هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
2.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چطوری اخلاق شوهرم رو نرم کنم؟!
عااااالی😊👌
استاد پناهیان
🌺 @IslamLifeStyles
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🎓🌐👨👩👧👦👨⚕🎓
#کارگاه_دو_روزه_مشهد_مقدس
#رایگان
⚜تشکیلات تنها مسیر آرامش برقرار می کند⚜
با عناوین ⏬
🔅اصول کار تشکیلاتی
🎓آموزش و تعمیق باورهای دینی
👨👩👧👦 خانواده متعالی
🌐 رسانه
♻️اثرات رنج و صبر
تشکیل کارگروه طب سنتی
✳️ویژه ی #خواهران فعال و علاقمند در حوزه ی فرهنگی_مذهبی
⭐️شرکت کنندگان در پایان این دو روز ضمن استفاده از محتوای کاربردی میتوانند با اطلاعات بدست آورده برای همکاری و #عضویت در تشکیلات تنها مسیر آرامش اقدام کرده و از #تخفیفات دوره های آموزشی نیز بهرمند گردند .
🗓تاریخ : ۲۶ و ۲۷ مرداد ماه
♻️مکان : مشهد دانشگاه عالی شهید مطهری
👈جهت رزرو و کسب اطلاعات بیشتر به آی دی زیر در پیام رسانهای #ایتا، بله و تلگرام رجوع نمایید ⏬
🆔 @Shafagh_313
و یا به شماره زیر پیامک بزنید 👇
09153224564
لینک گروه تنها مسیری های مشهد مقدس 👇
http://eitaa.com/joinchat/2738618390C3bfeb73edd
💚هر تنها مسیری یک منتظر فعال 💚
📌اللهم عجل لولیک الفرج
ما برانیم که این ذکر جهانی بشود 🌐
هدایت شده از علیرضا پناهیان
@Panahian_irPanahian-Clip-CheghadrBeFekreManafeetHasty-128k.mp3
زمان:
حجم:
2.74M
🎵چقدر به فکر منافعت هستی؟
🔻اشتباهی رایج در ادبیات دینی ما که باید اصلاح شود
#کلیپ_صوتی
@Panahian_ir
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
#اطلاعیه
☢️ بزرگوارانی که خونه دارن و میخوان به تنهامسیری ها کرایه بدن
یا کسانی که دنبال خونه برای خرید یا کرایه هستن وارد بشن👇
https://eitaa.com/maskanetanhamasiriha
✅ سعی میکنیم تا اونجا که میشه در زندگی مادی و معنوی تنهامسیری ها موثر باشیم و کمک بدیم.😌😊
🔸🔵🔸🔵🔸
🔹شادی ارواح طیبه شهدا از
صدر اسلام تاکنون وامام شهدا(ره)
🌸صلوات🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
4.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ خیلی بده که یه خانوم نتونه از همسرش پول بگیره!
استاد پناهیان
🌺 @IslamLifeStyles
#شهادت_امام_محمد_باقر (ع)
#السلام_علیک_یا_محمد_بن_علی_ایهاالباقر
💔امام باقر (ع) فرمودند:
نخستين چيزى كه در روز قيامت به آن رسيدگى مى شود [ثواب] صدقه آب [دادن به تشنه] است.
#آجر_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
خورشید خانم کجاست؟🌹
صدای زوزه ی باد در کوهستان می پیچید.
هوا خیلی سرد بود. از زمین تا کفِ قله ی کوه ها برف بود.
رودها یخ زده بود.
ساعتی از صبح گذشته بود.
ولی خورشید خانم هنوز طلوع نکرده بود.
همه ی حیوانات از سرما به غارها پناه برده بودند.
همه به یکدیگر نگاه می کردند و سراغ خورشید خانم را می گرفتند.
اگر خورشید خانم. طلوع می کرد؛ هوا گرم تر می شد.
وآنها می توانستند از غار بیرون بروند و برای خود غذایی تهیه کنند.
همه گرسنه بودند.
ولی بیرونِ غار تاریک وسرد بود.
یک ساعتِ دیگر گذشت واز خورشید خانم خبری نشد.
کلاغ قار قار کرد و گفت:
_باید یکی دنبالِ خورشید خانم بره.
تاحالا نشده که دیر کرده باشه.
حتما اتفاقی افتاده.
خرس قهوه ای خواب آلود گفت:
_کی حال داره بره دنبالش؟
کلاغ گفت:
_یکی باید این کار را کنه.
سنجاب کوچولو گفت:
_هر کس بره بیرون یخ می زنه.
خرگوش که تا ان موقع ساکت بود گفت:
_من می رم. من می تونم با سرعت برم بالای کوه و خورشید را پیدا کنم.
خرگوش این را گفت و سریع از غار بیرون آمد.
آهوی خال خالی گفت:
_صبر کن من هم میام.من سریع می دوم.
عقاب گفت:
_من هم میام. منم چشمهای تیزی دارم.
می تونم.توی تاریکی کمکتون کنم.
بعد به دنبال خرگوش راه افتادند.
هوا سرد وتاریک بود.
باد به شدت می وزید.
عقاب به سختی پرواز می کرد.
آهو تا زانو در برف می رفت.
خرگوش سبک بود و روی برف ها می پرید.
با کُندی حرکت می کردند.
رفتند و رفتند و رفتند؛ تا رسیدند به قله کوه.
از سرما دست و پاهایشان یخ زده بود.
عقاب بالا پرید و گفت:
_آنجاست. دارم نورش را می بینم.
آهو و خرگوش هم آمدند.
خودش بود. خورشید خانم.
لحافی از برف روی خودش کشیده بود و خوابیده بود.
عقاب گفت:
_باید بیدارش کنیم.
شروع کردند به صدا کردن:
_خورشید خانم... خورشید خانم...
خورشید خانم آرام پلک هایش را باز کردو گفت:
_شما اینجا چه کار می کنید؟
گفتند:
_اومدیم دنبال شما.
باید زود بیایید. حیوانها دارند از سرما یخ می زنند.
خورشید خانم گفت:
_آره می دونم. ولی من تب کردم حالم خوب نیست.نمی تونم پاشم.
بعد هم کمی از گرما و نورش را برای آنها فرستاد.
بدنشان گرم شد وحالشان بهتر شد.
خرگوش گفت:
_بهتره یک فکری کنیم تا خورشید خانم زودتر خوب بشه.
آهو گفت:
_باید باهم دیگر فوت کنیم تا کمی خنک بشه.
وشروع کردند به فوت کردن.
نفس های سردشان به خورشید خانم خوردو حالش بهتر شدو بیرون آمد.
وقتی از پشتِ کوه بالا آمد؛ دید که آنها بی حال و خسته روز زمین افتادند.
از بس فوت کرده بودند. دیگه نفسی برایشان نمانده بود.
خورشید خانم با مهربانی؛ از گرما و نورش برایشان فرستاد.
کم کم حالشان بهتر شد و پا شدند.
وقتی دیدند خورشید خانم همه جا را گرم و روشن کرده؛ با خوشحالی بالا و پایین پریدند.
خیلی زود برف ها آب شد و سرما رفت.
و حیوانات توانستند از غار بیرون بیایند و برای خودشان غذا تهیه کنند.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون