eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
271 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه السلام ✍ هرچند گدایان، در این خانه زیادند اینها همگی مظهر لطف اند، جواد اند هرگز به کسی پاسخ «برگرد» ندادند اینها نه خدایند، نه مانند عباد اند هرکس که نیامد در این خانه، ضرر کرد بُرد آنکه شبی را در این خانه سحر کرد بر محضر تو، عرض سلام، عرض ارادت ای آنکه گره خورده به نام تو سخاوت پیچیده شمیم رضوی بین رواقت انگار خراسانم و مشغول زیارت نام تو گره وا کند از مشکل مردم دیدیم کرامات تو را گوشه ای از قم دارند خبر از کرمت، مردم بغداد مرد عربی آمد و بر پای تو افتاد ... دیدیم حرم پر شده از ناله و فریاد ... گفتیم چه شد؟ گفت شفا داد! شفا داد! از سفره‌ی احسان شما، توشه گرفتیم از گوشه ایوان تو شش گوشه گرفتیم ای آیه ی مستور! عزیز دل زهرا! موسایی و در طور؛ عزیز دل زهرا! مظلومی و مهجور؛ عزیز دل زهرا! از فاطمه ات، دور؛ عزیز دل زهرا! هرچند که معصومه ی تو دل نگران است صد شکر مدینه، حرمت امن و امان است دردی که به ساق تو رسیده است، بماند گوش تو چه‌ها که نشنیده است؛ بماند رنگ رخت از زهر پریده است؛ بماند گفتند که خوب است، بعید است بماند دشمن شده از درد تو، خوشحال! چه سخت است تنهایی و غربت ته گودال، چه سخت است آقا! پسرت نیست بگیرد سرت از خاک؟! معصومه تان نیست که اشک تو کند پاک از روضه‌ی تو ولوله افتاده به افلاک ... فرمود: بخوانید از آن پیکر صد چاک من تشنه‌ام اما به فدای لب جدّم ای وای! چه آمد به سر زینب جدّم .
. ای عاشقانِ حق نظر موسی بن جعفر آمده ماه شب و ماه سحر موسی بن جعفر آمده فرزند زهرا و علی آن نور گشته منجلی گنجینه حق را گهر موسی بن جعفر آمده هفتم چراغ آسمان آن روشنای کهکشان با روی روشن جلوه گر موسی بن جعفر آمده ذِی الْحَجِّه را نور تمام آئينه دار صبح و شام آن نخل نورانی ثمر موسی بن جعفر آمده لبخند صادق از وی است آوای عاشق از وی است ای عاشقان اینک خبر موسی بن جعفر آمده هم کاظم و هم صابر و ، هم صالح و هم ذاکر و بر جان حق گویان اثر موسی بن جعفر آمده هم که امین است و امان هم که مُبین است و بیان هم نور قرآن سر به سر موسی بن جعفر آمده باشد حمیده مادرش در بر گرفته گوهرش آن هم چه گوهر ، چون قمر موسی بن جعفر آمده ** محمود تاری «یاسر» .
. چشـم امیـد خلق بـه روز نتایج است اصلا شفیع بودن او خیر رایج است موسی است بی عصا و در این نیل روزگار کارش گره گشایی و باب الحوائج است .
. صلی الله علیک یا اباالحسن یا موسی بن جعفر یا باب الحوائج با جام غدیر مست دائم هستیم از عشق ولایت متنعم هستیم دلداده ی حضرت رضاییم ولی ما ریزه خور امام کاظم هستیم ✍ .
. گرفته است جهان را به زیر بال و پرش همانکه شهره شده بذل کیسه های زرش فقط برای محبان نبوده چشمه ی خیر چشیده مرحمتش را عدوی خیره سرش امین و صابر و عابد، فروبرنده ی خشم گره گشایی و باب الحوائجی ،هنرش نشسته مِهر کلامش همیشه در دل سنگ به راه آمده «بُشر» از کلام چون گهرش گرفته عطر وجودش تمام محبس را کنیز ،عابده شد از سجود تا سحرش تمام کشور ایران حریم حضرت اوست که بار داده در این جا درخت پر ثمرش مرید سفره ی موسی بن جعفریم و زیاد نشسته بر نفس روزگارمان اثرش ✍ .
. آن امامی که زتقوا دل روشن دارد دلی از نور خداوند مزین دارد هر زمان روی به گلزار مناجات کند مثل غنچه دل شب میل شکفتن دارد تیر درچله نهاده است به محراب دعا هدف محو ستم سوزی دشمن دارد زین حقیقت که نوشتند زساق المرضوض چه بگویم چه کسی تاب شنیدن دارد گردنش خم نشود در بر دشمن هرگز گرچه او کنده و زنجیر به گردن دارد روزگاری است غریب این که پس ازاین همه رنج نقشی از ارث فدک را به روی تن دارد تازیانه چو زند دشمن ظالم به تنش فاطمه در غم او ناله و شیون دارد کوجگر گوشه ی او تا که بیاید نگرد پاره های جگر خویش به دامن دارد چون همایی که بود مقصد او عرش برین هوس پر زدن و میل پریدن دارد گرچه بسیار دراین سوک نوشتند ولی غربت اوست «وفایی» که نوشتن دارد   ع .
. موسی بن جعفر شکر آن ربی که نعمت داد بر ما این چنین با دعای مادر و لطف امیرالمومنین شد تمام دلخوشی مردم ایران زمین سفره موسی بن جعفر، سفره ام البنین بارها دیدیم ‌وقتی کار غم بالا گرفت دست ما را روضه ی باب الحوائج ها گرفت سهم ایران لطف ِ موسای بنی الزهرا شده مشهد و شیراز و قم سه کاظمین ما شده تشنگی یعنی چه وقتی یار ما دریا شده هر در بسته به روی مردم ما وا شده غیر آقا از کسی عزت نمی خواهیم ما جز ولیعهدش ، ولی نعمت نمی خواهیم ما چشم بد از این همه آقایی ات ، آقا به دور از فدک گو غاصبینش را بلرزان بین گور چهارده سال استقامت کردی ای شیر غیور آبروها بردی از اهل زر و تزویر و زور هر چه گردد ، عزتت آقا دو چندان می شود "یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود" غرق دنیایم خودت غرق هوالهو کن مرا غیر عشقت فارغ ِ از هر هیاهو کن مرا کن مرا آزاد از من ، بنده او کن مرا مثل آن بدکاره از این رو به آن رو کن مرا نوکرت از دست رفت آقا کمک ! آقا دخیل حضرت موسا مسیح ِ کاظمینی ها دخیل حضرت موسای ما قعر سجون را طور کرد کوه صبرش چشم فرعون زمان را کور کرد او سیه چال بلا را نور فوق نور کرد خون دل ها خورد و از شیعه بلا را دور کرد او بدی ها دید اما با کسی بد تا نکرد مرگ خود را خواست اما لب به نفرین وا نکرد باز هم زنجیر با هارون تبانی می کند بی قرارت کینه ی سندی ِ جانی می کند لال گردد ؛ باز دارد بد دهانی می کند یاس را سیلی دوباره ارغوانی می کند بی هوا زد ، بی هوا زد ، بی هوا زد بی هوا دم گرفتی زیر لب ، یا فاطمه ، یا مجتبی تو چه دیدی که رمق رفت از نگاهت ، آه آه بوی زهرا پر شده در قتلگاهت ، آه آه اشک خون ریزد لبت ، از آه آهت ، آه آه با عبا گیرد نگهبان اشتباهت ، آه آه خوب شد معصومه جانت ، نیمه جانی ات ندید غرق زخم و غرق خون و قد کمانی ات ندید بعد تو اینجا سر پیراهنت دعوا که نیست جسم تو بر جسر بغداد است زیر پا که نیست ساق مرضوض ِ تو کار ِ نعل مرکب ها که نیست حرفی از  آوارگی ِ طفل بی بابا که نیست بعد تو سیلی جواب ِ دیده گریان نبود گوش شیطان کر ، زنی بر ناقه ی عریان نبود .
. فلق در سینه‌اش آتش فشانِ صبح‌گاهی داشت که خون‌آلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت... طراوت در هوا از ریشه‌ی زنجیر می‌روید زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت مگر خورشید را هم می‌توان خاموش کرد آخر کسی از تیره‌ی شب در سرش افکار واهی داشت عبایی روی خاک افتاده بود از خاکْ خاکی‌تر که در آن نخ‌نما آغوش، اسرار الهی داشت کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است؟ مگر او نیت دیگر به غیر از خیر خواهی داشت! هماره آهِ او خرج دعا بر مردمان می‌شد اگر در سینه‌اش یارای آهی گاه‌گاهی داشت به تسبیحش قسم زنجیره‌ی عالَم به دستش بود چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت چه بنویسم از آن گودال، ازآن قعر السجون، از زخم از آن زندان که حکم روضه‌های قتلگاهی داشت تمام کشور من کاظمین کوچک مردی‌ست، که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد تو حَوِّلْ حالَنایی، حال و روزم با تو بهتر شد تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی تو شیرازی، خراسانی، قمی، آری تو ایرانی کنون دریای طوفانی‌ست ایران ناخدایی کن نمک‌گیر تبار توست این کشور، دعایی کن .
. دلْ مبتلای حضرت موسی بن جعفر است دردْ آشنای حضرت موسی بن جعفر است بر اهل آسمان و زمین سروری کند هر کسی گدای حضرت موسی بن جعفر است باب الحوائج است و دو چشمم همیشه بر، دست عطای حضرت موسی بن جعفر است شد بی نیاز از همه کس، هر که روزی‌اش با بچه‌های حضرت موسی بن جعفر است اصلا برات کرببلا، کاظمین، نجف دست رضای حضرت موسی بن جعفر است زهرا نظر نموده بر آن‌کس که سینه‌اش ماتم‌سرای حضرت موسی بن جعفر است من آرزوی روضه‌ی رضوان نمی‌کنم تا روضه‌های حضرت موسی بن جعفر است حال زن یهودی بدکاره را ببین محو دعای حضرت موسی بن جعفر است بی حرمتی به ساحت زهرای مرضیه اوج بلای حضرت موسی بن جعفر است او را به روی لِنگه دری حمل می‌کنند این در نه جای حضرت موسی بن جعفر است روی فلک سیاه که زنجیر و غل هنوز بر دست و پای حضرت موسی بن جعفر است .
. تو ای جان جهانم که کبود و نیمه جان هستی به زیر پیرهن چون پوستی بر استخوان هستی چه زخم سرخی از آهن به روی گردنت مانده شبیه فاطمه تصویرِ محوی از تنت مانده شکوه سجده هایت دشمنت را از نفس انداخت خراش تازیانه ها تنت را از نفس انداخت لبان روزه دارت را به سیلی باز می کردند گلویت را به سنگینی آهن ناز می کردند نمی پرسد کسی جز تازیانه حال پهلویت لگد ها پشت هم آید به استقبال پهلویت تنت را تخته های پاره روی دوش آوردند تمام شهر از داغت گریبان چاک می کردند هزاران شاخه گل با احترام اشک تسلیمت کفن پشت کفن از هر کران گردیده تقدیمت اگر چه زخم آهن بر تنت را شرح گفتن نیست خدا را شکر اما ردِ پایی روی این تن نیست اگر چه کشته ی غربت نشین شهر بغدادی ولی پیش نگاه خواهرت از زین نیافتادی کسی با چکمه بر صحن دلت آیا قدم بگذاشت؟ کسی انگشتر و انگشت از روی تنت برداشت؟ علیه_السلام .✍ .
. گرفته است جهان را به زیر بال و پرش همانکه شهره شده بذل کیسه های زرش فقط برای محبان نبوده چشمه ی خیر چشیده مرحمتش را عدوی خیره سرش امین و صابر و عابد، فروبرنده ی خشم گره گشایی و باب الحوائجی ،هنرش نشسته مِهر کلامش همیشه در دل سنگ به راه آمده «بُشر» از کلام چون گهرش گرفته عطر وجودش تمام محبس را کنیز ،عابده شد از سجود تا سحرش تمام کشور ایران حریم حضرت اوست که بار داده در این جا درخت پر ثمرش مرید سفره ی موسی بن جعفریم و زیاد نشسته بر نفس روزگارمان اثرش
. صلوات الله علیه گرفته است جهان را به زیر بال و پرش همانکه شهره شده بذل کیسه های زرش فقط برای محبان نبوده چشمه ی خیر چشیده مرحمتش را عدوی خیره سرش امین و صابر و عابد، فروبرنده ی خشم گره گشایی و باب الحوائجی ،هنرش نشسته مِهر کلامش همیشه در دل سنگ به راه آمده «بُشر» از کلام چون گهرش گرفته عطر وجودش تمام محبس را کنیز ،عابده شد از سجود تا سحرش تمام کشور ایران حریم حضرت اوست که بار داده در این جا درخت پر ثمرش مرید سفره ی موسی بن جعفریم و زیاد نشسته بر نفس روزگارمان اثرش .