#پارت_پانزدهم
در آن سفر بود كه احساس كردم اين پسر، روح بسيار پاكی دارد. اما کاملا
مشخص بود که در درون خودش به دنبال يک گم شده ميگردد!
اين حس را سالها بعد كه حسابی با او رفيق شدم بيشتر لمس كردم. او
مسیرهای مختلفی را در زندگي اش تجربه كرد. هادی راه های بسیاری رفت تا
به مقصد خودش برسد و گمشده اش را پيدا كند.
من بعدها با هادی بسيار رفيق شديم. او خدمات بسيار زیادی در حق من
انجام داد كه گفتنی نيست.
اما به اين حقيقت رسيدم كه هادی
با همه ی مشکلاتی كه در خانواده
داشت و بسيار سختی ميكشيد، اما به دنبال گمشده درونی خودش ميگشت.
برای اين حرف هم دليل دارم:
در دوران نوجوانی فوتباليست خوبی بود، به او می گفتند: «هادی دل پيهرو»
هادی هم دوست داشت خودش را بروز دهد.
كمی بعد درس را رها كرد و ميخواست با كار كردن، گمشده ی خودش را پيدا كند.
بعد در جمع بچه های بسيج و مسجد مشغول فعاليت شد. هادی در هر
عرصه هایی كه وارد ميشد بهتر از بقيه ی كارها را انجام ميداد. در مسجد هم
گوی سبقت را از بقيه ربود.
بعد با بچه های هیئتی رفيق شد. از اين هيئت به آن هيئت رفت. اين دوران،
خيلي از لحاظ معنوی رشد كرد، اما حس ميكردم كه هنوز گمشده ی خودش را
نيافته.
بعد در اردوهای جهادی و اردوهای راهيان نور و مشهد او را ميديدم. بيش
از همه فعاليت ميکرد، اما هنوز ...
از لحاظ كار و درآمد شخصی هم وضع او خوب شد اما باز به آنچه
ميخواست نرسيد.
#ادامه_دارد...
#کپی_حرام
@shidegomnam