.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید
ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید
این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست
بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید
ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید
شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید
عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت
رحمی بحال سید مظلوم ما کنید
بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت
یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید
جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست
بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید
دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید
خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید
دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند
این داغدیدگان حرم را رها کنید
با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا
با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید
یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است
دیگر برای قافله یک راه وا کنید
ذکر علی اگر که گناه کبیره است
پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید
از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید
تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید
جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا
قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید
ما را محلِ برده فروشان روا نبود
یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید
شاعر:محمود ژولیده ✍
#شام_بلا
#امام_سجاد
#اسارت
___________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#مصائب_شام
نه روز عید صیام و نه عید قربان است
چه روی داده که شام اینچنین چراغان است
زنان شام همه می زنند و می رقصند
به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است
چه روی داده که در دست شامیان سنگ است؟
مگر که دختر حیدر به شام مهمان است
میان هلهله ها هیجده سر است به نی
به هر سری نگرم مثل ماه تابان است
سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم
هنوز روی لبش آیه های قرآن است
نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سرش
حجاب دخترکی گیسوی پریشان است
سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر
که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است
دلا در آتش غم مثل آفتاب بسوز
که سایبان اسیران سر شهیدان است
سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند
یکی نگفت که این سر، سر مسلمان است
هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست
هنوز آن گلوی پاره پاره، عطشان است
حرامیان ستم پیشه! کعب نی نزنید
به کودکی که تنش مثل بید لرزان است
ز دست دختر زهرا طناب باز کنید
که او بر این اسرا یاور و نگهبان است
به سیل اشک جهان را خراب کن «میثم»
که جای گنج الهی به شام ویران است
✍ حاج غلامرضا سازگار
#شام_بلا
______________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه (س)
#مصائب_شام
#اسارت
در گریه غرق بود ولیكن صدا نداشت
شاید ز ترس دشمن و شاید كه نا نداشت
از میهمان نوازیِ سنگین كوفیان
بر پیكرش نشانه ی ضربت، كجا نداشت؟
با یاد خنده های پدر گریه می نمود
دیگر امید دیدن آن خنده را نداشت
سنش به قدر درك ستم هم نمی رسید
در روح كودكانۀ او كینه جا نداشت
مظلومه ای كه گردش این روزگار زشت
ظلمی نمانده بود كه بر وی روا نداشت
هم سنگ دردهای بدون كرانه اش
عشقش به ذات اقدس حق انتها نداشت
سخت است گر چه باورش اما حقیقت است
عشقی كه غیر ذات خدا خون بها نداشت
او عاشق پدر، پدرش عاشق خدا
هرگز سه ساله عاشقی این سان خدا نداشت.
#سید_محمد_موسوی_گرمارودی
#شب_سوم_محرم
.______________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مصائب_شام
بعد از تو برادر جان! بر شام سفر کردم
بر آل ابوسفیان اعلان خطر کردم
دیدم سر تو بر نی، راهت بنمودم طی
تو بر نی و من در پی، بر نیزه نظر کردم
ای خفته به خاکستر! آتش به تو شد بستر
ای خاک مرا بر سر از کوفه گذر کردم
تو کلمه حق بر لب، من از غم تو در تب
ای صبر دل زینب! اینگونه سفر کردم
با بار غم و اندوه، چون شیرزنی نستوه
بر ضد عدو چون کوه پیکار دگر کردم
افتاد یزید از تخت چون کور دلی بدبخت
آن مرکز فحشا را من زیر و زبر کردم
شد گوشه ویرانه بیت الحزن زینب
بر قاتل تو نفرین با خون جگر کردم
سید حسن خوشزاد✍
#راس_الحسین_علیه_السلام
#اسارت #شام_بلا
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
#اسارت
#مصائب_شام
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگیات اشک چکیدن دارد
تو بخوان باز بخوان باز که از لبهایت
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد
چقدر بوی دل و موی پریشان آورد
از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد
خیزران بر لب تو میزند آتش بر دل
میکشم آه که این آه کشیدن دارد
گاه گاه از دل آشفتۀ خود میپرسم
غنچهای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟
عید قربان شده و نوبت تو شد اما
خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟
کاروان تو کجا و من خسته اما
دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد
سید محمدرضا شرافت✍
...___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#اول_صفر_ورود_به_شام
#مصائب_شام
پشتِ دروازه غرق ابهام است
ازدحامی عجیب در شام است
کاروان را مُعطّلش کردند
این چه جور احترام و اکرام است
به کدامین بیان کنم تشریح
فخرِ عالم به شام، گمنام است
سَبِّ حیدر ز بس شده مرسوم
همۀ شهر پُر ز دشنام است
جای گُل، بر سر و روی زینب
بارشِ سنگ و آتش از بام است
بهرِ تهمت زدن به آل علی
پیرِزن هم به عرضِ اندام است
اصلاً انگار این ولایتِ کفر
بی خبر از ظهور اسلام است
شامیان را حیا و عفت نیست
آل عصمت به شام بَد نام است!
بر یتیم و اسیر بَد اَخمند
از صغیر و کبیر بی رحمند
کاروان شد به پیشِ منظرها
همه دیدند پاره معجرها
آستین های پارۀ زنها
شد حجابی برای دخترها
دور از چشم حضرت عباس
ریختند آبروی خواهرها
میهمانان خارج حتی
همه دیدند بغضِ کوثرها
سرِ شب تا سحر حرامی ها
سنگ میریختند بر سرها
این مصیبات را همان بهتر
که ندیدند چشمِ مادرها
حرف بَد میزدند نامردان
پیش چشم و سر برادرها
گریۀ آسمان درآمده بود
داشت میریخت اشکِ اخترها
هر طرف غرق در فسادی بود
پایکوبی و رقص و شادی بود
وای بر شامیانِ لاکردار
بدتر از کوفیانِ بَدرفتار
اهل بیتِ حسین را بردند
از محلِ یهود تا بازار
رأسها با کجاوه ها نزدیک
تا ببینند مردمِ بَدکار
از غرورِ شکستۀ زینب
تارسیدن به کاخِ استکبار
نان و خرما تعارفش کردند
صدقه دادنِ حقارت بار
ناسزا گفتنِ حرامیِ پست
گریۀ طفل و خندۀ حضّار
ریسمان ها به دستِ اهل حرم
کعبِ نی ها به پنجۀ کفار
همه اینها به یک طرف اما
وای از چشم های پُر آزار
اُسرا را به شهر گرداندند
شهدا را چه سخت گرياندند
محمود ژولیده
#مصائب_شام
تازه رسیده از سَفَرِ کربلا سرت
بینِ تَنِ تو فاصله افتاده تا سرت
با پهلوی شکسته و با صورت کبود
کُنجِ تنور کوفه کشانده مرا سرت
پیشانی ات شکسته و موهات کم شده
خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟
رگ های گردنت چقدر نامرتب است
ای جان من چگونه مگر شد جدا سرت؟
این جای سنگ نیست، گمان می کنم حسین
افتاده است زیر سُمِ اسب ها سرت...
باید کمی گلاب بیارم بشویمت
خاکی شده است از ستم بی حیا سرت
چشمان تو همیشه به دنبال زینب است
تا اربعین اگر برود هر کجا سرت
علی اکبر لطیفیان
#مصائب_شام
شام بی تو کوچه هایش را مزیّن کرده بود
در گذر ها مشـعل بسیار ، روشن کرده بود
مـاه ِتـابان ِ سـر تو ، بـر فـراز ِ نـیزه هـا
راه پیش روی ما را خوب روشن کرده بود
ای برادر عـطر زلـفت ، کوچه های شهر را
باغ لاله ، باغ سوسن ، باغ زنبق ، کرده بود
خواست قلبم را بسوزاند خودت دیدی چطور؟
جامه ات را نانجیبی پست بر تن کرده بود
از فـراز نیـزه ها ، دیـدی چـگونه ، بی حیــا
دست های بسته ام را طوق گردن کرده بود
قلب ما می سوخت از داغ تو اما ، ساربان
روضه خوانی را میان راه قدغن کرده بود
مشعل ِ خشم ِ یهودی زاده های ِ "قِیْنُقاع"
شعله شعله ، باغ ِ آتش سهم دامن کرده بود
من خودم دیدم ، چگونه هرزه ای یک لا قبا
در میان خورجینش خود و جوشن کرده بود
جارچی با نعره هایش ، در میان کوچه ها
کوفیان ِ شام را دعوت به دیدن کرده بود
آه ، آه از کل کشیدن های روی پشت بام
اهل بیتت را ، غریب ِ کوی و برزن کرده بود
کاتب دارالاماره ، نرخ کلـفت ها ، دقیق
بر اساس سن و سال ما معیّن کرده بود
اینچنین زیـنب ، تـمام آیـه های صـبر را
در کتابی سرخ ، با یادت مدوّن کرده بود
مٰا بَعَدْ روحی حَبیبی ، یا اَخٰا یٰا نور ُعین
مٰا رأیت ، الّاٰ جَمیلا ، مٰا رأیت ، الّاٰ حُسین
روح الله قناعتیان
#مصائب_شام
منم زينب که برجان آذرم ريخت
فلک اسپند غم بر مجمرم ريخت
نهال باغ توحيدم که اين سان
خزان جور و کين، برگ و برم ريخت
من آن طفلم که خوناب از دو چشمش
زداغ مرگ زهرا مادرم ريخت
سپس درکوفه درمحراب مسجد
فلک گَردِ يتيمي برسرم ريخت
به يثرب مجتبي مسموم کين شد
به جان در آن مصيبت اخگرم ريخت
منم طاووس زرّين بال يثرب
که درکرب وبلا بال و پرم ريخت
به خاک تيره هفتادودو پيکر
ز کين، ياران از گل بهترم ريخت
ز جور حرمله در پيچ و تابم
که تيرش، خون حلق اصغرم ريخت
کماني شد قدم در کوفه و شام
به سر بس سنگ از بام و درم ريخت
تنم مانند ني شد زرد و لاغر
شرار طعنه بس بر پيکرم ريخت
منم پروانه شمع شهادت
که بر فرق عدو خاکسترم ريخت
به «فولادي» عنايت کرد زينب
به ساغر آب حوض کوثرم ريخت
حسن فولادی قمی
#مصائب_شام
میان شعله ها درد دلم سرکش تر از بادست
همین آهی که مانده در گلویم ، مثل فریادست
علم افتاد و حس کردم که عرش افتاد،امانه
همین آشوب یعنی که ،سرت بر نیزه افتادست
پی تو تا چهل منزل ، پیاده میدویدم من
پر از آهوست این صحرا وسرگردان صیادست
تمنای تو را میکردم و سیلی جوابش بود
دو چشمم تار از تکرارهای بی حسابش بود
نگاهم کرده ای صد بار جای مادرت زهرا
چه شد از من نگه برداشتی بر نیزه ها،بابا
منم آن غنچه ای که روی زانوی تو راحت بود
ببین روییده ام اینبار مثل لاله در صحرا
دویدم در پی نی دار و پایم زخم ها برداشت
ترحم بر من دل خون نکرده دشمنت اما
به نیزه با اشاره سنگ باران شد سرت بابا
زمین میریخت از نی ها چرا خاکسترت بابا؟
تو را بر نیزه ها دیدم،مرا بر خارها دیدی؟
بگو بابا مرا در هجمه ی بیمارها ،دیدی؟
تو را بر خاک ها دیدم ،مرا بر خاکها دیدی؟
بگو بابا مرا در چنگ آدم خوارها دیدی؟
تو بی عمامه ،من معجر ، فدای تار موی تو
بگو بابا مرا با عمه در بازارها ، دیدی؟
پریشانست گیسویم ، ندارم شانه ای بابا
اگرچه مو نمانده در سر پروانه ای بابا
سرت را در طبق دیدم ،لب زخم مرا دیدی؟
بگو بابا گلت را گوشه ی ویرانه ها دیدی؟
تو بی انگشتر و من گوشواره ،مثل هم هستیم
بگو دندان شیری مرا هم جابجا دیدی؟
سه ساله صحنه هایی دیده که جای تصورنیست
بگو چون من کسی در کودکی قامت دوتادیدی
تو و نی ها منو انظار ، بین کوچه و بازار
به بابا میرود دختر ، به بابا رفته ام انگار
نرگس غریبی
#راس_الحسین_علیه_السلام
#شام #اسارت
...........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
#مصائب_شام
مثل قدیم با دل من ، سر نمیکنی
جانم به لب رسید ، تو لب تر نمیکنی
حرفی بزن ، جواب تو والله سنگ نیست
از چه هوای سوره ی کوثر نمیکنی؟
اینجا خرابه است ، ورودیِّ شام نیست
اینجا تو فکر غارت معجر نمیکنی
اینجا سه شعبه نیست، مرا در بغل بگیر
با من تلافی علی اصغر نمیکنی؟
اینجا فراق هست، عزا هست، غصه هست
اینجا حساب روضه ی دیگر نمیکنی
این دختر نحیف ، همان نازدانه است
فهمیدم از نگات که باور نمیکنی
من هیچ ، سر به عمّه بزن ، اذیت شده
فکری به حال غصه ی خواهر نمیکنی؟
با آن لبی که چوب زدند و حصیر شد
یک بوسه نذر گونه ی دختر نمیکنی؟
روی رگ تو بوسه ی خنجر مشخص است
فکری به حال بوسه ی خنجر نمیکنی؟
دستان زجر و سنِّ مرا در نظر بگیر
دیگر مرا قیاسِ به مادر نمیکنی
فرقی نمی کند که چطوری، فقط بمان
بابا تو فرق، بی سر و با سر نمیکنی
حمید رمی