eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام_الله_علیها خسته شدم از غربت و دربدری ها دارم فقط شوق حرم این آخری ها شوق لقاء الله، دیدار حسین است شوق بغل دارند علیِّ اصغری ها عمرم فدای تاری از گیسوی ارباب ارباب دارد تا قیامت دلبری ها ما را برای گریه کردن آفریدند زیباست اصلاً زندگی با نوکری ها سربند یازهرا به سر بستند عشاق سهمیه ها دارند اینجا مادری ها صد فتنه را کوبد بهم در جنگ احزاب عهدی که می بندند با هم حیدری ها روزی که مولا لشکری را زیر و رو کرد یادآوری شد بر تمام خیبری ها ای مرگ بر وجدان آنکس که نفهمید خاری به چشم دشمن است این رهبری ها رفتند یک عده میان آتش و سنگ  خوردند سهم الارث شان را دیگری ها دیگر خجالت می کشم من از شهیدان  کو خاطرات جبهه و هم سنگری ها! دیدیم این چل روز تا پای شهادت... ماندند پای دین شان پامنبری ها این روزها مثل غروب کربلا بود برداشت هایی داشتیم از روسری ها! روزی که از ناموس ما چادر کشیدند شد حالشان در روضه بدتر، دختری ها حرمت نگهدارید! چون زهرا شهیده است نذر شفای اوست جانِ بستری ها سیلی زدند و ضربه بر عرش برین خورد یک زن زمین خورد و علی با او زمین خورد ✍ ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ.... در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علی هم نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. روز آخر.. صبحت بخیر! همسر من!هم قطار من! یک روز دیگر است که هستی کنار من شکرخدا!گمان کنم امروز بهتری! پیراهن جدید مبارک! بهار من! نان که تو می پزی چقدر مزه میدهد! نان پخته ای که سر برسد انتظار من از آتش تنور کمی فاصله بگیر! آتش بد است با من و با روزگار من.. مثل قدیم باز "علی جان" صدام کن دستی بکش بروی دل بی قرار من زهرا! برات لقمه گرفتم!قبول کن! روزه بس است آب شدی روزه دار من افتاده ام‌ به پات!بمان!جان من بمان! رحمی بکن به گریه اطفال زار من اسما!برای خانه دوتابوت لازم است.. مرگ من است لحظه ی مرگ نگار من من‌ بودم و کسی به تو با تازیانه زد؟! تا عرش رفت آه دل ذولفقار من روز دهم قرار من و تو دم غروب وقتی که خورده است به مقتل گذار من وقتی که شمر رفته روی سینه حسین سر میبرد مقابل چشمان تار من خولی و زجر و شمر و سنان دور زینبند وای از غرور دختر ناقه سوار من ✍ ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. چه کنم درد و بلای تو به جانم ، چه کنم به نگاهِ نگرانت نگرانم ، چه کنم اهل یثرب ز من و گریه ی من بیزارند نا گزیرم که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر از غم تنهایی تو بیدارم دو دلم من بروم یا که بمانم ، چه کنم دو قدم راه نرفته نفسم میگیرد عمری از من نگذشت است و جوانم ،چه کنم سعی کردم قد خم را ز تو پنهان سازم هر چه قد راست کنم ، باز کمانم ، چه کنم دست تو وا نشد و دست من از کار افتاد خجلم از تو همین بود توانم ، چه کنم نیمه شب ميپرد از خواب پي ِ آب حسين نیستم آب به دستش برسانم ، چه کنم ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. امام باقر علیه السلام فرمودند: لاَ يَكُونُ هَذَا اَلْأَمْرُ إِلاَّ فِي أَخْمَلِنَا ذِكْراً صاحب این امر ( علیه السلام) از همه ی ما اهل بیت، فراموش شده تر است. 📚(کتاب الغیبه نعمانی) پر از شکایتم از روز های تکراری چگونه می گذرد لحظه ها؟ به دشواری چقدر آه نفس گیر و اشک پنهانی چقدر خنده ی بی روح و تلخ و اجباری بدون تو همه ی فصلها زمستانی ست بهار شیعه بیا بی تو نیست گلزاری چگونه زنده بماند کسی که می داند تو بین دشت و بیابان بدون غمخواری چقدر ارزش تو بین شیعه گم شده است هنوز یوسف ِزهرا چه بی خریداری هنوز گوشه ی چاه غریبی ات هستی کسی برای نجاتت نمی کند کاری شنیده ای همه دم درد شیعه را اما چقدر حرف نگفته به سینه ات داری برای دیدن تو شیعه زحمتی نکشید تویی که بیشتر از ما به فکر دیداری حواس شیعه کجا بوده در زمان گناه چه اشک ها که شد از دیده های تو جاری هزار سال گذشت و هنوز منتظری نبوده سیصد و اندی حبیب و دلداری هزار سال، هوای دلت شده ابری به یاد کوچه ی غربت همیشه می باری چقدر روضه گرفتی کنار هیزم ها برای مادر خود روز وشب عزاداری میان همهمه ها ،بار شیشه ای افتاد به سینه رفت بدون اجازه مسماری همیشه ناله ی مادر قرین گوش توست تو گوئیا همه دم بین درب و دیواری چگونه کوچه فراموش تو شود،یک عمر... کنار مادر خود در میان اشراری ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سروده‌ای تازه در هوای این روزهای غبار گرفته من و تو قصه‌ی یک روح در دوتا بدنیم که در مواجهه با هم به فکر ما شدنیم و سرنوشت من و تو به هم گره خورده‌ست اگرچه پیر و جوانیم اگرچه مرد و زنیم به دست حادثه از هم اگرچه دور شدیم برای هم شیرین... مثل جان خویشتنیم به حرف هیچکس این خانه را رها نکنید که در محاصره‌ی گرگ‌های خوش‌سخنیم اگرچه گربه‌ی خوابیده‌ایم در ظاهر میان معرکه شیریم اگر قدم بزنیم هراس مرگ کجا ملت شهادت را ؟! که ما همیشه مرید شهید بی کفنیم شهید مردن ما کار سخت آسانی‌ست خوشا به ما که به فکر شهید زیستنیم به آش نذری مادربزرگ‌ها سوگند که ما امیر جهان و گدای پنج‌تنیم به نام ما که رسیدید، مصرعی کافی‌ست: مدافع حرمیم و فداییِ وطنیم مجتبی حاذق✍ ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. من نمی گویم چرا پهلوی من بشکسته اید لیک می گویم چرا دست علی را بسته اید * * بابا مرو ز خانه برون نزد ما بمان تا میروی تو مادر ما گریه می کند * * زندگی بی گریه بر زهرا ز مردن بدتر است گر نمی خواهم بگریم گر بمیرم بهتر است * * تو که در روز جان دادی چرا شب دفن شد جسمت نمی دانم چه سرّی بود در این کار مادرجان * * دل من بر علی می سوخت چون قنفذ مرا می زد نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم * * شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم مبادا اینکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم * * چنان از ضرب سیلی رفتم از هوش که راه خانه را گم کرده بودم * * گردیده بود قنفذ همدست با مغیره او با غلاف شمشیر آن تازیانه می زد * * مجلس ختمی برای مادرت زهرا گرفتیم هر که بود آمد ولی صاحب عزا مهدی نیامد * * ای کاش من حسن را همره نبرده بودم تا در مقابل او سیلی نخورده بودم * * چو درب خانه سوخت پرسیدی کجا بودم تو می خوردی کتک منهم بزیر دست و پا بودم * * شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع این سخن ورد زبان ها افتاد دیدی آخر علی از پا افتاد ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. 🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷 تو را به زمزمه و اشک های مادرتان بیا ظهور تو آقا شفای مادرتان صدای آمدنت بین کوچه ها پیچید ببین به لرزه فتاده صدای مادرتان قنوت امشب زهرا تو را بهانه کند و یاس میچکد از ربنای مادرتان به حق چادر خاکیِّ فاطمه برگرد که مستجاب بگردد دعای مادرتان همیشه فصل دلم فاطمیه می ماند سری نمیزنی در عزای مادرتان؟ میان خیمه سبزت تو روضه میگیری تسلی دل حیدر برای مادرتان بیا که جمعه غریب است و سرد و بی احساس و ندبه می چکد از چشم های مادرتان سید مهدی موسوی ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. چون فـاطـمـه مظهر خـدای یکتاست انـوار خــدا ز روی زهـرا پـیـداسـت همتای علی،در دوجهان بی همتاست زهـراست محـمد و محـمد زهـراست   حبیب الله چائیچان حسان با نـام تـو دل چـه با صـفـا می گـردد با مـهـر تو دل ز غـم رهـا می گـردد بـاشـی تو کـلـیـد راز هـسـتـی زهـرا با نـام تـو قـفــل بـسـتـه وا مـی گـردد   محمد خراطی دلی که نیست در او مهرفاطمه سنگ است چرا که مهر حق و مهر اوهماهنگ است اگر قـدم نـگـذارد به عـرصـۀ محـشر کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است   حسن فرح بخشیان (ژولیده نیشابوری) یکــتا گُهـر بـحـر رسـالت زهـراست محبوبه حق، ظرف ولایت زهراست هـمـتـای عـلـی، نـور دو چـشـم احمد سـرچـشـمۀ دریـای امامت زهـراست سیدرضا طباطبائی  همت و توفیق خواهم از خدای فاطمه تا بگویم روز و شب مدح وثنای فاطمه گر نمیشد خلقت نور علی در روزگار همسری پیدا نمی شد از برای فاطمه   جوهری یا فـاطـمـه! روز حـشـر سـتـّاری کن دل سـوخـتگـان را ز کرم، یاری کن ما بـا هـمه گفـتـیـم که بـا فـاطـمـه ایم تــو نــیــز بـــیــا و آبـــروداری کــن  محمد رستگار تامادرِ دهر زاده فرزند ونژاد صدگونه پسرچو انبیا زاد ونهاد دختر که نبی شود نپرورد جهان چون برتر ازانبیا یکی فاطمه زاد فواد کرمانی چون فاطمه مظهر خدای یکتاست انوار خدا ز روی زهرا پیداست همتای علی، در دو جهان بی همتاست زهراست محمد و محمد زهراست حبیب الله چائیچان حسان آن روز که در دل همه واهمه است روزیست که بررسی به کار همه است دارد ز خدا امید عفو و بخشش هر کس که محب حضرت فاطمه است محمد مبشری سرچشمه ی فیض حی سرمد زهراست مادر به نبی آل احمد زهراست در گلشن هستی گل بی خار یکیست آن همه گل گلزار محمد زهراست حسن فرح بخشیان ( ژولیده نیشابوری ) ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. زهرا گذشت و خاطره‌‏هایش هنوز هست در مسجد مدینه، صدایش هنوز هست شهری که بود شاهد اندوه فاطمه سرشارِ موجِ گریه، فضایش هنوز هست در کوچه‌های غم‌زده و بی‌فروغ شهر هرجا نظر کنی، ردِ پایش هنوز هست از بوستان عترت یاسین و باغ وحی، گل رفته و باز، عطر وفایش هنوز هست سوز مصیبتش نشد از سینه‌ها برون آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست در خانه‌ای که فاطمه چون چلچراغ بود نور و صفا به صحن و سرایش هنوز هست در آستانۀ‌ درِ آن روضۀ بهشت بانگ و نوای وا اَبتایش هنوز هست راز و نیاز فاطمه را تا شود گواه محراب هست و موج دعایش هنوز هست گر سر زند به کلبۀ احزان او کسی پی می‌‏برَد که شور و نوایش هنوز هست دست ستم اگرچه فدک را از او گرفت، آن خطبۀ بلیغ و رسایش هنوز هست رسم شهیدپروری از اوست یادگار؛ شور حسین و کرب‌و‌بلایش هنوز هست تا انتقام مادر خود را کِشد ز خصم مهدی- که باد جان به فدایش- هنوز هست در دست او صحیفۀ زهرا امانت است؛ آیینۀ تما‌م‌نمایش هنوز هست گر نیستیم قابل دیدار او «شفق» ما را به سینه، شوق لقایش هنوز هست ()✍ ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. دیده بستی پا سوی قبله کشیدی وای من  تا نمردم چشم خود را باز کن زهرای من   من به احزاب و احد یک دم نلرزیدم ولی تا تو افتادی ز پا لرزید دست و پای من کاش جانم با نفس از سینه می‌آمد برون کاش می‌مردم مدینه نیست دیگر جای من روزها لب بسته از فریاد و می‌سوزم خموش حبس در دل گشته حتی ناله ی شب‌های من قنفذ بیدادگر جان مرا از من گرفت  تو زمین خوردی و از هم شد جدا اعضای من آفتاب طلعتت از ابر سیلی شد سیاه  زین مصیبت تیره شد در چشم من دنیای من در عزای تو تمامی عمر من شد احتضار با فراق تو شده هر شب، شب احیای من تو به خود از درد پیچیدی و نگشودی لبی تا نیاید از جگر یک لحظه واویلای من   حیف باغ آرزوهای مرا آتش زدند  رفت از کف غنچه ی من لاله ی حمرای من مرحبا میثم که در اشعار تو پیدا بود غصه ی ناگفته و غم‌های ناپیدای من .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام ای شیر مردان بلا نوش! دلاور پیشگان زخم بر دوش خداوندا دلم دریای خون است جراحات دلم از حد فزون است به خود می پیچم از درد جدایی (کجا رفتند مردان خدایی ) کجا رفتند مردان سلحشور بسیجی سیرتان سوره ی نور هم آنانی که اهل آسمانند مرید حضرت صاحب زمانند شهادت چیست ؟ از دنیا بریدن خدا را دیدن و خود را ندیدن خوشا چون "زینتی" آزاد بودن به هنگام شهادت شاد بودن شهادت کوله بارش بود دائم خطر در انتظارش بود دائم شهادت لیلی و او مثل مجنون دلش همواره پر درد و پر از خون دلا چون "حاج میر " اهل دل باش شقایق گونه، رنگ آب و گل باش مبادا لحظه ای غافل شوی باز بدور از عشق و اهل دل شوی باز بیا از خاکریز دل گذر کن دو چشم خویش را با اشک تر کن خوشا مانند "دولت پور" بودن از این دنیای فانی دور بودن پس از او داغداری می کند دل چو دریا بیقراری می کند دل پس از او زندگی معنا ندارد صفایی دیگر این دنیا ندارد دلم مفتون جسم پرپرش باد فدای زخم های پیکرش باد "شهید ترکمندی " هم سفر کرد دلم را با نگاهی شعله ور کرد شهیدی که سراپا غرق نور بود همان که چهره اش همرنگ نور بود شهیدی که می از جام بلا زد قدم بر خاک سرخ کربلا زد خدا گل ریخت ، گل ، در گفتگویش دری بگشود از دل ، رو به رویش "شهید زارع " خوی کربلا داشت دلی همرنگ ظهر نینوا داشت دلی همسایه با گل های پرپر دلی هم بال با بال کبوتر چه خوش بر زندگانی پا نهادید شما رفتید و ما را جا نهادید شما که بهترین گل های پائید بلانوشان ظهر کربلائید شما رفتید و ما تنهاترینیم شما رفتید ما غربت نشینیم اگر چه چون شما بیتاب هستیم شما رفتید و ما در خواب هستیم (بیا ای قطره یک دم اهل دل شو ز خود بگذر به دریا متصل شو) بیا یک بار از خود بگذر امروز کبوتر وار از خود بگذر امروز به آن مردان بالایی بپیوند به گل های اهورایی بپیوند خوشا رفتن به سمت کوی دلدار سبک روح و سبک جان و سبک بار خوشا پرواز با بال و پری سرخ دلی سرسبز اما پیکری سرخ سراپا شوق و شور و حسرت یار سفر با همرهانی مستِ دیدار خدا در چهره هاشان عشق را دید که پروازی چنین خونین پسندید! ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab