🌷🍃🌷🍃🌷✨﷽✨🌷🍃🌷🍃🌷
#یادآوری_اولین_ها
گاهی با همسرتون " اولین بارها " را به یکدیگر #یادآوری کنید 👇
👈 اولین محبت
👈 اولین هدیه یا اولین سفر
👈 اولین باری که همدیگه رو دیدید
👈 اولین باری که گفتید "دوستت دارم"
👈 اولین باری که دست همدیگه رو گرفتید!
🍃🍃❤️❤️🍃🍃🍃🍃
#اهل_قناعت_باشیم
خیلی از بیاعصابیها به خاطر مسائل مالیه
✅اگر اهل #قناعت نباشید و همیشه شوهرتان را مجبور به اضافه كاری کنید،
👈تاوان سنگینی مثل به هم خوردن آرامش زندگی خواهید پرداخت!
🍃❤️ ❤️🍃🍃🍃🍃
#همسرانه
🍃 از همسر خود انتظار نداشته باشید که با تمامی طرحها وافکار شما موافق باشد...!
👈 واقع بین باشید و به او اجازه دهید که نظرش را هر چند که برخلاف میل شما باشد، بیان کند.
🍃❤️ ❤️🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از علیرضا پناهیان
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 با خودت حرف بزن!
➕خاصیت عجیب این کار
#تصویری
@Panahian_ir
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
#من_بلد_نیستم ریاست را
بس کنید این همه شماتت را
صبح جمعه خبر شنیدم که
به کفم داده اید دولت را
عشق من کلبه عمو سام است
جان دهم لحظه زیارت را
من فقط وعده را بلد هستم
اکبرم داده این مهارت را!
عادتم بوده لاف ها بزنم
نکنم ترک هرگز عادت را
صنعتم واردات جاسوس است
شده ام خبره این تجارت را
رونق اقتصاد داخل، هووی!
من بلد نیستم راهت را
سایه جنگ گرچه شکل من است
رد کنم کلا این شباهت را
می زنم هرکه انتقادی داشت
حظ کنید این همه جسارت را
روی یو اس کراش دارم من
بند او کرده ام سیاست را
قافیه هرچه بود بی خود بود
هرکه غیر از خودم خر است. تمام!
✍ زهرا آراستهنیا
#من_بلد_نیستم
🇮🇷 @IslamLifeStyles
#شب_جمعه_کربلا
مادر از بستر خود آمده امشب به حرم
با عصا آمده، انگار خـودش بیمار است
😔💔
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#شب_جمعه_حرمت_قبلگه_امت_شد
صلی الله علیک یا ابا عبدالله 😭
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
روزِ خوب🌹
صدای آوازِ پرنده ها، گنجشکی را از خواب بیدار کرد.
از لانه بیرون آمد.
خورشید خانم، تازه داشت از پشت کوه ها بالا می آمد.
بال هایش را باز و بسته کرد. با لبخند،
به پرنده های آواز خوان، سلام داد و گفت:" روزِ خوبی داشته باشید:"
پرنده ها لبخند زدند و جواب سلامش را دادند. یکی از آن ها گفت:" تو هم روزِ خوبی داشته باشی."
گنجشکی؛ پرید و روی شاخه پایینی نشست. سنجاب مشغولِ تمیز کردنِ لانه اش بود. به او هم سلام داد و گفت:"روزِ خوبی داشته باشی."
سنجاب خوشحال شد. جواب سلامش را داد و گفت:"تو هم روزِ خوبی داشته باشی."
گنجشکی با خوشحالی پرواز کرد.
کنارِ رودخانه نشست. عکس خود را در آب دید. یک دفعه قورباغه از آب بیرون آمد و گفت:"سلام، روز خوبی داشته باشی.."
گنجشکی خوشحال شد. جوابِ سلامش را داد وگفت:"تو هم روزِ خوبی داشته باشی."
دلش پر از شادی شد. با خود گفت:" حتما روزِ خوبی خواهم داشت."
پرواز کرد و به طرفِ درختِ بزرگِ پیر رفت.
روی شاخه ای نشست. چشمانش را بست. شروع به خواندن کرد:" جیک و جیک و جیک..."یک دفعه صدای دست زدن و تشویق کردن شنید.
چشمانش را باز کرد.
کِرم های کوچولو همه از لانه بیرون آمده بودند.
با خوشحالی به خواندن او گوش می دادند.
گنجشکی با تعجب نگاه کرد.
یکی از کِرم ها گفت:" خیلی خوب خوندی. مدت هاست که پرنده ای برای ما آواز نمی خواند. چون این درخت، خشک و بی برگ است. پرنده ای رویش نمی نشیند. ولی تو امروز ما را خوشحال کردی.:"
بعد به کِرم های دیگر گفت که برای گنجشکی هدیه بیاورند.
گنجشکی لبخند زد و گفت:" روزِ خوبی داشته باشید."
خواست برود که کِر م ها برایش دانه های تازه و خوشمزه آوردند.
از او خواستند تا قبول کند.
گنجشکی با خوشحالی قبول کرد و قول داد تا هر روز به دیدنشان بیاید و برایشان آواز بخواند.
گنجشکی روزِ خوبی داشت.
چون دیگران را خوشحال کرده بود.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون