eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
605 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
278 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
😡تبریک کریسمس و ولنتاین و مناسبتای غربی میشه ! تبریک عید غدیر و مبعث و نیمه شعبان شد ! 😡سفر مکه و کربلا و مشهد کسی بره، میگن چرا پولشو ندادی ! ولی از سفر تایلند و آنتالیای خودش که نمی گذره، بالاخره آدمیزاده هم لازم داره ! 😡 و فحاشی می کنند شد آزادی بیان ! مسلمونا از چیزی انتقاد مودبانه کنن، میشه دیکتاتوری دین ! 😡گلشیفته فراهانی برهنه شد همه گفتن ! الهام چرخنده شد؛ همون آدما گفتن و متظاهر و نون خور حکومته ! 😡طرف علنا بر مقبره کورش کبیر می کنه شد ! اما بوسه بر مبارک حضرت عباس(ع) میگن ! 😡 برای هزاران شهید فلسطین میشه ؛ گل گذاشتن، پشت در سفارت فرانسه برای کشته شدن 12 نفر میشه ! 😡دختره سرمای زمستون با یه میاد خیابون سردش نمیشه! اما گرمای تابستون اگه سر داشته باشه از گرما هلاک میشه ! 😡خانمه با کفش پاشنه بلند داخل خیابون ، جولان میده! اما جمع کردن یا مانتو بلند براش شده ! 😡 گذاشتن برای مد و کلاس میشه ! اما برای محرم و مسجد که باشه میگن ! 😡 نارنجک میزنه دیوار مردم؛ نمی گه کسی مریض داره! بعد در سال فقط سه روز بیرون بیاد میگن مریضا آسایش ندارن ! 😡برای برد باخت الکی فوتبال میاد آرژانتین و عراقو می بنده به بار ! بعد خودش رو از نژاد آریایی و از نسل کوروش و پارسی میدونه ! 😡هر سال بدنش زیر سوزن و جوهر پر از میشه، نیست! اما یکی برای سینه زنی می کنه، میگن چرا به بدن می زنید ! 😡دسته ها و جشن های و شده و دسته های محرم شده رفته تو چشمش ! 😡برای نشر جملات و بی منبع کوروش سر و دست می شکنه و تازه خودشم میره مطالب نهج البلاغه رو به اسم کورش می زنه! اما به نهج البلاغه پر از مولا علی که میرسه سکوت میکنه ! 😡امثال و که به فجیح ترین شکل مُردند، شده اند ! بعد حضرت علی(ع)، و رو یه عرب می دونه ! . ✍ متاسفم برای احساسات مصلحتی بعضی روشنفکرنماهای جامعه ما؛ که " شتر با بارش " را نمی بینند، اما اندر خم " لنگ پشه کوره ای " وا مانده اند 🆔 @asheghaneruhollah
☔️ رمان زیبای 🔥☔️ قسمت دست خدا . حال احد کم کم خوب شد ... برای اولین بار که با پدرش اومد مسجد، بچه ها ریختن دورش ... پسر حاجی بود ... . . من سمت شون نمی رفتم ... تا اینکه خود احد اومد سراغم ... . - میگن عشق و نفرت، دو روی یه سکه است ... فکر کنم دشمنی و برادری هم همین طوره ...😊 خندید و گفت ... 😄 _حاضرم پدرم رو باهات شریک بشم ... . خنده ام گرفت ...😃 ما دو تا، رفیق و برادر هم شدیم ... اونقدر که پاتوق احد، خونه من شده بود ...😍 . و اینکه اون روز چه اتفاقی افتاده بود، مدت ها مثل یه راز بین ما دو تا باقی موند ... البته بهتره بگم من جرات نمی کردم به حاجی بگم پسرش رو کجاها برده بودم ... و چه بلایی سرش آورده بودم ...😅 . . ✨ سال 2011، 🎊مراسم تشرف من به اسلام🎊 انجام شد ... ✨ اکثر افراد بعد از تشرف اسم شون رو عوض می کردن و یه اسم اسلامی انتخاب می کردن ... اما من این کار رو نکردم ... من، توی زندگی قبلی آدم درستی نبودم ... هر چند عوض شده بودم اما دلم نمی خواست کسی من رو با نام بزرگ ترین بندگان مقدس خدا صدا کنه ... من لیاقتش رو نداشتم... .😔 . اون روز، من تمام خاطراتم رو از بچگی برای حاجی تعریف کردم ... 😔 و اون با چشم های پر از اشک😢 گوش می داد ... . . بلند شد و پیشونی من رو بوسید ...😊😘 . - استنلی ... تو آدم بزرگی هستی ... که از اون زندگی، تا اینجا اومدی ... هیچ بنده ای رو تنها نمی گذاره و دست رو سمت اونها می گیره ... اما اونها بی توجه به خدا، بهش پشت می کنن ... خدا عهد کرده، گناه افرادی که از ایمان میارن و به سوی اون برمی گردن رو می بخشه و گذشته شون رو می کنه ... هرگز فراموش نکن ... دست تو، توی ... ⏪ ادامه دارد... 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده: 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است