#داستان_کودکانه
هواپیما🌹
با اینکه پائیز شده بود ولی هنوز هوا گرم بود.
سعید کیفش را به دست گرفته بود.
محمد با خنده گفت:"چرا کیفت را روی زمین می کشی؟ بنداز روی کولت تا تند تر راه بری."
سعید لبخندی زد و چیزی نگفت.
وقتی به خانه رسید، مادرش جلوی در با زری خانم صحبت می کرد. نگاهی به او انداخت و گفت:"سعید چرا این جوری راه میای؟"
سعید با صدای آرام سلامی داد و وارد خانه شد.
زری خانم خندید وگفت:"وای چه پسر بد اخلاقی! حتما خسته شده."
وقتی زری خانم رفت، مادر سفره را پهن کرد و سعید را صدا زد.
سعید جلوی تلویزیون دراز کشیده بود.
دوباره مادر صدایش زد.
با بی حوصلگی جلو آمد و غذایش را خورد. دوباره جلوی تلویزیون رفت.
مادر ظرف هارا شست و برگشت.
کیف سعید را از کنار در برداشت و گفت:"تکلیف امروزت چیه؟"
ولی جوابی نشنید.
دوباره سعید را صدا زد و گفت:"بیا تکلیفت را انجام بده."
سعید گفت:"مشق هام کمه بعدا می نویسم."
مادر به اتاق رفت و مشغول خیاطی کردن شد.
ساعتی بعد از اتاق بیرون آمد وگفت:" هنوز پای تلویزیونی؟ یا کمی بخواب یا به تکلیفت برس."
سعید گفت:"خوابم نمیاد. حالا بذار این رو ببینم."
مادر دوباره به اتاق کارش رفت.
صدای تلفن خانه بلند شد. خاله مریم بود. مادر با او صحبت کرد و بعد از قطع کردن تماس گفت:"اگه تکلیفت را انجام داده بودی امشب با خاله اینا می رفتیم شهر بازی. ولی الان گفتم که نمی تونیم بیایم."
سعید گفت:" وای مامان بریم."
مادر گفت:"باید زودتر مشقت را می نوشتی."
سعید
بعد از تمام شدن کارتونی که می دید به سراغ اسباب بازی هایش رفت. مثلِ خلبان توی فیلم، هواپیمایش را برداشت و شروع کرد به ویراژ دادن. دور تا دور خانه می دوید و بازی می کرد.
مادر از توی اتاق صدا کرد:"سعید جان مشق هات."
ولی سعید بازی کردن را بیشتر دوست داشت.
شب شد و بابا به خانه آمد. همه دور هم شام خوردند.
مادر که سفره را جمع کرد. بابا گفت:"سعید جان به مامانت کمک کن."
سعید با بی حالی از جا بلند شد و به مادرش کمک کرد.
بابا گفت:"امروز کارم زیاد بود. خیلی خسته شدم. می خوام زودتر بخوابم."
مادر گفت""خوبه. باید زودتر بخوابیم سعید هم باید صبح زود بره مدرسه."
سعید که این حرف را شنید، گفت:"نه...نه.. مشق هام مونده."
زود به طرف کیفش رفت و دفتر مشقش را بیرون آورد.
مادر گفت:"سعید جان الان دیر وقته باید بخوابیم."
سعید تند تند گفت:"مامان تو رو خدا. زود تموم می شه."
پدر به اتاق خواب رفت و خوابید.
مادر مشغول خواندن کتاب شد.
از ساعت خوابِ سعید خیلی گذشته بود و او همچنان مشغول نوشتن بود.
مادر نگاهی به ساعت انداخت.
فردا صبح سعید به سختی از خواب بیدار شد.
ظهر که از مدرسه برگشت.
روی در کمدش یک کاعذ رنگی بود.
نزدیک رفت وبا دقت نگاه کرد.
برنامه کاری او بود.
ساعت اول: ناهار
ساعت دوم:خواب و استراحت
ساعت سوم: انجام تکالیف....
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
آمدم امشب که با یادت شده ویران دلم
در به در، در کوچه های بی کسی؛ حیران دلم
مثلِ هرشب؛بینوا در کوی وبرزن گشته ام
عاشقم؛ سرگشته ام؛مدهوش چون مستان دلم
کاش پایان آید این دردم؛ رسد روزی وصال
کزفراقت بی قرارم؛ می شود گریان دلم
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت
ماندگار باشید وبرقرار
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
✨امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:
هیچ قطره ای نزد خداوند محبوبتر از قطره اشکی که در تاریکی از ترس خدا و برای او ریخته شود نیست. ✨
#السلام_علیک_یا_باقر_العلوم_ع
#ولادت_امام_باقر_ع_مبارک
(به روایتی امروز سالروز ولادت است)
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🌼 عارف بزرگوار آیتالله شاه آبادی برای جلوگیری از شر نفس و شیطان مداومت بر وضو را سفارش میفرمودند و می فرمودند وضو به منزله لباس سرباز است.
📗چهل حدیث امام خمینی ص ۲۰۸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
✨✨✨✨✨
💎وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ
🔸و بگو پروردگارا!
🔹مرا ببخش و مشمول رحمتت قرار ده،
🔸و تو بهترين رحم كنندگاني.
🔹🔸🔹🔸🔹
✨ سوره المومنون 🌸 آیه 118✨
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
✨﷽✨
✍امام علی عليه السلام مي فرمايد :
💠وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ💠
«و خوشا به حال كسى كه اخلاق او نيكو است»
«خليقة» كه به معناى خلق و خوست دو گونه تفسير شده است: بعضى آن را به معناى خلق و خوى باطنى تفسير كرده اند كه اشاره به كسانى است كه باطنى پاك دارند و به كسى شر نمى رسانند. بعضى نيز آن را به معناى برخورد خوب و گشاده رويى با مردم تفسير كرده اند. معناى دوم مناسب تر به نظر مى رسد، زيرا در جمله قبل «صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ» به حسن باطن اشاره شده بود،
بنابراين جمله مورد بحث اشاره به حسن ظاهر و برخورد خوب با مردم است.
💥حُسن خلق به اندازه اى در اسلام اهميت دارد كه در بعضى از روايات، از پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله به عنوان «حُسْنُ الْخُلْقِ نِصْفُ الدّينِ»
«نصف دين» معرفى شده است.
📚نهج البلاغه شرح حکمت ۱۲۳
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون