خانوم اين كاشانه باشى . گفتى بيا تا جان به پاى تو بريزم گفتى براى اولين دفعه "عزيزم" . آن شب ميان قلب زهرا خانه كردى يادم نرفته موى من را شانه كردى . گفتى اگر چه خواجه لولاك هستم زهراى من بر ساحت تو خاك هستم . از كوثر چشمت عزيزم باده نوشم زهرا كه دارم پس زره را ميفروشم . گفتى كه ميبالم به پيوند تو زهرا جان على قربان لبخند تو زهرا . گفتى ترا احمد امانت داده بر من بيرون نيا از خانه ات حتى اگر من... . با دست بسته رفتم و زانويم افتاد يا ريسمان كينه بر بازويم افتاد . زهرا نيا بيرون كه اين كابوس سخت است آرى زمين افتادن ناموس سخت است . از جاى اينكه هر دو دستم را ببندند ايكاش بين كوچه چشمم را ببندند . بلكه نبينم زير دست و پا ميافتي در كوچه تا پاميشوى از جا ميافتى . حيدر بميرد خار بر رويت نگيرد ميخ در خانه به پهلويت نگيرد . حيدر بميرد با مغيره در نيفتى بر روى خاك كوچه ها با سر نيفتى . حيدر بميرد نشنود نيلى شدى تو يا در گذر آزرده از سيلى شدى تو . آن شب به او گفتم علی یار تو هستم هرچه که پیش آید طرفدار تو هستم . گفتم تحمل کردن مسمار با من افتادن بین درودیوار با من گفتم که پژمردن میان کوچه با من حتى زمین خوردن میان کوچه با من خانه نشینی مدینه با تو باشد هر شب پرستاری سینه با تو باشد گفتم علی جان سایه ی بالاسرم باش کوچه که رفتم خواهشا دوروبرم باش هر دم کنارم باش بار من نیفتد در بین کوچه گوشوار من نیفتد ... ......................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شاعران: و آن شب که بین هاله ای از نور بودم بین پروبال ملک مستور بودم وقتی مرا بردند از پیش پیمبر تا خانه مرد دلیر بدر حیدر گفتم علی جان گرچه ناموس خدایم اما برای تو کنیزی می نمایم من آمدم در خانه ات سوسو کنم من با عشق زیر پات را جارو کنم من گفتم علی جان کارهای خانه با من گردیدن دور تو چون پروانه با من گفتى تو كه باشى دلم گرم است زهرا با تو تنور خانه ام گرم است زهرا آوردمت در خانه ام ريحانه باشى بانوى من خانوم اين كاشانه باشى گفتى بيا تا جان به پاى تو بريزم گفتى براى اولين دفعه "عزيزم" گفتى اگر چه خواجه لولاك هستم زهراى من بر ساحت تو خاك هستم از كوثر چشمت عزيزم باده نوشم زهرا كه دارم پس زره را ميفروشم گفتى كه ميبالم به پيوند تو زهرا جان على قربان لبخند تو زهرا گفتى ترا احمد امانت داده بر من بيرون نيا از خانه ات حتى اگر من... با دست بسته رفتم و زانويم افتاد يا ريسمان كينه بر بازويم افتاد زهرا نيا بيرون كه اين كابوس سخت است آرى زمين افتادن ناموس سخت است از جاى اينكه هر دو دستم را ببندند ايكاش بين كوچه چشمم را ببندند بلكه نبينم زير دست و پا ميافتي در كوچه تا پاميشوى از جا ميافتى حيدر بميرد خار بر رويت نگيرد ميخ در خانه به پهلويت نگيرد حيدر بميرد با مغيره در نيفتى بر روى خاك كوچه ها با سر نيفتى حيدر بميرد نشنود نيلى شدى تو يا در گذر آزرده از سيلى شدى تو آن شب به او گفتم علی یار تو هستم هرچه که پیش آید طرفدار تو هستم گفتم تحمل کردن مسمار با من افتادن بین درودیوار با من گفتم که پژمردن میان کوچه با من حتى زمین خوردن میان کوچه با من خانه نشینی مدینه با تو باشد هر شب پرستاری سینه با تو باشد گفتم علی جان سایه ی بالاسرم باش کوچه که رفتم خواهشا دوروبرم باش هر دم کنارم باش بار من نیفتد در بین کوچه گوشوار من نیفتد ... ........................................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. گرفتاریم با نفسی که دنبال هوا رفته همش دنبال دنیا رفته و راه خطا رفته از آن حال مناجات و تضرع رنگ و بویی نیست خدایا حال خوب ما کجا رفته؟ کجا رفته؟ مناجاتم تظاهر شد پر از حس تکبر شد چه گویم که عباداتم‌ تماما با ریا ، رفته در این ماه مبارک هم دوباره معصیت کردم من از اعمال و رفتارم دگر شرم و حیا رفته نمازم مثل سابق نیست ، قنوتم نیز لایق نیست تهجد که به جای خود ، نمازم هم قضا رفته به مردم سوء ظن دارم ، زبان طعنه زن دارم كه جاى ذكر تو از آن ، دروغ و ناسزا رفته ادای توبه کردن را در آوردم ، پذیرفتی منی که مزه عصیان به کامم خوب جا‌ رفته دلم خیلی گرفته از خودم از اشتباهاتم خدایا کشتی عمرم به گل افتاده وا رفته کسی حال بد ما را شبیه تو نمیفهمد تویی که خوب میدانی به حال ما چه ها رفته اگر یکجا نمیبخشی ، بسوزان و خلاصش کن حساب از ما نکش دیگر حساب از دست ما رفته ولی حالا پشیمانم ، تو میخشی؟ نمیدانم فقط اینقدر میدانم به عفوت التجا رفته اذانم چون علی دارد ، نجاتم می دهد آخر اذانم چون علی دارد ، صدایم تا خدا رفته بهشت ارزانی خوبان ، نجف باشد بهشت ما به جنت سر زده هرکس دم ایوان طلا رفته همیشه وقت هر سختی به دادم میرسد مادر همیشه دست پر از خانه زهرا ، گدا رفته قیامت کارما از اهل محشر پیش می افتد اگر پرونده ام دست علی موسی الرضا رفته از استغفار ما چیزی برایت در نمی آید ولی با ذکر اربابم گناه از بین ما رفته به العفوم امیدی نیست ، بخر این یاحسینم را که هرجا نام او آمد اجابت بر دعا رفته یقین دارم نمیسوزد میان آتش قهرت هر آنکس که فقط یکبار سمت کربلا رفته غروبی رو به قبله یاد باب القبله افتادم دلم خیلی برای دیدن صحن و سرا رفته دم افطار میخوانم سلام ای تشنه مظلوم بمیرم جای آب آخر به خوردت نیزه ها رفته هزار و نهصد و پنجاه دفعه یاد ما کردی دعا کردی برایم گرچه جسمت زیرپا رفته به غارت رفتن تو خواهرت را دست غارت داد شبیه برقع زینب ، ردا رفته عبا رفته تو جایت دامن زینب فقط بوده نه آن خورجین به جای دامن زینب سرت آنجا چرا رفته؟ .