eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
#اگه_روانی_نبودیم_گناه_نمیکردیم ▫️گفتم: «آقا! شوهرخواهرم مریض است؛ توی حرم دعایش کنید.» 🔹پرسید: «چه بیماری‌ای دارد؟» ▫️با شرمندگی گفتم: «روانی است.» 🔹گفت: «همۀ ما روانی هستیم؛ اگر نبودیم، #گناه نمی‌کردیم...» 📚 به شیوه باران، ص ١٩ 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 8⃣5⃣1⃣ با تک تک جملاتی که بر زبان می آورد، تمام
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 9⃣5⃣1⃣ حسام با خنده انگشت اشاره اش را به شکم پرستار زد " خدا پدرمو بیامرزه پس.. داری لاغر میشیااا.. یعنی دعایِ یه خوونواده پشت و پناهمه.. برو بابت زحماتم شکرگذار باش.. " پرستار برای پاسخ آماده شد که صدایِ مسنِ زنی متوقفش کرد " امیرمهدی.. اینجایی؟؟ کشتی منو تو آخه مادر.. همیشه باید دنبالت بدوئم.. چه موقعی که بچه بودی.. چه حالا.. " امیر مهدی؟؟ منظورش چه کسی بود؟؟ پرستار؟؟ حسام با لبخند به نشانه ی احترام خواست تا از جایش بلند شود که زن به سرعت و با لحنی عصبی او را از ایستادن نهی کرد " بشین سرجات بچه.. فقط خم و راست شدنو بلده؟؟ تو تا منو دق ندی که ول کن نیستی.. " حسام زیر لبی چیزی به پرستار گفت " خیلی نامردی.. حالا دیگه میری مامانمو میاری.. این دفعه خواستیم گل کوچیک بزنیم بچه ها بازیت ندادن، بازم میای سراغم دیگه.. " پرستار با صدایی ضعیف پاسخش را داد " برو بابا.. تو فعلا تاتی تاتیو یاد بگیر.. گل کوچیک پیشکش.. در ضمن فعلا مهمون منی.. " حسام ( آدم فروشی) حواله اش کرد و با لبخندی ترسیده به زن خیره شد. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 0⃣6⃣1⃣ امیر مهدی نامِ حسام بود؟ و آن زن با آن چهره ی شکسته، هیبتی تپل و کشیده و چادری مشکی رنگ که روسریِ تیره و گلدارِ زیرش را پوشانده بود ، مادرش؟؟ زن ویلچر به دست وارد اتاق شد " بیخود واسه این بچه خط و نشون نکشاا.. با من طرفی.. " و حسام مانند پسر بچه ای مطیع با گردنی کج، تند و تند سرش را تکان داد.. زن به سمتم آمد و دستم را فشار داد، گرم و مادرانه " سلام عزیزم.. خدا ان شالله بهت سلامتی بده.. قربون اون چشمایِ قشنگت برم.." با چشمانی متعجب، جواب سلامش را با کلمه ای دست و پا شکسته دادم. سلامی که مطمئن نبود درست ادا کرده باشم. حسام کمی سرش را خاراند " مامان جان.. گفته بودم که سارا خانووم بلد نیست فارسی صحبت کنه.. " زن بدون درنگ به حسام تشر زد " تو حرف نزن که یه گوشمالی حسابی ازم طلب داری.. از وقتی بهوش اومدی من مثل مادر یه بچه ی دوسال دارم دنبالت می گردم.. " مادرش بود.. آن چشم ها و هاله ای از شباهتِ غیر قابل انکار، این نسبت را شهادت می داد.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#خودباختگی 1⃣ 😤😤😤 #بیشتر_قابل_توجه_خانم_ها ✅ 💠یکی از چیزهایی که متاسفانه بین بعضی خانم های مذهبی و
2⃣😤😤😤 خانم مذهبییییی از چی میترسی؟ چرا باید فلان خانمی که اهل خدا نیست و با امام زمانش دشمنی میکنه جرئتش از شما بیشتر باشه؟ 😒 چقدر برخی از ماها خیلی ببخشین ولی مثل ماست باید شل و سست باشیم؟ به طرف که همچی اهل دین و دیانت نیست یک چیزی میگی چنان مثلا از حقوقش دفاع میکنه هرچند شاید حقوقی باشه ک واسه خودش فقط ساخته ولی گاهی به برخی مذهبیا یک چیزی میگی سکوت میکنه و از حقش دفاع نمیکنه؟ از چی میترسی؟ ترس مال اون زن و مردی هست که خدا رو قبول ندارن نه شمایی که روزانه چندین بار میگی الله اکبر خدا بزرگتر از هرچیزی و هرکسی هست✅ از حقوقت توی جامعه دفاع کن👌 هرچقدر از حقوقت عقب بکشی به همون میزان مخالفان دین و مذهبت پا جلو میذارن ‼️ ادامه دارد.........↙️ 👈عضویت در 👇 🏴 @asheghaneruhollah
◾️السلام علیک‌یا اباعبدالله الحسین 🏷 #استوری 🔹 #حدیث_دوم 🏴 @asheghaneruhollah
🍃🌸 اربعین هیچ چیزش قطعی نیست _نه رفتن اونی که میخاد بره ! _نه نرفتن اونی که نمیتونه بره ! #تا_یار_که_را_خواهد؟! 😭 آقا جان امسال #اربعین منو میبری #کربلات 😢 🏴 @asheghaneruhollah
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شیخ حسین انصاریان: دولت دلار ۴۲۰۰ تومنی بدهد مردم بروند اربعین کربلا ⚡️اربعین از صد تا بمب اتمی هیروشیما اثرش برای آمریکا بدتره! 😭 آقا جان امسال منو میبری 😢 🏴 @asheghaneruhollah
جاے شھید مرادی خالی ڪه...😔 همسرش میگفت: در فصل پاییز به دنیا آمد،درفصل پاییز ازدواج کردیم، در فصل پاییز ڪربلا رفتیم،درفصل پاییز هم شهید شد....💔 عجب فصلی بود این فصل #پاییز...... #شهیدحمیدسیاهکالےمرادی #یادش_باصلوات 🌙شبتون شهدایی 🏴 @asheghaneruhollah
تصویری از لحظه ورود رهبر انقلاب اسلامی به اجتماع جهادگران بسیجی در ورزشگاه آزادی. ۹۷/۷/۱۲ #آقامونه 👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
تصویری از لحظه ورود رهبر انقلاب اسلامی به اجتماع جهادگران بسیجی در ورزشگاه آزادی. ۹۷/۷/۱۲ #آقامونه
📣 رهبر انقلاب: بعضی‌ها وانمود می‌کنند جوان‌ها مشکل کشورند! ♥️ بنده به‌عکس معتقدم جوان‌ها راه‌حل مشکل هستند نه مشکل. 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هم‌اکنون در اجتماع ده‌ها هزارنفری بسیجیان در ورزشگاه آزادی: نوک پیکان حرکت عظیم ملی، شما هستید. 🔹 پیرانِ مجرب، اگر خسته و بی‌حال نباشند می‌توانند راهنمایی کنند ولی موتور پیش‌برنده‌ی این قطار، شما جوانان هستید. در گذشته هم همین جور بوده است. 🔸 در طول ۴۰ سال در دوران مبارزات، در جهاد با تجزیه‌طلبان در آغاز پیروزی انقلاب، در جهاد سازندگی، در جهاد با تروریسم خائن در اوایل دهه‌ی ۶۰، در جهاد با متجاوزین در ۸ سال دفاع مقدس، در جهاد برای ترمیم خرابی‌های بعد از جنگ، در جهاد فرهنگی دهه‌ی ۷۰ این جوان‌ها بودند که توانستند آن فضای دشوار را به نفع انقلاب تغییر بدهند. در جهاد علمی از آغاز دهه‌ی ۸۰، در جهاد با تروریسم تکفیری در دهه‌ی ۹۰ و امروز هم جهاد فکری و عملی برای گشودن گره‌های اقتصادی بازهم جوان‌ها هستند. 🔹 در گشایش اقتصادی کشور پیشنهادهایی به ما می‌دهند که بسیاری از آن‌ها مربوط به جوان‌ها است؛ پخته و کاملاً راهگشا. جوان‌های ما امروز در قبال مسائلی که کشور با آن‌ها مواجه است هم صاحب فکرند، هم صاحب انگیزه هستند. جوان‌های ما احساس تکلیف می‌کنند. 🔸 شما جوان‌ها صاحب کشورید. بنده وقتی از جوان‌ها تمجید می‌کنم، بعضی‌ها می‌گویند فلانی از بخش جوان‌های منحرف اطلاعی ندارد؛ نه، بنده از آن‌ها مطلع هستم. بالاخره جوان‌هایی هم هستند که ریزش‌های ما هستند؛ حرف من این است که رویش‌های ما بر ریزش‌های ما غلبه دارند. 🔺 بعضی‌ها وانمود می‌کنند جوان‌ها مشکل کشورند؛ بنده به‌عکس معتقدم جوان‌ها راه‌حل مشکل هستند نه مشکل. ۹۷/۷/۱۲ 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸امام خامنه‌ای: برخی سعی دارند این را القا کنند که راه حلی جز زانو زدن در برابر آمریکا نیست. تا جان در بدن دارم نمی گذارم به به هدف خود برسید. 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
🔻 رهبرانقلاب، امروز: دشمن برای مقابله با جمهوری اسلامی بعد از کنکاش فراوان، به تحریم رسیده است. جز راه تحریم اقتصادی راه دیگری ندارد. بقیه‌ی راه‌ها در مقابل او مسدود است. تحریم اقتصادی شکننده‌تر از اقتصاد ملی ما است. اقتصاد ملی ما می‌تواند تحریم را شکست دهد و شکست تحریم، شکست آمریکا است و آمریکا یک سیلی دیگر از ملت ایران خواهد خورد. ۹۷/۷/۱۲ 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
📲 ابزار رسانه مانند سلاح شیمیایی عمل میکند 👈 تجهیزات را از بین نمیبرد اما قدرت انسان‌ها را میگیرد 🔻 رهبرانقلاب، امروز: فعلاً دشمن از ابزار رسانه برای اثرگذاری بر افکار عمومی استفاده می‌کند. ابزار ، ابزار مهم و اگر دست دشمن باشد، ابزار خطرناکی است. 🔹 ابزار رسانه را تشبیه می‌کنند به سلاح‌های شیمیایی در جنگ نظامی. را وقتی می‌زنند، تانک و تجهیزات از بین نمی‌رود، انسان‌ها از بین می‌روند و از قدرتِ استفاده از ابزار می‌افتند. ابزار رسانه هم این‌جور است. 🔸 امروز از تلویزیون، از اینترنت، از شبکه‌های اجتماعی و علیه افکار عمومی ما استفاده می‌شود. 🔺 کسانی که مسئولیت این بخش را دارند به این مطلب درست توجه کنند؛ ما در جلسات حضوری هم تأکید کردیم؛ گفتیم این‌ها ابزاری نشوند برای اینکه دشمن، راحت، سلاح شیمیایی خود را علیه این مردم به کار ببرد. وظیفه‌ی خود را بدانند و با جدیت عمل کنند. ۹۷/۷/۱۲ 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴هشدار رهبری به غده های چرکین غربزده 🔺رهبرانقلاب: برخی مایوسند دیگران راهم مایوس میکنند ، تنبلند دیگران را هم وادار به تنبلی می کنند 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
📣 دشمن ملت ایران را نشناخته است! 🔻 رهبرانقلاب، امروز: یک نکته‌ی دیگر از عرصه‌های درگیری، فهم درست واقعیت‌های ایران و جهان است. اینکه شما فهم درستی از واقعیات کشور داشته باشید به ضرر دشمن است؛ با تصویرسازی غلط سعی می‌کنند ملت ایران را منحرف کنند؛ هم تصویر غلط راجع به ایران و خودشان و هم راجع به منطقه؛ وانمود می‌کنند که در موضع قدرتند درحالی‌که در موضع قدرت نیستند. 🔹 یک تصویرسازی دیگری که به‌شدت غلط است، تصویرشان از ایران اسلامی است. اخیراً رئیس‌جمهور آمریکا به سران اروپا گفته شما دو سه ماه صبر کنید، جمهوری اسلامی کلکش کنده خواهد شد. به یاد حرف‌هایی افتادیم که ۴۰ سال قبل همین کسانی که نوکران آمریکا بودند و خود آن‌ها مژده می‌دانند ۶ ماهه کلک کنده می‌شود؛ امروز چهل سال گذشته، آن نهال باریک تبدیل شده به درختی تناور. حالا این بیچاره دلخوشی به خودش و همکارانش می‌دهد. بنده یاد این شعر عامیانه افتادم که: شتر در خواب بیند پنبه‌دانه گهی لف‌لف خورد گه دانه‌دانه 🔸 بله، دشمن شما را نشناخته؛ دشمن ملت ایران را نشناخته؛ دشمن، انقلاب و روحیه‌ی انقلابی و ایمانی را نشناخته؛ این تحلیل غلط موجب گمراهی او شده است. 🔹 ما البته مشکل اقتصادی داریم؛ اقتصاد نفتی داریم که این خودش عیب بزرگ است. فرهنگ صرفه‌جویی نداریم؛ بسیار ضعیف است. اسراف عیب است. این عیوب را ما داریم ولی عیب واقعی این‌ها نیست. عیب واقعی بن‌بست است که بحمدالله نداریم. ما بن‌بست نداریم. 🔺 عیب واقعی این است. عیب واقعی این است که جوان کشور گمان کند راه‌حلی وجود ندارد جز پناه بردن به دشمن. ۹۷/۷/۱۲ 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
📣 باید به دشمن پیام قدرت بدهیم نه پیام ضعف 🔻رهبرانقلاب، امروز: اگر دشمن در ما وحدت مشاهده کند، در ما احساس قدرت و عزم راسخ را ببیند، عقب می‌نشیند. دشمن اگر ببیند که ملت ایران و جوان‌های مؤمن ایرانی احساس حضور می‌کنند، احساس وظیفه می‌کنند و قدرتمندانه وسط میدان هستند، عقب‌نشینی می‌کند؛ اما اگر احساس کند ضعف و اختلاف بین مسئولین کشور هست، هم‌جهتی وجود ندارد، یا بین مردم و مسئولین فاصله افتاده است، تشویق می‌شود که شدت عمل خود را زیاد کند. همه توجه کنند: هم جوانان، هم مسئولین، باید به دشمن پیام قدرت بدهیم نه پیام ضعف. 🔹 من به‌طور قاطع با اطلاعی که از وضعیت کشور دارم، قاطعاً می‌گویم این ملت و این نسل جدید تصمیم گرفته است که دیگر تحقیر نشود و دنباله‌روی قدرت‌های بیگانه و دشمن نشود. تصمیم گرفته که ایرانِ عزیز را به اوج افتخار و عزت برساند و این توانایی را دارد. 🔺 این جمعیت صدهزار نفری این ورزشگاه یادآور جمعیت صدهزار نفری همین‌جا است که در اواخر دهه‌ی شصت برایشان صحبت کردم و حرکت کردند و رفتند در جبهه‌ها حضور پیدا کردند و پیروزی‌های بزرگی را برای کشور به ارمغان آوردند. و شما جوان‌های عزیز هم در میدان علم و فعالیت و تحرک اقتصادی و کارآفرینی، در میدان کار و تلاش فردی و جمعی، در میدان شبکه‌سازی اجتماعی و فرهنگی، در میدان حرکت‌های لازمِ آتش به اختیار، در هرجایی ان‌شاءالله پیروز و موفق خواهید بود. ۹۷/۷/۱۲ 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
📣 راه پیشرفت به روی ما باز است اما راه، پُرپیچ‌وخم است 🔻 رهبرانقلاب، امروز: تصور نکنید راهی که پیش روی ماست یک اتوبان آسفالته‌ی بی‌مانع است؛ نه، راه پیشرفت به روی ما باز است اما راه، پُرپیچ‌وخم است. موانعی وجود دارد. 🔹 دشمن به‌طور کامل در مقابل ما فعال است. ما باید در مقابله با موانع، این راه را طی کنیم. این شرایطی دارد: 👈 گام اول برای آنکه بتوانیم راه را طی کنیم، احساس حضور دشمن و وجود دشمن است. تا انسان نداند که دشمن در مقابل اوست برای خود حرز و دفاع و سنگر به وجود نمی‌آورد. آن روشنفکرِ راحت‌طلب و ریاکار و منافق که اساس دشمنی آمریکا را انکار می‌کند و نمی‌فهمد و نسخه‌ی تسلیم در مقابل آمریکا برای ملت و دولت می‌نویسد، اگر عامل دشمن نباشد، حداقل مرد میدان پیشرفت کشور نیست. 👈 گام دوم، اعتمادبه‌نفس و عزم در ایستادگی است. آدم‌های بی‌روحیه‌ی خود‌کم‌بینِ فرصت‌طلب در این میدان هیچ هنری نمی‌توانند نشان بدهند؛ اگر مانع برای دیگران درست نکنند، خودشان هم هیچ کاری نمی‌توانند بکنند. البته جوان‌های ما در همه‌ی این جهات به این بلیه مبتلا نیستند و اعتمادبه‌نفس و شجاعت دارند. 👈 گام سوم، شناخت حوزه و عرصه‌ی تهاجم است. جنگ ما با دشمن در کجاست؟ این را باید درست تشخیص بدهیم. باید تهدید دشمن را درست فهم کنیم. باید بدانید دشمن از کجا حمله می‌کند. همه‌ی مردم باید درک درستی از عرصه‌ی نبرد داشته باشند. ۹۷/۷/۱۲ 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 0⃣6⃣1⃣ امیر مهدی نامِ حسام بود؟ و آن زن با آن چه
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 1⃣6⃣1⃣ حسام با لبخند دست مادرش را بوسید " الهی قربونت برم.. ببخشید.. خب بابا من چیکار کنم. این اکبر، عین زندانبانا وایستاده بالای سرم، نمی ذاره از اتاقم جم بخورم، خب حوصله ام سر میره دیگه.. در ضمن برادر سارا خانووم، ایشونو به من سپرده.. باید از حالشون مطلع می شدم یا نه؟؟ بعدشم ایشون نگران برادرشون بودن و باید یه چیزایی رو می دونستن، که من از فرصت استفاده کردم هم با برادرشون تماس گرفتم تا صحبت کنن، هم اینکه داستان رو براشون توضیح دادم.. البته نصفش رو. چون این اکبر آدم فروش، وسطش رسید و شمام که.." پرستار که حالا می دانستم اکبر نام دارد به میان حرفش پرید : " عه.. عه .. عه .. من کی مثل زندانبانا بالای سرت بودم؟؟ آخه بچه سید، اگه تو اتاق بقیه مریضا فضولی نکنی که من دنبالت راه نمیوفتم.. تمام مریضایِ بخش می شناسنت.. اینم از الانت که بدون ویلچر واسه خودت راه افتادی.." زن دستی بر موهای ِ نامرتب حسام کشید " فدایِ اون قدت بشم من .. قبول کن مادر که تو آدم بشو نیستی.. از الانم هر وقت خواستی جایی بری، بدون ویلچر تشریف ببری، گوشِ تو طوری می پیچونم که یه هفته ام واسه خاطرِ اون اینجا بستری بمونی.. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 2⃣6⃣1⃣ حسام ابرویی بالا انداخت و آب دهانی قورت داد: " مامان به خدا امروز دکترم گفت دیگه کم کم ویلچرو بذار کنار..مثلا مگه من فلجم.. این اکبر بیخود داره خود شیرینی می کنه.. در ضمن گفتم سارا خانووم فارسی حرف زدن رو بلد نیستن، اما معنیِ کلماتی فارسی رو خوب متوجه میشنااا.. آبرمو بردین.." لبهایم از فرطِ خنده کش آمد.. این مادر و پسر واقعا بی نظیر بودند.. ناگهان تصویر مادرِ بی زبانم در ذهنم تجدید شد.. و کنکاشی برایِ آخرین لبخندی که رنگِ لبهایم را دیده بود. حسام سرش را به سمت من چرخاند " سارا خانووم. ایشون مادرم هستن و اسم واقعی من هم امیر مهدیِ .. امروز خیلی خسته شدین.. بقیه ی ماجرا رو فردا براتون تعریف میکنم.." به میان حرفش پریدم که نه، که نمی توانم تا فردا صبر کنم. و او با آرامشی خاص قول داد تا عصر باقی مانده ی داستان را برایم تعریف کند.. مادر حسام پیشانی ام را بوسید و همراه پسرش از اتاق خارج شد.. چشمم به کبوتر نشسته در پشتِ پنجره ی اتاقم افتاد. مخلوطی از خاطراتِ روزهایِ گذشته ام و دیدار چند دقیقه پیش حسام و مادرش در ذهنم تداعی شد.. چرا هیچ وقت فرصت خندیدن در خانه ی مان مهیا نمیشد؟؟ اما تا دلت بخواهد فرصت بود برایِ تلخی و ناراحتی.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 3⃣6⃣1⃣ تهوع و درد لحظه ای تنهایم نمی گذاشت و در این بین چقدر دلم هوایِ فنجانی چایِ شیرین داشت با طعم خدا.. خدایی که خیلی دیر فهمیدم هست.. درست وقتی که یک بند انگشت با نبودن فاصله داشتم.. دلهره ی عجیبی به سینه ام چنگ میزد. حتی نفسهایی که می کشیدم از فرط ترس می لرزید.. کاش فرصت برایِ زنده ماندن بیشتر بود.. من اصلا آمادگی مرگ را نداشتم.. آن روز تا غروب مدام خدا را صدا زدم.. از ته دل.. با تمام وجود.. به اندازه تمام روزهایی که به خدایی قبولش نداشتم. و آرزو می کردم که ای کاش حسام بود و قرآن می خواند. هر چند که صدایِ اذان تسکینی بود برآن ترسِ مرگ زده، اما مسکنِ موجود درآن آیات و صوتِ حسام، غوغایی بی نظیر به پا می کرد بر جانِ دردهایم.. حسام آمد.. آن شب در هم آغوشیِ درد و آیاتِ وصل شده به حنجره ی حسام به خواب رفتم. با بلند شدنِ زمزمه ی اذان از جایی دور و بیرون از پنجره ی اتاقم، چشم به دوباره دیدن گشودم. آسمانِ صبح، هنوز هم تاریک بود.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است