eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
272 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. مُسمّط مربّع سالروزِ و مرثیه‌یِ مجتبی علیه السلام خورشیدی امّا سایه‌ات رویِ سرِ نوکر گرد وُ غبارِ صحنِ تو از سیم ُو زر بهتر یابنَ علیِ مرتضی اِی دلبرِ دلبر جانم حسن ذکرِ لبِ فُلک وُ فَلک یک‌سر شاهِ کرم هستی هوایِ نوکرم داری کوریِ چشمِ دشمنان اینجا حرم داری سَرتاقدم جود وُ کرم ایثار وُ توحیدی تاجِ سرِ خیرُالبشر سردارِ اُمّیدی آرامِ جان آرامشی بر سینه بخشیدی امّا خودت یک لحظه آرامش مگر دیدی هر روزِ تو شد روضه‌ای سنگین‌تر از گودال پیشِ دوچشمَت مادرت در کوچه رفت از حال آن روز آقا بر سرَت دنیا شده آوار سیلی که زد مادر به شدّت خورد بر دیوار می‌زد لگد بر رویِ زخمِ تازه‌یِ مسمار هر روز وُ شب زخمِ زبان داده تو را آزار یک روز باید از زمین آویزه برداری یک روز لختِه‌لختِه در تشتی جگر داری آرامِ جانِ فاطمه آرام کِی ماندی؟! دلخون شدی و از سری بر رویِ نِی خواندی آقا دلم با روضه‌یِ گودال سوزاندی از نعلهایِ اسبها و خیزران خواندی روز وُ شبَت با روضه‌ها همراه شد حالا یک سایه‌بان رویِ مزارت نیست واویلا داغِ دلِ نوکر شده صحن ُو سرایِ تو رویایِ خوابم گنبد وُ گلدسته‌هایِ تو یک روز آقا رو به اِیوانِ طلایِ تو با گریه می‌خوانیم در مدح وُ ثنایِ تو شاهِ کرم هستی هوایِ نوکرم داری ای ندبه‌خوانِ کوچه‌ها اینجا حرم داری .
. سالروزِ کاش بر رویِ مزارت سایه‌بانی بود نیست کاش امشب در بقیعت روضه‌خوانی بود نیست کاش یک زائر فقط یک شمع روشن می‌نمود جایِ تکّه‌ِسنگ اینجا آستانی بود نیست کاش جارو می‌زدم صحنِ شما را با مُژه گنبدی گلدسته‌ای  نام وُ نشانی بود نیست کاش یک بیرق فقط بالایِ قبرَت بود آه ریسه‌بندان صحنِ خاکیِ تو آنی بود نیست کاش گریه ‌ کاش ناله  کاشکی سینه‌زنی در حریمِ این کریمِ آسمانی بود نیست کاش خاکِ چادری از خاطرش بیرون شود یاد دارم پیشِ مادر کودکانی بود نیست کودکی با ضربه‌یِ سنگین به پهلو شد شهید کودکی شد پیر در روضه توانی بود نیست تکّه‌ای از گوشواره رویِ خاکِ کوچه‌هاست گوشه‌ای از خانه یاسِ ندبه‌خوانی بود نیست .
. سالروزِ در خیالم چشم می‌دوزم به گنبد تا بسوزم باید از داغِ شما  با روضه‌یِ زهرا  بسوزم نیست خورشیدِ جهان‌افروز محتاجِ چراغی دوست دارم من که شمعی باشم و اینجا بسوزم این تماشایِ حریمِ خاکیِ شاهِ کرامت آنقَدَر سخت است باید در دلِ دریا بسوزم مجتبیٰ یعنی غریبی  بغضِ سنگین  آهِ مُمتَد مجتبیٰ یعنی بگویم  کوچه  واویلا  بسوزم صحنِ مادر گمشده  صحنِ پسر گنبد ندارد من نمی‌دانم بسازم با مصیبت  یا بسوزم آفتابِ داغ می‌تابد  دلم آتش بگیرد سایه‌بانی هم نمی‌بینم در اینجا تا بسوزم سوختن سهمِ حسن سهمِ تمامِ سینه‌زن‌هاست هر دوشنبه می‌کنم این روضه را برپا بسوزم کوچه‌ای تنگ و دلی سنگ و صدایِ ضربِ سیلی باید از این غصّه تا دیدارت اِی آقا بسوزم ✍ .