eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
تو ها،یه صدا شنیده شد که رو زمین کشیده شد😭 🏴مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) 👈به کلام خطیب توانا: حجت الاسلام 🎤به نفس گرم: کربلایی 📆چهارشنبه 3 بهمن ماه1397 🕖راس ساعت 20 🚩اصفهان،درچه،بلوارشهدا(اسلام اباد)کوی شهید بهشتی ❤️دوستان اطلاع رسانی شود
#بی_نماز_اول_وقت_توفیق_نخواه آیت الله بهجت(رض): اگر اهل #نماز اول وقت نیستی ، پس چگونه از خداوند طلب توفیق داری ، در حالی که حق او را به درستی ادا نمی کنی؟ #درس_اخلاق _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍ #چله_حدیث_کسا روز 5⃣ نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ حاجت: نماز در کربلا به امامت #مهدی_فاطمه #یا_زهرا بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
@karbobalair_حدیث کسا.mp3
5.38M
🌷 🌷 🎤بانوای گرم: ✨حاج مهدی سلحشور 📌 ؛ ✋نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ ✋حاجت: نماز در کربلا به امامت 🌹40 روز عاشقی🌹 بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
☔️ رمان زیبای #فرار_ازجهنم 🔥☔️ قسمت #چهاردهم خداحافظ حنیف سریع تی شرت 👕رو برداشتم و خداحافظی کرد
☔️ رمان زیبای 🔥☔️ قسمت در برابر گذشته با مشت زدم توی صورتش ... . آره. هم زبر و زرنگ تر شدم، هم قد کشیدم ... هم چیزهایی رو تجربه کردم که فکرش رو هم نمی کردم ... توی این مدت شماها کدوم گوری بودید؟ ....😡 خم شدم از روی زمین، ساکم👜 رو برداشتم و راه افتادم ... از پشت سر صدام زد ... _تو کجا رو داری که بری؟ ... هر وقت عقل برگشت توی سرت برگرد پیش خودمون ... بین ما همیشه واسه تو جا هست ...😏 اینو گفت. سوار ماشینش شد و رفت ... .🚘 رفتم متل ... دست کردم توی ساکم دیدم یه بسته پول💵 با دو تا جمله روی یه تکه کاغذ توشه ... این پول ها از راه حلال و کار درسته استنلی.👈 خرج خلاف و موادش نکن ....👉 گریه ام گرفت ...😢 دستخط حنیف بود ... به دیوار تکیه دادم و با صدای بلند گریه کردم ... فردا زدم بیرون دنبال کار ... هر جا می رفتم کسی حاضر نمی شد بهم کار بده ... بعد از کلی گشتن بالاخره توی یه رستوران🍕 به عنوان یه گارسن، یه کار نیمه وقت پیدا کردم ... رستوران کوچیکی بود و حقوقش خیلی کم بود ... . یه اتاق هم اجاره کردم ... هفته ای 35 دلار ... به هر سختی و جون کندنی بود داشتم زندگیم رو می کردم که سر و کله چند تا از بچه های قدیم پیدا شد ...👥😏👥 صاحب رستوران وقتی فهمید قبلا عضو یه باند قاچاق🔥😔 بودم و زندان رفتم ... با ترس عجیبی بهم زل زده بود ... یه کم که نگاهش کردم منظورش رو فهمیدم ... .😞🚶 جز باقی مونده پول های حنیف، پس اندازی نداشتم ... بیشتر اونها هم پای دو هفته آخر اجاره خونه رفت ... بعد از چند وقت گشتن توی خیابون، رفتم سراغ «ویل» ... پیدا کردن شون سخت نبود ... تا چشمش به من افتاد، پرید بغلم کرد و گفت ... _مرد من، می دونستم بالاخره برمی گردی پیش ما ... اینجا خونه توئه. ما هم خانواده ات .... ⏪ ادامه دارد... 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده: 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌺➼‌┅═❧═┅┅───┄✧✦ الا که صاحب عزای تمام غم هایی دوباره فاطمیه آمد نمی آیی؟😔 اللهم عجل لولیک الفرج🙏 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🌹 گرفتی لطف حیدر گفتنت را😔 دریغ از من نمودی دیدنت را😭 🎤کربلایی 🔺 مدح و روضه شنیدنی 👌تو خلوت خودتون ببینید 🌙هر شب یک ذکر توسل به حضرت❤️ مادر❤️ 🏴 @asheghaneruhollah
961126-06.mp3
7.3M
🌹 🌹 عطر ،عطر یاسه مهر بی کرونه میرسه به تو این سلام ها✋ ❤️ 🎤حاج 🔺زمینه احساسی فوق العاده 👌پیشنهاد دانلود 🌙هر شب یک ذکر توسل به حضرت❤️ مادر❤️ 🏴 @asheghaneruhollah
✅ علت خیلی از مشکلاتی که ما تو خونه هامون داریم، درگیری ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و ... ✳️ این هستش که فرشته ها تو خونه مون نیستن. تو خونه مون پر نمیزنن...ذکر نمیگن. خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت. پر ازلطف وصفاوشادی ویاد خدا. 🤔حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟ 🤔چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟ ❶ حدیث کسا زیاد بخونیم. ❷ سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه. ❸ نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره. ❹ چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه. ❺ توی خونه داد نزنیم.حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم. فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن. ❻ حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه. ❼ سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم. ❽ وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست. ˝آیت الله فاطمی نیا˝ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ __ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍ روز 6⃣ نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ حاجت: نماز در کربلا به امامت بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
@karbobalair_حدیث کسا.mp3
5.38M
🌷 🌷 🎤بانوای گرم: ✨حاج مهدی سلحشور 📌 ؛ ✋نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ ✋حاجت: نماز در کربلا به امامت 🌹40 روز عاشقی🌹 بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
☔️ رمان زیبای #فرار_ازجهنم 🔥☔️ قسمت #پانزدهم در برابر گذشته با مشت زدم توی صورتش ... . آره. هم
☔️ رمان زیبای 🔥☔️ قسمت سال نحس یه مهمونی کوچیک ترتیب داد ... بساط مواد 🔥و شراب🔥 و ... . گفت: _وقتی می رفتی بچه بودی، حالا دیگه مرد شدی ... حال کن، امشب شب توئه ... .😏 حس می کردم دارم خیانت می کنم ... به کی؟ نمی دونستم ... مهمونی شون که پا گرفت با یه بطری آبجو رفتم توی حیاط پشتی ... دیگه آدم اون فضاها نبودم ... _یکی از اون دخترها دنبالم اومد ... یه مرد جوون، این موقع شب، تنها ... اینو گفت و با خنده خاصی اومد طرفم ... _دختر جذابی بود اما یه لحظه یاد مادرم افتادم ... خودم رو کشیدم کنار و گفتم: من پولی ندارم بهت بدم ... . _کی حرف پول زد؟ ... امشب مهمون یکی دیگه ای ...😏 دوباره اومد سمتم ... برای چند لحظه بدجور دلم لرزید ... هلش دادم عقب و گفتم: _پس برو سراغ همون ... 😠 و از مهمونی زدم بیرون ... . تا صبح توی خیابون ها راه می رفتم ... هنوز با خودم کنار نیومده بودم ... وقتی برگشتم، ویل بهم تیکه انداخت ... _تو بعد از 9 سال برگشتی که زندگی کنی، حال کنی ... ولی ول می کنی میری. نکنه از اون مدلشی و ... .😏 حوصله اش رو نداشتم ... _عشق و حال، مال خودت ... من واسه کار اینجام ... پولم رو که گرفتم فکر می کنم باهاش چه کار کنم ... .😏👎 با حالت خاصی سر تکون داد و زد روی شونه ام ... و دوباره کار من اونجا 🔥شروع شد ... . با شروع کار، دوباره کابوس ها و فشارهای قدیم برگشت ... زود عصبی می شدم و کنترلم رو از دست می دادم ... شراب 🔥و سیگار🔥 ... کم کم بساط مواد 🔥هم دوباره باز شد ... حالا دیگه یه اسلحه هم همیشه سر کمرم بود ... هر چی جلوتر میومدم خراب تر می شد ... ترس، وحشت، اضطراب ... زیاد با بقیه قاطی نمی شدم ... توی درگیری ها شرکت نمی کردم اما روز به روز بیشتر غرق می شدم ... کل 365 روز یک سال ... سال نحس ... ⏪ ادامه دارد... 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده: 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌دلیل دردها و تنهاماندن حضرت زهرا(س) چه بود؟! ◾️دردهای حضرت زهرا (س) ناشی از درک او بود؛درک او از آینده ای که مردم داشتند برای خودشان می ساختند. او و خانوادۀ گرامیش به این دلیل تنها مانده بودند که کسی درک آن‌ها را نداشت. ◾️ مردم نمی‌فهمیدند در اثر دفاع نکردن از حق چه نتایج شومی در انتظارشان است. تازه از شدت گریه‌های حضرت زهرا(س) هم متعجب می‌شدند. 👤حجت الاسلام علیرضا پناهیان 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 گریه خواص 🔻سنگین‌ترین مصیبتی که خواص در فاطمیه برای آن گریه میکنند ... 🎤 حجت الاسلام 🌙هر شب یک ذکر توسل به حضرت❤️ مادر❤️ 🏴 @asheghaneruhollah
صنما چه بخت خوبے که تو توے فال مایے _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ __ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍ #چله_حدیث_کسا روز 7⃣ ❤️به یاد شهید حاج محمد ابراهیم همت❤️ نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ حاجت: نماز در کربلا به امامت #مهدی_فاطمه #یا_زهرا بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
@karbobalair_حدیث کسا.mp3
5.38M
🌷 🌷 🎤بانوای گرم: ✨حاج مهدی سلحشور 📌 ؛ ✋نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ ✋حاجت: نماز در کربلا به امامت 🌹40 روز عاشقی🌹 بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
🔰 سخن‌نگاشت| اگر از علم عقب بمانیم استعمار می‌شویم. ۹۷/۱۱/۳ 🏴 @asheghaneruhollah
🔰 سخن‌نگاشت| پیشرفت علم معرفت الهی را افزایش میدهد. ۹۷/۱۱/۳ 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
☔️ رمان زیبای #فرار_ازجهنم 🔥☔️ قسمت #شانزدهم سال نحس یه مهمونی کوچیک ترتیب داد ... بساط مواد 🔥و
☔️رمان زیبای 🔥☔️ قسمت وصیت داشتم موادها🔥 رو تقسیم می کردم که یکی از بچه ها اومد و با خنده عجیبی صدام کرد ... _هی استنلی، یه خانم دم در باهات کار داره ... _ یه خانم؟ کی هست؟ ...😳 _ هیچی مرد ... و با خنده های خاصی ادامه داد ... _نمیدونستم سلیقه ات این مدلیه ....😏 پله ها رو دو تا یکی از زیر زمین اومدم بالا و رفتم دم در ... چشمم که بهش افتاد نفسم بند اومد ... 🌸زن حنیف🌸 بود ... یه گوشه ایستاده بود ... اولش باور نمی کردم ... . یه 👑زن محجبه،👑 اون نقطه شهر، برای همه جلب توجه کرده بود ... کم کم حواس ها داشت جمع می شد ... با عجله رفتم سمتش ... هنوز توی شوک بودم ...🏃 _ شما اینجا چه کار می کنید؟ ... .😧 چشم هاش قرمز بود ... دست کرد توی کیفش👝 و یه پاکت✉️ در آورد گرفت سمتم ... بغض 😢😒سنگینی توی گلوش بود ... _ آخرین خواسته حنیفه ... خواسته بود اینها رو برسونم به شما ... خیلی گشتم تا پیداتون کردم ... نفسم به شماره افتاد ... زبونم بند اومده بود ... آخرین ... خواسته ... ؟ دو هفته قبل از اینکه ... .😨 بغضش ترکید ...😭 _میگن رگش رو زده و خودکشی کرده.... 🌸حنیف، چنین آدمی نبود ... گریه نذاشت حرفش رو ادامه بده ... مغزم داشت می سوخت ... همه صورتم گر گرفته بود ... 😡چند نفر با فاصله کمی ایستاده بودن و زیر چشمی به زن حنیف نگاه می کردن ... تعادلم رو از دست دادم و اسلحه رو از سر کمرم کشیدم ... ⏪ ادامه دارد... 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده: 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ شب زیارتی مخصوص ارباب ❤️ بغض مرا گناه و بدی کال کرده است عمری گدا به نان شما حال کرده است خلوت کنید دور ضریح حسین را مادر هوای روضه گودال کرده است #محمد_کابلی 🏴 @asheghaneruhollah
✅ حکایت ملّا آقاى دربندى و درخواست عدم شفاعت شمر✅ 🔴ملّا آقاى دربندى واعظ متبحر و مشهوری بود كه به خاطر علاقه و عشق وافر به حضرت سیّدالشهدا(ع) زبانزد خاصّ و عام بود. او آنقدر شیفتة عزاداری بر سیدالشهدا(ع) بود که در خواندن مصائب كربلا یا شنیدن آن از كثرت گریه و ناله، به حالت غش و بىهوشى مىافتاد. وی شش ماه در سال را در ایران و شش ماه دیگر را در شهر کربلا به‌سر می‌برد. در مدّتى كه در كربلا مىزیست، هر روز و شب به حرم مطهر سالار شهیدان علیه السلام مشرف مىشد و با گریه و ناله، از حضرت امام حسین(ع) مىخواست كه مبادا در قیامت از گناه شمر بگذرد و او را مورد عفو و بخشش قرار دهد؛ زیرا عقیده داشت حضرت امام حسین(ع) از چنان محبّتى نسبت به دیگران برخوردار است كه امكان دارد در قیامت، از قاتل خود در كمال بزرگوارى و كرامت گذشت كند!! 🏴 @asheghaneruhollah