فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی معلم گوشیتو میگیره😂
#روز_معلم_مبارک
[ @asraneh313 ]
#خاطره
یک معلم فیزیک داشتیم که درسدادنش خاص بود. اصلا با سیستم آموزشی کتاب جلو نمیرفت و خودش برای خودش سیستم منحصر به فرد داشت. چیزهایی میگفت که مطابق قاعده باید دو سال بعد درس میداد. وی معتقد بود نظام آموزشی چیزی بلد نیست و از فهم بچهها چیزی نمیفهمد که درسها را پراکنده کرده و چیزی را که میشود در اول دبیرستان یاد گرفت در آخر دبیرستان یاد میدهد.
نحوه تدریسش باعث شده بود که خیلی از دستش شاکی شویم و همیشه وسط تدریس تکهپرانی کنیم.
دقایق پایانی کلاس که میشد زمزمههامان بیشتر میشد و صدای "خسته نباشید"، "زنده نباشید"، "جمع کن بریم"، "توکَدّا؛ (در زبان ترکی به معنی تمومش کن لامصب)" اوج میگرفت.
با اینکه اکثرا دل خوشی ازش نداشتیم و میانگین نمرات فیزیکمان در نوبت اول حول و حوش ۱۴، ۱۵ پرسه زده بود اما ما دوستش داشتیم. به خاطر اینکه از طرز تدریسش میفهمیدیم کاربلد است، فیزیک را قورت داده و با طُرهی موهایش که روی پیشانیاش میریخت و با یک حرکت دست آنها را به عقب میراند؛ به نظر ما نخبهای میرسید که حقش خورده شده و به جای شغل دانشمند و مخترع، تقدیرش معلمی را بهش قالب کرده است.
کلاس درس آقای صالحی سختترین کلاس دوران تحصیلی ما بود. انگار که ما روی میخ نشسته بودیم و منتظر پایان کلاس.
آقای صالحی اما یک حرف در آن روزها سر کلاس فیزیک به ما زد که نیش کلامش تا آخر عمر در جان ما ماند. مایی که برای تمام شدن تمام آن ساعتها و روزهای تحصیل و مخصوصا کلاس فیزیک لحظهشماری میکردیم.
معلم فیزیک ما گفت: "هیچ جا هیچ خبری نیست. برای چی عجله دارید که زود این زنگ و این ماه و این سال تمام شود؟ یک روز میرسد که برای یک ساعت نشستن پشت این نیمکتها لحظهشماری میکنید. میروید تو زندگی غرق میشوید و میبینید بهترین روزهای زندگیتان، همین روزهای تحصیلتان بوده که میخواستید زود تمام شوند.
تمام شد؛ حالا بروید زندگیتان را بکنید."
زنگ خورد و او این جمله آخر را گفت و رفت.
خواستم روز معلم را به دبیر فیزیک آن روزهایمان تبریک بگویم و ازش تشکر کنم و حلالیت بخواهم؛ که من تنها کلاسی که خیلی توی آن غُر زدم و تکههای یواشکی پراندم، کلاس فیزیک آقای داود صالحی بود.
🍃🍃🍃
🌺#روز_معلم_مبارک🌺
✍ #تقی_شجاعی
[ @asraneh313 ]