🔹آیت الله بهجت زمانی که میخواستن به استاد پناهیان و خانومشون بعد از خوندن خطبه عقدشون توصیه کنند
🔸فرموده بودن توصیه هایی که میخوام به آقا داشته باشم، خانم گوششو بگيره
و توصیه هایی که میخوام به خانم داشته باشم ،آقا گوششو بگيره☺️
چندتا روایت رو امروز عرض میکنم و بقیه باشه برای فردا ان شاءالله👇
در روایت داره که فرق بین مومن و منافق
یکیش اینه👇
🔅مرد مومن میاد خونه غذایی که بچه هاش دوست دارن میخوره
ولی منافق میاد خونه همه مجبورن غذایی که اون دوست داره بخورن
😏
چقد قشنگ میفرماید روایت❤️👇
⚜مثلا میفرماید مرد هر یه مدت یه بار باید به خانمش بگه من به شما علاقه دارم💓
حالا بعضی آقایون میگن معلومه دوسش دارم ديگه ،این همه دارم زحمت میکشم صبح تا شب پول در میارم برای کیه❓
برای همشیره ابویم که نمیبرم☺️
🔹ببیند ساختار روحی هر کسی یه جوریه
🔸مردها زیاد نیاز ندارن کسی بهشون بگه دوست دارم
ولی خانم ها فرق میکنند و براشون این کلمه ارزش داره👌
ان شاءالله محیط خوش و خرم باشه بتونین این کلمه رو بگید به خانومتون✅
سعی کنید محیط رو خوش و خرم کنید برای گفتن این کلمه
👌✅❤️🌺
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از امسال هرچقدر توان دارید برای برپا کردن دسته های شکوهمند عزاداری در خیابان ها بذارید....
استاد پناهیان
🚩 @IslamLifeStyles
هدایت شده از علیرضا پناهیان
@Panahian_irRozeh-Panahian-BadAzTo.mp3
زمان:
حجم:
2.37M
🎵#روضه | بعد از تو ...
@Panahian_ir
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
سری داستانهای علی😊
داستانِ سوم🌹
گهواره🌸
علی به مدرسه رفت .
در مدرسه با خوشحالی برای بچه ها تعریف کرد.
ان روز برایش زود گذشت.
وشب به همراهِ پدر به هیئت رفت.
در انجا یک طبل گرفت .
ودر هیئت طبل می زد.
که گهواره ای را اوردند.
علی از پدرش پرسید :این چیست؟
پدر گفت:می خواهی برایت یک داستان بگویم؟
علی با خوشحالی گفت :بله می خواهم.
پدر شروع می کند:روزی روزگاری
در سرزمینِ کربلا امام حسین با خانواده اش خیمه زده بود.
دشمنان اب را برانان بسته بودند .😔
روزِ عاشورا تشنه بودند.
پسرِ 6 ماهه امام حسین گریه می کرد😢.
وامام حسین اورا جلوی لشکرِ دشمن می برد.
ومی گوید :شما بامن دشمنی دارید.
به این بچه اگر شده قطره ای اب بدهید.
بعضی از سربازهای دشمن
با دیدنِ بچه 6 ماهه امام حسین
و شنیدنِ صحبتهایش
پشیمان شدندوگفتند:ما که با بچه جنگ نداریم.
و برگشتند.😔
ولی فرمانده دشمن دستور داد.
طفلِ 6 ماهه را با تیرِ سه شعبه بزنند.
این بود داستانِ گهواره😭
http://eitaa.com/joinchat/3567124493Cb0735de9fc
🌸ادامه دارد🌸
سلام دوستان 🌹
وقتتون بخیر 🌸
عزاداری هاتون قبول ✅
امشب قبل از گذاشتنِ قسمت های رمان
خواستم از تک تک شما عزیزان تشکر کنم.
که بنده را با نظراتتون و همراهیتون
تشویق به ادامه مسیر می کنید.
از تک تک شما عزیزان تشکر می کنم 💐
که مثل دو رمان گذشته، به رمانِ
دستان سرد🌹
توجه دارید.
خدارا شاکرم که شما پسندید.
محتاج دعای خیرتان هستم 🌹
ممنونم از نگاه مهربانتان 🌹
ان شاءالله خدای مهربون بهترین کلام را به زبانمون جاری کند
و به بهترین مسیر هدایتومن کنه 👌
عاقبت بخیر باشید ✅
خدمتگزار شما (فرجام پور)
💐💐💐💐💐💐💐💐💐