eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
282 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. (علیه السلام ) اشفع لنا...لنا سهم مرا دو بیت ، تغزل نوشته اند لبریز نقص ، غرق تکامل نوشته اند با ناز چشم های تو یک عمر شاعران تا بوده و نبوده ، تغزل نوشته اند بالای ِ چار ضلع ِ ضریح ِ قشنگتان ترکیب شمعدانی و سنبل نوشته اند از بس زیاد گفته ام " اِشفَع لَنـٰا... لَـنـٰا " روی لبم ، دعای ِ توسل نوشته اند حالات دست های تو را ، باز و با کرم طرز ِ نگاه چشم مرا ، زُل نوشته اند حس نیاز در من و ناز از صفات توست ما را مدام ، گرم ِ تعامل نوشته اند باب المراد حضرت موسی بن آفتاب کار تو را ، همیشه تفضل نوشته اند ما شاعران رعیت موسی بن جعفریم ما را در این گروه و تَشّکُل نوشته اند روح الله قناعتیان ✍ .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. (علیه السلام) بیستم ذی حجه 🌺🌸 مژده‏ اى دل که به ما تاج سرى داد خدا   شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا   سجدۀ شکر به جا آر که از رحمت خویش   تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا   شجر طیبۀ گلشن طاها را باز   هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا   تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف   صدف بحر ولا را گهرى داد خدا   اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف   صادق آل نبى را پسرى داد خدا   مَلَک از کنگرۀ عرش برین مژده دهد   که به ما ناجى نیکو سیَرى داد خدا   بهر آزادى ابناء بشر بار دگر   به بشر رهبر فریادگرى داد خدا   تا کند زیر و زبر کاخ ستم را اى دل   مژدۀ آیت فتح و ظفرى داد خدا   تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر   امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا   شادمانم منِ "ژولیده" که از رحمت خود   به من بى هنر امشب هنرى داد خدا (مرحوم ژولیدۀ نیشابوری) ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. چون گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت عالم از نور جمالش جلوۀ دیگر گرفت آفتاب صبح صادق آنکه از صبح ازل روشنى خورشید از آن ماه بلند اختر گرفت دُرّ مکنون پرورش چون یافت در مهد صدف شد حمیده خو چو خو، در دامن مادر گرفت موسى کاظم امام هفتمین نور خدا آنکه نور عارضش آفاق سرتاسر گرفت آنکه روشن از جمالش گشت آیات خدا وانکه رونق از کمالش شرع پیغمبر گرفت هم ادب رونق از آن گنجینۀ آداب یافت هم سخن زیور از آن کِلک سخن گستر گرفت شد رها از بند محنت آنکه از صدق و صفا دامن باب الحوائج موسى جعفر گرفت از در باب الحوائج روى حاجت بر متاب زانکه فیضش چشمه از سر چشمۀ داور گرفت در صف محشر شفاعت یافت آنکو چون ( رسا ) دامن موسى بن جعفر در صف محشر گرفت (مرحوم دکتر قاسم رسا)✍ ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. اوصاف تو را به هر زبان می گوییم و از صحن تو ما عطر جنان می بوییم تو باب حوائجی و در هر مشکل از نام کریم تو مدد می جوییم ✍ ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام ای نام نیکت، بابِ حاجات سلام ای قبله کوی مناجات سلام ای ذوب، در درگاه ایزد سلام ای جلوه ی روی محمد سلام ای عبد صالح، بنده ی حق امامِ عصمت و شرمنده ی حق سلام ای مُظهِرِ آیاتِ کوثر سلام ای حضرت موسی بن جعفر سلامِ ما، به خیرِ مقدمِ توست سلامِ ما، جوابِ هر دمِ توست تو که فرزندِ ختم المرسلینی تو دلبندِ امیرالمومنینی تو زهرا را عزیز و نور عینی تو موسای حسن، نوحِ حسینی وصیِ سیدِ سجاد هستی چو باقر، مَظهرِ ایجاد هستی تو نورِ صادقِ آل عبایی امینِ وحی، بابای رضایی امامِ پنج معصومی، نگارا به معصومه پدر، حجت خدا را وجودت مایه ی لطف و کرم شد ز فرزندان تو، ایران حرم شد تَوَلا با تو هر جا گسترش یافت تَبَرا با تو آقا گسترش یافت علومِ دین، ز علمِ تو عیان شد مواساتِ تو درسِ شیعیان شد ز کَظمِ غِیضِ تو، شد حِلم لبربز و از حِلمِ تو الطافِ خدا، نیز تو آقای تمام انبیائی تو فخر اولیا و اوصیائی رهِ قرآن و عترت از تو برجاست علَم در دستِ اعجازِ تو برپاست خدا فرمود: این فرزند زهرا برای حفظِ دین، آمد به دنیا □ □ □ اَلا ای آسمانها تحتِ امرت شَها ای کهکشانها تحتِ امرت ترا آلِ سیادت میشناسند همه اهلِ ارادت میشناسند تو مولای جمیعِ ممکناتی نه گمنامی، که فخر کائناتی نباشد دهر در اَمرت مردد فَلَک، با گردشِ چشم تو گردد ولایت بهرِ فوقَ الارض داری تو بر تحتَ الثَری، رحمت بباری به اذنِ تو رسد فصلِ بهاران به یُمنِ تو ببارد برف و باران به امر تو شود دریا خروشان به فرمان تو معدنهاست جوشان به نطق و منطقَت، مَنطوق داری امامت بر همه مخلوق داری به موجودات، روزی میدهی تو و بر ذرات منّت مینهی تو به دستت، مِهر و مَه، چون دانه تسبیح کند قرآن، مقاماتِ تو تشریح تو آیاتِ خدا را روح و جانی روایاتِ نبی را حکمرانی □ □ □ اَلا ای جان و هم جانانِ خاتم تویی فرمانروای کلِ عالم تویی شاهَنشَهِ عالم به هر حال به فوقِ عرش یا قعرِ سیه چال چنان محوِ خدای خویش بودی که با مولای خود خلوت نمودی تو بودی که شبیهِ عمه جانت به زندان، حفظ کردی آرمانت نه زندان مانعِ نورِ وجودت که زندانبان مزاحم بر سجودت به دیدار خدا بس بیقراری چه اُنسی با غل و زنجیر داری شنیدم یاسِ رویت، خورده سیلی رخِ ماهت، چو مادر گشت نیلی ولی با اینهمه، با خویش گفتی: که زیر پای مرکب ها نرفتی ندیدی تاخت و تازِ سواران نشد پا تا سرِ تو نیزه باران نشد رَاست جدا پیشِ عیالت نبود از اهلِ بیتِ خود، مَلالت ندیدی خواهرت را در اسارت ندیدی دخترت را در جسارت نشد بزم یزیدی ها نصیبت ندیدی دختران را در مصیبت امان از ننگِ عنوانِ کنیزی نمیگویم ز هیزی، هیچ چیزی . ✍ .
. امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است چون موسم دمیدن خورشید هفتم است آن فیض لایزال که مشتق ز نور او خورشید آسمان رضا، نور هشتم است آن پرتو جمال خدایی که طور او آیینه‌زار حضرت معصومه در قم است موسای طور قرب که در پیشگاه او صدها کلیم بی «اَرِنی» در تکلم است بگرفت دست عیسی مریم ولای او کز پای دارِ فتنه، به چرخ چهارم است هر صبحدم فریضۀ حق بر امین وحی بر حضرتش ادای سلام ٌعلیکم است دلتنگی‌اش مباد که در غنچۀ لبش لطف شکوفه‌باری باغ تبسم است... نور خدا در آینۀ آفتاب تو حیرت‌فزای دیدۀ افلاک و انجم است عدل مجسمی تو و هر دادخواه را در بارگاه لطف تو شوق تَظَلُّم است یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است آن سر که نیست خاک درت در تنزُّل است وان دل که نیست جای تو، جای تألُّم است طاعات منکران تو در روز رستخیز آتش‌بیار معرکه مانند هیزم است در روز حشر جز تو شفیعی مبادمان جایی که آب هست چه جای تیمم است؟ با نعمت ولای تو «پروانه» را چه غم عمری‌ست در بهشت که غرق تنعم است ✍ .
. از جوار عرش سر زد آفتاب دیگری وا شد از ” اَبِوا ” به روی خلق ، باب دیگری بال وا کن لحظه‌ ای در زیر باران شهود از فراز عرش می‌ بارد سحاب دیگری بوی پیراهن شنیدم ، دیده بستم تا مگر یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری ای غزل ! امشب به دریای مدیحش دل بزن دارد این امواج ، گوهرهای ناب دیگری ما خدا را در جمال چارده تن دیده‌ ایم خوانده‌ ام این حرف‌ ها را در کتاب دیگری جمله از شهر و دیار و آب و خاکی دیگرند این یکی هم می‌ رسد از خاک و آب دیگری بوی احمد ، بوی زهرا ، بوی حیدر ، بوی عشق بشنوید از این چمن ، عطر گلاب دیگری حضرت خورشید هفتم ، آن که چشم روزگار با وجود او ندارد انتخاب دیگری شک ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان وصف او را می‌ کند با آب و تاب دیگری ماه کی ؟ بعد از نگاهش آفتابی می‌ شود می‌ رود از شرم ، شب‌ها در حجاب دیگری شش کتابش را خدا آورد و امشب هم گشود از کتاب معرفت ، فصل‌ الخطاب دیگری یا نمی‌ داند بلندای مقامش تا کجاست یا ندارد منکرش حرف حساب دیگری مثل بغدادش خرابم کرده درد اشتیاق بسته بالم را فراقش با طناب دیگری یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد نام او حیف است بردن با خطاب دیگری ✍ .
. ‍( وارث کهف حصین ) یا باب الحوائج مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد نهمین گوهر دین چشم به عالم بگشود وارث کهف حصین چشم به عالم بگشود صف کشیدند گداها که کریم آمده است صاحب سفره ی احسان عظیم آمده است از همه زندگی ام عشق فقط حاصل شد عشق حرفی است که از کینج لَبش نازل شد به قسم هاي خداوند ، به قرآن كريم ترسی از فقر ندارند گدايانِ كريم السّلام ای همه ی دار و ندارِ دل ما حضرت نور ! نگاه تو همه حاصل ما ای که در هر دو جهان بر همه فریاد رسی دست خالی نرود از درِ تو هیچکسی نام تو در خور تو باشد و در تقدیرت سیرتت فاطمی و فاطمه در تصویرت لطفِ بی حَدِّ تو در بَند کِشَد انسان را پر و بالی بدهد هر نَفَست ایمان را هر کجا هم بروم سائل این درگاهم از تو اذن حرم کرب و بلا می خواهم کَرَمت جلوه ای از بارش باران دارد سفره ی ما ز کرم خانه ی تو نان دارد لال در محضر تو بودنِ ما ، وصف شماست ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست دست از عشق محال است که ما برداریم عشقِ خاک قَدَمَت بود ، اگر سر داریم می نویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات به جمال و به جلال و به خصالت صلوات خاندانت ز ازل منشأ نورند همه منکران تو یقیناً همه کورند همه ای به فرمان خدا هفت فلک را بانی چه بگویم که تو حالِ همه را می دانی هر چه گوییم همه شعر و محبت باشد همگی زمزمه ای بهرِ ارادت باشد کمترین سایه ی یک سایه ی تو "خورشید" است دلم از شوق نسیم تو به سان بید است ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد ... 📲 ....................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ای عاشقانِ حق نظر موسی بن جعفر آمده ماه شب و ماه سحر موسی بن جعفر آمده فرزند زهرا و علی آن نور گشته منجلی گنجینه حق را گهر موسی بن جعفر آمده هفتم چراغ آسمان آن روشنای کهکشان با روی روشن جلوه گر موسی بن جعفر آمده ذِی الْحَجِّه را نور تمام آئينه دار صبح و شام آن نخل نورانی ثمر موسی بن جعفر آمده لبخند صادق از وی است آوای عاشق از وی است ای عاشقان اینک خبر موسی بن جعفر آمده هم کاظم و هم صابر و ، هم صالح و هم ذاکر و بر جان حق گویان اثر موسی بن جعفر آمده هم که امین است و امان هم که مُبین است و بیان هم نور قرآن سر به سر موسی بن جعفر آمده باشد حمیده مادرش در بر گرفته گوهرش آن هم چه گوهر ، چون قمر موسی بن جعفر آمده ** محمود تاری «یاسر» .
. از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری وا شد از «اَبوا» به روی خلق، باب دیگری... بال وا كن لحظه‌ای در زیر باران شهود از فراز عرش می‌بارد سحاب دیگری بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری ما خدا را در جمال چارده تن دیده‌ایم خوانده‌ام این حرف‌ها را در كتاب دیگری جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند این یكی هم می‌رسد از خاك و آب دیگری بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار با وجود او ندارد انتخاب دیگری شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان وصف او را می‌كند با آب و تاب دیگری ماه كی بعد از نگاهش آفتابی می‌شود؟ می‌رود از شرم، شب‌ها در حجاب دیگری شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود از كتاب معرفت، فصل‌الخطاب دیگری یا نمی‌داند بلندای مقامش تا كجاست یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری... یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد نام او حیف است بردن با خطاب دیگری ✍ .
. چو اشک دیدۀ عشّاق‌حق، دل‌ها مصفّا شد قلوب شیعیان از روشنى چون طور سینا شد اگر بینى فضاى آفرینش گشته عطر آگین گل روى امام موسى کاظم شکوفا شد قدم زد در جهان مولاى عالم موسى جعفر که از یمن قدومش، غرق زیور، عرش اعلا شد چه خورشیدى زمین و آسمان را کرده نورانى چه ماه پر فروغى در سپهر مجد، پیدا شد ز چرخ چارمین با موکب عزّ و شرف امشب پى عرض ادب سوى زمین نازل مسیحا شد نه تنها دیدۀ آل محمّد شد به او روشن که چشم چرخ‌پیر از دیدن آن ماه، بینا شد در این فرخنده میلاد وصىّ هفتم طاها نزول رحمت بى‌منتهای ذات یکتا شد نه تنها آشنایانش، که در سر تا سر گیتى هر آن‌کس واقف از اوصاف او گردید شیدا شد حمیده مادر والا مقام و ارجمند او بنازد زان که او هم مادر فرزند زهرا شد به پاس مقدمش از جانب ربّ غفور امشب براى دوستدارانش، برات عفو، امضاء شد به آن باب‌الحوائج «ملتجى» شد هر گرفتارى یقین ‌دارم که از کار و دلش هر عقده‌اى وا شد ✍ .
. صلی الله علیک یا اباالحسن یا موسی بن جعفر یا باب الحوائج با جام غدیر مست دائم هستیم از عشق ولایت متنعم هستیم دلداده ی حضرت رضاییم ولی ما ریزه خور امام کاظم هستیم ✍ .