eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
271 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. میان قوم مسیحا چه ولوله پیداست قسم به «زلزلت الارض» زلزله پیداست مراد «لوکره المشرکون» قرآنند میان این همه مشرک که هلهله پیداست اسیر نفس و گرفتار وسوسه هستند به دست و پای همه بندو سلسله پیداست هراس در دل نجرانیان به پا شده است ز دور بین تمامی، مجادله پیداست چه با وقار و شکوهند پنج تن، آری شکوه و هیبت دین در مباهله پیداست در آسمان به تماشای آ ل پیغمبر هزار فوج ملک ، مثل چلچله پیداست علی است معنی ناب کلام «انفسنا» مقام«انفسکم» بین عائله پیداست دراین فضیلت.دراین بهشت قدر و مقام شکوه حضرت زهرای فاضله پیداست حضور آل عبا برتر است از دنیا حساب کل جهان در معادله پیداست اگر قدم بگذاری به راه آل علی در این مسیر وفا نور قافله پیداست به وصف و منزلت «وفایی» گفت فروغ و تابش آیات منزله پیداست ✍ ‌..__________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. محمد آمد و نورٌ علی نور است همراهش علی یک سمت و آن سو حضرتِ زهرای دلخواهش حسن محکم گرفته مهربان؛ دستِ حسینش را قدم برداشت و رویید گل ها بر سرِ راهش خدا دلدادۂ این بود و سفارش کرد که بی وقفه بگردد دورشان، خورشید با ماهش مسیحیانِ نجران آمدند اما عقب رفتند پیمبر بود و خانوادۂ از غیب آگاهش هراس افتاده بر جانِ کلیسا، میزند ناقوس ترک خورده صلیبِ سنگی از اندوهِ جانکاهش علی بر هم گره اندازد ابرو را، همین کافیست که عیسی میرسد بیتاب و سرگردان به درگاهش خدا داده به زهرا آنچنان اعجاز که والله به ویرانی مبدّل میکند یک آهِ کوتاهش پسرهای علی هم که اگر نفرین کنند ای وای... زمین می مانَد و کوهی که نه! آری بخوان کاهش مبادا لحظه ای بیرون بیاید از غلاف خود امان از ذوالفقارِ مرتضی و خشم گهگاهش! 🔸شاعر: ✍ ................................ محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه می‌آید، که دارد آرزو مریم، به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم، نهیبش را نگاهی می‌کند یعسوب و می‌ترسند ترسایان چه کس، این‌گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. السلام علیک یااهل بیت النبوه بیا و مستی خود، پای جام کوثر کن به عشق آل نبی، عمر خویش را سرکن به صبح روز قیامت شفیع خود دریاب نجات اگر طلبی، اقتدا به حیدرکن به یاد رنج و مصیبات آل الله دل رمیده خود پر ز سوز و آذر کن ز جام دیده فشان می ز پی بنال ایدل هماره ناله به یاد شهید بی سر کن تو ای شکسته دل از رنجهای کرب و بلا دلت فسرده به یاد گلان پرپر کن اگر که طالب آبی لبان خشکت شد دمی تو یاد لبان علی اصغر کن به هرکجاکه سخن ازشراب وساقی بود بسوز و یاد علمدار آب آور کن گذارت ار به گلستان لاله ها افتاد دمی تو گریه به یاد علی اکبر کن ز نام اهل حرم هر کجا که بشنیدی تو یاد غارت گوشواره ها و معجر کن ............................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. فصل شكفتن شده است و بار ندارم پيش ترازوى تو عيار ندارم ابري ام و چشم اشكبار ندارم هيچ شباهت به روزه دار ندارم روزه خود را تباه می کنم ای وای یکسره من اشتباه می کنم ای وای در رمضان هم گناه می کنم ای وای شرم ز مهمانی نگار ندارم روزه نبودند چشم و گوش و زبانم روزه نبودند فکر و قلب و گمانم این دل هر جایی است قاتل جانم بر دل هر جایی ام مهار ندارم در دل من كه سزاش هست مجازات ميل گناه است بيشتر ز مناجات ياد خدا نيست دلم اغلب اوقات با تو دگر نیمه شب قرار ندارم آينه قلب من غبار گرفته دور مرا تنگى حصار گرفته پای مرا بین راه خار گرفته در ره تو گام استوار ندارم تا بسوی معصیت شدم متمایل خواب گرفته مرا زمان نوافل جای دعا رفته ام به مجلس باطل من جلوى نفسم اختيار ندارم فرصتم از دست رفته است ببخشید توبه من باز هم شکست ببخشید جرم مرا هرچه بود و هست ببخشید گرچه به درگاهت اعتبار ندارم گرچه بدم داشتم ولای علی را پیش کشیدم دوباره پای علی را جان علی کن نظر گدای علی را غیر ولایش من افتخار ندارم مرغ دلم سمت آسمان نجف رفت دل ز کفم لحظه اذان نجف رفت در بغل شاه مهربان نجف رفت نزد علی غم به روزگار ندارم مطمئنم وقت مرگ نور خدا هست حضرت زهرا کنار بستر ما هست چونکه به ما گفته اند امام رضا هست وحشتی از قبر و احتضار ندارم نوکر خود را حسین وا نگذارد سینه زنش را به حشر جا نگذارد بر دل ما داغ کربلا نگذارد جز حرمش بر دلم قرار ندارم ✍ ........................................................................ گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. علیه‌السلام ختم رسل ز فرط عنایات کامله بر پاپ‌های نجران بنْوشت مرسله کای قوم دور مانده ز شرع و صراط دین! تا کی ز حق ببایدتان بُعد و فاصله؟ آمد دمی که جهل ز سرها کنید دور شد وقت آن که کید ز دلْتان شود یله مأمورم از خدای احد تا که با شما یک کار از سه کار نمایم معامله یا دین حق قبول و یا جزیه‌ام دهید یا آن که با شما بنمایم مقابله چون‌شد وصول‌نامه بر آن‌قوم ناصواب از آن رسیله سخت افتاد ولوله آراستند مجلس شوری كه اندر او بتْوان مگر كنند همی حلّ مسأله کردند یک دو روزی با هم مکابره افتاد در میانه‌ی آن‌ها مجادله در آن گروه ده دله یک نفس پاک بود کاو بود با رسول و خداوند یک‌دله گفت: ای گروه! چند نمایید قیل و قال؟ تا چند و کی ببایدتان این مماطله؟ در امر هو کنید چرا این مسامحه؟ در دین حق کنید چرا این مساهله؟ باللَّـه! که این محمّد باشد همان کز او معدوم می‌شود همه ادیان باطله هان! بنگرید جمله بر اخبار انبیا هان! بنگرید جمله بر آیات منزله این‌ست آنکه موسی گفته‌است درحقش باشد شبان و هر چه بُوَد در جهان، گله این است آن یگانه پیمبر که بر مسیح مریم شد از دمش به یکی نفخه حامله گفتند پس ببایدمان سوی او کنیم زآنسان که خضر سوی بقا طیّ مرحله هشتاد تن که سیّد و عاقب بر آن گروه بودند شیخ و راهبر و میر قافله زآن‌پس سوی‌مدینه‌چوحاجی سوی‌حرم کردند طیّ مرحله با زاد و راحله کوته کنیم قصّه ز بعد سه روز چون کردند با رسول گرامی مقابله بس نکته‌ها شنیده و گفتند و عاقبت کردند ابلهانه قبول مباهله آن گه رسول و دختر و داماد و دو پسر گشتند حلقه‌وار به یک جایْ سلسله قرآن تمام از الف، آن گاه تا به یا گردید جمع یک‌جا چون بای بسمله باری؛ نکرده نفرین، دیدند آن گروه افتاده در زمین و فلک، شور و غلغله آماده از سحاب در آفاق، رعد و برق افتاده در جبال ز تب، لرزه زلزله نزدیک شد نجوم درافتد از آسمان نزدیک شد که چرخ بماند ز هروله از ترس گشت رُخْشان مانند زعفران وز بیم گشت دلْشان پرخون چو آبله سوی سحاب رحمت یزدان روان شدند افراخت بیم در دلشان چون که مشعله در نزد بوتراب نهادند رخ به خاک زآنسان که او به نزد خدا گاه نافله شاهنشهی که‌خصم خود اندر گه‌جدال پا در کمند بنْهد و گردن به سلسله آن کس که کم ز مزرعۀ قدرتش بُوَد از دانه، خرمن مه و از خوشه، سنبله هشتند بار جزیه ز ذلّت به دوش‌خویش مشرک هماره بار مذلّت کشد؛ بله از بعد این‌چکامه، «غمگین»! کجا رواست کز طبع خویشتن بنمایی دگر گله؟ در مدح آل احمد و احباب او مدام می‌کوش بهر کسب شرف نز پی صله «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ......... . محمد آمد و نورٌ علی نور است همراهش علی یک سمت و آن سو حضرتِ زهرای دلخواهش حسن محکم گرفته مهربان؛ دستِ حسینش را قدم برداشت و رویید گل ها بر سرِ راهش خدا دلدادۂ این بود و سفارش کرد که بی وقفه بگردد دورشان، خورشید با ماهش مسیحیانِ نجران آمدند اما عقب رفتند پیمبر بود و خانوادۂ از غیب آگاهش هراس افتاده بر جانِ کلیسا، میزند ناقوس ترک خورده صلیبِ سنگی از اندوهِ جانکاهش علی بر هم گره اندازد ابرو را، همین کافیست که عیسی میرسد بیتاب و سرگردان به درگاهش خدا داده به زهرا آنچنان اعجاز که والله به ویرانی مبدّل میکند یک آهِ کوتاهش پسرهای علی هم که اگر نفرین کنند ای وای... زمین می مانَد و کوهی که نه! آری بخوان کاهش مبادا لحظه ای بیرون بیاید از غلاف خود امان از ذوالفقارِ مرتضی و خشم گهگاهش! ✍ ................................ محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه می‌آید، که دارد آرزو مریم، به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم، نهیبش را نگاهی می‌کند یعسوب و می‌ترسند ترسایان چه کس، این‌گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را ........ کس را نبود و نیست ، توانِ مقابله تا مرتضاست یک طرفِ این معادله نصرانیان و صومعه لرزند یک به یک تا نام مرتضاست میان مباهله تصریحِ  نَصِّ"انفسنا" داد می زند مابین مصطفی و علی نیست فاصله در بدر و خیبر و اُحد و لیله المبیت دستِ علیست در همه جا ختم غائله دنیا پُر از کتاب شود هم نمی شود پیش خطی ز خطبه ی او ، غیرِ باطله از او سوال کردن ما ، محضِ گفتگوست ورنه جواب را بدهد قبلِ مسئله دست خداست دستِ علی ، ما گرفته ایم آری ز دست هایِ یدُاللهی اش صله