eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نمی رسد به مقامات تو گمان کسی نبوده لایق توصیف تو بیان کسی به هیبت تو یقیناً به طور جلوه کند خدا اگر که خودش را دهد نشان کسی به آستان گلویت دخیل می بندد اگر که کارد رسیده به استخوان کسی علی تر از همه اوقات می شوی امروز شده است نغمه لالایی ات اذان کسی برای اینکه به نور تو سر به راه شوند به ناکسان زده رو، قلب مهربان کسی رسیده بر عتبات لب تو هُرم عطش رسیده بر لب خشکیده تو جان کسی به جز حسین که جان داده با تلظی تو نبود صبر در این امتحان توان کسی بهشت، روضه ی تو گشته گوش تا گوشش سه شعبه آمده بی اذن در جنان کسی به آسمان دم مظلوم می‌دهد پدرت که خون حنجره ات هست نوحه خوان کسی پی غنیمت قتل تو آسمان و زمین تنت از آن کسی و سرت از آن کسی رباب بعد تو دیگر به زیر سایه نرفت به روی نیزه سر توست سایه بان کسی .
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از مسجد الحرام حرم تا خدای خویش اکبر عروج کرده به بی انتهای خویش او ابتدا و غایت معراج خویش بود پس می‌گریست نزد پدر در قفای خویش هنگام احتضار، هم آغوش مصطفی است یعنی خودش نموده تجلی برای خویش جان حسین جان به لبش آمد از عطش جان میسپرد جای حسین و به جای خویش روزی رسان نیزه دشمن شده تنش هر نیزه بود در پی سهم حنای خویش او قطعه قطعه شد؛ همه جا را تنش گرفت تا ذره ذره را بکند مبتلای خویش ممسوس ذات را به روی خاک می کشند تا عرش، خاک را بنماید سرای خویش قلب پدر شبیه فدک پاره پاره شد در کوچه های نیزه به پای عزای خویش "نادعلی" کنار تنش، جلوه می کند او کشته نجف شده در کربلای خویش با قامت خمیده پدر جمع می کند دار و ندار فاطمه را در عبای خویش آغوش این ضریح نشد قسمت حسین در برگرفت بعد پسر بوریای خویش .................................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. عشق یعنی حسین علیه السلام ------------ بی تو دل ، بی پر و بال است اباعبدالله زندگی بی تو محال است اباعبدالله تشنه لب آمده ام کرب و بلایت مولا عشق تو آب زلال است اباعبدالله تو سرافرازترین رهبر عالم هستی خصم تو رو به زوال است اباعبدالله نبرد سود به دنیا و به عقبی آری با تو هر کس به جدال است اباعبدالله با سلامی به ضریحت، به حریمت این دل زائر روز وصال است اباعبدالله نخل دین از تو ثمر یافته حتی توحید بی تو این میوه ی کال است اباعبدالله می خرند آن که تهیدست ترین عاشق شد عاشقی ها نه به مال است اباعبدالله طلعت روشن تو در همه عالم آری جلوه ی احمد و آل است اباعبدالله شده تسخیر تو عالم بنگر از نامت به جهان قیل و مقال است اباعبدالله این که دشمن ببرد از دل ما عشقت را همگی وَهم و خیال است اباعبدالله روی سر سایه ی لطف تو ولی از داغت بر رخم گرد ملال است اباعبدالله با چه رویی به گلوی تو عدو خنجر داشت دل من غرق سؤال است اباعبدالله این بود رأس تو بر نیزه ی دشمن آقا یا طلوعی ز هلال است اباعبدالله نوکر و سائل درگاه تواَم چون «یاسر» این که بر سینه مدال است اباعبدالله ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلا ---------- ای روحِ کربلا یا وارِثَ الْحُسَیْن فریاد نینوا یا وارِثَ الْحُسَیْن دستِ تو دستِ حق تیغِ تو ذُوالْفَفار فرزند مرتضی یا وارِثَ الْحُسَیْن فرزند خیبر و ، فرزند حیدری از نسل مصطفی یا وارِثَ الْحُسَیْن فرزند فاطمه حَبْلُ الْمَتینِ عشق گلواژه ی صفا یا وارِثَ الْحُسَیْن یا فارِسَ الْحِجاز آقای ما بیا ای مُنْتَقِم بیا ، یا وارِثَ الْحُسَیْن در کوی مِهر تو تا روز وصل تو داریم اِلْتِجا یا وارِثَ الْحُسَیْن یَاابْنَ الصِّراطِ عشق آئينه دار نور معنای هَلْ اَتی یا وارِثَ الْحُسَیْن اَلْغَوْث و اَلْاَمان یا صاحِبَ الزَّمان یا سامِعَ الدُّعا یا وارِثَ الْحُسَیْن هَلْ مِنْ مُعینِ من بشنو طنین من در حُزْن و در بُکا یا وارِثَ الْحُسَیْن اَوْ غَیْرِها شنو ، اَمْ ذیِ طُوی شنو هستی کجا ، کجا یا وارِثَ الْحُسَیْن وَالشَّمْس ِ وَالْقَمَر  در صبح و در سحر ای نورِ اِنَّما یا وارِثَ الْحُسَیْن ماه مُحرّم و ماه طلوع غم ای غرقِ در عزا یا وارِثَ الْحُسَیْن ما دل شکسته و دل خسته زین عزا دل خسته تر شما یا وارِثَ الْحُسَیْن خونین جگرترین آشفته دل ترین صاحِب عزای ما یا وارِثَ الْحُسَیْن خون گریه می کنی از بهرِ جدِّ خود در صبح و در مَسا یا وارِثَ الْحُسَیْن از داغِ کربلا ، از داغِ نینوا از داغِ خیمه ها یا وارِثَ الْحُسَیْن از داغِ اکبر و  از داغِ اصغر و از داغِ عمِّه ها یا وارِثَ الْحُسَیْن از داغِ قاسم و ، سقّای تشنه لب از آن همه نوا یا وارِثَ الْحُسَیْن از داغِ کودکان ، از داغِ مادران از عمقِ این بلا یا وارِثَ الْحُسَیْن خونگریه های تو باشد ز قتلگاه بهر سری جدا یا وارِثَ الْحُسَیْن با اشکِ لاله گون دریاب ای عزیز کنج خرابه را یا وارِثَ الْحُسَیْن «یاسر» ازین عزا دارد به دل شرر می سوزد از جفا یا وارِثَ الْحُسَیْن ** «یاسر»✍ علیه‌السلام .............................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. پاسخی بر هتک حرمت کریم این کتاب آسمانی اسلام توسط عوامل استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل --------- همیشه کار شیطان رخنه در ارکان ایمان است وَ از دست شیاطین غرقِ در خون قلب انسان است چه سودی می برد دشمن به غیر از نفرت ای یاران ز کافرهای حربی منزجر شخص مسلمان است خودِ ابلیس می داند حریف آسمان هم نیست که تابان تر ز خورشید فلک انوار قرآن است‌ خودش را می زند آتش هر آن کس این عمل دارد که سوزاندن فقط در حیطه اعمال شیطان است‌ به ظاهر شکل انسان دارد آن دیو سیه باطن چو قرآن را به آتش می کشد در حال عصیان است زند آتش نه قرآن را ، درین دوران بُحرانی که استکبار با اذناب خود مشغول طغیان است جهنّم جایگاه قطعی هر کافر حربی ست بهشت امّا نصیب بندگانِ خوب سبحان است بیندیشید ای مردم به قرآن مبین اکنون که قرآن منجی انسان ز هر گرداب و توفان است بُوَد قرآن ناطق مهدی موعود می دانید همان مهدی که عالَم از وجودش نور افشان است ز جاءَالْحَقْ رود باطل ، بخواهید از خدا آن را که جاءَالْحَقْ حضور این امام خوبِ خوبان است‌ فرج را از خدا خواهید آری تا رسد مهدی جهان از غیبت کبرای او لبریز بُحران است به دست مهدی موعود باشد پرچم توحید تأسی می کند بر او کسی که عشق خواهان است‌ ز نسل پاک قرآنند آل مصطفی یاران جهان از بودن این خاندان همچون گلستان است مرو جز در مسیر عترت و قرآن و حق «یاسر» که این ره روشنا بخش جهان چون صبح رخشان است --------- حاج محمود تاری «یاسر» ١۴٠٢ / ۴ / ٨ .
. علیه‌السلام تو را زد حرمله تا ناگهان زد به روی قلبِ بابا هم نشان زد نشان بگذاشت روی سینه‌ی او دقیقا یک سه‌شعبه روی آن زد پدر صدها برابر خورد ، مادر پس از تو تیغ و خنجر خورد ، مادر من از حلق تو ممنونم که باتو پدر یک تیر کمتر خورد ، مادر به دستم مشت پُر خون مانده از خاک به رویم گَرد گلگون مانده از خاک اگرچه گودی قبرت عمیق است پرِ این تیر بیرون مانده از خاک چه حالی یا دلی دلگیر دارم گلویی خشک از این تقدیر دارم خدا را آب مگذارید نوشم که می‌ترسم ببینم شیر دارم نگاهش کردم و چشمی خجل داشت مزار از اشک بابا آب و گِل داشت سه‌شعبه کاش بعد از بوسه می‌خورد حسینم داغ یک بوسه به دل داشت (حسن لطفی ۴۰۲/۰۵/۰۳) .
. علیه‌السلام باید این مرد در این رزم مصمم باشد او علی است و علی مرگ مجسم باشد او علی است و علی پشت ندارد زره‌اش که علی پیش‌تر از خط مقدم باشد هیچ‌کس نیست به جز او که به شان‌اش گویند که علی باشد و پیغمبر خاتم باشد تیغ برداشته و دشت همه رم کردند شیر از بیشه که آمد دو سه تا کم باشد می‌دوند از چپ و از راست بهم می‌خوردند لشگر این گونه ندیدیم که درهم باشد مدح او گفته فقط متفقا دشمن و دوست تیغ او فاصل جنات و جهنم باشد اکبر این است اگر خاطر زینب جمع است اکبر این است اگر فتح،  مسلم باشد قصد او آب نبود  لب بابایش بود ورنه هر زخم تنش چشمه‌ی زم زم باشد آخرین بار بیا تا که قدت را بیند بگذارید در این خمیمه معمم باشد نفس آخر او اول ماه غم شد از زمانی که زمین خورد محرم باشد ( ۴۰۲/۰۵/۰۳) .
. ۱۴۰۲ علیه_السلام شاه غریب، دلبر بی یار و یاورم از دست من طرید شدی، خاک بر سرم صبحم به شام می رسد و شام من به صبح اما دریغ! نام تو را هم نمی برم هستم اسیر ظلمت و تاریکی گناه قدری بتاب بر دل من، ماه انورم خواهم برای امر ظهورت دعا کنم درد فراق تو شده بر سینه آذرم با یک نگاه ،زندگی ام زیر و رو شده مدیون یک نگاه تو و لطف مادرم راهم بده به خیمه ی خود حضرت کریم حالا که در هوای حریم تو می پرم من در برابر تو گنه کرده ام ولی یک لحظه می شود بنشینی برابرم خاکی شده میان بیابان عبای تو از بیخیالی دل سنگم، مکدّرم حرف از عبا شد و دل من رفته کربلا در فکر پاره های تن پاک اکبرم آمد حسین با کمک زانوان خود گفت ای علی،تو اکبرمی یا که اصغرم😭 از چه عصای پیری بابا شکسته ای مویم سفید شد،کمکم کن،که مضطرم هنگام چیدن تن تو زنده مانده ام چون بین دشمنان کمکم کرده خواهرم دارد نشانه از تو تمامی کربلا پیچیده بوی تو همه جا، یاس پرپرم قرآن من، ورق ورق از کینه ها شدی حالا به فکر چیدن سی جزء پیکرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. «نمی آید» جوان راهی شد و بابا نگاهش سر نمی آید دلش گفته علی سالم ازین محشر نمی آید تمامِ جان خود را می فرستد سوی قربانگاه ذبیحی در نگاه دهر ازین بهتر نمی آید محمّد پا به بعثت می گذارد ، غرق حسرت شد که دیگر بعدِ این معراج... پیغمبر نمی آید شمیم احمد و زهرا و حیدر با حسن دارد چنان عطری برافشانَد که از عنبر نمی آید چنان می غرّد و می تازد و بر قلب دشمن زد که حیرانند و از لشکر نفس ها در نمی آید به یک تیغش زده صدها حرامی سجده بر پایش حریفش ، تن به تن یک مرد جنگاور نمی آید گَهی سر، گاه پا،گَه‌ دست و گاهی پیکر افتاده کسی انگار دیگر ، از پسِ او بر نمی آید کم آوردند و جمعی ریختند از هر طرف رویش برای یک نفر ، لشکر پیِ لشکر نمی آید علی فرقش درید و سجده در محراب افتاده چنین بُغضی به قلب کربلا باور نمی آید دریدش گله ی گرگان و کفتاران و وحشی ها به قدری ارباً ارباٰ شد که بر منظر نمی آید اَغِثني های جان کاهش، حسین را کشت در صحرا کجا پاشیده ؟ چشمش ذرّه ای پیکر نمی آید به دامانش علی تقسیم ، علی شد عین و لام و یِ هجاهایش به مقیاس علی اکبر نمی آید فشرده لختهْ خون ، راه گلویش را خبیثانه صدای محشرش از حنجرش دیگر نمی آید کمان گشت و خمید و خرد شد پشت حسین آخر به زیر غم، کمر تا گشته بالاتر نمی آید «جوانانِ بنی هاشم بیایید» آیه بردارید که دامانش به قدرِ سوره ی کوثر نمی آید به لب هایش پدر پُر می کند گل بوسه هایش را عبا خون گریه می کرد این گلِ پرپر نمی آید هدف در کربلا برچیدنِ نسل علی ها بود خیالش بعدِ عاشورا دگر حیدر نمی آید قلم لرزیده و افتاده از دستان «آلاله» که حجمِ دردِ این روضه ، دَرین دفتر نمی آید ✍ ۲۷۲۷
. سوز همیشه‌ی جگرم باش یا حسین من سینه می زنم سپرم باش یا حسین در طول عمر جز تو پناهی نداشتم مثل گذشته‌ها پدرم باش یا حسین هر روز مادرم سر سجاده گفته است خیلی مراقب پسرم باش یا حسین ای نام تو بهانه ی شیرین زندگی شور محرم و صفرم باش یا حسین پایین پات سر بگذارم تو هم بیا بالای جسم محتضرم باش یا حسین جان مرا بگیر حوالی قتلگاه این گونه آخرین خبرم باش یا حسین دستم به دامنت نرسید این جهان اگر باب الحسین منتظرم باش یا حسین باشد قرار بعدی ما اربعین، حرم مُهر قبولی گذرم باش یا حسین سربازهای لشکر یا زینب توایم حرز مدافعان حرم باش یا حسین .
. اگر که سر بدهم پای پرچم تو کم است هزار بار بمیرم هم از غم تو کم است فقط برای بیان غم غلام سیاه هزار مثل لهوف ومُقَرَم تو کم است تو را به اشک کسی هیچ احتیاجی نیست اگر چه زخم زیاد است و مرهم تو کم است گداییِ در این خانه را نفهمیده کسی که فکر کند واقعا کم تو کم است میان این همه دیوانه ی محبت تو درست نیست بگوییم آدم تو کم است اگر تمامی عمرم فقط نفس بزنم به پای اشک تو و نوحه و دم تو... کم است هزار سال برای زیارتت کوتاه برای درک عزایت محرم تو کم است اگر تمامی انگشتها بریده شوند به پای روضه ی انگشت و خاتم تو... کم است .
. من گریه می‌کنم که تماشا کنی مرا مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا حجت قبول دلبر احرام بسته‌ام ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا با گریه کردن این دل من زنده می‌شود دل‌مرده آمدم که تو احیا کنی مرا اسباب زحمتِ تو شده این گدا، ولی هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا ای کاش امشبی که تو راهی مشعری همراه خویش راهی صحرا کنی مرا تو سفره‌دار گریه ماه محرمی چشمی پر اشک می‌شود اعطا کنی مرا؟ آقا قسم به چادر خاکی مادرت خواهم شریک گریه زهرا کنی مرا آیا شود که مثل شهیدان دم وصال با روی غرق خون شده زیبا کنی مرا بیت‌الحرام سینه‌زنان خاک کربلاست دارم امید محرم آنجا کنی مرا همراه خویش زائر شش گوشه‌ام کنی مسند نشین عرش معلا کنی مرا ای روضه‌خوان تنگ غروب منا بیا پرچم به دوش ماتم کرب و بلا بیا حاجی فاطمه شده صحرانشین خدا صاحب حرم دگر بشود از حرم جدا قاسم نعمتی