eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
288 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
رسول عشق شادی دوباره دردل ما خانه کرده است درحیرتم سرور کجا خانه کرده است سرگرم شادمانی وشور است دل که عشق درکوچه باغ سینه ی ما خانه کرده است درانتظار رویش آن سرو عندلیب برنخل آرزو و وفاخانه کرده است تا جلوه گر شود ز رخ ختم انبیا نور خدا به غار حرا خانه کرده است جبریل تا که سعی کند درصفای او درمروه وصفا به صفاخانه کرده است او نخل سرفراز کمال نبّوت است ایمان او به عرش خدا خانه کرده است بادانثار مقدم آن گلبن امید اشکی که روی چهره ی ماخانه کرده است تا جان کند ذبیح فدای رسول نور هاجر به صخره های مناخانه کرده است طبع لطیف شعر «وفایی» چنین سرود شادی دوباره دردل ماخانه کرده است
. امشب دوباره عشق راتحکیم کردند با دست حق نقشی دگر ترسیم کردند یک دستۀ گل دادند برزهرا وحیدر از فاطمه وز مرتضی تکریم کردند دُردانه های آفرینش شوق خود را با فرشیان و عرشیان تقسیم کردند این است آن انسان ک درعرش الهی خیل ملائک پیش او تعظیم کردند می خواستم پرسم که میلاد چه نوری است کامشب به آل مصطفی تقدیم کردند دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است آن شب ملائک زآسمان ها نور دیدند از آسمان ها تا مدینه پر کشیدند سجّاده ی شکر ودعا را پهن کردند وقتی طنین بال فطرس را شنیدند با عرض تبریک ودرود حق تعالی درمحضر پیغمبر اکرم رسیدند اذن ورود خانه ی حیدر گرفتند در دست زهرا گوشوار عرش دیدند وارستگان عشق درمیلاد آن گل وقتی که از جام وصالش می چشیدند دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است تنها مه محو نگاه روشنش بود خورشید هم یک خوشه چین از خرمنش بود آفاق پُرشد از شمیم لاله آنگاه هستی بهشت عشق از عطر تنش بود این باغبان عشق وایثار وشهادت یک بوستان لاله به روی دامنش بود برصد هزاران تاج گل هم برتری داشت دستی که همچون طوق گل برگردنش بود دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است امشب خدا درعرش اورا میهمان کرد از او پذیرایی میان آسمان کرد اورا نشان شب نشینان فلک داد خاصان درگه را دوباره شادمان کرد درمصحف نورانی خود تا به محشر نام همیشه سبزاو را جاودان کرد گل های دیگر گربه رنگ یاس بودند درلاله زار عشق او را ارغوان کرد با خلقت نور حسین آل طاها امشب که عشق ومعرفت را ترجمان کرد دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است امشب شب اعجاز صورت آفرین است فصل شکوفایی ایمان ویقین است ای دل شب نوراست وین نور هدایت بر رهروان حق امام راستین است با این همه قدر وجلال او عجب نیست گهواره جنبنش اگر روح الأ مین است منزلگه وقدرومقامش آسمانی است یک چند روزی گرچه مهمان زمین است امشب که از نور ولایت روشنم من امشب که با یادش دلم خلوت نشین است دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است ای تشنگان عشق او آب حیات است سرمنشأ خیرتمام کائنات است گردرمسیر نهی از منکر قدم زد احیاگر امربه معروف وزکات است تسنیم وزمزم تشنه ی لعل لب اوست کی تشنه ی یک جرعه از آب فرات است می گفت پیغمبر «وفایی» کاین حسینش نورهدایت ،کشتی اهل نجات است گرچه شب میلاد او گفتم زمدحش گرچه زقدر وجا او ادراک مات است دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است ✍ .
نقد هستی نقد هستی را خدا برآل طاها هدیه کرد تا علی را غنچه ای بی مثل وهمتا هدیه کرد در بهشت آرزو با خلقت نور حسین عشق را عشق آفرین مفهوم ومعناهدیه کرد در سپهر عشق وآزادی خدای ذوالجلال درپگاه نور خورشیدی دل آرا هدیه کرد باز بحر بی کران رحمت حق موج زد گوهری ازبحر لطف خود به زهراهدیه کرد غنچه ی لب های حیدر با تبّسم باز شد زین گل سرخی که براو حق تعالی هدیه کرد عرشیان گفتند از عرش برین با فرشیان گوشوار عرش خود را حق به مولا هدیه کرد من نمی گویم خدا گل داد در دست علی بلکه می گویم به او باغی مصفا هدیه کرد تا حسین بن علی چشمان خود را باز کرد فطرس بی بال وپر را بال زیبا هدیه کرد با شکوفائی خود دلدادگان عشق را یک جهان شیدائی و شور وتمناهدیه کرد تا دل ما را به نور خویش نورانی کند مهر اورا دست رحمت بردل ماهدیه کرد روز اوّل حق به او بخشید عرش وفرش را روز آخر او تمام ستیش را هدیه کرد شکر لله ای «وفایی» ازولا ومهر او توشه ای برما خدا از بهر فردا هدیه کرد
احرام توسّل بردل امیدواران ازشعف گل بسته اند رشته های آرزو بربال بلبل بسته اند گلعذاران بهشت ازیمُن میلاد حسین بردرودیوار هستی رشتۀ گُل بسته اند بلبلان باغ جنّت نغمه خوانی می کنند روز میلادش کجا لب از تغزّل بسته اند مثل فطرس آرزومندان دراین میقات عشق بهر طوف یار احرام توسّل بسته اند بی تحمّل اشک شوق ازدیده می آیدمگر زائران روی او ره برتحمّل بسته اند سالکان عشق اوبا چلچراغ معرفت اوّل منزل همه ره برتوکّل بسته اند درمسیرکوی جانان کی به منزل می رسند پای آنان را که زنجیر تغافل بسته اند شکرلله ازازل بانوری از مهر حسین ازدل ما تا بهشت آرزو پُل بسته اند مصحف ایثار را بانام او واکرده اند عشق را باخون او نقش تکامُل بسته اند درچنین فصل گل افشانی«وفائی»درفلک گلشن آرایان به طاق عرش حق گُل بسته اند
گُل سرسبد ای که درمقدم توباد صبا گُل ریزد پیک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد شب میلاد توعالم اگر عطرآگین است جبرئیل از درو ازبام وهوا گُل ریزد ای گُل سرسبد گلشن زهرا، جبریل گربه پای تونریزد به کجا گُل ریزد فطرس ازمقدم توشکرخدا می گوید بال بگشوده وبرارض وسما گُل ریزد خبری گرزجمال توبه یوسف برسد زسرشک شعف خود همه جا گُل ریزد هرکسی نقش ببندد به لبش نام حسین گویی ازشاخه ی پُربار وفا گُل ریزد ای بقا یافته دین ازتو، به پاس قدمت خضرپیوسته لب آب بقا گُل ریزد احترام حرم ازمنزلت وحُرمت توست هاجرازشوق تودرسعی وصفا گُل ریزد هرزمانی که به محراب نیایش آیی روی سجّاده ی محراب دعا گُل ریزد گلفروش چمن عشقی وغیرازتوچه کس درره دوست گه رنج وبلا گُل ریزد تُربت اطهر وایثار توازبس خوشبوست گویی ازخاک تودرکرب وبلا گُل ریزد می چکدگرکه زچشمان «وفایی»اشکی به روی خاک تو با اهل ولا گُل ریزد
گُل اُمّ البنین باردیگر ساحت باغ توّلا دیدنی است گلشن ایمان به چشم اهل تقوا دیدنی است این چمن گردیده غرق لاله عباسی ، ببین دامن سرسبز گلزار توّلا دیدنی است غنچه های باغ می خندند بر روی نسیم خنده ی این غنچه های ناب وزیبا دیدنی است گوش عالم پُرشده ازنغمۀ عشق وادب باچنین عشق ونشاط وشوردنیا دیدنی است می زند لبخند برروی علی عباس او گوهری شهواردرآغوش دریا دیدنی است تاعلی زد بوسه بردست پسر، جبریل گفت روز شادی وتبسم،اشک مولا دیدنی است روز میلاد گُل اُمّ البنین باید سرود دربهشت آرزو لبخند زهرا دیدنی است درلقب گرچه بود ماه بنی هاشم،ولی دربر خورشید دین این ماه سیمادیدنی است تابه گلشن می گذارد پا تماشایی بود چون به صحرامی رود اودشت وصحرادیدنی است ازسراپایش ادب می بارد این استاد عشق هرکه می بیند ورا گوید سراپا دیدنی است روز میدان رفتنش دشمن هراسان می شود بسکه همچون برق شمشیرش به هیجادیدنی است ازادب رخسارۀ او بس که گل انداخته لعل عطشانش کنارآب دریا دیدنی است علقمه جزچشمه ای شرمنده بی عباس چیست؟ علقمه با آن گل زیبا ورعنا دیدنی است ای«وفایی»اشک شوقی ریز براین آستان هرگل اشکی که می افتددراین جا دیدنی است
نغمه ی شیدایی ای دل هردو جهان محو فریبایی تو درچمن هیچ گلی نیست به زیبایی تو همه گل ها به گلستان ادب صف بستند تا ببینند دمی روی تماشایی تو تا پراکند خدا عطر دل انگیز تورا غرق گل شد همه جا فصل شکوفایی تو چون نسیم سحری عقده گشایی وبود برلب مرغ سحر نغمه ی شیدایی تو شب میلاد تو با بوسه زدن بردستت می کند دست خداوند پذیرایی تو ادب آموز جهانی و به دانشگه عشق پُر شد ازشرم و ادب دفتر دانایی تو ازغبار قدم نور دل فاطمه بود به خدا در همه جا سرمه ی بینایی تو همه شب تابه سحر برسر سجّاده ی عشق غرق ایمانم و دعا شد دل دریایی تو تکیه بر بازوی خیبر شکن حیدر زد شور اخلاص تو و دست توانایی تو چشمه ی علقمه شرمنده زایثار توشد آفرین برادب تو، به شکیبایی تو همه ی هستی تو دست وسرو جانت بود در ره دوست فدا شد همه دارایی تو باب حاجات خلایق تویی وخلق جهان چشم دارند برآن معجز عیسایی تو هرکسی برسر خود شور و هوایی دارد دل پرشور «وفایی» شده شیدایی تو
حیدر نسبظ امشب که چلچراغ سماوات دیدنی است ماه سپهر عشق وفضیلت دمیدنی است از انعکاس آینۀ عشق ومعرفت زیباترین پدیدۀ اخلاص دیدنی است فوج فرشته روی زمین جمع گشته است هرسو صدای بال ملایک شنیدنی است پیوسته بوسه بررخ او می زند علی گلیوسه ازجمال ابوالفضل چیدنی است مهرش نصیب هردل غافل نمی شود بانقد جان ولایت این گل خریدنی است آید به گوش جان نغمات فرشتگان پیوسته می رسد صلوات فرشتگان آمد خبرکه فصل نشاط وطرب رسید ایام شادمانی میرعرب رسید دلهای حق شناس که غرق سرور شد شوقی دگر به سینۀ هرحق طلب رسید شیواترین سرور دوعالم سروده شد زیباترین پدیدۀ عشق وادب رسید با زر نوشته اند به هفت آسمان عشق این ماه هاشمی است که حیدر نسب رسید اندوه عالم از دل ما بار بست ورفت وقتی که نام نامی او روی لب رسید غرق تجلیات گل یاس می شود هرکس مرید حضرت عباس می شود امروز آمدی که به فردا علم شوی ! درپیشگاه حضرت حق محترم شوی! روزی پس ازحسین به دنیا قدم زدی تا با عزیز فاطمه تو هم قدم است! نسل تو در کرامت وعزت زبانزدند دیگر عجیب نیست که صاحب کرم شوی! ازکودکی خویش نشان داده ای بناست یک روز ساقی همۀ این حرم شوی! هرگز به زیر بار مذلت نمی روی حتی اگر به دست اجانب قلم شوی! جبریل با پرش به روی آسمان نوشت فانی فی الحسین شدی روز سرنوشت روزی که جان نثار مسیر بلا شدی! تو حمزة الحسین به کرب وبلا شدی! در رزمگاه عشق حسینی به مرتبت گاهی حسن شدی وگهی مرتضی شدی! ازچشمۀ فرات گذشتی تو تشنه کام آن گاه ساقی لب آب بقا شدی! ازبس مقام ومنزلت تو رفیع بود شایستۀ دعای همه اولیا شدی! باب المراد خلق تو بودی وباز هم باب الحوائج همۀ ماسوا شدی! ای کاشف الکروب غم از دل تو می بری! دل را زموج غصه به ساحل تو می بری! روح حیات می دهد آقا نسیم تو یعنی دوباره زنده شدم ازشمیم تو درمصحف همیشۀ جاوید روزگار نورانی است قدروجلال عظیم تو بر روی دامن همۀ سائلان عشق دائم کرم چکیده زدست کریم تو دلدادگان مهرو وفا وشرف شدند مدیون مهربانی وخُلق رحیم تو زائر به بارگاه تو احساس می کند عطر حضور فاطمه دارد حریم تو لطفی کن و«وفایی» خود را نوا بده برما کرامتی کن و کرب وبلا بده ✍ .
. شهری که از بهشت برین با صفا تراست آری مدینه از همه جا دلگشاتراست زآن رو کبوتر دل ما شد هوائیش کآنجا که عشق خیمه زند با صفا است این آستان که هست همان روضه ی بهشت هر ذرّه خاک او زگهر پر بها تر است در آن بهشت سبز تمنا چو گل شکفت آن دلبری که از همه کس دلرباتر است آمد امام چارم وسالار ساجدین آن کس که طاعتش ز همه بی ریا تراست جزاو که هست واسطه ی رحمت خدا با رحمت خدا چه کسی آشنا تر است باب المراد باشد و در آستین او دست خداست کز همه مشگل گشاتر است بی منت از فلک زفلک هم غنی ترست هرکس براین سرا زهمه کس گداتراست زینت گرفت شعر«وفایی»زمدح او ورنه کلام من زهمه نارسا تراست
. ای که خورشید جمالت پرتو افشانی کند عالمی را جلوه ات زیبا و نورانی کند توهمان خورشید تقوایی که عرش وفرش را ازفروغ وجلوه ی تو حق چراغانی کند جای دارد رهگذارت را زگل های بهشت جبرئیل از عالم بالا گل افشانی کند ای بهشتی رو عجب نبود اگر رضوان خلد ازجنان گرد سرت اسپند گردانی کند می زند لبخند بر رویت حسین ین علی تا تماشا در رخت آیات قرآنی کند امشب از یمن قدوم با شکوه تو حسین هرکجا سائل بود دعوت به مهمانی کند زینت عبادی و شایسته باشد تا خدا نام زین العابدین را برتو ارزانی کند شب همه شب بردعا ونغمه ات مرغ سحر گوش جان را می سپارد تا غزلخوانی کند سرزند ازچشم تو تا عرش یک رنگین کمان هر زمانی دیده ات را اشک بارانی کند هیچ کس را با چنین تقوا ندیدم غیر تو سجده های خویش را اینقدر طولانی کند ای شهید زنده جز تو کیست بعد از کربلا تا از این گلشن به اشک خود نگهبانی کند شمع جمع محفل امروز مائی و ز ما غیر تو فردا چه کس رفع پریشانی کند؟ کوثر توفیق می خواهد ز درگاه خدا تا «وفایی» درمدیح تو ثنا خوانی کند ✍ .
. فوج ملائک بربشر، تعظیم کردند شادی دل را بین هم، تقسیم کردند رو بر بهشت و کوثر و تسنیم کردند زیباترین گُل را به گُل تقدیم کردند امشب حسین بن علی دردانه دارد زیباترین گُل را دراین گلخانه دارد دارد چه جلوه ،جلوه ی توحید خلقت در روز میلادش به خود بالید خلقت مثل شکوفه بر رُخش خندید خلقت زیباترین لحظه ها را دید خلقت آیا فرشته یا که آدم ،خلق کردند محبوب خلّاق دوعالم ،خلق کردند وقت شکفتن سجده ی او دیدنی بود ذکرخدا از غنچه ای بشنیدنی بود عطرش بهشتی بود وبس بوئیدنی بود گلبوسه از رخساره ی او چیدنی بود وقتی پدر دل را به او پیوند می زد آهسته بر روی پسر لبخند می زد دربندگی، اوجان و قلبی حق طلب داشت در پای محراب دعا سوز و تعب داشت بر زینت سجده گذاران او لقب داشت از نسل زهرا بود و از حیدر نسب داشت محراب او طور عبادت نام دارد او با خدایش خاطری آرام دارد ایمان فروغی از رخ تابان او بود تقوا گُلی از گلشن ایمان اوبود اخلاص، مثل چشمه درجانش روان بود آزادگی یک لاله از بستان اوبود دیباچه ی اوصاف او زرّین کلام است اومظهر ایثار وایمان وقیام است عشق وامید ومعرفت ،آئینه ی اوست علم الهی از ازل درسینه ی اوست ایمان و تقوا گوهر گنجینه ی اوست شور آفرینی پیشه ی دیرینه ی اوست بعد قیام کربلا شوری به پا کرد با خطبه ی خود شام را کرب وبلا کرد کی می توان از وصف او درانجمن گفت باید فرزدق بود واز مدحش سخن گفت اوبا همه از کربلا ،از سوختن گفت از لاله های بی سرو گلگون بدن گفت تنها اشاره برحسین آباد، کافی است بس کن «وفایی» درشب میلاد، کافی است
. شب رؤیائی چون گشودند زهم دفتر دانایی را زمزمه کرد ملک نغمۀ شیدایی را کرد پرنور خدا این شب رؤیایی را تا ببینند همه جلوۀ زیبایی را هاتفی گفت در رحمت حق واشده است خلقت روی علی اکبر لیلا شده است این گل سرخ که رخساره ی احمد دارد خال برگونه ی خود ابروی ممتد دارد رنگ وبو ازچمن گلشن ایزد دارد صورت وسیرت خود را زمحمّد دارد همه گل ها بنشستند به نظاره ی او تاکه بابا بزند بوسه به رخساره ی او شاد شد قلب از دل خرسند حسین شد زمین محو جمال گل دلبند حسین آسمان مات شد از چهره ی فرزند حسین همچو غنچه زده لبخند به لبخند حسین ام لیلا همه دم غنچه خود می بوید باحسین بن علی شکر خدا می گوید مادر افکند نظر تا به مه دلجویش دید یک هاله ی نوری به رخ نیکویش که گل انداخته از بوسه ی بابا رویش بوسه زد بررخ او کرد چوغنچه بویش گفت ای نوگل من یوسف لیلا هستی بهتر ازماه شب عید تو زیبا هستی خوبرویان جهان محوجمالش هستند باکمالان نه همین مات کمالش هستند عرشیان باخبراز جاه وجلالش هستند فرشیان عاشق دیدار ووصالش هستند بنگرد هرکه ورا جلوه ی سرمد دیده هم علی اکبرو هم روی محمّد دیده دروجودش ز ازل روح عبادت دیدند روی پیشانی او نور سعادت دیدند درقدوقامت او شور رشادت دیدند قدسیان دردل او شوق شهادت دیدند شادی وغم شب میلاد علی درهم شد غم چوآمد طرب وشوق ومسّرت کم شد کاش ما آینه دار گل مولا باشیم همه جا آبروی اهل تولا باشیم ای «وفایی» همه آسوده به فردا باشیم گرمحبان علی اکبر لیلا باشیم هرکه درراه خدا با علی اکبر باشد روز محشر همه جا با علی اکبر باشد ✍ .