.
#غزل_مثنوی
#عید_غدیر
➖➖➖
آب از مرکب امواج میافتاد زمین
یا که انگار می انداخت سرش را پایین
تا بپیچد همه جا از نفس عشق شمیم
برکه پیش قدم ماه میانداخت گلیم
باد میتاخت که پیش از همه آن جا برسد
به تماشای تلاقی دو دریا برسد
خاک، خوشحال که سنگ کف این صحن شده
فرش نورانی خورشید بر آن پهن شده
وسعت دشت به اندازه ی تاریخ بزرگ
لاله لاله به تماشای دو تا کوه سترگ
آسمان صاف چنان صفحه ی نقاشی بود
ابر ماهی وسط حوض پر از کاشی بود
دل خورشید در آنجا به تلاطم افتاد
بی خود از خود شد و از روی لبش خُم افتاد
لب به لب برکه پر از بارش باران شده بود
قطره ها رود نه! دریای خروشان شده بود
پلکان چیده شد و ماه به معراج شتافت
کعبه این بار برای دو نفر سینه شکافت
دست، خورشید شد از دامنه بالا آمد
رودی از بیعت مردم، سوی دریا آمد
دست در دست هم آنگونه که انگار یکی است
در حقیقت نبی و حیدر کرار یکی است
دست در دست چنان آینه در آیینه
سر یکی، دست یکی، جامه و دستار یکی است
هر کجاییم به این واقعه بر میگردیم
ما خط دایره و نقطه ی پرگار یکی است
حرف!! در سینه نمان، نوبت فریاد شده
هم صدا با دم هوهو زدنت باد شده
نیست یک آینه در شهر که حیران تو نیست
چیست مهتاب اگر آینه گردان تو نیست
شک ندارم همه منظومه ی شمسی، پیشت
وسعتش بیشتر از پینه ی دستان تو نیست
ابر باران شد و یک عمر به پایت افتاد
تا نگویند که او دست به دامان تو نیست
باد! برخیز و سر مأذنه از راه بگو
اشهد ان علیاً ولی الله بگو
➖➖➖
#محسن_حسنی✍
#غدیریه #امیرالمؤمنین
.