eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
دارچین ارزان ترین داروی پیشگیری از ام اس میباشد. البته یادتان باشد مصرف بیش از حد دارچین تحریک کننده ی معده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌
⭕️با گوشت زیرا: 📍از عفونت جلوگیری میکند 📍هضم گوشت را آسان میکند 📍مضرات گوشت راکاهش میدهد 📍کرم های روده را از بین مـیبرد. 🍎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌
🔴افراد مبتلا به مشکلات زیر از خوردن خیارشور خودداری کنند : ⚠️ 🔸زخم روده و اثنی عشر 🔹ضعف بینایی 🔸رماتیسم 🔹کمر درد 🔸ورم کلیه و سنگ کلیه 🍎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌
🐟 پوست ماهی را نخورید ! آب دریا حاوی جیوه است و پوست ماهی جیوه را جذب میکند، بعلاوه خوردن آن به دلیل وجود نیترات‌های زیاد، موجب بروز بیماری و سنگ کلیه میشود ! 🍎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🔴از خط قرمزمون عبور کردید از خط قرمزتون عبور میکنیم... 🔝عمودی اومدین 🔚افقی برمیگردین....!! 🆔 @IslamLifeStyles
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
ماشین زرد🌹 با صدای دندون قروچه امیرعلی، مادر از خواب پرید. کنارِ او رفت. با تعجب دید که پیشانی اش عرق کرده و دندان هایش را به هم می سابد. آرام او را صدا زد. امیر علی پلک هایش را باز کرد. به مادر نگاه کرد و گفت: _مرحله ی آخرم. بذار بازی کنم. مادر با نگرانی به آشپزخانه رفت و برایش آب آورد. اورا بلند کرد. بدنش داغ بود. کمی که آب خورد، دوباره دراز کشید و گفت: _اون ماشین زرده منم. بذار برنده بشم. پدر بیدار شد و گفت: _چی شده؟حالش خوب نیست. زود حاضر شو ببریمش درمانگاه. مادر گفت: _صبر کن اول پا شویه اش کنم و براش دمنوش درست کنم. اگر بهتر نشد بریم درمانگاه. پدر کنارِ او نشست و دستمالی نمدار را روی پیشانی اش گذاشت. امیر علی مرتب حرف می زد. _همه اش تقصیره این ماشینِ قرمزه. برو کنار. الان لِهِت می کنم. مادر دمنوش را آورد. پاهایش را پا شویه کرد و دمنوش را آرام آرام به او داد. امیر علی خوابید. پدر و مادر کنارش نشستند. چند ساعت بعد بیدار شد. دیگر تب نداشت. حالش خوب شده بود. ولی چشمانش قرمز بود. مادر نگاهی به او کرد و گفت: _از امروز دیگه با تبلت بازی نمی کنی. به فکر بازی های دیگر باش. (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 مبندی چشم و این عالم ببینی که شایداز وجودش پند گیری گذر کردی تو از هرماه و هر سال به پایان آمدی؛ آمد یقینی ؟ (فرجام پور) اللهم عجل لولیک الفرج💐 شبتون بهشت 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا