eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
278 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
💢نظر آیت الله بهجت در مورد پیاده روی اربعین ✅آيت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه در کلاس درس خارج فقه فرمودند: در اتومبيلي بوديم بين کربلا و نجف، يک جواني هم همراه ما بود. ✅ديد عده‌اي دارند پياده براي کربلا مي آيند،کوچک بود، نمي‌دانست که اصل پياده روي خودش فضيلت دارد و گفت، اگر اين‌ها ندارند ماشين کرايه کنند، چرا خودشان را اذيت مي‌کنند. ✅در صورتي که نمي‌دانست اصل پياده رفتن خودش فضيلت دارد، «أفضل الأعمال أحمزها»؛ برترين اعمال سخت ترين آنهاست، اينجاست قضيه امام مجتبي سلام الله عليه در مسير مدينه به مکه تداعي مي‌کند، که در روايت آمده است «يساق المحامل بين يديه»؛ درحالي‌که محمل‌ها به همراهش بود، اما پياده‌ به‌ سوي حج مشرف مي‌شد. 📚درس خارج فقه، کتاب جهاد، جلسه۲۸ 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
👈کمپین بزرگ #منم_اربعین_کربلام 🚩هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله🚩 🔺پاس و ویزا و بلیط نجف و پیگیری
👈کمپین بزرگ #منم_اربعین_کربلام 🔺سلام میدهم از بام خانه سمت حرم 🔻چه میشود که بیایم منم قدم به قدم؟ 🔺یک اربعین طلبیدن برای تو سهل است 🔻حرم نرفته بمیرم برای من سخت است 🏴 @asheghaneruhollah
11.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈دلتان شکست برای ما جاماندگان هم دعا کنید😭 در راه فرودگاه نجف تا حرم اميرالمؤمنين (ع) بـه درخـواسـت مـكــرّر راننده تاكســى عراقـى 🏴 @asheghaneruhollah
[WWW.MESBAH.INFO]Shab5-Moharam[05].mp3
5.65M
عاقبت بخیری یعنی باشی عاقبت بخیری بین دسته ی زائرها باشی عاقبت بخیری یعنی 😭اللهم الرزقنا حرررررررررم 🎤حاج 🔺زمینه احساسی 📌پیشنهاد دانلود 🏴 @asheghaneruhollah
1392-10-07.mp3
5.55M
توی روضه باز دلم پر زده برا حرم اگه یه وقت آقا نرم 😭 🎤کربلایی 🔺شور احساسی 📌پیشنهاد دانلود 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#خودباختگی 7⃣ 💠دختروپسری که روز و شب بیکاره و هیچ برنامه ای واسه زندگیش نداره چطور میتونه قوه ی تخی
8⃣ به نظرم یکی از دلایل خودباختگی بعضی از ماها نداشتن نگاه عمیق به مسائل زندگی هست😊 یعنی وسعت دیدمون کمه مثلا هرچیزی رو که می بینیم اونو واسه داشتن در عرض یک ماه یا یکسال یا 5سال تصور می کنیم نه 20سال و 40سال😊 🔴یک مثال واضح تر بگم دخترخانم پیام میده من به فلان پسر علاقه داشتم و بودم باهاش خوشبخت میشم و بعدم خدا رو نعوذبالله متهم میکنه که اگر خدا خوبیه منو میخواد چرا منو بهش نرسوند؟☹️ من بهش میگم مشکل من و شما اینه که فقط یکسال آینده رو می بینیم که آره دیگه باهاش عقد کردین و رفتین بیرون و دوران عقد رو فرض می کنین اما 10سال یا 20سال آینده رو ندیدین شاید20سال آینده این شخص کافر شد شاید یک آدم معتادی شد شاید یک آدم بددهن و دست بزن دار شد و.... شما اینو نمی بینی اما خدا کاملا می بینه😊👌 خدا برنامه هاش واسه از همین الآن تا آخر زندگیمون هست اما ماها نگاهمون یکماهه و یکی دوساله س😊 لذا کسیکه واسه آینده با وسعت دید بالا برنامه نداره و فقط جلوپاشو می بینه و دنبال رفع نیازهای سطحی و یکماهه و یک سالش هست وقتی یک دهه از زندگیش گذشت می بینه عه خطا کرده و چیزی تو دستش نیست دستش خالی چون نگاهش سطحی بود به زندگی و همین باعث میشه خودشو بازنده بدونه😊 ‼️ ادامه دارد.........↙️ 👈عضویت در 👇 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 0⃣0⃣2⃣ زیر لب زمزمه کرد " علی.. اسمی که لرزه به
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 1⃣0⃣2⃣ شاید هم دندانِ طمع از دخترانه هایم کنده بود. چند ساعتی از ملاقات مادر و پسر می گذشت.. و جز تکرار گه گاهِ اسم دانیال و بوسیدنش تغییری در این زنِ افسرده رخ نداد.. باز هم خیره می شد و حرف نمی زد.. زبان می بست و روزه ی سکوت می گرفت.. اما وقتی خیالم راحت شد که دانیال برایم توضیح داد از همه چیز به واسطه ی حسام باخبر بوده. مدتی از آن روز می گذشت و دانیال مردانه هایش را خرج خانه می کرد . صبح به محل کار نظامی اش میرفت، و نخبه گی اش در کامپیوتر را صرفِ حفظ خاکِ مملکتش می کرد و عصرها در خانه با شیطنت ها و شوخی هایش علاوه بر من و پروین، حتی مادر را هم به وجد می آورد. با همان جوکهای بی مزه و آواز خواندن هایِ گوش خراشش.. حالا در کنار من، پروینی مهربان و بامزه قرار داشت که دانیال حتی یک ثانیه از سر به سر گذاشتنش غافل نمی شد. چه کسی میگوید نظامی گری، یعنی خشونتِ رضاخانی..؟؟ حسام همیشه می خندید.. و دانیال خوش خنده تر از سابق شده بود .. اما هنوز هم چیزی از نگرانی ام برایِ حسامِ امیر مهدی نام کم نمی شد. و به لطف تماس هایِ دانیال علاه بر خبرهایِ فاطمه خانم از پسرش، بیشتر از حالِ حسام مطلع می شدم. زمان می دوید و من هر لحظه ترسم بیشتر می شد از جا ماندن در دیدار دوباره ی تنها ناجیِ زندگی ام. سرطان چیز کمی نبود که دل خوش به نفس کشیدن باشم. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 2⃣0⃣2⃣ آن روز بر عکس همیشه دانیال کلافه و عصبی بود. دلیلش را نمی دانستم اما از پرسیدنش هم باک داشتم. پشتِ پنجره ایستاده بودم و قدم زدن هایِ پریشانش در باغ و مکالمه ی پر اضطرابش با گوشی را تماشا می کردم. کنجکاوی امانم را بریده بود. به سراغش رفتم و دلیل خواستم و او سکوت کردم. دوباره پرسیدم و او از مشکل کاری اش گفت. اما امکان نداشت، چشم هایِ برادر رسم دروغگویی به جا نمی آورد. باز کنکاش کردم و او با نفسی عمیق و پر آشوب جواب داد " حسام گم شده.. " نفسم یخ زد. و او ادامه داد " دو روزه هیچ خبری ازش نیست.. دارم دیوونه می شم سارا.. " یعنی فاطمه خانم میدانست؟ " یعنی چی که گم شد؟؟ معنیش چیه ؟" دستی به صورتش کشید " یعنی یا شهید شده.. یا گیر اون حرومزاده هایِ داعشی افتاده.. " و من با چشمانی شیشه شده در اشک، از ته دل برایِ شهادتش دعا کردم.. کاش شهید شده باشد.. آرزوی مرگ برایِ جوانی که به غارِ مخفوفِ قلبم رسوخ و خفاش هایش را فراری داده بود، سخت تر از مردن، گریبانم را می درید اما مگر چاره ی دیگری هم وجود داشت؟؟ مرگ صد شرف داشت به اسارت در دستانِ آن حرامزادگانِ داعش نام.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
✅۸ روز تا اربعین 🚩حسن حسن به لبم از نجف به کرببلا 🚩اگر که قسمت من اربعین حرم بشود #دوشنبه_ها_امام_حسنی_ام 🏴 @asheghaneruhollah