eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
» 📜 #حــدیث‌ ❤️قال امـام صــادق علیه السلام: خداوند در پی #یـاری مؤمن است تا وقتی ڪه مـــــؤمن در پی یاری بـــرادر خــویش است. 📚بحارالانــوار ج ۷۴ ص ۳۲۲
ツ 🌷آیت الله سید علی قاضی(ره): زمانی برسد ڪه ما محـتاج گفـــتن یڪ لااله الاالله و محتاج گفتن یک استغـفرالله می شویم و دیگر به ما #فرصت نمیدهند مواظب از دست رفـــتن فــرصت ها باشیـــم.
🕯 ◄ #پنجشـــنبه‌ســت آنهایی ڪه مهلت #دنیایشان تمام شده در آن سـوی مرزهای مـــــرگ منتظـــرند.. دریغ نکنیم تمام اموات را خصوصا آنها ڪه به گردن ما حـــق دارند را مهمان کنیم بہ #فاتـحه_و_صلوات و یا خـــــیراتی🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
صندلی🌹 پارسا با عجله درِ کلاس را باز کرد. با دیدنِ امین روی صندلی جلویی، اخم هایش را در هم کرد. با خودش گفت:"کاش زودترمی آمدم. چرا همیشه باید امین روی صندلی جلو بنشینه؟" با ناراحتی روی صندلی ردیف بعدی نشست. فردای آن روز با سرعتِ بیشتری دوید تا زودتر به مدرسه برسد. وقتی وارد کلاس شد، هنوزکسی نیامده بود. با خوشحالی روی صندلی جلویی نشست. کیفش را کنارش گذاشت و به صندلی تکیه داد. بچه ها یکی یکی آمدند. امین هم آمد. وقتی پارسا را دید، کمی ایستاد و بعد رفت و روی یک صندلی دیگر دردیف آخر نشست. پارسا با خوشحالی لبخند زد. خانم وارد کلاس شد. با تعجب به پارسا نگاه کرد و گفت:"تو چرا اینجا نشستی؟" پارسا گفت:"آخه من زودتر اومدم." خانم معلم گفت:"دلیل نمی شه. امین باید اینجا باشه. وسایلت را بردار برو." بعد به امین اشاره کرد که سر جایش بنشیند. پارسا با ناراحتی از روی صندلی بلند شد. بغض کرده بود. اصلا از درس چیزی نفهمید. از دستِ خانم معلم ناراحت بود. زنگ تفریح، خانم معلم پارسا را در کلاس نگه داشت وگفت:" من تو رو خیلی دوست دارم. تمامِ بچه هارا دوست دارم. ولی حتما کارم دلیلی داره." اشک های پارسا دونه دونه روی صورتش افتاد. با بغض گفت:"نخیر شما فقط امین را دوست داری." خانم معلم لبخند زد. اشکهای پارسا را با دستمال پاک کرد وگفت:"نه پسرم اشتباه می کنی. اگر من می گم که امین جلو باشه. فقط به خاطرِ مشکلیه که داره. دلم نمی خواستم همه بدونن. فقط به تو می گم. امیدوارم بین خودمون بمونه." پارسا سرش را تکون داد و گفت:"چشم می مونه." خانم معلم گفت:"متأسفانه امین گوش هاش مشکل داره. یعنی صداها را خوب نمی شنوه. به خاطر همین باید جلو باشه تا بهتر بشنوه." پارسا با تعجب به حرفهای خانم معلم گوش داد. وقتی به حیاط رفت. به قیافه امین نگاه کرد. با خودش گفت:"چه قدر سخته" از روز بعد پارسا زودتر توی کلاس می رفت. روی صندلی جلو می نشست. وقتی امین می آمد از جایش بلند می شد. با او سلام واحوالپرسی می کرد. بعد کیفش را برمی داشت و روی صندلی ردیف آخر می نشست. (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته🌹 "یا علی گفتیم و عشق آغاز شد " صد در رحمت به رویم باز شد عشق مولا در دلم غوغا کند این دل غمدیده را احیا کند 🌹 (فرجام پور) اللهم عجل لولیک الفرج به حق علی 🌹 شبتون بهشت در پناه خدا التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام صبح بخیر🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮ ✨حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: حقّ على بر اين امّت همچون حقّ پدر است بر فرزندش.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا