#سوال_از_محضر_ایت_الله_جاودان
1️⃣با وجود اینکه برای سحر و نماز صبح ساعت را برای زنگ زدن اماده می کنم اما باز هم خواب می مانم.چه کنم که نماز صبحم قضا نشود؟
جواب:خواب ماندن برای سحر و نماز صبح به اعمال روز و شب گذشته ی شما بستگی دارد. اگر اعمال روز و شب گذشته تان روی حساب و کتاب باشد و در آنها دقت لازم را به خرج دهید، دیگر برای نماز صبح خواب نمی مانید؛ بنابراین اولاً در شب کم غذا بخورید، زودتر بخوابید، فیلم و تلویزیون نبینید و در مجلس غیبت و امثال این ها شرکت نکنید. إن شاء الله دیگر برای نماز صبح خواب نخواهید ماند.
منبع:ره نمای طریق ص۳۱،۳۲
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#انصاف
شیخ رجبعلی خیاط در گرفتن اجرت برای کار خیاطی،بسیار با انصاف بود. به اندازه ای که سوزن میزد و به اندازه کاری که میکرد مزد میگرفت. به هیچ وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتری چیزی دریافت کند از این رو اگر کسی میگفت که جناب شیخ اجازه بدهید أجرت بیشتری بدهم، قبول نمی کرد.
یکی از روحانیون نقل می کند که: عبا و قبا و لباده ای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم: چقدر بدهم؟ گفت: دو روز کار می برد، چهل تومان. روزی که رفتم لباسها را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می شود. گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟ گفت: فکر میکردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد!
منبع:کیمیای محبت ص۱۲۴
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#تواضع_امام_و_مقام_معظم_رهبری
امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرمود: «به من خدمتگذار بگویند بهتر است که رهبر بگویند.»
#اهمیت_خدمت_به_خلق
رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیه الله العظمی خامنه ای می فرماید: «فلسفه وجودی مانوکری و خدمتگذاری به مردم است»
منبع:چه بگوییم ص۵۰۷
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
📸 دست نوشته شهید سید حسن نصرالله
🔹️بسماللهالرحمنالرحیم
برای خیر دنیا و آخرتتان به شما وصیت میکنم که ایمانتان به رهبری حضرت امام خامنهای (که سایهاش مستدام باد) قوی و محکم باشد.
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌توهین بی شرمانه نتانیاهو به علما😡
💥جرأت پیدا کرده رهبری رو حتی تهدید می کند.
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
⭕️ سردار کوثری: نسلی جدیدی از موشکهایمان میتواند در بعد قدرت تخریب دنیا را متحیر کند
سردار کوثری در گفتوگو با تسنیم:
🔹لانچرها و سکوها شارژ شده واماده پاسخ به رژیم صهیونیستی در صورت شرارت است
- پدافند چند لایه ایران در نهایت آمادگی است.
🔹بسیاری از سکوهای پرتاب موشک استفاده نشده است.
🔹اگر شرارتی صورت بگیرید از موشکهای برای اولین بار استفاده خواهیم کرد که قدرت تخریبش دنیا را متحیر کند.
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#مرگ_ترس_ندارد
یکی از علاقمندان و نزدیکان مرحوم آیت الله کوهستانی الله نقل می کند: یکی از اهالی محل از دنیارفت، ما به اتفاق عده ای از اهل محل جهت تجهیز میت در قبرستان بودیم. یکی از مؤمنین مشغول کندن قبر بود در این اثنا مرحوم آقاجان آیت الله کوهستانی برای اقامه نماز و تفقد از صاحبان عزا در مراسم شرکت کردند. شخصی به آقاجان گفت: چه کار کنیم مرگ خیلی سخت است. خدا چگونه میخواهد با ما معامله کند. معظم له در جوابش فرمود: «اگر عمل داشته باشی چیزی نیست مثل این است که پیراهن کثیف را از تنت بیرون کنی و پیراهن تمیز بپوشی»
منبع:بر قله پارسایی ص۷۳۰
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#ابراز_مودت
فرزند#ایت_الله_میرزا_جواد_اقای_تهرانی
می فرمودند: «یک شب پدرم در زمستان به حرم مشرف شدند و دیر وقت برگشتند، دست در جیبشان کردند و دیدند که کلید منزل را نیاورده اند؛ چراغ اتاق هم خاموش است و بچه ها خوابیده اند. چه کار کنیم؟ راه های مختلفی هست: دستمان را بگذاریم روی زنگ، یک زنگ بزنیم اگر بیدار نشدند دو تا، بالاخره بیدار میشوند. در فصل زمستان و آن سرمای استخوان سوز مشهد که نمی شود در کوچه ماند.
ایشان هیچ کدام از این کارهایی که اگر بنده بودم میکردم، نکردند، سحر برای نماز بلند شدیم دیدیم آقا نیامده اند. سراسیمه بیرون رفتیم دیدیم ایشان در آن سرما، داخل کوچه قدم می زنند!
آقا چرا به داخل خانه نیامدید؟
کلید نداشتم.
خوب چرا در نزدید؟
به خودم اجازه ندادم در بزنم و شماها را از خواب بیدار کنم.
خب، به خانه اقوام می رفتید.
ممکن بود شما بیایید و من را پیدا نکنید؛ دلواپس شوید.
این پیرمرد در سرمای سخت مشهد استخوانهایش فشرده شده بود و می لرزید اما حاضر نشد خانواده اش را از خواب بیدار کند این را میگویند رحمت و دلسوزی نسبت به همسر.
منبع:چه بگوییم ص۸۹۲،۸۹۳
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#سید_بحرالعلوم (رحمة الله علیه) مبتلای به مرض خفقان شده بود و با این مرض در ایام تابستان به جهت یکی از زیارتهای مخصوصه حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) از نجف اشرف خارج شدند و آن روز بسیار گرم بود. مردم تعجب نمودند که سید با این مریضی و گرمای هوا چگونه عزم سفر کرده است و از جمله همسفریهای ایشان#شیخ_حسین_نجف(رحمة الله عليه) بود که از علماء معروف عصر سید بود.
هنگامی که بر مرکبهای خود سوار شدند و به راه افتادند، ابری در آسمان پیدا شد و بر سر آنها سایه افکند و نسیمی خنک نیز وزیدن گرفت و هوا به قدری سرد و خنک شد که گویادر سرداب هستند.
آن ابر همچنان بر سر آنها سایه افکنده بود تا اینکه نزدیک «خان شور»رسیدند، در آنجا کسی از آشنایان شیخ حسین پیدا شد که مرحوم#شیخ_حسین_نجف، برای احوالپرسی و مکالمه ایستاد و سید به راه خود ادامه داد.
آن ابر بر سر سید سایه افکند و همراه سید بود تا اینکه وارد کاروانسرا شدند آفتاب بر سر شیخ حسین تابید، به قدری هوا گرم بود که حالش متغیر شد و از مرکب به زمین خورد و بیهوش شد، چون هم سنش زیاد و هم بنیه اش ضعیف بود. او را برداشتند و به کاروانسرا رساندند.
بعد از اینکه به هوش آمد به سید بحرالعلوم گفت:
«سيدنا لم لم تدركنا الرحمة»یعنی چرا رحمت ما را فرا نگرفت.
سيد بحر العلوم در جواب فرمودند:
«لم تخلفتم عنها..»
یعنی چرا از رحمت تخلف کردید.
بعضی از بزرگان گویند: در این
جواب سید، توریه ای بسیار لطیف
وجود دارد.
منبع:امام زمان و سید بحرالعلوم ص۲۱تا۲۳
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#اخلاص
امام خمینی در یکی از سفرهایشان به محلات که مصادف بود با ماه رمضان در مسجدی دور افتاده،متروک و بسیارکوچک که یک اتاق گلی بیشتر نداشت به اقامه جماعت می پرداختند این در حالی بود که عده ای از علما به ایشان پیشنهاد کردند که در مسجد جامع شهر اقامه جماعت بفرمائید،اما ان بزرگوار قبول نکردوفرمودند: در مسجد جامع کسی هست که اقامه جماعت کند ولی در این مسجدکسی نیست که اقامه جماعت کند لذا این مسجد را باید احیا کرد.
منبع:گنجینه معارف ج۱ص۵۲
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#صلح_بهتر_است_اما...
استاد قرائتی می فرمودند: «در خیابانهای مدینه قدم میزدم که یکی از ایرانی ها نظرم را به خود جلب کرد. او با یکی از کاسبهای مدینه حرفش شده بود. بحث بر سر جنگ ایران و عراق بود. مرد کاسب می گفت: قرآن می گوید: «والصلح خیر» حالا که صدام پیشنهاد صلح داده، چرا شما صلح را نمی پذیرید؟ زائر ایرانی نمی توانست او را قانع کند. زائران ایرانی نگاهشان که به من افتاد،گفتند: آقای قرائتی بیا جواب این آقا را بده! من به یکی از ایرانی ها گفتم: یکی از طاقه های پارچه را بردار و فرار کن! او همین کار را کرد. صاحب مغازه خواست فریاد بزند، گفتم: «والصلح خیر»!
گفت: پارچه ام را بردند! گفتم: حرف ما هم با صدام همین است. دزدی کرده و خسارت زده،می گوئیم جبران کند، بعد صلح کنیم. گفت: حالا فهمیدم.
خاطرات استاد قرائتی ص۷۶
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea