eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
289 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✍ کنج این محبس تاریک،چها دیدم من روز با روزه و شب تا به سحر بیدارم خسته ازعمروشکسته دلم اززندانبان آنکه با ضربه ی شلاق دهد آزارم عوض آب وطعامی،همه شب ازره بغض میشود قوت لگد سهم من از افطارم آنقدر رنج و بلا درو برم ریخته است کز همه خسته و از ماندن خود بیزارم دخترم چشم به راه من و من دلتنگش دل او خون و من از دوری او خونبارم ازدوعالم غم واندوه که شدقسمت من باید این غمزده دل را به فغان بسپارم جرمم اینست علی راپسرم،میدانم چون پدرتا به سحر سربه زمین بگذارم کاش می بود کنارم پسر خونجگرم تا که میدید چقدر غصه دراین دل دارم همچومرغی که اسیر قفس صیاداست دگرازاین قفس و کینه ی صیاد،زارم جان رسیده به لبم،مرگ خودازحق خواهم که من ازغربت خودخون جگر می بارم ........................... . تابی برای پا شدن آقا به تن نداشت غیرازنوای(خلصی یارب)سخن نداشت آن گونه ای که شمع وجودش مذاب گشت شمعی میان محفل خود انجمن نداشت ازبسکه گشت ضربه ی شلاق ها نثاراو جایی بدون رنگ کبودی بدن نداشت بیخود نبود تاب سخن گفتنش نبود دندان سالمی به خدا در دهن نداشت یا فاطمه ببین که چه کردند با گلت شوری میان محبس خود یاسمن نداشت درد و ورم چه کرده خدایا،که پیکرش تابی برای بودن یک پیرهن نداشت گلچین روزگار به او بسکه زجر داد کز غصه میل دیدن باغ و چمن نداشت از گریه ها و ناله عیان بود این غریب حاجت به غیر مرگ و هوای وطن نداشت اف بر فلک که زاده زهرا از این زمان سهمی به غیر ناله و آه و محن نداشت هفت تا کفن برای تنش بود،وای من از داغ آن غریب که حتی کفن نداشت ............................................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. دودمه و دَم پاره شهادت موسی بن جعفر امام کاظم(علیه السلام)... ۱- دودمه موسم ماتم شده برگرد امید شیعیان العجل صاحب زمان حق زندانی بغداد ای شَه آزادگان العجل صاحب زمان جان من آمد به لب دیگر در این قعر سجون من غریبم من غریب زیر ضرب تازیانه پیکرم شد غرق خون من غریبم من غریب لحظه های آخرم دارم زِ سینه ناله ها ای رضا جانم بیا در سیاه چالم، تنم میسوزد از زهر جفا ای رضا جانم بیا باب حاجات منی موسی بن جعفر الدخیل یابن الحیدر الدخیل گویمت مولای من تا روز محشر الدخیل یابن الحیدر الدخیل ای که هستی بر علی و فاطمه تو نور عین ای امیر کاظمین حق زهرا قسمتم کن طوف شش گوش حسین ای امیر کاظمین ۲- عالم شده ماتم سرا واویلا موسی بن جعفر شد فدا واویلا بغداد امشب همچو کربلا شد رَختِ سیَه بر پیکر رضا شد شد سهم کاظم در غمِ اسارت قعر سجون و سیلی و جسارت از بسکه تازیانه خورده کاظم بر پیکرش نمانده جای سالم ای کاظم آل نبی فدایت دست گدایی منو عطایت ای باب حاجات همه دخیلک ای نور چشم فاطمه دخیلک من که گدای کاظم و حسینم مجنون کربلا و کاظمینم ای باب حاجت از شما میخواهم برگ برات کربلا میخواهم -دو بیتی... وقتی که به ما سوز و نوا را دادید بین دودمه حاجت ما را دادید هم سینه زدیم و جان به ما بخشیدید هم برگ برات کربلا را دادید .
. هر دم و بازدمش آیه و تکبیر فقط بگذارید کند سجده دلی سیر فقط بعد این سجده اگر خواست ببندد قامت ضرب شلاق نبندید به این پیر فقط این عبا نیست که افتاده زمین پیکر اوست مانده از قاب تنش ، سایه ی تصویر فقط پلک او حوصله ی بار ندارد زخمی است مژه میریزد از این اشک سرازیر فقط درسیه چال سر از سجده که بر میدارد کاش جایی نکند گردن او گیر فقط انحنای کمرش بیشتر از قبل شده بالش زیر سر او شده زنجیر فقط بسکه پهلوش به در خورد و به دیوار گرفت از خدا خواسته زهرا برسد دیر فقط کاشکی موقع دفنش بدنش را نکشند یا بگیرند تنش را همه از زیر فقط یک نفر هفت کفن داشت ولی کرببلا یک نفر شد کفنش نیزه و شمشیرفقط ✍ .
. بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت موسای ما در معجزاتش بی عصا بود از ساق عرش افتاد در زندان ویران آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود با ضربه ها هرچند که از حال می رفت در سجده مدهوش ملاقات خدا بود زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت هر جای جسمش روضهء آل عبا بود بار قنوتش را ورم هایش کشیدند هر وعده سیلی خورد آقا بی هوا بود هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد بسکه ردیف استخوانش جابجا بود با زخم لبهایش به سختی آب می خورد هرشب گریز روضه هایش کربلا بود ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند ای کاش در بین شما، یک آشنا بود هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت... یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود آنجا سری در دست قاتل بود اما با خنجر کُندی بریده از قفا بود بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند تجمیع جسم او به دست بوریا بود ✍ .