eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
فَلَاَندُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءًا...... سلام علی قلب الزینب الصبور •┈••✾❀🕊♥︎حُ س ی ن♥︎🕊❀✾••┈•• یعقوب را که غصه ی یوسف شکست و تو داری برای چند نفر گریه می کنی ...؟! http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
اِبـتلایش فرق داشت چون که در نزد عـمو “قالوا بلایش” فرق داشت بر عمـو لبّیـک گفت… وقتِ حَجّش بود و لَحنِ ” رَبّـنایش ” فرق داشت مثل نامـش خاص بود روضه ی او با هـمه حـال و هوایش فرق داشت “لا أُفـارِق گو”دویــد صـوت غــرّایِ “أنَا بْنُ المُجـتَبایــش” فرق داشت هم سـپر شد هم قلم ای به قُـربانش که جنسِ دستهایش فرق داشت گـشت آویزان به پوست پس گریزِ روضه ی دســـت جُــدایش فرق داشت بـین آغـوش حُـسـین آخــرین نذری این قُـــربان , مِـنایش فرق داشت گفت “واأمّاه ” لیک آخِرین دَمْ , خـواهـشِ مادر بیـایـش فرق داشت بـا سه شعبه ذبح شد گرچه با شش ماهه خیلی حجم نایش فرق داشت مانـْد در گـودال , آه وقت دفنش استخوانهایش صدایش فرق داشت محمّدقاسمی
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه اربــاب مقــاتل به تفــاهم گفتند گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت ماه از میسره ، خورشید هم از میمنه رفت ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را پســر ام بنین و پســر فــاطمه(سلام الله علیها) را قمر هاشمی از اصل و نَسَب می گوید دیگری هم اَنا قتّالُ عــرب می گوید دارم از مستیِ بی حدّ خدا می گویم شور القارعه ما القارعه را می گویم پرده افتاده و پیـدا شده یک راز دگر سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر گفتم اعجاز ! از اعجاز فراتر دیدند زور و بازوی علی(علیه السلام) را دو برابر دیدند شانه در شانه دو تا کوه ، سراسر محشر حمزه و جعفر طیار، نه ، طوفـــانی تر شانه در شانه دوتا کوه ،خودت می دانی در دلِ لشکرِ انبوه ، خودت می دانی که در آن لحظه جهان ، از حرکت افتاده ست اتفاقی است که یکبار فقط افتاده ست باز کرده است خدا هم درِ أو أدنی را تا تماشا کند این منظره ی زیبا را ماه را من چه بگویم که چنین ست و چنان شاه شمشماد قَدان ، خسرو شیرین دهنان ماه ، در کسوت سقا به میان آمده بود رود برخواست ، که موسی به میان آمده بود رود ، از بس که شعف داشت تلاطم می کرد رود ، با خاک کفِ پاش تیمم می کرد ماه افتاد در آئینه به تصویر بگو مشک لبریز شد از علقمه ، تکبیر بگو ماه اگر چه همه ی علقمه را پیموده غرقه گشته ست و نگشته ست به آب آلوده رود را تا به ابد ، تشنه ی مهتاب گذاشت داغ لبهای خودش را به دل آب گذاشت لب اگر تر کند از چشمه ی دریا عباس(علیه السلام) چه جوابی بدهد ام بنین را عباس(علیه السلام) ؟ دیگر این مشک نه مشک است که میخانه ی اوست چشم امید رباب است که بر شانه ی اوست می توانست به آنی همه رو سنگ کند نشد آنگونه که می خواست دلش ، جنگ کند دستش افتاد ولی ، راه دگر پیدا کرد کوه غیرت ، گرهِ کار به دندان وا کرد عمق این مرثیه را مشک و علم می دانند داستان را همه ی اهل حرم می دانند بعد عباس(علیه السلام) دگر آب سراب است ، سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است ، رباب چه بگویم که چه شد ؟ یا که چه برسر آمد ؟ ناگهان رایحه ی چادر مادر آمد... بنویسید که در علقمه سقا افتاد قطره اشکی شد و بر چادر زهراء(سلام الله علیها) افتاد پسرم ، دست مریزاد قیامت کردی تا نفس داشتی از عشق ، حمایت کردی از تماشای تو مهتاب پر از نور شود چشم شوری که تو را چشم زده کور شود آسمان ها همه یکپارچه بارانیِ توست من بمیرم ، عرق شرم به پیشانی توست داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد رفتنت حرمله را حرمله تر خواهد کرد مشک خالی شده برخیز که تا برگردیم اتفاقیست که افتاده ، بیا برگردیم آه !!! برخیز که گهواره به غارت نرود دختر فاتح خیبر به اسارت نرود سید حمیدرضا برقعی
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت ازین عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت خبر دارم که سر ازدیر نصرانی درآوردی و عیسی را به آیین مسلمانی درآوردی خبر دارم چه راهی را در اوج نیزه طی کردی از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم به صحرایی سراسراز تو خالی خیره شد کم کم حدود ساعت سه جان من می رفت آهسته برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته حدود ساعت سه من ،عقیله،دختر حیدر چنان مرغی که پر پر می زند بر خاک و خاکستر حدود ساعت سه من پریشان آمدم با سر ولی مثل همیشه باز از من زودتر مادر..... حدود ساعت سه دیدمت برخاک و خاکستر ولی عریان نه پیراهن نه عمامه نه انگشتر نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده  سر پیراهنت هم جنگ بوده ولی شرمنده زینب دیر فهمید که انگشتر به دستت تنگ بوده
دیده ی آزاد مردان اشک بار زینب است کوه صبرو استقامت بی قرار زینب است در اسارت خلق را آزادگی آموخته چون خدا در این اسیری پاسدار زینب است باید از دخت علی کار علی را خواستن لاجرم با خصم دین پیکار کار زینب است مادرش آموزگار مکتب شرم وحیاست فارق التحصیل دانشگاه مادر زینب است آنکه با ایراد نطقی کاخ استبداد را کرد ویران بر سر قوم ستمگر زینب است آنکه داغ شش برادر را بدل هموار کرد تابماند جاودان دین پیمبر زینب است تازیانه خوردن و از دین حق کردن دفاع فاطمه در این روش آموزگار زینب است گر مدال فاطمه از میخ در بر سینه بود خون پیشانی مدال افتخار زینب است قلبها، جانها نفسها نطق ها، اندیشه ها جملگی بایک نگه در اختیار زینب است هست از در های جنت یک درش باب الحسین فاش میگویم کلید قفل آن در زینب است
سرنی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان  در کویر تفته جامی ماند اگر زینب نبود زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود ذوالجناح دادخواهی بی سوار و بی لگام در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود
مثل عباس کسی هست دلاور باشد؟ با همه تشنگی‌اش، یاد برادر باشد... 🏴🏴تاسوعای حسینی 🏴🏴 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
اعظم الله اجورنا بمصابنا الحسین علیه السلام. اعمال روز عاشورا ، التماس دعا 🤲🏻
ببین دل زار زینب 😭 بنویسید کـه جـز خـون خبری نیست که نیست به تن این همه سـردار سری نیست که نیست بنویسید که خورشید بــه گــــــودال افــتـاد و پس از شـام غـریـبـان سحری نیست که نیست 🏴 🏴 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اين کشته فتاده به هامون حسين توست وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست اين ماهي فتاده به درياي خون که هست زخم ستاره بر تنش افزون حسين توست اين رفته سر به نيزه اعدا حسين توست اين مانده بر زمين تن تنها حسين توست اين آهوي حرم که تن پاره پاره اش در خون کشيده دامن صحرا حسين توست اين لاله گون عمامه که در خلد بهر او معجر کبود ساخته زهرا حسين توست اين يوسف فتاده به چنگال گرگ غم پيراهنش دريده و پر خون ، حسين توست اين کشته نهان شده در خون حسين توست وين جسم چاک ناشده مدفون ، حسين توست اين تشنه فرات که شد تشنه لب شهيد وز ديده راند دجله و جيحون ، حسين توست اين پاره پاره پيکر بي سر، حسين توست اين کشته کو مراست برادر، حسين توست اين سرخ رو ز خون شهادت که در غمش زهرا سياه ساخته معجر، حسين توست اين فخر سرروان ، که به قهر از قفا سرش ببريده شمر شوم بد اختر، حسين توست اين صيد خون تپيده به صحرا حسين توست وين مرغ تير خورده بر اعضاء حسين توست محتشم کاشانی